بسمه تعالی
مراد از جنبش های نوپدید دینی چیست؟
در باب مسائل دین پژوهی باید خاطر نشان شد که ما با یک پدیده اجتماعی مواجه هستیم که
نام های بسیار متفاوتی از جمله جنبش های نوپدید دینی Movements)، جنبش های نوپدید معنوی
(New spiritual Movements)، ادیان جدید (new religion)، ادیان بدیل(alternative religion
)، فرقه (cult) و کیش ، عرفان های کاذب یا ساختگی و ... بر آن اطلاق شده است که نه
تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای دنیا در میان پژوهشگران این اصطلاحات وجود
دارد، اما عام ترین عنوان برای این پدیده اجتماعی «جنبش های نوپدید معنوی»، «جنبش های
نوپدید دینی» و «معنویت گرایی جدید» است.
هرچند که تعاریف ارائه شده از این پدیده بسیار متفاوت است، اما در کل، جنبش های نوپدیدی
معنوی به هر گروه و حرکت اجتماعی می گویند که بعد از دهه 1800 میلادی مبتنی بر پاره
ای از آموزه های معنوی داعیه ایده معنوی جدید و آسانی در به سعادت رساندن انسان معاصر
را دارند. این گروه ها ممکن است سعادت انسان را در قبال برخی از افعال بدانند و معتقد
باشند سعادت در دنیایی دیگر رقم می خورد و یا برخی از آنها معتقدند به واسطه تمسک به
یکسری افعال، سعادت حقیقی را در همین دنیا برای پیرو خود رقم میزنیم
علت پیدایش جنبشهای معنوی چیست؟
فرقه گرایی یا جنبش های نوپدید معنوی پدیده ای ملی یا منطقه ای نیست، بلکه مسئله ای
جهانی است؛ اما در مورد علت پیدایش این جنبش ها باید گفت، بهترین و در برگیرنده ترین
پاسخ، اشاره به پدیده جهانی شدن در حوزه معنویت و دین است. ما جهانی شدن را به عنوان
یک پدیده اجتماعی در ساحت های متفاوت می توانیم رصد کنیم که یکی از آن ساحت ها دین
و معنویت است.
پدیده جهانی شدن باعث دامن زدن به پیدایش و گسترش جنبش های نوپدید دینی شده است. مسئله
جهانی شدن باعث شده است شرق، غربی و غرب، شرقی شود. در اوایل دهه 1800 میلادی به واسطه
ورود مدرنیته و مؤلفه های آن به شرق بسیاری از تغییرات نظری و عملی میان مردمان شرقی
به وجود آمد و عقاید آنها را اعم از معنوی و غیرمعنوی تغییر داد و این خود زمینه ایجاد
جنبش های نوپدید شرقی بود. از طرفی ما شاهد شرقی شدن غرب از اوایل دهه 1950 میلادی
هستیم. در آن زمان که مناطق غربی یعنی اروپا و آمریکا با سیل عظیم مهاجران شرقی مواجه
شدند در پس این مهاجرت فرهنگ شرقی و به خصوص معنویت شرقی وارد جوامع غربی می شود و
به مرور عقاید جدیدی در حوزه معنویت به وجود می آید.
البته در پس این علت بزرگ، علل دیگری نیز دخیل هستند که گسترش روح مدرنیته و قدرتنمایی
امپریالیسم فرهنگی، نهادینه شدن مؤلفه های اومانیزم، سکولاریزم، فردگرایی، عقل گرایی
افراطی در پیشرفت انسان معاصر، بحران ارزش در جوامع سنتی، پارلمان جهانی ادیان، بن
بست های فلسفی دوران معاصر، پیدایش نظریات جدید در حوزه روان شناسی و حتی فیزیک، افزایش
علاقه به مباحث رمزگونه و جادوگری از علل گسترش این جنبش ها است.
در مقام پاسخ به این سؤال که آیا همه این جریانات باطل است یا خیر؟ باید گفت: همه این
جنبش ها به یکاندازه باطل و مخرب نیستند. میزان گزاره ها و آموزه های باطل در میان
یک فرقه بسیار نوسان دارد و مؤلفه های باطل باعث می شود که ما یک جنبش را باطل بدانیم
و یا کمتر باطل و یا حتی غیرباطل (برخی از مصدایق صرفاً موید اصول اخلاقی بوده و چندان
پلید انگاشته نمیشوند). یا یک جنبش را کاملاً رد کنیم و جنبش دیگری را به دلیل کم
بودن گزاره های باطل برای یک جامعه کمتر مضر بدانیم.
