نویسنده کتاب کلیدهای پرورش هوش اخلاقی در کودکان و نوجوانان میشل بریا / و مترجم آن فرناز فرود است.
«کلیدهای پرورش هوش اخلاقی در کودکان و نوجوانان» اثری نفیس از «میشل بُربا» است. بربا سالها تجربه کار با دانش آموزان را دارد. او مربی و مشاور مشهور بینالمللی است.
میتوان ادعا کرد که مهمترین دغدغه والدین بهویژه در جوامع فرهیخته تربیت فرزندانی بااخلاق است.
کتاب بربا با محوریت پرورش اخلاق نگارش یافته است. او سازه هوش اخلاقی را مطرح میکند و بعد از بیان مؤلفههای آن به بررسی یکیک آنها میپردازد.
اثر حاضر دارای ویژگیهای ممتازی است که جمع آنها در یکجا، موجب منحصربهفرد شدن آن شده است.
استفاده از مثالها و نمونههای عینی، بهرهبرداری از پژوهشهای متعدد، آوردن آمارهای متنوع در جایجای کتاب، استفاده از کتابهای موجود در عرصه فرزند پروری، توجه به عنصر خانواده در اصلاح و تربیت فرزندان، بررسی آثار مخرب تربیتی رسانهها مانند تلویزیون، اینترنت و ... ، برخورداری از جداول مناسب، عنایت ویژه به مراحل رشد مؤلفههای هوش اخلاقی در کودکان و نوجوانان، نگاه عالمانه به شرایط موجود اجتماعی و دیدن بحرانهای اخلاقی جوامع، دادن راهکارهای متعدد، تنوع و ابتکار در ارائه روشهای جدید ارتباط با فرزندان. اینها همه مواردی است که موجب شده است کتاب هوش اخلاقی یک تألیف مفید و جامع در ارتباط با موضوع خود باشد.
شاید به همین خاطر است که پیشگفتار ترجمه این کتاب را شخصی فاضل و عالم نوشته است. عبدالعظیم کریمی متخصص تربیتی است که سالها درزمینهٔ تربیت دینی و اخلاقی فرزندان و دانش آموزان به پژوهش و تألیف پرداخته است. کمتر کسی است که در عرصه تربیت دغدغه مند باشد و او را نشناسد.
ایشان در پیشگفتار ضمن ارائه تعریف «هوش» و «هوش اخلاقی» مخاطب را ترغیب میکند تا به موضوع کتاب توجه کند و با ایجاد نیاز به محتوای کتاب، خواننده را رهسپار مطالعه کتاب می کند.
به اعتقاد مؤلف هوش اخلاقی دارای هفت مؤلفه است که عبارتاند از؛ همدلی، وجدان، خویشتنداری، احترام، مهربانی، بردباری و انصاف. سه مؤلفه همدلی، وجدان و خویشتنداری علاوه بر اینکه محور در شکلگیری هوش اخلاقی هستند، زمینه شکلگیری مؤلفههای دیگر را نیز ایجاد میکنند. به همین علت در سه فصل نخست کتاب به این سه مؤلفه پرداختهشده است.
در هر فصل بعد از زمینهسازی نسبت به مؤلفهای که قرار است از آن سخن به میان آید، تعریفی از مؤلفه موردبحث ارائه میشود. فضای کلی جامعه در ارتباط با این مؤلفه ارزیابی میشود که ازنقطهنظر مؤلف جامعه کنونی نسبت به تمام مؤلفههای هوش اخلاقی در شرایط بحران به سر میبرد. در ادامه گامهای پرورش هر مؤلفه مطرح شده است. جدولهای مفیدی طراحیشده است که در انتقال مطالب کتاب مفید است. مؤلف سعی کرده با عبارتهای متنوعی به خوانندگان راهکارهای عملی بدهد که در این زمینه گاهی راهکارهایی خلاقانه و گاه بازیهای جدیدی آورده است. والدین با بهرهگیری از این کتاب با مجموعهای از راهکارها مواجه میشوند.
نویسنده یک اندیشمند تربیتی است که در امریکا زندگی میکند. او با توجه به نیازهای اخلاقی جامعه امریکا و متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی آن سرزمین مطالب خود را به رشته تحریر در آورده است.
