کارکردهای معنویت در عرصه‌های اجتماعی از دیدگاه مقام معظم رهبری

کارکردهای معنویت در عرصه‌های اجتماعی از دیدگاه مقام معظم رهبری

محمدجواد رودگر[1]

چکیده

معنویت با اندیشه ایمان به غیب و اعتقاد به خدا، با انگیزه قرب به حق سبحانه و عمل به اخلاق الهی، التزام به شریعت و انجام عمل صالح تعریف می‌شود که در ارتباط‌های پنج‌گانه تجلی می‌یابد: 1. ارتباط انسان با خدا؛ 2. ارتباط انسان با خود؛ 3. ارتباط انسان با جامعه؛ 4. ارتباط انسان با جهان؛ 5. ارتباط انسان متکامل با انسان کامل. معنویتی که در قالب راز و نیاز با محبوب، عبودیت در برابر معبود، معرفت، محبت، اطاعت و سنخیت با انسان کامل و مناسبت‌های گفتاری، رفتاری، الهی، انسانی تحقق‌پذیر خواهد بود. مسأله نوشتار حاضر سلوک معنوی در عرصه‌های گوناگون و نقش بی‌بدیل و بی‌عدیل آن در پیشرفت همه جانبه است که مبتنی بر فرضیه معنویت اسلامی کلید کمال و عنصر کارآمد در همه عرصه‌های حیات طیبه قوام یافته است.

واژ‌گان کلیدی: معنویت، سلوک، خدا، زندگی، عبودیت، حیات طیبه، عرصه، مقام معظم رهبری.

مقدمه

معنویت حلقه‌ی مفقوده زندگی انسان در همه‌ی عرصه‌ها و هدایت‌بخش و جهت‌دهنده سلوک آدمی خواهد بود. انسان به معنویت از آغاز تا فرجام زندگی‌اش نیاز ذاتی دارد و هرگاه از چنین نیاز وجودی غفلت کرده دچار خسارت‌های فراوانی شده و آن‌گاه که به این نیاز درونی و فطری توجه داشت، دارای آرامش، آسایش و صاحب پیشرفت در ساحت‌های گوناگون زندگی شده است. بیان و تبیین ماهیت و معنای معنویت در کنار عرصه‌های سلوک معنوی برمحور بینش و دانش مقام معظم رهبری می‌تواند در تولید، توسعه و تعمیق بینش معنوی و گرایش صائب و کنش صادق معنوی نقش برجسته و گره‌گشایی داشته باشد. از این‌رو، در نوشتار پیش‌روی برآن شدیم تا عرصه‌های سلوک معنوی را در افق اندیشه و بینش معظم‌له مورد تحلیل و تعلیل قرار دهیم.

چنانکه وجود معنویت در حیات فردی، خانوادگی و اجتمایی عامل آثار فراوانی در متن زندگی اسلامی است، فقدان معنویت نیز در متن زندگی فرد، خانواده و جامعه می‌تواند آثار تخریبی فراوانی را در حوزه نظری و عملی برجای بگذارد. جامعه منهای معنویت یک جامعه شکست خورده در همه عرصه‌ها است؛ حتی اگر در عرصه‌های تکنولوژی و صنعت پیشرفت‌های ظاهری هم داشته باشد؛ اما در درون خود دچار ورشکستگی شده و از امنیت و آرامش برخوردار نخواهد بود. معنویت است که فرد، خانواده و جامعه را در برابر بیماری‌های اخلاقی و روحی و حتی بیماری‌های گوناگون اقتصادی و سیاسی حفظ می‌کند و یک جامعه معنوی دارای مصونیت از خطرات مختلف خواهد بود. به‌ویژه نسل جوان جامعه را باید تقویت معنوی کرد. در غیر این‌صورت گرفتار لغزش‌ها در عرصه‌های متنوع زندگی خواهند شد؛ زیرا هيچ‏چيز به قدر معنويت‏، انسان را حفظ نمى‏كند (بیانات، 1368: 312).

امروز جوامع بشرى به‌دلیل دورى از معنويت‏، حقيقت انسانيت، اخلاق و دورى از خدا، دچار وضعیتی شده كه همه‌ی پيشرفت‌های مادى هم نمى‏تواند او را خوشبخت كند. علت این امر چیست؟ آیا بشر امروزی از هميشه ثروتمندتر و عالِم‏تر نيست؟ آیا امروز بشر، بيش از هميشه با ابزارهاى آسان‏كننده‏ى زندگى مواجه نيست؟ پس چرا زندگى تلخ است؟! چرا اين همه اختلاف در عالم است؟ چرا اين همه جنگ است؟ چرا اين همه نامردمى است؟ چرا جوانان در ثروتمندترين كشورهاى عالم، احساس خوشبختى نمى‏كنند؟ بشر براى خوشبختى چه چيزى لازم دارد كه در اختيارش نيست؟ جواب، يك‏كلمه است: بشر، پيام انبيا را كم دارد؛ بشر، نسخه‏ى آرامش‏بخش و آسايش‏بخش انبيا را در دست ندارد، يا به آن عمل نمى‏كند. قرآن، كامل‏ترين نسخه‏ها را در اختيار دارد (بيانات، ‏1377: 180) جامعه نباید از نظر مادی ثروتمند باشد و از نظر معنی فقیر. جامعه اسلامی بایسته است دارای دو ثروت مادی و معنوی بوده و از فقر اقتصادی، اعتقادی، ماده‌گرایی و معنویت رها شده باشد، در غیر این‌صورت، هرچند در عرصه اقتصاد ثروتمند باشد همچنان مشکلات بی‌شماری دارد؛ زیرا ثروت مادی تنها برخی از جنبه‌ها و نیازها را پوشش می‌دهد و بسیاری از جنبه‌های وجودی انسانی دچار خلا یا کاستی‌ها است و آرامش را از او - در عین‌حال که به ظاهر آسایش دارد - سلب می‌کند به تعبیری دیگر، مشكل كسى كه عارى از معنويت‏ است، جاى ديگر است؛ مشكل او يك‏بعدى بودن، تهى‏دست بودن از يك ثروت لازم ديگر است مشکل همت را فقط متوجه يك بخش‌كردن است (بيانات، ‏1385: 180).

چیستی معنویت

«معنویت» ازآموزه‌هایی است که در هندسه معرفت دینی و نظام تعالی وجودی انسان نقش محوری و زیر بنایی دارد، اگرچه تبیین مفهومی آن سهل و ممتنع است، اما امری ضروری و تعیین‌کننده است. معنویت به معنای اصالت عالم معنا یا عالم غیب، در عین اهمیت جهان ماده و عالم حس و شهادت است، بنابراین «غیبِ جهان و جهان غیب» مفهوم مقوم معنویت خواهد بود؛ یعنی «غیب‌گروی» گفتمان حاکم بر معنویت اسلامی است.

