فضای مجازی خسته نمیشود! – فضای مجازی سعی دارد بهتمامی نیازهای انسان در زندگی واقعی پاسخ دهد و در تمامی عرصههای زندگی انسان حضورداشته باشد. همین مسئله آن را به یک دوست خستگیناپذیر تبدیل کرده است که البته میتواند آسیبهایی را برای انسانها در پی داشته باشد.
فضای مجازی وزندگی معمولی ما
به اقتضاء دنیای جدید و با گسترش شهرنشینی، فردگرایی نیز افزایشیافته و انسانها بهصورت سلولهایی مجزا در کنار هم زندگی میکنند، اما انسان ذاتاً اجتماعی است و از تنهایی واهمه دارد و برای بقای خود ناچار به ارتباطگیری است. فنّاوریهای جدید این کار را آسان کردهاند. در هرلحظه و هر موقعیتی بهآسانی میتوانیم با هر فردی در هرجایی از دنیا ارتباط بگیریم و با او صحبت کنیم بدون اینکه نیازی باشد او را ببینیم یا حسی از حالات و موقعیت او دریابیم. نشانههایی (در قالب متن یا صدا) ارسال میشوند و ما آنها را دریافت میکنیم و به این ارتباطات آسان عادت کردهایم بدونِ آنکه به محدودیتهای آن توجه داشته باشیم. این شیوه از ارتباط به حدی شیوع یافته است که ارتباطات بین فردی ما را نیز تحت تأثیر قرار داده و باعث شده تا بسیاری از مفاهیم مانند واقعیت در ذهن ما نسبت به گذشته متفاوت باشد.
این تأثیرگذاری به میزانی گسترش پیدا کرده که از عمومیترین مسائل اجتماعی که مثال مشهور آن انقلابهای فیسبوکی است تا ریزترین مسائل زندگی خصوصی (رابطه جنسی) را در برگرفته است. به همین علت است که برخی «زندگی» را به فضای مجازی پیوند دادهاند و از مفهوم «زندگی دوم» برای آن استفاده میکنند؛ زیرا فضای مجازی سعی دارد بهتمامی نیازهای انسان در زندگی واقعی پاسخ دهد و در تمامی عرصههای زندگی انسان حضورداشته باشد.
بهراستی فضای مجازی میتواند جایگزین مناسبی برای زندگی واقعی باشد و میتواند بهتمامی نیازهای انسان جامه عمل بپوشاند؟ یا سرابی ست که دیدن آن شوق رفع تشنگی میآفریند ولی از عطش انسان نمیکاهد.
دوست خستگیناپذیر
در مطالعات فضای مجازی با مفهومی تحت عنوان «دوست خستگیناپذیر» روبرو هستیم. اندیشمندان معتقدند فضای مجازی و بهطورکلی رسانه یک دوست خستگیناپذیر است. همانگونه که ذکر شد فردگرایی از اقتضائات جامعه مدرن است؛ یعنی محبت انسانها به یکدیگر حسابگرانه میشود، فرصت زیادی برای تعامل وجود ندارد، انسانها خستگیپذیرند و توانایی ارتباطات آنها محدودشده است. رسانهها نیز به این ویژگیها دامن میزنند، ولی داستان فضای مجازی کمی متفاوتتر است؛ در فضای مجازی هر آن میتوانیم با هرکسی که علاقه داریم ارتباط برقرار کنیم. فضای مجازی خسته نمیشود، از صبح علیالطلوع و بعد از بیداری تا شب و قبل از زمان خواب با ما است. در سر میز صبحانه، در اتوبوس، خودرو، در کلاس درس، محل کار و در هر جای دیگری که فکرش را بکنید، فضای مجازی همراه ما است. غُر نمیزند، حرفشنوی دارد بسیار دانا است. میتواند به سؤالات ما پاسخ میدهد و جز «توجه» هیچ انتظاری از ما ندارد.
