کتاب مصرف و سبک زندگي براي آشنايي با مفهوم دقيق سبک زندگي است؛ اين کتاب در هفت فصل تدوین‌شده است. نويسنده این کتاب محمد فاضلی و ناشر آن صبح صادق است. نویسنده در فصل اوّل به بررسي بینش‌های نظري درباره مصرف مي‌پردازد. مصرف اصلی‌ترین پدیده‌ای است که همواره سبک زندگي با ارجاع به آن تعریف‌شده است. نظریه‌پردازی درباره سبک زندگي نيز با بررسي پديده مصرف آغاز می‌شود. در اين فصل، آراي تورستين وبلن، گئورگ زيمل، ماکس وبر، آدورنو و هورکهايمر، دوگلاس و ايشروود، پيربورديو، کولين کمپل و نظریه‌های پست‌مدرنیستی مصرف موردبررسي قرارگرفته و درنهایت، طرحي از جامعه‌شناسی مصرف و سؤالات بنيادين آنکه در برنامه پژوهشي (وارد) و همکارانش گسترش و سامان‌یافته، بدين شرح آمده است:

  1. کدام اعمال در ميان مردم متداول است، افراد مختلف در کدام اعمال مشارکت مي‌کنند و ترکيب اعمالي که يک فرد انجام می‌دهد چيست؟
  2. افرادي که در يک عمل مشارکت مي‌کنند، از چه پايگاه اجتماعي و اقتصادی برخوردارند و ميزان شباهت پایگاه‌های آنها چه اندازه است؟
  3. افراد تا چه اندازه به انجام فعّاليّت‌‌هایی که در آنها مشارکت می‌کنند متعهدند؟
  4. چگونه نقش‌های مردم در هر فعّاليّت مصرف متحوّل می‌شود و مردم چگونه می‌فهمند که نقششان در هر فعّاليّت چيست؟
  5. چگونه اعمال در طول تاريخ و به‌واسطه سازوکارهاي دروني و بيروني متحوّل می‌شوند؟
  6. منزلت يک عمل در ميان افرادي که اعمال ديگر را انجام می‌دهند، چقدر است؟

فصل دوم به مفهوم سبک زندگي اختصاص‌یافته است. در اين فصل، چگونگي ايجاد نياز به طرح کردن مفهومي جديد مورد ملاحظه قرارگرفته و پس از بررسي و نقد دیدگاه‌های موجود درباره تعريف سبک زندگي، عناصر مندرج در آن تصريح و تبيين شده است.

فصل سوّم به بعد، بر مبناي چالش‌هایی که پيش روي محققان است، تنظیم‌شده است؛ اين پنج چالش اساسي عبارت‌اند از: منشأ سبک زندگي چيست؟ کارکرد و پيامد سبک زندگي چيست؟ روش‌شناسی تحليل سبک زندگي چيست؟ کاربردهاي تحليل سبک زندگي چيست؟ و مدّعیا‌ت نظري مفهوم و تحليل سبک زندگي چيست؟ چهار مورد اول، هر کدام در فصلي جداگانه بررسي شده‌اند و چالش پنجم به دلايلي به‌منزله اوّلين بخش از فصل هفتم آورده شده است.

فصل سوّم به منشأ سبک زندگي می‌پردازد. تأثير طبقه و عوامل اقتصادي، ارزش‌ها و تحوّل ارزشي، تحصيلات، جنسيّت، سنّ و دوره عمر، شغل و فرهنگ شغلي، سرمايه فرهنگي، سرمايه اجتماعي، دين و برخي عوامل ديگر بر شکل‌گیری سبک زندگي موردبررسی قرارگرفته‌اند. ازنظر نويسنده اگرچه بررسي سهم هر يک از اين عوامل در شکل دادن به سبک زندگي، نيازمند بررسي تجربي در هر وضعیت خاصّ است، ولي به‌طور کلّي، مشخّص کردن سهم هر کدام، می‌تواند اطّلاعات قابل توجّه‌ی درباره وضعیت جامعه‌شناختی جامعة تحت بررسي، ارائه کند؛ از همين رو، مطالعة منشأ سبک زندگي هم براي پژوهش‌های سبک زندگي به‌طور خاصّ و هم براي دانش جامعه‌شناسی به‌طور عام حائز اهمّيّت است.

