حسین جماعتی[1]
چکيده
مفهوم صدق از جمله مفاهيمي است که در متون دینی بهکار گرفته شده است. صدق، در بيان قرآن، معنايى گسترده و فراگير دارد و تنها در وصف قول و گفتار بهکار نبرده شده و به اعتقاد و عمل نيز نسبت داده شده است. براي رسیدن به مراتب بالاي صدق میبايست ابتدا صدق ظاهري در قول و گفتار را رعايت کرد تا توفيق دستيابي به درجات بالاتر را دريافت.
واژگان کلیدی: صدق، راستگویی، صدق در اعتقاد، صدق در عمل، زندگی.
مقدمه
استفاده از ادبيات متون اصیل اسلامی؛ قرآن و حدیث، نقش بسزایی در انتقال معارف الهیبه پرهیزگاران دارد. آشنایی با فرهنگ و آموزههای اصيل اسلامي، استراتژي معنویویژهایدر باب مفاهیم دینی به امت اسلامي عرضه میکند. قرآنمجید و سخنان پیشوایان معصوم دین، گنجينههاي بسيار ارزشمندی هستند که آنها را میتوان نامه مکتوب جهان اسلام دانستوزمينه فهم دقيقتري را از واژگان و تعابير دینی ایجاد میکنند.
اين نوشتار سعي دارد، یکي از واژگاني که در قرآن و حدیث بهکار رفته را مورد توجه قرار دهد و آن «صدق» است. در اين مقاله تلاش شده است با توجه به قرآن کريم و احادیث، زواياي گوناگون معنايي اين واژه بررسی در سايه آن راهي تازه درباره یکی ازمفاهیم دینی گشوده شود.
واژه «صِدق»- به کسر و فتح صاد (واسطی زبیدی، 1414، 13: 261) - در لغت، نقیض کذب (فراهیدی، 1410، 5: 56) و به معنای راست گفتن است (قرشی، 1371، 4: 116). لغتدانان با توجه به کاربردهاي متعدد صدق در زبان عربي (ابن منظور، 1414، 10: 193 - 195) سعي کردهاند که محور اصلي را براي اين کاربردهاي متفاوت بيابند؛ کاربردهایی، مانند قدرت (ابن فارس، 1404، 3: 339)، شجاعت، سختي و استواری (ازهرى، بیتا، 8: 276) و صحت و تمام بودن از خطا و ضعف (مصطفوی، 1360، 6: 215).
عرب هنگامی که میخواهد چیزی را مدح کند آن را به «صدقه» اضافه میکند تا دانسته شود که هرآنچه خير و نيکي درباره آن گمان میرود در آن میتوان يافت (کبیر مدنی، 1409، 2: 246).اصل استعمال صدق، در گفتار است (راغب اصفهانى، 1412، 478؛ واسطی زبیدی، 1414، 13: 261)، اما در مواردي که صدق، وصف براي غير گفتار است مراد از آن مطلق نيکي و خوبي است (مصطفوی، 1360، 6: 215)و به دیگر سخن؛ هر كارى كه از نظر ظاهر و باطن خوب و بینقص باشد به صدق تعبير میشود (راغب اصفهانى، 1412، 479).
معنای صدق در قرآن
صدق و مشتقات آن، زیاد در قرآنکريم بهکار رفته است. قرآنکريم، صدق را تنها در وصف قول و گفتار بهکار نبرده و آن رابه اعتقاد و عمل نيز نسبت داده است.هنگامیکه به آيات قرآني مینگریم جايگاه کليدي را درباره اين مفهوم میيابيم. کاربردهاي مفهوم صدق را با توجه به قرآنکريم در موارد زیر میتوان بیان کرد (مصطفوی، 1360، 6: 215):
- صدق در اعتقاد؛ یعنی تطابق اعتقاد با حقيقت واقع ثابت: «أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِين؛ يا شريكانى دارند؟ پس اگر راست میگويند شريكانشان را بياورند» (قلم/41).