 ناظر به نگاه مقام معظم رهبری، معنویت کلید واژه‌ی اصلی در خودسازی فردی و اجتماعی است. معنویت راهبرد ایشان در تربیت جامعه و اعتلای امت اسلامی است و بر این اعتقادند که  عنصر «تقوی» برآورنده همه‌ی آنچه خواهد بود که مربوط به ساحت معنویت و سطوح مرتبط با آن است. از این‌رو، بر تقوای اجتماعی در کنار تقوای فردی تکیه و تأکید کرده‌اند (بیانات 19/11/69) و اصلی‌ترین عنصر اقتدار معنوی را نیز ایمان دانسته‌اند (بیانات 14/7/88). ناگفته نماند که معنویت در اندیشه رهبری به این معنا است: «رابطه و اتصال قلبی با خداوند» (بیانات 1/1/69) و در تبیین مراتب والاتر این نوع ارتباط با خداوند می‌فرمایند: «مجذوب‌شدن در مقابل لطف الهی» (بیانات 1/2/89) و ریشه حدوث معنویت را نهفته در «راز و نیاز با خدا و ارتباط دل‌ها با خدای متعال» (27/6/70) دانسته است و لوازم خارجی ارتباط با خدا را «فریب ظواهر دنیا را نخوردن و دلبستگی به زر و زیور و زخارف دنیا پیدا نکردن» (همان) قلمداد کرده‌اند و در واقع برساخته از دو عنصر: 1. حب صائب به خدا و عشق صادق؛ 2. رهایی از حب دنیا و آزادگی معنوی می‌دانند، این دو عنصر در سلوک فردی و اجتماعی نقش بنیادین خواهند داشت. از این‌روست که معتقدند مباحث عرفانی نیز باید دل انسان را به خدا نزدیک کند، یاد الهی را در انسان به‌وجود آورد و بصیرت لازم را برای حضور در مقابل خدا ایجاد کند (همو، 13/12/70). به هر حال معنویت به‌معنای انس و ارتباط عمیق با خدا کارآمدی خاصی در متن زندگی انسان داشته و سرمایه رشد و رستگاری فرد و جامعه محسوب می‌شود. بدین جهت ضرورت حضور معنویت و ظهور آن در همه‌ی ابعاد حیات انسانی امری روشن بوده و اهمیت راهبردی معنویت در تعالی فرد و جامعه مسئله‌ای آشکار است. این درحالی است که مکاتب غربی از معنويت‏ كه نياز واقعى و اساسى انسان است، غفلت کرده و به نيازهاى مادى مى‏پردازد و آنها را نيازهاى اصلى جلوه مى‏دهد (بيانات، ‏1377: 127).

 ضرورت معنویت هم در جنبه ایجابی - یعنی تقویت بنیه‌ی ارتباطی با خدا و سازندگی شخصیت الهی که با باورهای دینی و انس با خدا در اثر نماز، دعا، روزه و ... در ارتباط تنگاتنگ است- قابل بیان بوده و هم در جنبه سلبی - یعنی دفع و رفع فساد در ابعاد مختلف فکری و اخلاقی در حوزه فردی و اجتماعی - قابل تبیین است. بدین‌معنا، هم با عقل و دل یا روح و روان انسان و هم با کنش‌ها و واکنش‌ها یا رفتارهای انسان در ارتباط مستقیم خواهد بود. معنویت نقش سازنده و کلیدی در تربیت سالم و سازنده انسان دارد (بيانات، ‏1377: 157؛ بيانات، ‏1375: 151؛ بيانات، ‏1374: 148) درنتیجه بایسته است با ره توشه‌ی معنویت زندگی کرد (بيانات، ‏1373: 134) هيچ‏چيز به اندازه‌ی معنويت‏ انسان را حفظ نمى‏كند (بیانات، 1368: 312) و عامل اکتساب حیات طیبه‌ایی خواهد شد که رشد مادی و معنوی در همه ابعاد، ثمره دلنشین آن و سعادت دنیا و آخرت میوه شیرین آن است. حيات طيبه، عبارت است از زندگى در راه خدا و براى رسيدن به هدف‌هاى عالى؛ هدف عالی انسان عبارت از وصول به حق، رسيدن به قرب بارى‌تعالى و تخلق به اخلاق الهى است. انسان براى رسيدن به چنین هدفى، ابزارهاى مادى و معنوى‏ را لازم دارد (بيانات، ‏1370: 26) پس نباید دچار خلا معنویت شد؛ زیرا خسارت‌زا است (بيانات، 1369: 450) معنویت عامل پیشرفت دائمی، رشد متوازن وجودی و ثبات قدم در همه‌ی عرصه‌ها و عصرها است و مانع فروپاشی و سقوط از قله بلند و مقام رفیع علمی و عملی خواهد شد (حدیث ولایت، بيانات، ‏1369: 444-445) به بیان دیگر معنویت هم در حدوث کسب نعمت‌های مادی و معنوی و هم در بقاء آنها نقش‌آفرین و ضروری است (بيانات، ‏1368: 236) و معنویت در سایه توحید و عبودیت عامل تعالی فردی - اجتماعی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، علمی و عملی خواهد بود (بيانات، ‏1379: 135-136)  ارتباط خالصانه و مستمر با خدا در قالب نمازهای واجب و مستحب به‌ویژه نماز شب و دعا و نیایش چنین تعالی و تکامل وجودی را به ارمغان آورده و حفظ می‌کند (بيانات، ‏1384: 193) معنویت راستین حرکت به‌سوی حیات طیبه است و حيات طيبه، عبارت است از زندگى در راه خدا، براى رسيدن به هدف‌هاى عالى. هدف اعلى وصول به حق، رسيدن به قرب بارى‌تعالى و تخلق به اخلاق الهى است. انسان براى رسيدن به آنچنان هدفى، ابزارهاى مادى و معنوى‏ را لازم دارد. غذا لازم است، اما براى اينكه انسان به‌سمت هدف حركت كند (بيانات، ‏1370: 26).

اقسام معنویت

معنویت در نگاه کلی بر دو قسم است:

  1. معنویت دینی به معنای وحیانی؛ یعنی ریشه در تعالیم انبیای الهی داشته و بر باورهایی چون توحید، نبوت و معاد استوار است. البته مقصود ما از معنویت دینی همانا معنویت اسلامی است؛ یعنی معنویتی که ره‌آورد بعثت پیامبراعظم6 و نبوت و رسالت ایشان است و با مقوله‌ی امامت و ولایت پیوند ناگسستنی دارد؛
  2. معنویت غیردینی یا سکولار؛ اعم از معنویت یکسره بشری و هم معنویتی که بشری محض نیست؛ اما با حضور و ظهور دین و آموزه‌های دینی در مدیریت اجتماعی مخالف است. معنویت‌های نوپدید و جریان‌های معناگرای نوظهور مصادیق بارز هر دو نوع معنویت غیردینی‌اند.