فصل چهارم به بررسي «کارکردها و پيامدهاي سبک زندگي» می‌پردازد. از ميان کارکردهاي متعدّدي که به سبک زندگي نسبت داده‌شده، تعدادي از اصلی‌ترین‌ها مانند سبک زندگي و خلق هویت، سبک زندگي و فرهنگ ناسوتي، قدرت فرهنگي و سبک زندگي و بازتوليد تحوّل طبقاتي انتخاب و در اين فصل تشريح شده است.

البته در کنار اين محورهاي اصلي، به نقش سبک زندگي در ايجاد شبکه‌های اجتماعي و کارکردهاي رواني سبک زندگي نيز اشاره‌شده است.

فصل پنجم به بررسي روش‌شناسي تحليل زندگي اختصاص‌یافته است. مهم‌ترین هدف اين فصل، توضيح منطق روش‌شناختي است که با تعريف و دلالت معنايي مفهوم سبک زندگي سازگار باشد وگرنه روش‌ها، فنون و شاخص‌های عملياتي که در اين فصل معرّفي شده به مطالعه سبک زندگي اختصاص ندارند، تنها نشان داده شده که تلفيق مناسبي ميان اصول نظري و روال‌های روش‌شناختي تحليل سبک زندگي برقرار شده است. بحث درباره ابزارهاي جمع‌آوري اطّلاعات، شاخص‌های تجربي مطالعه سبک زندگي، فنون کمّي و کيفي تحليل سبک زندگي و نقد روش‌های تحليل سبک زندگي، محتواي اين فصل را تشکيل می‌دهد. معرّفي جدول تخصيص زمان به منزلة يکي از ابزارهاي جمع‌آوری اطّلاعات که استفاده از آن در پیمایش‌های معمول در ايران متداول نيست، از نکات جديد اين فصل است. در توضيح فنون تحليل نيز به‌عوض تشريح جزئيات فني، منطق روشي و رابطه آن با تحليل سبک زندگي توضيح داده‌شده است.

فصل ششم، تشريح برخي کاربردهاي تحليل سبک زندگي با ارجاع به مجموعه‌ای از پژوهش‌های انجام‌شده است. بررسي رابطه سبک زندگي با رفتار بهداشتي، رفتار ترافيکي، جهانی‌شدن، سياست اجتماعي، برنامه‌ریزی فراغت و اثرهاي زیست‌محیطی، محورهاي اصلي بحث در اين فصل هستند. برخي کاربردها، نظير سبک زندگي و بازاريابي در خلال مباحث مختلف کتاب معرّفي شده و از همين رو، در اين فصل به‌صورت مجزا به آنها پرداخته نشده است.

در فصل هفتم که عنوان نتیجه‌گیری را دارد، ابتدا به يک چالش اساسی مطالعات سبک زندگي؛ يعني مدّعيات نظري اين مفهوم پرداخته شده و سپس در بخش دوم، نقدهاي وارد بر مفهوم و تحليل سبک زندگي تشريح شده است. از جمله اصلی‌ترین انتقادها اين است که شاخص‌های آزموده شده و معتبر و روايي درست و دقيقي در دسترس نيست و روش‌های موجود که بيشتر بر تحليل عاملي و تحليل خوشه اتّکا دارند، در دفعات تکرار و تحقيقات، نتايج متفاوتي به دست مي‌دهند و به همين دليل مطالعه تطبيقي و طولي پديده سبک زندگي امکان‌پذیر نيست و بايد به دنبال راه‌های باثبات‌تری براي تحليل سبک زندگي در طول زمان بود. سوّمين بخش از فصل هفتم به ارائه ایده‌هایی براي پژوهش در ايران بر مبناي مفهوم سبک زندگي اختصاص يافته است و آخرين بخش از اين فصل نيز تصويري از یافته‌های کتاب و نواقص آن را ترسيم می‌کند.