- صدق در اظهار اعتقاد؛ به عبارتی مطابقت با اعتقاد دروني بدون هيچگونه نفاق و دورويي: «قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ للهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ بگو: اى كسانى كه يهودى شدهايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست میگوييد درخواست مرگ كنيد» (جمعه/6).
- صدق در قول و خبر؛ مطابقت با آنچه از آن خبر داده میشود بی هيچگونه خلاف و اشتباهي: «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللهِ حَدِيثاً؛ و راستگوتر از خدا در سخن كيست؟» (نساء/87).
- صدق در قول انشايي؛ اگر آدمي جمله انشايي، مانند ميل، آرزو و ... را ابراز میکند مطابق با قلب و نيّت وي باشد: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ؛ از ميان مؤمنان مردانیاند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند» (احزاب/23).
- صدق در احساس؛ احساسات آدمي کاذب نبوده و مطابق با شرايط باشد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ؛ و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه کرد و فرمود: اگر راست میگوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد» (بقره/31).
- صدق در عمل؛ یعنی عمل از تمامي جهات و شرايط به صورت کامل شکل گيرد: «وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ؛ و بر ما تصدّق كن كه خدا صدقهدهندگان را پاداش میدهد» (یوسف/88).
- صدق در مطلق امور؛ اينکه انسان در تمامي اعتقادات، گفتار و عمل صادق و راستين باشد: «وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ؛ و بگو: پروردگارا! مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز» (اسراء/80).
بالاترين و مطلوبترين موارد صدق، مورد هفتم است؛ زیرا شامل صدق در گفتار، عمل و اعتقاد باطنی و ظاهری میشود که حقیقت صدق است (مصطفوی، 1360، 6: 216). چنانکه در آیاتی از قرآن، مراداز صدق، همین معنا است:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد» (توبه/119).
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛ در حقيقت، پرهیزگاران كسانیاند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر] شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كردهاند؛ ایناناند كه راستکردارند» (حجرات/15).
«وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ و آنكس كه راستى آورد و آن را باور کرد؛ آناناند كه خود پرهیزگاراناند» (زمر/33).
بنابراین، صدق، تنها در گفتار نيست؛ بلكه در نيت و عمل نيز هست (مراحل اخلاق در قرآن، 248). همانطور که علماى اخلاق، صدق را بر شش نوع تقسيم كردهاند: 1. راستى در سخن؛ 2. راستى در نيّت و اراده؛ 3. راستى در عزم؛ 4. راستى در وفاى به عزم؛ 5. راستى در عمل؛ 6. راستى در محقق ساختن همه معارف دينى (فیض کاشانى، 1376، 8: 141).
نکته توجه کردنی اینکه؛ براي رسیدن به مراتب بالاي صدق میبايست، ابتدا صدق ظاهري در قول و گفتار را رعايت کرد تا توفيق دستيابي به درجات بالاتر را دريافت. «اگر کسي در گفتار و نوشتار و بهطور کلي در همه بخشهاي سنت و سيرتش راستگو باشد خوابهاي راست میبيند. روح انسان دروغگو، مانند چشم «أحوَل» است و حقيقت را درست نمیبيند. در عالم رؤيا حقيقت را به انسان نشان میدهند، اما اشخاصی که در بيداري خيالپرداز و پرحرفاند و مرز حلال و حرام را نمیشناسند، سرانجام به رؤياهايي میرسند که معبّر را از تعبير عاجز میکند و به «أضغاث أحلام» موسوم شده است؛ ولي روح انسان مستقيم و راستگو صادق است و روح صادق هنگامي که سخن میگويد درست میگويد و نشانه اين است که درست میبيند. بنابراين، چنين شخصی هم صدق خبري و هم مخبِري دارد؛ به عبارتی هم درست میبيند و هم درست خبر میدهد و هم واقع میشود زیرا او آنچه را که بايست اتفاق بيفتد ديده و درست هم ديده است» (جوادي آملي، 1385، 248).