1ـ2. معنویت دینی

چنانکه بیان شد معنویت دینی ریشه در وحی الهی داشته و با اعتقاد به خدا و قیامت شکل می‌گیرد.  بنابراین اقسام معنویت دینی را در حوزه معنویت اخلاقی و عرفانی می‌توان بر دو پایه‌ی مستحکم استوار کرد: 1. عقاید عقلانی، منطق حیات و فلسفه زندگی یا جهان‌بینی اسلامی که عقلانی، اثبات‌پذیر، تعهدآور، عشق‌آفرین و حرکت‌زا است؛ 2. شریعت جامع و کامل یا باید و نبایدهای سازنده، مبتنی بر ساخت و سلوک معنوی در دو ساحت اخلاقی- عرفانی.

معنویت دینی باید عنصری اصلى در حركت و پژوهش علمى قرار گیرد، در این صورت اخلاقى‌شدن جامعه نیز تحقق پيدا خواهد كرد (بيانات، ‏1388: 185) معنویت دینی با پیشرفت‌های زمان نه تنها مخالف نیست، بلکه متدینین و اهل معنا را در جهت دست‌یابی به پیشرفت مادی و معنوی سوق می‌دهد و تفكرى كه امروز از طریق انقلاب به دنيا عرضه شده بسيار نو و مبتنى بر مذهب است. تحليل‌ها و نگرش‌هاى مادى مدرنيسم را از تفكرات الهى و معنوى‏ جدا می‌كنند، هر چيز مذهبى و معنوى‏- چه اسلامى و چه غيراسلامى- متعلق به گذشته و ارتجاعى به‏حساب مى‏آمد. هر چيز نو و مدرن به این معنا بود كه به‌حتم ضدمذهبى و غيرمعنوى‏ است. اين برداشت غلط از مذاهب بود. اما تفکر معنوی عرضه‌شده در انقلاب اسلامی به دنیای کنونی تفکری پویا و پیشرفته است (بيانات، ‏1368: 495) به هر حال با معنویت و تقوی است که زندگی سالم و رشدیابنده شکل می‌گیرد و هرکسی رسالت خود را شناخته و بدان عمل می‌کند. يك نوجوان بدون تقواى خاص محيط و وضعيت شغلى و كارى خود نمى‏تواند به هدف درس خواندن برسد. بايد از اشتباه و هوس و سرگرمى به كارهايى اجتناب بکند كه او را از فعاليت خودش بازمى‏دارد. اين تقواى او است. يك زن در خانه و يك مرد در محيط كار نيز همين‏گونه است. يك مؤمن كه قصد پیمودن راه خدا را دارد بايد باتقوا باشد، تا بتواند رضاى الهى را كسب كند، از نورانيت الهى استفاده کند، به مراحل عالى معنويت‏ برسد و به حاكميت دين خدا دست پيدا بكند. تقوا، براى فردى كه در راه دين و ايمان حركت مى‏كند، يعنى رعايت‌كردن تكليف دينى و دل ندادن به هوس‌ها و منحرف‌نشدن از راه خدا (بيانات، ‏1369: 421).

 معنویت اسلامی که در انقلاب اسلامی عرضه شد با معنویت متحجرانه و لیبرال سازگار نبوده و تعارض واقعی است؛ چراکه اسلام متكى به معنويت‏، عقلانيت و عدالت است. چنانچه ایشان معتقدند: «ما از معنويت‏ به هيچ عنوان صرف‏نظر نمى‏كنيم؛ روح و اساس كار ما معنويت‏ است. اسلامِ معنويت‏، عقلانيت و عدالت. به اسم اسلام قانع نيستيم كه اسلام ليبرال داشته باشيم تا ارزش‌هاى غربى و ارزش‌هاى امريكايى را ترويج كند و از روش‌هاى آنها استفاده كند و با آنها در بخش‏هاى مختلف هم‏رنگ و هم‏صدا شود و دعاى ندبه‏اى هم بخواند. ما اسلام متحجرِ طالبانى را هم قبول نداريم. ما بين اين دو، صراط مستقيم خودمان را انتخاب كرده‏ايم و پيش مى‏رويم. بنابراين، اساس كار ما اين است و اجازه نمى‏دهيم كه بخواهند ما را در معادلات رايج جهانى حل كنند و هويت و شخصیت ما را از بين ببرند» (بيانات، ‏1383: 115).

2ـ2. معنویت غیردینی

معنویت غیردینی که بر ظاهر دنیا و تفکر مادی تکیه زده است می‌تواند هم ضددین و هم غیردینی باشد. معنویت غیردینی در سایه معنویت دینی تکون و توسعه می‌یابد. زیرا انسان در جست‌وجوی معنویت صادق است معنویت کاذب نیز مطرح می‌شود که بدلی است. امروزه وضع نظام مادى و فشار مادى جوان‌ها را بى‏حوصله مى‏كند؛ جوان‌ها را افسرده مى‏كند. در يك چنين وضعى، دستگير جوان‌ها، توجه به معنويت‏ و اخلاق است. علت اينكه مى‏بينيد عرفان‌هاى كاذب رشد پيدا مى‏كند همين نياز هست؛ جوان ما نيازمند تهذيب است (بيانات، ‏1389: 284-285). چنانکه  از عرفان‌های  پوج و بی‌محتوا تا ادیان منسوخ تا سازمان‌هایی که اسمش دین بوده و باطنش سازمان سیاسی است (بیانات 14/2/87) سخن رانده و جریان سلطه‌پذیری را در عرفان‌های قلابی و معنویت‌های دروغین و ... طرح و تحلیل کرده‌اند (بیانات 4/4/87) که چنین جریان‌های نوظهوری را «دکان‌داری‌های به‌ظاهر معنوی و عرفان‌های ساختگی» نامیده‌اند (بیانات 24/9/87) پس تشنگی معنویت راستین از سوی انسان‌ها - به‌ویژه جوانان - عامل معنویت‌سازی‌های دروغین و عرضه آنها به جامعه است. یعنی معنویت بزک‌کرده و دارای نقاب را به نسل جوان ارائه می‌دهند و حضور این معنویت‌های بدلی مدیون معنویت تمام عیار راستین است.  در هرگوشه شخصی یا جریانی پرچمی را بلند کرده و به اسم معنویت کار می‌کند و جوانانی هم که نیاز معنوی واقعی دارند فریفته این سراب‌ها خواهند شد و گرایش به آنها پیدا می‌کنند. این نشان‌دهنده وجود تشنگی است. این تشنگی را باید با آب زلال برطرف کرد. با آب زلال و گوارای عرفان حقیقی و معنوی (سایت، 24/2/90).