حال این پرسش مطرح میشود که چه اشکالی دارد اگر ارتباطات به این حد گسترده شود و فضای مجازی بازوی ارتباطاتی ما در عصر مدرن باشد؟
البته که این پرسش بسیار سادهانگارانه مطرح شده است. زیرا فضای مجازی با وجود آنکه میتواند محدودیتهای ارتباطات فردی را از بین ببرد اما خود دارای محدودیتهای فراوانی است. اگر ارتباطات مجازی بهقاعده تبدیل شود و تلاش کند تا جایگزین ارتباطات بین فردی گردد، باعث بحرانهای فراوانی میشود؛ در سریال ذکر شده نیز در نهایت به تصمیم برای خودکشی منجر شد. اگر یادتان باشد قصه به یک اما ختم شد. در واقع زن، بهجای خودکشی تصمیم میگیرد که ارتباطات بین فردی خود را گسترش داده و شوهر مجازی خود را (که نمادی از فضای مجازی ست) در گوشهای از زندگی خود جای دهد؛ بهگونهای که زندگیاش را تحت تأثیر شدید قرار ندهد.
تقلیل همهچیز به نشانه
فضای مجازی و بهطورکلی رسانه برای انتقال پیامِ خود، محدودیت فراوانی دارد. نمیتوان انسان را با همه حواس خود از طریق امواج به اینسو و آنسو ارسال کرد، فلذا مجبور هستیم برای انتقال پیام از نشانهها استفاده کنیم و معانی ذهنی خود را به نشانهها «تقلیل» دهیم. حروف الفبا خود نشانههای قراردادی هستند که برای رساندن مفهوم مدنظرمان از آنها استفاده میکنیم. تصاویر نیز نشانهای از واقعیت هستند که کدبندی شده و از طریق امواج به مخاطب میرسند. این نشانهها در حضور حواس پنجگانه در فضای واقعی میتواند در بهترین حالت منظور را منتقل کند، اما انتقال تکبهتک آنها موجب نقص پیام شده و اگر زندگی را با تعاملِ نشانههای ناقص ادامه دهیم، بدون شک بحرانهای روحی و ذهنی فراوانی ما را احاطه خواهند کرد.
یکی از مسائل مهم در عصر مدرن آن است که با ظهور رسانههای جدید تلاش شد تا همه واقعیات به نشانهها تقلیل یابند و بهصورتهای مختلف (از جمله فیلم سینمایی) منتقل شوند. به جهت اینکه والدین در عصر جدید فرصت زیادی برای تربیت فرزند ندارند، او را به رسانهها (تلویزیون، بازیهای رایانهای و…) سپردهاند. به همین دلیل به عقیده بسیاری، کودکان عصر جدید تربیتیافته رسانهها هستند؛ رسانههایی که واقعیت را به نشانه تقلیل دادهاند. به همین دلیل کودک نیز در برخورد با واقعیات رشد نمیکند و به همین جهت دچار شکنندگی فراوانی در زندگی واقعی میشوند. بهطور مثال در فیلمهای سینمایی، حادترین بحرانها به یک پایان خوش یا Happy Ending منجر میشود، اما در جهان واقعی کمتر مشکلی را میتوان یافت که بهراحتی فیلمهای سینمایی حل شود. این شکنندگی در جهان واقعی در صورت تداوم منجر به پیامدهای خطرناکی نظیر روی آوردن به اعتیاد (جهت فراموشی) یا خودکشی است.
رسانه و سبک زندگی تخیلی
رسانهها مدام در حال بازتولید سبک خاصی از زندگی هستند که در حالت عادی شاهد چنین شیوهای از زندگی نیستیم. مادامیکه انسانها زندگی واقعی خود را بازندگی مطلوب در رسانه یکسان نبینند به تخیل روی آورده و بهتدریج از زندگی واقعی فاصله میگیرند. مثال برجسته در این زمینه که مبتلابه کشور ما نیز است، مسئله امر جنسی است. متأسفانه با شیوع فیلم های مستهجن که نمودی غیرواقعی از روابط جنسی را بازنمایی میکنند، نارضایتی جنسی در بسیاری از همسران را به وجود آمده است. مسئلهای که آمار قابلتوجهی از طلاق را در سال به خود اختصاص داده است.
به نظر میرسد، راهکار ضروری و امکانپذیر در عصر جدید، ترک و طرد رسانهها نیست. حذف رسانهها امری ناممکن است، بلکه طبق مشی شخصیت اول سریال، باید فضای مجازی را در بخشی از زندگی خود محصور سازیم تا نتواند زندگی واقعی و نیازهای حقیقی ما را تحت تأثیر قرار دهد برای انسانها بحرانآفرین باشد. رژیم مصرف رسانهای و پسازآن سوادِ تحلیل و فهم پیامهای رسانهای و سنجش آنها نسبت به واقعیت، ازجمله کارهایی است که هر فردی باید در زمره مهمترین اعمال خود قرار دهد.
http://iranhoshdar.ir