قرآنکريم صدق را از اوصاف کمالي خداوند متعال دانسته است و میفرمايد:
«وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللهِ قيلاً؛ چه کسي در سخن از خدا راستگوتر است» (نساء/122).
همچنين رسولان خود را بهعنوان صديق و صادق معرفي کرده و ديگران را به همراهي آنان فرا خوانده و میفرمايد: «کونوا مع الصادقين؛ و با راستان باشيد» (توبه/119).
از برخي تعابير قرآن اينگونه استفاده میشود که فاصلهاي ميان مرتبه بالاي صدق و نبوت نیست (کبیر مدنی، 1409، 5: 333). از اينرو، در وصف ابراهيم (ع) صديق و نبي را به ترتيب بیان کرده که حکايت از آن میتواند داشته باشد که وصول به مرتبه نبوت از طريق وصول به مرتبه صدق است.
با توجه به تعالیم قرآني؛ صدق جامع همه خوبیهاست:
«نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا، روز بازپسين، فرشتگان، كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آوَرَدو مال [خود] را با وجودِ دوست داشتنش، به خويشاوندان، يتيمان، بينوايان و در راهماندگان و گدايان و در [راهِ آزاد كردن] بندگان بدهدو نماز را برپاى داردو زكات را بدهدو آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفاداراناند؛ و در سختى و زيانو به هنگام جنگ شکیبایاناند؛ آناناند كسانى كه راست گفتهاندو آنان همان پرهیزگاراناند» (بقره/177).
مرحوم علامه طباطبایي در تبيين اين امر اينگونه مینگارند: «اين صفت صدق، وصفى است كه تمامى فضیلتهای علم و عمل را در بر میگيرد، ممكن نيست كسى داراى صدق باشد و عفت، شجاعت، حكمت و عدالت، چهار ريشه اخلاق فاضله را نداشته باشد؛ زیرا آدمى جدای از اعتقاد و قول و عمل، چيز ديگرى ندارد و وقتى بنا بگذارد كه جز راست نگويد، ناچار میشود اين سه چيز را با هم مطابق کند؛ يعنى انجام ندهد مگر آنچه را كه میگويد و نگويد مگر آنچه را كه معتقد است، وگرنه دچار دروغ میشود.انسان سرشته شده بر قبول حق و خضوع باطنى در برابر آن، هرچند كه در ظاهر اظهار مخالفت كند.بنابراين، اگر اذعان به حق كرد و بر حسب فرض بنا گذاشت كه جز راست نگويد، ديگر اظهار مخالفت نمیكند، تنها چيزى را میگويد كه بدان معتقد است و تنها عملى را میكند كه مطابق گفتارش است، در اين هنگام است كه ايمان خالص و اخلاق فاضله و عمل صالح، همه با هم برايش فراهم میشود. از اینرو خداوند میفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد» (توبه/ 119) (طباطبایي، 1374، 1: 429 - 430).
بنابراین، صدق، در بيان قرآن، معنايى گسترده و فراگير دارد و آن مطابق بودن ظاهر با باطن، چه در عقايد و چه در اخلاق و رفتار است. در واقع، نيكى صداقت «راستان» و «راستگويان»با جلوههاى مختلف از وجودشان ظاهرشدهمیشودو كردار آنان با گفتارشان مطابقت دارد.
معناي صدق در احادیث
در احادیث نيز مفهوم صدق تنها وصف گفتار نیست، بلکه بهعنوان وصف عمل نيز بیان شده است؛ امام باقر علیه السلام میفرمايد: «با راستکرداري خود را براي خداي عزّ و جلّ بياراي» (ابن شعبه حرانی، 1404، 285).
يا تطابق قول با حال گوينده از مصاديق صدق شمرده شده است؛ امام علي علیه السلام میفرمايد: «راستترين سخن، زبان حال است» (تمیمی آمدی، 1410، 212).