آیا تمام نقدهای وارده بر معنویت گرایی جدید مبتنی بر ادیان اصولی و الهیات توحیدی
است؟
ین طور نیست. ما ناظر به رویکردهای متفاوت، نقدهای مختلفی را به جنبش های نوپدید معنوی
می بینیم. در حوزه الهیات بعضی نقدها به جنبش های نوپدید وارد است؛ از این جهت که برخی
از این فرقه ها مبارزه های آشکاری را با ادیان اصولی دارند. برخی از فرقه ها معتقدند
که حقیقت تنها در پس تعالیم آنهاست و یا برخی فرقه ها نفی آخرت را ابراز می کنند و
یا معتقد به برخی از مؤلفه های باطل مثل تناسخ هستند. بنابراین به واسطه رویکرد الهیاتی
و یا اسلامی برخی در داخل ایران این جنبش ها را نقد می کنند؛ اما به واسطه رویکرد اجتماعی،
روان شناسی، فلسفی، حقوقی و... هم این فرقه ها نقد شده اند.
حتی کسانی که دغدغه دینی و دین توحیدی ندارند، مبتنی بر دغدغه های جامعه شناختی این
جنبش ها را نقد می کنند. برای مثال برخی از فرقه ها به شدت جهان گریز هستند و پیروان
خود را به گوشه گیری تشویق می کنند. بسیاری از جامعه شناسان مبتنی بر «فرایند اجتماعی
شدن» که از دلمشغولی های جامعه شناس است، چنین فرقه های را رد می کنند. همچنین برخی
فرقه ها قائل به خشونت طلبی و قانون ستیزی هستند. ما به واسطه رویکرد اجتماعی جدای
از رویکرد الهیاتی می توانیم آن را نقد کنیم همانطور که در برخی از کشورهای غربی این
کار در حال انجام است.
برخی از روان پزشکان جدای از دغدغه های دینی و الهیاتی این فرقه ها را نقد می کنند
از آن جهت که برخی از فرقه ها دست به قتل و خودکشی می زنند و یا در برخی از این گرایش
ها شستشوی مغزی و کنترل ذهنی به مثابه یک اشکال و نقد جدی همواره وجود دارد. از طرفی
ما نقدهای فلسفی را نسبت به جنبش ها داریم، چراکه برخی از فرقه ها مروج عقاید آنارشیسمی
و یا نیهیلیسمی هستند و یا برخی از این جنبش ها به شدت تفکرگریزی را میان پیروان خود
تبلیغ می کنند.
از آنجایی که فرقه ها کاملاً متفاوت هستند، نقدهایی که ناظر بر آنها رخ می دهد نقدهای
کاملاً الهیاتی نیست. برخی فکر می کنند این یک دغدغه و یک جنگ الهیاتی است به این معنا
که برخی از افراد دین و موقعیت مذهبی خود را در خطر می بینند، از این رو این جنبش ها
را نقد می کنند در حالی که اینگونه نیست. ما جامعه شناسان، روان شناسان و حتی فلاسفه
ای می شناسیم که هیچ دغدغه دینی و معنوی ندارند؛ اما به این دلیل که برخی پدیده مخرب
فرقه ای و یا مبانی نظری مخرب آنها را می بینند دست به نقد آنها می زنند.
در مقام پاسخ به این سؤال که چه جریاناتی بیشتر در ایران طرفدار دارد؟ باید گفت: میزان
اقبال برخی به این جریان-ها بسیار متفاوت است؛ برخی از فرقه ها متمسک به مؤلفه های
متافیزیکی می شوند و یا در برخی از فرقه ها بحث شریعت کمرنگ است و از آنجایی که شریعت
به همراه تکلف است و روح مدرنیته ای که در کالبد انسان معاصر دمیده شده است، این تکلف
و این شریعت باوری را نمی پذیرد باعث می شود برخی افراد به این فرقه ها روی بیاورند.
تعداد جنبش ها و فرقه های معنوی در دنیا بسیار زیاد و به همان نسبت هدف هرکدام از پایه
گذاران این جریان ها و فرقه ها هم متفاوت است.
اما هدف مروجان جریان های نوپدید معنوی در ایران بیشتر محدود به موضوع است، برخی از
این فرقه ها مبتنی بر برخی گرایش های امپریالیسمی، فراماسونری و یا سیاست زدگی به وجود
آمدند. ما این منشأ را در داخل و هم خارج از ایران می ببینیم؛ اما برخی از فرقه ها
کاملاً مبتنی بر خلأهای معنوی و یا مبتنی بر حس فطری معنویت طلبی به وجود آمده اند
به این معنی که برخی جوانان ایرانی از یک سو تمایل به معنویت دارند و از سویی انتقاداتی
را به برخی گزاره-های معنوی وارد می دانند و یا برخی از مسئولان فرهنگی و دینی ما به
شبهات به خوبی پاسخ نمی دهند و این مسائل باعث می شود گرایش های فرقه سازی به وجود
آید و یا تقویت شود.