امروزه مشتاقان معارف معنوى واقعى و راستين- معارف معنوى راستين، نه آنچه كه برخى از مكاتب انحرافى به عنوان معنويت‏ بيان مى‏كنند- در دنيا زياد هستند. زندگى مادى بسيارى را به ستوه آورده است. مكتب اسلام مى‏تواند دريچه‏اى در مقابل آنها باز كند و عالَم جدیدی را به آنها نشان دهد. ما نبايد در بيان حقايق اسلامى، نوآوري‌هاى اسلامى را با تطبيق با مبانى غلط ديگران از بين ببريم و اين جلوه را خراب كنيم (بيانات، ‏1386: 56). استاد شهید مطهری در این‌باره معتقدند: «امروزه به عرفان از باب اينكه آن را فرهنگ انسان‌گرا مى‏دانند توجه ویژه شده است. نمى‏دانند كه اساس عرفان، خداآگاهى و تسليم به خدا است. مى‏خواهند عرفان را از خدا جدا كنند و عرفان هم باشد. خيلى عجيب است! من در نوشته‏هاى امروز ايراني‌ها مى‏بينم به عرفان گرايش پيدا كرده‏اند، عرفان منهاى خدا و مذهب! اين است كه آينده بشريت چاره‏اى ندارد جز تسليم به ايمان، يعنى خداآگاهى مقرون به تسليم و خضوع. بحران‌هاى حل ناشدنى و مشكلات امروز بشر، یکسره بحران‌هاي معنوى و اخلاقى است. ريشه‏اش در كجاست؟ فقدان ايمان» (مطهری، 1378، ج‏22: 466). ایشان بر این باورند که انسان هميشه دروازه معنويت بوده است(مطهری، 1378، ج1: 411). یا معتقدند معنويت اخلاقى ملازم است با نوعى قداست، تعالى، برترى، ارزش برتر، خضوع و فروتنى، حتى عشق انسان‌ها به آن (مطهری، 1378، ج‏11: 399- 380) و در نقد تفسیر معنویت به مادیت دردمندانه داد سخن سرداده‌اند که موج انديشه‏هاى محدود مادى و حسى برخاسته از مغرب‏زمين گروهى را برآن داشته است که همه‌ی مفاهيم عالى و گسترده جهان‏بينى اسلامى را تا سطح محسوسات و ماديات تنزل دهند (مطهری، 1378، ج‏2: 138- 141).

3. عرصه‌های سلوک معنوی

معنویت اسلامی از مبانی، مؤلفه‌ها و موقعیتی برخوردار است که توانایی و ظرفیت حضور فعال در همه‌ی عرصه‌های زندگی انسان را دارا خواهد بود. از حضور در عرصه‌ی دانش و اقتصاد تا حضور در عرصه‌هایی چون: زندگی، خانواده، سیاست، اجتماع و جهاد و ... بنابراین معنویت اسلامی خنثی یا محدود به یک یا چند عرصه خاص نیست. سلوک انسان معنوی در عرصه‌های یاد شده از جنس خاصی است که حیات معنادار و هدفمند او را از حیات دیگران جداسازی می‌کند و راز این مطلب در این است که از پشتوانه‌ی فلسفه‌ی الهی متأثر بوده و در نتیجه از ایدئولوژی اسلامی - مرتبط با باید و نبایدها - برخوردار است. در اینجا به مهم‌ترین حوزه‌ها، یعنی معنویت در عرصه زندگی، خانواده، سیاست و اقتصاد می‌پردازیم.

1ـ3. معنویت در عرصه‌ی زندگی

زندگى اسلامى در اندیشه امام و رهبری به معناى توجه به امور معنوی‏ و نه امور مادی نيست؛ همچنان كه به معناى توجه به امور مادی و نه آرمان‏ها و امور معنوی‏ هم نيست (حدیث ولایت؛ بيانات، ‏1368: 242) چه اینکه زندگی اسلامی انعکاس توامان معنویت و مادیت، آرمان‌ها و واقعیت‌ها، دنیا و آخرت و بازتاب جمع بین بندگی خدا و معیشت حلال و خدمت به خلق خدا برای رضای حق است. زندگی اسلامی سرشار از تلاش هدفمند و معنادار است که با انگیزه الهی و اندیشه اسلامی تجلی می‌یابد. در این نوع زندگی، معنویت در حاشیه نیست و کسب معنویت فقط در زمان و مکان خاص با اعمال و ذکرها و روش‌های خاصی تحقق پیدا نمی‌کند. یعنی معنویت محدودیت زمانی و زمینی یا روشی و کنشی ندارد، بلکه معنویت در متن زندگی حضور دارد و هرکاری که برای خدا و با حضور قلب و انگیزه الهی یا «قیام لله» صورت گیرد و باید و نبایدهای دینی و دستورالعمل‌های اخلاقی و مرزهای حقوقی در آن مراعات شود یک امر عبادی و دارای تعریفی معنوی است. در این زندگی کار فردی، کار در خانواده و کار در جامعه می‌تواند جهت‌گیری معنوی داشته و عبادت تلقی گردد و زمینه‌سازی برای تحقق زندگی اسلامی باشد. رهبری در این زمینه معتقدند:‌ «ما واقعاً بايد با همه‏ى وجود كار كنيم و هرچه ظرفيت و ابتكار در جسم و ذهنمان داريم، بايد صرف اداره‏ى امور كشور و راه‏اندازى كار مردم به‌سوى يك زندگى اسلامى كنيم» (بيانات، ‏1368: 242).

معنویت اسلامی معنویتی جامع و دربردارنده‌ی همه ابعاد زندگی است. معنویت در اسلام و مکتبی که اهل بیت عصمت و طهارت: آن ‌را در قول و فعل خویش معرفی کردند معنویت در متن زندگی است و در همه چالش‌ها و تضادهای زندگی حضور فعال دارد. معنويتِ‏ بدون انزوا، بدون جدایى از زندگى، معنويتِ‏ همراه با سياست و عرفان، همراه با فعاليت اجتماعى، تضرع و گريه‏ى نزد خداى متعال و همراه با جهاد. اين موارد همه در مكتب اسلام وجود دارد. در تاريخ معاصر ايران اسلامى اين نمونه‏ها فراوان ديده شد. اين وظيفه‏ى اصلى است (همان، بيانات، ‏1386: 99) و اگر معنویت واقعی در زندگی ساری و جاری باشد برکات الهی هماره فیضان داشته و سلامتی جسمی و روحی، امنیت فردی، خانوادگی و اجتماعی، معیشت و روزی حلال، رفاه و آسایش و در کنار همه‌ی آنها آرامش قرار دارد (بيانات، ‏1387: 36). در تفکر اسلامی امکان جداسازی امور معنوی از امور مادی و امکان انکار نقش معنویت در زندگی وجود ندارد. زندگی سالم و خوب دارای عوامل مادی و معنوی به‌صورت یکپارچه است (بيانات، ‏1374: 88). زندگی تهی از معنویت عامل انحراف از خط مستقیم حیات طیبه و زندگی صالحانه خواهد بود و جدا کردن حساب معنویت از زندگی عامل سقوط، اضطراب، بحران‌های خانوادگی و مشکلات فراوانی خواهد شد (همان؛ بيانات، ‏1371: 61) زندگی امروزی انسان محتاج ورود معنویت است تا از بحران‌هایی که آن‌ را فراگرفته رهایی یابد (بيانات، ‏1372: 131) هم بینش اسلامی و هم گرایش اسلامی در زندگی یک ضرورت است تا روش و منش زندگی با کنش و واکنش‌های مثبت زندگی همراه گردد (بيانات، ‏1372: 120) در زندگی معنوی اسلامی هم نماز، زکات، روزه، دعا و ... و هم بصیرت و معرفت لازم است تا انسان مبتلا به بی‌بصیرتی نشود و خط اصلی و هدف واقعی زندگی - یعنی تعالی - را گم نکند (بيانات، ‏1369: 23).