ضمن آنکه گاهي سکوت و سخن نگفتن به عنوان صدق ياد شده است؛ اين بيان معصوم به خوبي حکايت از تغير ميان صدق در روايات با صدقي است که تنها در وصف گفتار میآيد؛ امام علي علیه السلام میفرمايد: «راستگو نخواهي بود، مگر آنکه پارهاي از آنچه میداني کتمان کني» (مجلسی، 1403، 75: 9).
در روايت ديگري به معناي جامعي اشاره شده که تمام اين کاربردهاي متفاوت را پوشش میدهد. امام علي علیه السلام میفرمايد: «راستي، درستي هر چيزي است، دروغ، تباهي هر چيزي است» (تمیمی آمدی، 1410، 59).اين کلام به زيبايي تمامي کاربردهاي گوناگون صدق را پوشش میدهد.
همچنين بنابر روايات؛ تمامي مراتب صدق از صدق در گفتار آغاز میشود؛ امام صادق علیه السلام میفرمايد: «کسي که زبانش راست گويد، عملش پاکيزه میشود» (کلینی، 1407، 8: 219)؛ بهطور صريحتر حضرت علی علیه السلام بهنقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرمايد: «ايمان بندهاي استقامت نمیيابد، مگر اينکه قلبش استقامت ورزد و قلب او استقامت نمیيابد، مگر اينکه زبانش استقامت پيدا کند» (سيدرضي، 1414، 253 - 254).
اثر صدق و راستی در زندگى
گرچه اثر راستى و صدق در زندگى بشر به گونه اجمال بر كسى پوشيده نيست، اما هنگامى كه وارد تفاصيل آن شويم به آثار صدق و راستى در تمام بخشهاى زندگى بشر برخورد میكنيمو توجه به آن میتواند، انگيزه نيرومندى براى گرايش به اين فضيلت بزرگ اخلاقى گردد.
-
جلب اطمينان و اعتماد
نخستين اثر صدق و راستى، مبحث جلب اطمينان و اعتماد در همكاریهاى دستهجمعى است.میدانيم اساس زندگى انسان را كار گروهى تشكيل میدهد و بی آن هيچكار مهمى پيش نمیرود. اما كار گروهى هنگامى امكانپذير است كه افراد گروه نسبت به يكديگر اطمينان كامل داشته باشندو اعتماد و اطمينان در صورتى حاصل میشود كه صداقت و امانت در ميان آنها حاكم باشد.
آرى اثرگذارترين وسيله جلب اعتماد همان صدق و راستى استو خطرناکترين دشمن آن، دروغ استو تفاوتى در ميان فعاليتهاى علمى، فرهنگى، اقتصادى و سياسى نيست (مكارم شيرازى، 1377، 3: 212).
سياستمداری پر نفوذ اگر يك يا چند بار به مردم دروغ بگويد به سرعت نفوذ خود را از دست میدهد.
دانشمندی اگر تحقيقات خود را به دروغ آلوده كند، اعتماد تمام محافل علمى از ابتكارات و تحقيقات او سلب میشودو ديگر به گفتههاى او اعتمادى نيست.
يك نهاد اقتصادى اگر تنها در معرفى يك نوع از كالاهايش دروغ بگويد، مردم نسبت به تمام فرآوردههاى او بدبين میشوندو طرفداران و مشتريان خود را بهزودى از دست میدهند.
در مديريتها اگر مدير در گفتار و رفتار خود صادق نباشد، نظام و انضباط مديريت او از هم متلاشى میشود.
به اين ترتيب به اينجا میرسيم كه پايه و اساس هرگونه پيشرفت معنوى و مادى در اجتماع اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستى است. از اینرو، امام على علیه السلام میفرماید:
«صدق و راستی، سبب اصلاح هر چيز و دروغ سبب فساد همه چيز میشود» (تمیمی آمدی، 1410، 59).
«دروغگو ومرده يكسان است؛ زيرا برترى انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است، هنگامىكه به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن او بیاثر است» (همان، 119– 120).