با در نظر گرفتن این پیشینه این سؤال پدیدار میشود که آیا کتاب حاضر میتواند برای دیگر مخاطبان از فرهنگهای مختلف سودمند باشد؟
جواب این است که با در نظر گرفتن ملاحظاتی این کتاب از کتابهای بسیار خوب در حوزه تربیت به شمار میرود. این ملاحظات در ضمن نکاتی ذیلاً آورده شده است.
نکته 1
نباید از نویسندهای که در جامعه متفاوت از جامعه ما زندگی میکند توقع داشت اثری بیافریند که با فرهنگ ما کاملاً منطبق باشد.
نکته 2
در این شرایط خواننده باید یک برآورد منطقی از کتاب به دست آورد که آیا خواندن این کتاب برایش سودمند است بهگونهای که دچار آسیب نشود؟ جواب این پرسش مثبت است البته برای خوانندگان فرهیخته. « فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»، پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند. (سوره مبارکه زمر، آیات 17 و 18)
نکته 3
کتاب پیش رو تا حد زیادی دغدغههای مشترک والدین را مطرح کرده است و اگر والدین به دنبال راه حلی برای مسائل خود باشند میتوانند از این کتاب بهرهمند شوند.
نکته 4
این نکته شاید بهگونهای نقد فصلی از کتاب باشد. نویسنده در فصل ششم بردباری را به تحمل دیگران و احترام گذاشتن به تفاوتهای فرهنگی، عقیدتی و نژادی تعریف کرده است. در بخشی از کتاب به والدین پیشنهاد کرده است که فرزندان خود را در معرض تفاوتها بگذارند تا آنها تفاوتها را ببینند و برایشان عادی شود. آنچه در اینجا به ذهن میرسد این است که باید دو مطلب را در نظر گرفت.
نخست آنکه نویسنده در جامعه امریکا زندگی میکند و متناسب با مقتضیات آنجا والدین را ترغیب میکند که مثلاً به فرزندان خود بیاموزند که سیاهپوستان نیز مانند بقیه هستند و رنگ پوست آنها نباید منجر به تمسخر و یا بیاحترامی به آنها شود. اگر از این منظر به محتوای کتاب نگاه شود باید گفت که این مطلب بسیار مفید و آموزنده است.
دوم آنکه ممکن به ذهن برخی خطور کند مفهوم مؤلفه بردباری قبول پلورالیزم دینی است. بهراستی اگر مطلب نخست را در نظر بگیریم میتوان ادعا کرد که این برداشت یک برداشت افراطی از متن کتاب است.
البته واضح است که والدین اول باید به میزان درک و فهم و تعمق فرزندان خود در مسائل دینی بی افزایند و بعدازآن، فرزندان خود را در معرض تفاوتها قرار دهند. امیر المومنین نیز در سفارش خود به مالک میفرماید: انسانهایی که بر آنها حکومت میکنی «إما أخ لک فی الدین أو شبیه لک فی الخلق» یا برادران دینی تو بوده و یا انسان هایی هستند که در خلقت مانند تو هستند در نتیجه حق نداری به آنها ظلم روا داری. خوانند خود باید با مدنظر قرار دادن صحیح آموزههای اسلامی معنای بردباری را فهمیده و در تربیت اخلاقی فرزندان خود آن را به کار گیرد.
نکته 5
این نکته یک نقد مبنایی به کتاب حساب میشود. اشکالی که در روح کتاب به چشم میخورد این است که از نگاه نویسنده گویا اخلاق فقط کارکرد اجتماعی در ارتباط با انسانهای دیگر و حیوانات دارد. البته که این بخشی از کارکرد اخلاق است. اما در معارف اسلامی بخش مهمی از اخلاق که هم مهمترین بخش آن به شمار میرود و هم موجب شکلگیری بهتر بقیه حوزههای اخلاقی مربوط به جامعه انسانی است، ارتباط انسان با خالق مهربان عالم هستی است. در این کتاب اخلاق هیچ ارتباطی با ارتباط فرزند با خدا ندارد. فقط به کارکرد اجتماعی اخلاق پرداخته شده است. ریشه این نقد برمیگردد به مباحثی که در فلسفه اخلاق مطرحشده است که بیان آن موجب اطاله کلام میشود. هر کس جویای مطالب بیشتر است میتواند به منابع فلسفه اخلاق مراجعه کند.