از نظر اسلام، معنویت جدا از زندگی وجود ندارد. همان‌طور كه اگر روح از بدن جدا شود، دیگر متعلق به این جهان نیست و سرنوشتش را جهان دیگر باید معین كند، معنویت جدا از زندگی نیز متعلق به این جهان نیست و سخن از معنویت منهای زندگی در این جهان بیهوده است (مطهری، 1378، ج3: 293). وقتی برنامه زندگی ما براساس تكلیف و رضای حق تنظیم شد، آن وقت خوردن، خوابیدن، راه‌رفتن، حرف‌زدن و در کل زندگی و مردن انسان یكپارچه می‌شود (همو، 127). بنابراین همه‌ی فعالیت‌های انسان در زندگی می‌تواند رنگ معنویت بگیرد. معنویت‌گرایی مصادیق مشخص و محدودی ندارد، بلکه می‌تواند در بطن هر فعلی از افعال و حالی از احوال آدمی حضور داشته باشد. انسان در معنویت باید فزون‌طلب باشد. فزون‏طلبى، مانند بقيه‏ى خصوصيات و غرایز انسانى، اگر در جاى خود قرار گيرد و در جهت خود حركت كند، عامل پرواز انسان خواهد شد. در زمينه‏ى امور معنوی‏ انسان بايد فزون‏طلب باشد. كار علمى، فكرى و پژوهشى هم بخشى از معنويت‏ است (بيانات، ‏1389: 245). در اسلام عبادت به‌صورت یك سلسله تعلیمات جدا از زندگی وجود ندارد كه یکسره به دنیای دیگر تعلق داشته باشد. عبادات اسلامی با فلسفه‌های زندگی توأم است و در متن زندگی واقع است (مطهری،  1378: 292) مهم این است که خدا در زندگی انسان حضور و ظهور داشته باشد و بر زندگی انسان حکومت کند تا زندگی موحدانه باشد نه مشرکانه. زیرا كار برای خودكردن نفس‌پرستی است، كار برای خلق‌كردن بت‌پرستی است، كار برای خدا و برای خلق‌كردن شرك و دوگانه پرستی است، كار خود و كار خلق برای خدا كردن توحید و خداپرستی است (مطهری، 1378، ج 2: 83). معنویت اسلامی در تعارض با زندگی و حیات در جامعه نیست اگرچه اصالت را به تزکیه‌ی نفس، تقوی، ارتباط با خدا و ... می‌دهد تا به‌وسیله آنها معنویت حاصل شود و این به عبادت، دعا و راز و نیاز، توبه و ... در خلوتگه نیاز دارد، اما یکسره به خلوت و خلسه محدود نمی‌شود، بلکه قلمرو تزکیه و تقوی، عبادت و دعا و ... تا متن جامعه و چالش‌های زندگی کشیده شده است. نگاه اسلامی به معنویت از این حیث نگاهی جامع و همه‌سونگرانه است. رشد و تکامل ابتدا باید در «درون» و سپس در «بیرون» شکل گیرد، گرچه درون و برون به هم مرتبط هستند، اما نه درون‌گرایی و نه برون‌گرایی محض در معنویت‌شناسی و معنویت‌گرایی اسلام ناب توصیه نمی‌شود.

 2.3معنویت در عرصه‌ی خانواده

خانواده از ارکان زیرساختی جامعه، بلکه خود جامعه کوچکی است که نقش بالا و برتری در ساماندهی درست و تربیت اجتماعی دارد. حضور مؤثر معنویت خانواده در ارتقا و پایداری معنویت اجتماعی مهم و سرنوشت‌ساز است، چراکه حذف معنویت در خانواده عامل حذف معنویت در جامعه و آنگاه تخریب آن خواهد شد. به همین دلیل قدرت‌هاى ستمگر عالم، به‌ویژه در صدسال اخير، بر حذف معنويت‏ و ارزش‌هاى والاى انسانى در زندگى جوامع بشرى پاى فشرده‏اند و نتيجه‏ى آن، گسترش فسادهاى اخلاقى و اعتياد و ويرانى بنيان خانواده و همچنین رشد استثمار و افزايش فاصله‏ى ميان ملت‌هاى فقير و غنى شده و دورى روزافزون از عدالت اجتماعى و بى‏اعتنايى به كرامت انسان و توليد سلاح‌هاى مرگ‏بار و افزايش كشتارهاى دسته‏جمعى گرديده است (مكتوبات، ‏1370: 129). وقتی کانون خانواده نسبت به معنویات سرد و خموش باشد نتیجه مستقیم آن سردی و خموشی معنویت در کانون جامعه است، بنابراین لازم است کانون خانواده را به‌صورت دائمی مراقبت کرد تا معنویات در آن حضور پررنگ داشته باشد. از این‌روست که کانون پر مهر خانواده به کرات مورد توجه قرار گرفته است؛ زیرا همه‏ ارزش‌هاى معنوى را مى‏توان از درون کانون گرم خانواده‏ بیرون کشید و معنویات را در سطح جامعه گستراند (بیانات، 25/3/84). با این نگرش است که مقام معظم رهبری خانواده را اصلی‌ترین کانون معنویت دانسته و خطاب به نماینده کشورها در سازمان ملل می‌گوید: «ما باید در کشورهاى خود با فساد مبارزه‏اى جدى آغاز کنیم؛ باید بنیان خانواده‏ را محکم و نخستین و اصلى‏ترین پرورشگاه آدمى را کانون محبت، صفا، عاطفه و معنویت کنیم» (بیانات، 31/ 06/ 1366).

