قاعده کلی در سیر معنوی بر دو پایه
استوار است: نخست، باور و ایمان؛ سپس عمل و مداومت بر عمل. از اینرو، هیچ شخصی در
هر درجهای از تقوی و زهد و عبودیت، تا زمانی که مقصود و هدف خود را به روشنی معین
ننموده باشد و باور به مقام وصل و لقای الهی نداشته باشد و بلکه با آن مخالف باشد،
به مقام ولایت و توحید نمیرسد؛ زیرا همین عدم باور مانع از رسیدن او به آن مقام
خاص توحیدی میشود. ولو اینکه در عالیترین درجات کمالی و عوالم اسما و صفات الهیه
بوده باشد. آیه إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ
بر همین معنا دلالت دارد؛ چرا که کلمه طیب همان باور و ایمان پاک و خالی از هرگونه
انحراف است که او را به سوی ذات مقدس الهی به حرکت در میآورد و عمل صالح با تکرار
و مداومت موجب ثبات و ارتفاع و علّو درجات آن ایمان پاکیزه است. از اینروست که
شعاع رفعت بخشیدن عمل از مدار ایمان و باور هرگز تجاوز نخواهد کرد.
از دیدگاه عرفان شیعی، ظاهر و باطن، یا
شریعت و طریقت دو مرحله از ظهور حقیقت واحده هستند و هرگز انفکاک میان آن دو قابل
تصور نیست. بنابراین به اندازه سر سوزنی تخلف از جاده شریعت، گرچه در کوچکترین
مستحبات و مکروهات، غیرقابل توجیه است.
از همین روست که پویندگان مکتب عرفان
شیعی، که از بزرگان آن مرحوم قاضی به شمار میرود. آنچنان در تعبد به اعمال و
وظایف و تکالیف شرعی ملتزم بودهاند، که از دیدگاه مخالفان روش و سلوک ایشان حمل
بر تصنع و ظاهرسازی عنوان گرده است.
برگرفته از آیت الحق