-
شخصیتدهی
صداقت و راستى به انسان آبرو و شخصيت میدهد، در حالىكه دروغ، مايه رسوايى و بیآبرويى است. صادقان هميشه سربلند و آبرومندندو دروغگويان سر به زير و بیآبرو هستند.به همين دليل، در حديثى از امیر مؤمنان على علیه السلام آمده است كه فرمود: «هميشه راستگویی را پيشه كن؛زیرا آنكس كه در سخنان خود راستگو باشد، قدر و مقام او در جامعه بالا میرود» (همان، 446).
-
شجاعتپروری
صدق، راستى و امانت به انسان شجاعت و شهامت میبخشد، درحالى كه دروغ و خيانت هميشه انسان را در هالهاى از خوف و ترس فرو میبرد، مبادا خلافگويى و خيانت او ظاهر گرددو تمام نقشههاى او نقش بر آب شود.
صدق و راستی انسان را از بسيارى از گناهان نجات میدهد، چراكه میداند، اگر خلافى كند و از او پرسیده شود، نمیتواند اعتراف به گناه خويش کند، پس بهتر كه گرد گناه نگردد.
در حديث معروفى از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است كه مردى خدمتش آمد و گفت: من گرفتار چهار گناه پنهانى هستم: زنا، شرب خمر، سرقت و دروغ؛ هر يك از اینها را بفرماييد به خاطر شما ترك میكنم. پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دروغ را رها كن».آن مرد از خدمت پيامبر بازگشت. هنگامىكه تصميم بهعمل منافى عفت گرفت به خود گفت فردا پيامبر (ص) از من میپرسد اگر دروغ بگويم پيمان خود را شكستم و اگر راست بگويم حد شرعى بر من جارى میشودو هنگامى كه تصميم به سرقت و نوشيدن شراب گرفت باز همين فكر براى او پيدا شد به خدمت پيامبر (ص) آمد و گفت: يا رسولالله! تمام راههاى گناه را بر من بستی و من همه آنها را ترك کردم (ابن ابى الحديد، 1404، 6: 357).
-
کاهش آسیبهای اجتماعی
صداقت و راستى بسيارى از دشواریها را در جامعه حل میكند، راه وصول به مقصد را آسان میکند، از هزينههاى كمرشكن بازرسیها میكاهد، حجم پروندههاى حقوقى را کمتر میکند و آرامش خاطر به مردم میبخشد و نگرانیهايى را كه به دلیل احتمال دروغگويى براى افراد مختلف پيدا میشود از ميان بر میداردو رشتههاى محبت و دوستى را در ميان افراد محكم میكند و به انسان شخصيت و ابهّت میبخشد و اگر در روايات اسلامى آمده است: «بهتر از راستگويى، گوينده آن استو بهتر از نيكیها، انجام دهنده آناست» (طوسی، 1414، 223) اشاره به اين است كه شخصيت ذاتى و والاى انسان سبب صدق و راستگويى و انگيزه كارهاى خير است.
اين سخن را با حديثى كه شاهد صادق اين مطلب است به پايان میبريم، حضرت على علیه السلام فرمود: «شخص راستگو و راستکردار به علت صداقتش سه چيز را به دست میآورد: حسن اعتماد مردم، جلب محبت و دوستىو ابهت و شخصيت» (تمیمی آمدی، 1410، 812).
نتيجهگیری
راستگویی از اعمال نيكوى انسانى و نزد دين و خرد از جايگاه ويژهاى برخوردار است. فطرت پاك انسانى ايجاب میكند كه آدم سالم و متعادل، دل و زبانش يكسو وهماهنگ باشد، ظاهر و باطنش يكى باشد و آنچه را باور دارد بر زبان جارى كند. «راستگويان»، اشخاصی هستند كه در زندگی اجتماعی؛ هم در سخن راست میگويند و هم با عمل و كردار صدق گفتار خود را اثبات میكنند و نشان میدهند كه مدعى ايمان نيستند، بلكه بهراستی به فرمانهاى الهى ايمان دارند.