معرفت اسلامی، ارزش‌های دینی، مناسک و اعمال عبادی دینی باید در خانواده تحقق و تجلی یابد. معنویت باید در خانواده به فرزندان تزریق شود تا تربیت معنوی از این نهاد مهم و سرنوشت‌ساز به درون نهاد اجتماع گسترش یابد. به همین دلیل نوع بینش، گرایش و کنش‌های معنوی والدین در خانواده می‌تواند در تعلیم و تربیت معنوی فرزندان کارساز باشد و آنگاه به درون جامعه نفوذ یابد (بیانات، 4/11/76). در نتیجه احساس مسئولیت معنوی بین اعضای خانواده از والدین گرفته تا فرزندان و دیگر اعضای خانواده تأثیرگذار است. بخشی از معنویت، عطوفت‌ورزی و احساس مثبت روحی است که در روان‌شناسی به آن هیجان اطلاق می‌شود. عطوفت‌هایی که از جانب والدین به فرزندان می‌رسد و همین‌طور الفت و هم‌دلی که اعضای خانواده از هم‌دیگر می‌بینند، بخشی از معنویت دینی است که می‌تواند کانون خانواده را از حس معنوی سرشار کند. با همین نگاه است که ارتباط بین کانون‌های خانوادگی نیز در اندیشه مقام معظم رهبری باید بر مبنای عاطفه و محبت باشد؛ به گونه‌ای که این عطوفت‌ورزی از یک کانون به کانون دیگر سرریز شده و سرور و شادی را به آن ارزانی می‌دارد (بیانات، 18/8/85).

در نگرش مقام معظم رهبری آزادی جنسی اگر خارج از محیط خانواده تعقیب شود، پایه‌های معنوی این کانون تضعیف شده و نمی‌توان انتظار دوام و استحکام خانواده را داشت. رهبر انقلاب محدود کردن ارضاء جنسی را جزو افتخارات و نقاط قوت ادیان الهی معرفی کرده‌اند. هنر ادیان و بیشتر از همه اسلام، در این است که غرایز جنسى و غریزه زوج‏طلبى انسان را که غیر از غریزه‏ جنسى است، در خدمت تشکیل خانواده‏ قرار داده و کارى کرده‏اند که کانون خانواده‏، با پشتوانه‏ غریزه جنسى، یا با پشتوانه‏ آن غریزه‏ دیگر که از غریزه‏ جنسى عمومیتش بیشتر است، تحقق پیدا کند و باقى بماند. «برخی‌ها ممکن است در سنین خاصى نیاز جنسى هم نداشته باشند، اما نیاز به زوج‏طلبى را دارند و مى‏باید زوجى از جنس مخالف را داشته باشند. ادیان و بیش از همه اسلام، اینها را پشتوانه‏ تشکیل خانواده‏ قرار داده‏اند. در هر جاى دنیا که مى‏بینید آزادی‌هاى جنسى هست، در آنجا به همان نسبت خانواده ضعیف است؛ چون مرد و زن براى اشباع این غریزه، احتیاجى به این کانون ندارند. اما در آنجایى که دین حاکم است و آزادى جنسى نیست، همه چیز براى مرد و زن است» (20/4/70). «به دلیل سستی کانون خانواده و نابودی بنیاد خانواده است که غرب دچار بحران معنویت و هویت شده و عشق و عاطفه بین پدر و فرزند و دیگر اعضای خانواده وجود ندارد. در برخى از کشورهاى غربى، فرزند و پدر در یک شهر زندگى مى‏کنند، اما فرزند از پدرش سال به سال احوالى نمى‏پرسد! خانواده‏ها دور هم جمع نمى‏شوند؛ کودکان از عطوفت‌هاى پدرانه و مادرانه برخوردار نمى‏شوند و همسران جز به موجب یک قرارداد موقت «یک قرارداد قانونى بسته شده» کنار هم نمى‏نشینند» (بیانات، 18/8/85).

عامل بسیاری از گرفتاري‌هاى دورى از معنويت‏ و فضيلت، گسست خانواده و تزلزل پيوند فرزندان با والدين است؛ این نتیجه‌ی رشد مادى بدون رشد معنوى است (بيانات، ‏1370: 235). اینک غرب در تلاش است تا راه به منزل نرسیده را فراروی جوامع اسلامی قرار دهد. راهی که با مطلق‌کردن علم و عقل و نفی دین و معنویت در طول چند قرن تجربه شد و چیزی جز پیامدهای منفی و خسارت‌بار برجای نگداشت.

  3ـ3. معنویت در عرصه سیاست

همان‌طوری که امام خمینی5 در مقام نظر و عمل خط بطلان بر تفکیک معنویت از سیاست و سیاست از معنویت کشید، اساس را معنويت دانسته و بین معنویت معطوف به حکومت و سیاست با معنویت‌های بریده از سیاست یا سیاست بریده از معنویت تفاوت فاحش قائل‌اند. ایشان معنویت و عدالت اجتماعى را بهم گره زده‌اند و با چنین دیدگاه‌ی حکومت‌ها و رژیم‌های مختلف را مورد نقادی قرار دادند. ایشان معتقدند هيچ‌يك از رژيم‌هاى دنيا، غير از آن رژيم توحيدى انبيا، به معنويت انسان توجه نداشته‌اند؛ همه آنها دنبال ايجاد يك نظام مادى در عالم بوده‌اند. انبيا براى تزكيه نفوس انسانى آمده‏اند؛ تعليم كتاب، حكمت و مهار‌كردن اين طبيعت (صحيفه امام، ج‏8: 256).

مقام معظم رهبری نیز نظریه تلفیق سیاست و معنویت را به خوبی تبیین کردند اینکه اسلام سعادت مردم را دنبال مى‏كند. اسلام با فساد و ظلم و تبعيض مخالف است. اسلام براى رفاه مردم در كنار معنويت‏ به ميدان آمده است. امام اين را از شروع مبارزات تا تشكيل نظام اسلامى و تا آخر عمر، مكرر بيان كرد. امامِ‏ عظيم‏الشأن در دنياى اسلام اين را نشان داد كه فقه اسلام يعنى مقررات اداره‏ى زندگى مردم، در كنار فلسفه‏ى اسلام يعنى تفكر روشن‏بينانه و عميق و استدلالى و عرفان اسلام يعنى زهد و انقطاع إلى الله و دامن برچيدن از هواهاى نفسانى، چه معجزه‏ى بزرگى مى‏آفريند. امام در عمل نشان داد كه اسلام سياسى، همان اسلام معنوى است. در طول دوران استعمار، دشمنان اسلام و دشمنان بيدارى ملت‌هاى اسلامى، تبليغ مى‏كردند كه اسلامِ معنوى و اسلامِ اخلاقى از اسلامِ سياسى جدا است. امروز دستگاه‏هاى تبليغاتى دشمن و جبهه‏ى دشمنِ نظام اسلامى با انواع و اقسام وسايل تبليغاتى سعى مى‏كند اسلامِ سياسى عدالت‌خواه و اجتماعى را به عنوان چهره‏اى خشن در دنيا معرفى كند و مردم را به اسلامِ منزوى، تسليم‏طلبانه و اسلامى سوق دهد كه در مقابل متجاوز و ظالم هيچ عكس‏العملى از خود نشان نمى‏دهد. امام اين انگاره‏ى دروغين از اسلام را باطل كرد و اسلام ناب را مطرح نمود. اسلام نابى كه امام مطرح كرد، ضد اسلام متحجر و خرافى و همچنين ضد اسلام رنگ‌باخته در مقابل مكتب‌های بيگانه و التقاطى است. هم آن روز، هم در طول سال‌هاى مبارزه براى تشكيل نظام اسلامى و هم تا امروز، اين از نقاطى است كه جبهه‏ى دشمن اسلام روى آن تأكيد مى‏كند: سياست را از معنويت جدا كردن؛ يعنى اگر كسى مى‏خواهد مسلمان باشد، بايد سرِ خود بگيرد و گوشه‏اى بنشيند و بی‌توجه باشد به اينكه دشمن متجاوز و اشغالگر چه مى‏كند. امروز هم اين را تبليغ مى‏كنند. امام نقطه‏ى مقابلِ اين را در دنياى اسلام مطرح كرد (بيانات، ‏1382: 62).