نقش گرایشهای امپریالیسم در ترویج آنان در کشور چگونه است؟
برخی از قدرت های امپریالیسمی و فراماسونری تلاش دارند فرقه گرایی را در ایران و حتی
در بسیاری از نقاط دنیا افزایش دهند. برای مثال حدود دو سال پیش که به همراه برخی دوستان
در پارلمان جهانی ادیان در ملبورن استرالیا شرکت کرده بودیم، چند دختر و پسر جوان به
سمت ما آمدند. روی پیراهن آنها نوشته شده بود «مؤسسه بیل کلینتون» آنها از ما سؤال
کردند دین شما چیست و از کدام کشور آمدید؟ دین شما چه جذابیتهایی برای جوانان دارد
و فکر می-کنید چه نقاط منفی دارد که باعث می شود جوانان گرایشی به دین شما پیدا نکنند؟
و سؤالاتی از این قبیل.
پس از پاسخ به سؤالات آنها از ارتباط این مؤسسه با دین پرسیدم و آنها گفتند بیل کلینتون
این مؤسسه را ایجاد کرده و پژوهشگران زیادی را به خدمت گرفته است و هدف اصلی ما این
است که به کشورهای متفاوت رفته و افراد مذهبی را دیده و از آنها درباره نقاط مثبت و
منفی دینشان سوال کنیم. با شنیدن این پاسخ به یاد مقاله ای در کتاب «New Religious
Movements and Religious Liberty in America» نوشته «درک دویس» افتادم که نویسنده در
آن توضیح داده بود که جنبش های نوپدید معنوی در زمان ریاست جمهوری بوش مورد توجه قرار
گرفتهاند و اینکه او برنامه ای به واسطه گسترش این جنبش ها برای افزایش ایمان مبتنی
بر خدمات اجتماعی در سر می پروراند. ما آشکارا و یا در خفا می بینیم که برخی سیاستمداران
برای رسیدن به برخی مقاصد خود دست به ساخت فرقه ها می زنند؛ این هدف می تواند در کشور
خودی برای افزایش خدمت اجتماعی و در کشور خارجی، برای مثال برای نهادینهکردن فرهنگ
خارجی، استثمار و چپاول منابع باشد.
برای مقابله با این رویکرد چه باید کرد؟
در این میان، بسیاری برای مقابله با اینگونه معنویت های جدید به شکل انفعالی عمل کرده
اند، حال آن که تجربه نشان داده راهکار صحیح مقابله پایدار بر ضد آنها، از سنخ مواجهه
فرهنگی است و هرگونه اقدام غیرفرهنگی نه تنها مسئله را حل نکرده، بلکه در بسیاری موارد
باعث شده است بغرنج تر شود. همچنین، تجربه نشان داده «برخورد تئوریک» و «نقد تئولوژیک»
به مثابه راهکار نحیف مقابله قلمداد می شود. بدین معنا که برای مقابله با گسترش انواع
معنویتهای جدید در یک منطقه جغرافیایی، به ایراد سخنرانیها و تألیف مقالات و کتابهایی
پرداخته شود که محتوای آن نقد تئوریک معنویت جدید به واسطه سنت دینی آن منطقه جغرافیایی
است. هرچند در مقام طراحی بسته منسجم مقابله، برخورد نظری و نقادانه نیز لازم است،
اما صرف اتکا به این گونه برخوردها، جدای از ارائه دکترین معنویت کاربردی در جهت تحقق
اجتماعی آن فاقد تأثیر خواهد بود.
در واقع، با توجه به ماهیت تعالیم جنبشها در مییابیم که بارزترین خصوصیات آنان ارائه
«معنویت کاربردی» است. حال در مقام مقابله، بسیار سادهانگارنه خواهد بود که به صرف
ارائه یکسری مسائل نقادانه و تئوریک بسنده کنیم. بر این اساس و بر این اوصاف، راهکار
مقابله با معنویتگرایی جدید چیزی جز قرارگرفتن در یک مسابقه سرعت، جهت ارائه یک راهبرد
فرهنگی ـ معنوی منسجم نیست، راهبردی که توأمان مشتمل بر «نقادی آراء حریف» و ارائه
«معنویت کاربردی» باشد. البته پر واضح است که در چنین راهبردی اصالت با ارائه معنویت
کاربردی خواهد بود.