کتاب قصههای تربیتی در آثار حجةالاسلام فلسفی، کتابی است که در 492 صفحه تنظیم شده و چاپ و نشر بینالملل وابسته به مؤسسه انتشارات امیرکبیر آن را به دست نشر سپرده است. همانگونه از نام کتاب پیداست این کتاب متشکل از داستانها و حکایتهای مختلف در عین حال جذاب و با محتوای دینی آمده است که میتواند اثر تربیتی داشته باشد. در مقدمه آمده؛ بر این باورم که به خواست خداوند متعال این کتاب که به نام داستانهای تربیتی نامگذاری شده است و شامل داستانهای تربیتی و سازنده اخلاقی انسانی است در تربیت روح و روان مطالعه کننده آن اثر بسیاری باقی گذارد و جامعه را بهسوی تربیت اسلامی سوق دهد.
در این کتاب که حدود 250 داستان با موضوعات: ارث، اراده مستقل، احترام به کودک، نام نیک، جنایت، راستگویی، گذشت، سخن نافذ، نام صراحت گفتار، تعبیر خواب، مزاح، بد اخلاقی، گناه نامیدی، نیروی ایمان، قضاوت، نهی از ملامت، عزت نفس، پذیرش، صورت شیطان، ادرار دربستر، وعده، و... آمده است. در داستانی با عنوان عیبجویی میخوانیم: رسول اعظم فرموده است: خوارترین مردم کسی است که مردم را اهانت کند و باعث تحقیر آنان گردد شخصی نزد یکی ار حاکمان اسلامی آمد و در خلال سخنان از مردی نام برد و او را به بدی یاد کرد و عیبی از وی به زبان آورد حاکم گفت: اگر مایلی پیرامون سخنت بررسی و تحقیق میکنیم درصورتیکه گفتهات دروغ درآمد فاسق و گناهکاری و خبری که دادهای مشمول آن آیه قرآنی است که چنین فردی را فاسق یاد کرده است و درصورتیکه راست گفته باشی عیبجو و سخنچین هستی اگر میل داری تو را میبخشم و مورد عفوت قرار میدهم مرد که از گفته خود سخت پشیمان و منفعل شده بود با سرافکندگی و ذلت درخواست عفو نمود و متعهد شد که دیگر از کسی عیبجویی نکند و این عمل ناپسند را تکرار نکند.
یا در داستاند دیگر آمده، مردی حضور امام صادق (ع) شرفیاب شد عرض کرد یا ابن رسولالله در خواب دیدم مثل اینکه در خارج شهر کوفه هستم در نقطهای که میدانم کجاست مردی را دیدم که از چوب تراشیده شده اسبی ساخته وبر آن سوار است و شمشیر براق خود را جولان میدهد و من در شدت وحشت و ترس او را تماشا میکنم حضرت فرمود: تو قصد داری مردی را در امر زندگیاش گول بزنی از خدایی که تو را آفریده و سپس میمیراند بترس مرد به حضرت عرض کرد: شهادت میدهم که دانش را از معدن علم فراگرفتهای اینک شمارا از تفسیری که برای رؤیای من نمودی آگاه میکنم یکی از همسایگان من متاع خود را نزد من برای فروش آورده بود چون غیر از من کسی طالب آن متاع نیست تصمیم داشتم به قیمت خیلی نازل از او خریداری کنم.
در حکایتی از عفو و گذشت پیشوایان دینی ما آوردهاند که: کنیز امام سجاد ع روی سر حضرت آب میریخت غفلتاً ظرف آب از دستش رها شد به سر حضرت اصابت کرد آن را شکافت و خون ریخت حضرت سر بلند کرد و به وی نگریست کنیز آیه فروخوردن خشم را خواند حضرت فرمود: خشمم را فرونشاندم سپس کنیز ادامه آیه را خواند حضرت فرمود تو را بخشیدم آنگاه جمله آخر آیه را که حاوی احسان است قرائت نمود حضرت فرمود برو که تو برای خدا آزادی.
یا در داستان دیگری آمده که، شخصی خدمت پیامبر شرفیاب شد عرض کرد من مردی هستم که نماز نمیخوانم زنا میکنم و دروغ میگویم از کدامیک از این گناهان توبه کنم؟ حضرت فرمود: از دروغ آن مرد دستور پیغمبر را در کمال خلوص پذیرفت و با خود عهد کرد هرگز دروغ نگوید، ولی ترک دروغ سایر گناهان او را نیز ترک داد، زیرا موقعی که خواست زنا کند با خود گفت اگر رسول اکرم از من سؤال کند از تاریخ تعهد زنا کردهای یا نه؟ اگر بگویم نه دروغ گفتهام. اگر اقرار کنم مجازات میشوم وهم چنین درباره نماز.
در داستان دیگر، عاقبتاندیشی از صفات پسندیده ایست که نفع آن به خود ما برمیگردد. امام صادق (ع) فرمود: مردی شرفیاب محضر رسول اکرم شد عرض کرد یا رسولالله به من سفارشی بفرما و دستوری بده حضرت به او فرمود: آیا دستور پذیر هستی تا به تو سفارشی بکنم؟ و این سؤال را سه بار تکرار کرد و مرد میگفت آری ای رسول خدا آنگاه پیامبر فرمود: سفارش من به تو این است که هر وقت خواستی برای انجام کاری تصمیم بگیری قبلاً به عاقبت آن فکر کن و نتیجهاش را در نظر بیاور اگر دیدی حق و شایسته است اقدام کن و اگر ناشایست وبر خلاف حق بود از انجام آن خودداری کن.