چنانکه مطرح کرده‌اند در مكتب سياسى امام، معنويت‏ با سياست در هم تنيده است. در مكتب سياسى امام، معنويت‏ از سياست، عرفان و اخلاق جدا نیست. امام كه تجسم مكتب سياسىِ خود بود، سياست و معنويت‏ را باهم داشت و همين را دنبال مى‏كرد؛ در مكتب سياسى اسلام ضابطه، ضابطه‏ى معنوى‏ است (بيانات، ‏1383: 28) و این حقیقت الگوگرفته از مکتب نبوت و به‌ویژه از مکتب امیرالمومنین علی7 است که سلوک سیاسی امام علی7 از سلوک معنوی و اخلاقی‌اش جدا نبود. سياست اميرالمؤمنين آميخته‏ى با معنويت‏ و اخلاق است، سياست اگر از اخلاق سرچشمه بگيرد، از معنويت‏ سيراب بشود، براى مردمى كه مواجه با آن سياستند، وسيله‏ى كمال و راه بهشت است؛ اما اگر سياست از اخلاق و معنويت‏ جدا شد، آن وقت سياست‏ورزى وسيله‏اى براى كسب قدرت، ثروت و پيش بردن كار خود در دنيا به هر قیمتی مى‏شود. اين سياست آفت مى‏شود (بيانات، ‏1388: 145). حکومت اگر به دل انسان‌ها، دانش و اقتصاد توجه نداشته باشد و همه نیازهای درونی و بیرونی آنان را تدبیر نکند در‌حقیقت، روش سیاسی منفک از اخلاق و معنویت بوده و به‌جای پیشرفت، پسرفت را برای جامعه رقم می‌زند. امت اسلامى از وقتى دين را از حكومت جدا كرد، اخلاق را از مديريت جامعه جدا كرد، دچار اختلال شد (بيانات، ‏1385: 86). بنابراین در اندیشه اسلامی، سلوک سیاسی و معنوی در هم تنیده‌اند و سیاست نیز می‌تواند روح معنوی داشته و معنویت می‌تواند سمت‌‌و‌سوی سیاسی داشته باشد. هرگاه سیاست در راستای اقامه حق و عدل باشد عین معنویت است. ظهور معنویت در سیاست، سیاست را هم معنوی کرده و عامل پیرایش سیاست از قدرت‌طلبی، ثروت‌اندوزی، شهوت و شهرت است.

4ـ3. معنویت در عرصه اقتصاد

 در جهان‌بینی اسلامی اعتقاد و اقتصاد درهم تنیده و معنویت و مادی‌گرایی بهم پیوسته‌اند. در منطق قرآن‌کریم تجارت و بازرگانی مانع یاد خدا و معنویت نیست و معنویت نیز مانع کار تجاری و تولید ثروت نخواهد بود. به بیان‌دیگر، سرنوشت تأمین معاش با تأمین معاد پیوند خورده و اقتصاد با اعتقاد مردم در ارتباط وثیق است؛ چنانکه رهبری انقلاب بر این باورند و می‌گویند: «اعتقاد من اين است كه بخش‌هاى اقتصادى اگر مى‏خواهند مردم متدين شوند، معاش مردم را تأمين كنند؛ چون «من لامعاش له لامعاد له». اگر بخش‌هاى اقتصادى دولت، معاش مردم را تأمين كردند، مردم متدين خواهند شد. اما از اين گذشته، مسأله‏ى استقرار معنويت‏ و جلوگيرى از مظاهر يا شيوع فساد و بى‏دينى و به‌ویژه تظاهر به اين معنا، جزو كارهاى واجب است. بنابراين مسأله‏ى معنويت‏ در کنار مسأله معیشت بسيار مهم است (بيانات، ‏1380: 105). اگر اقتصاد پیشرفته باشد؛ اما اعتقاد یا نباشد یا بسیار ضعیف باشد و پیشرفتی نداشته باشد، ممکن است آسایش در آن جامعه باشد، لکن آرامش نخواهد بود. امروز جوامع بشرى در اقصى نقاط عالم، به خاطر دورى از معنويت‏، حقيقت انسانيت، اخلاق و دورى از خدا، وضعى پيدا كرده‏اند كه اين همه پيشرفت مادى هم نمى‏تواند آنها را خوشبخت كند. چرا؟ چون بشر، پيام انبيا را كم دارد؛ بشر، نسخه‏ى آرامش‏بخش و آسايش‏بخش انبيا را در دست ندارد، يا به آن عمل نمى‏كند. بدبختي‌ها اينجا است. اين قرآن، كامل‏ترين نسخه‏ها را در اختيار دارد» (بيانات، ‏1377: 180).

فلسفه‏ى نظام جمهورى اسلامى اين است كه بتواند در ميان مردم، عدالت، اخلاق، معنويت‏ و رفاه مادى را به‌وجود آورد. اين كار مقدس، بسيار بزرگ و البته دشوار است (بيانات، ‏1382: 173). اگر بخواهيم پوچ‏گرايى در جامعه‏ نباشد، راهش اين است كه معنويت‏ و انگيزه‏ها را تقويت كنيم (بيانات، ‏1379: 192)؛ زیرا هرچه هست، زير سايه‏ى معنويت‏ است؛ بدون معنويت‏ نمى‏توان يك‌قدم موفق برداشت (بيانات، ‏1370: 429). در اسلام زندگی باید حاوی مادیت، معنویت، آسایش و آرامش به‌صورت توامان باشد. چراکه زندگى و حيات طيبه‏ى اسلامى، يعنى سعادت دنيا و عقبى و رفاه مادى و تعالى‏ معنوى. انقلاب ما اين حركت را در كشور به‌وجود آورد و دست قدرتمند الهى، رهبر و امام بزرگوار آن را به پيش برد، از اين جهت امروز بحمدالله در دنيا ملتى نمونه هستيم (بيانات، ‏1368: 118). پس سازندگى بايد در تمام ابعاد مادى و معنوى‏ آن صورت گيرد. بايد چرخ‌هاى اقتصاد به حركت درآيد و هم بايد روحيه‏ى معنوى، اخلاق و رابطه‏ى با خدا در ما تقويت شود. همه‏ى ما در قبال اين وظيفه‏ى بزرگ مسئوليم (بيانات، ‏1368: 75). باید فراتر از ماده‌گرایی را دید و نیروهای ناشناخته وجود خود را شناخت و حرکت رو به رشد در سطح جامعه اسلامی داشت (بيانات، ‏1379: 80). در جهان‌بینی اسلامی فلاح دنیوی با فلاح اخروی بهم گره خورده‌اند (بيانات، ‏1379: 135-136)؛ چراکه اسلام مردم خود را خوشبخت و سعادتمند مى‏خواهد. اين سعادت فقط با پول به‏دست نمى‏آيد؛ فقط با ذكر و عبادت هم به‏دست نمى‏آيد. حيات طيبه‏ى اسلامى، زندگى‏اى است كه در آن، راه رسيدن به معنويت‏ و اهداف و سرمنزل‏هاى نهايىِ اين راه، از زندگى دنيايى مردم عبور مى‏كند. اسلام دنياى مردم را آباد مى‏كند؛ منتها آبادى دنيا هدف نهايى نيست. هدف نهايى عبارت‌است از اينكه انسان‏ها در زندگى دنيوى از معيشت شايسته، آسودگى، امنيت خاطر و از آزادى انديشه برخوردار باشند و از اين طريق به‏‌سمت تعالى و پیروزی معنوى حركت كنند.

 حيات طيبه‏ى اسلامى شامل دنيا و آخرت است. مسئله اين است كه زندگى دنيوى- كه به‌سمت اهداف الهى حركت مى‏كند- بايد زندگانى حقيقى و راستينِ عادلانه را براى مردم تأمين كند. در اسلام، عدالت مسأله‏ى بسيار مهمى است. ارزشى كه از نظر اسلام به‏ هيچ‏وجه و در هيچ شرايطى مورد مناقشه قرار نمى‏گيرد. عدالت، هدف پيغمبران است؛ هدف انقلاب اسلامى هم بوده است. در سايه‏ى عدالت، زندگى مردم مى‏تواند با رفاه و توسعه‏ى مادى به‌سمت اهداف معنوى هم حركت كند (بيانات، ‏1384: 67) بنابراين، آن چيزى كه ما به آن نياز داريم تهیه نقشه‏ى پيشرفت كشور بر اساس جهان‏بينى اسلام براى انسانِ در منطق اسلام است. در اين‏ نقشه‏ى پيشرفت و تحول معنا ندارد كه پيشرفت با فحشا، با غوطه‌خوردن در منجلاب فساد همراه باشد. معنويت، پايه‏ى اساسى اين پيشرفت خواهد بود. پيشرفتى كه محورش انسان است و انسانى كه داراى بُعد معنوى قوى است، انسانى كه علم، دنيا، ثروت و فعاليت زندگى را وسيله‏اى قرار مى‏دهد براى تعالى روحى و رفتن به‌سوى خداى متعال (بيانات، ‏1386: 30-33)؛ آری عشق به معنويت‏ و ارتباط با خدا، مهم‏ترين عاملى است كه پيشرفت يك ملت را به معناى واقعى خودش تضمين مى‏كند؛ خداپرستى، عشق به معنويت‏، عاطفه‏ى انسانى و محبت در انسان‌ها بايد تقويت شود. تحول اجتماعى يا اقتصادى‏ كه انسان‌ها را نسبت به هم بى‏تفاوت و بى‏محبت مى‏كند، مورد پسند نیست (بيانات، ‏1385: 172).

ایشان معتقدند: «الگوهاى غربى با شرایط، مبانى ذهنى و اصول خودشان شكل پيدا كرده‌ و ناموفق بوده‌اند. بنده به‌طور قاطع اين را مى‏گويم: الگوى پيشرفت غربى، الگوی ناموفق است. درست است كه به قدرت رسيده‏اند، به ثروت رسيده‏اند؛ اما بشريت را دچار فاجعه كرده‏اند. پيشرفت‌هاى غربى، پيشرفت‌هايى است كه امروز همه‏ى دنيا و ‏بشريت از آن رنج مى‏برند؛ كشورهاى عقب‏مانده به طریقی و كشورهاى پيشرفته به طریقی دیگر. اين همان پيشرفت و توسعه‏اى است كه توانسته است گروه‏هاى معدود و انگشت‏شمارى از خانواده‏هاى ثروتمند را به ثروت برساند؛ اما ملت‌هاى ديگر را دچار اسارت، تحقير و استعمار كرده؛ جنگ به‌وجود آورده و حكومت تحميل كرده است. در داخل خود آن كشورها هم اخلاق فاسد، دورى از معنويت‏، فحشا، فساد، رفتارهای مخرب جنسی، ويرانى خانواده و ... را رواج داده است. پيشرفت تمدن غربى در طول قرن‌هاى متمادى، اين كشورها را از لحاظ اخلاقى دچار مشكل كرده؛ آنها را از لحاظ اخلاقى به انحطاط كشانده؛ از لحاظ وضع زندگى هم به آنها خدمتى نكرده؛ يعنى فقر در آنجا برنيفتاده است. در آنجا كار و تلاش زياد است؛ اما دستاورد و محصول براى فرد و براى خانواده كم. بنابراين، پيشرفت غربى، پيشرفت ناموفقى است. آنچه موجب مى‏شود ما الگوى غربى را براى پيشرفت جامعه‏ى خودمان ناكافى بدانيم، در درجه‏ى اول اين است كه نگاه جامعه و فلسفه‏هاى غربى به انسان- البته فلسفه‏هاى غربى مختلف‌اند؛ اما برآيند همه‏ى آنها اين است- با نگاه اسلام به انسان، به‌كلى متفاوت است؛ تفاوتی بنيادى و ريشه‏اى دارند. پيشرفت كه براى انسان و به‌وسيله‏ى انسان است، در منطق فلسفه‏ى غرب معناى ديگرى پيدا مى‏كند، تا در منطق اسلام. پيشرفت از نظر غرب، پيشرفت مادى است؛ محور، سود مادى است؛ هرچه سود مادى بيشتر شد، پيشرفت بيشتر شده است؛ افزايش ثروت و قدرت. اين معناى پيشرفتى است كه منطق غربى و مدل غربى به‌دنبال آن است و همين را به همه توصيه مى‏كنند. پيشرفت وقتى مادى شد، معنايش اين است كه اخلاق و معنويت را مى‏شود در راه چنين پيشرفتى قربانى كرد.

بنابراين، آن چيزى كه ما به آن نياز داريم، اين است كه نقشه‏ى پيشرفت كشورمان را بر اساس جهان‏بينى اسلام براى اين انسان - انسانِ در منطق اسلام - فراهم و تهيه كنيم. در اين‏ نقشه‏ى پيشرفت و تحول، ديگر معنا ندارد كه پيشرفت با فحشا، با غوطه خوردن در منجلاب فساد همراه باشد. معنويت، پايه‏ى اساسى اين پيشرفت خواهد بود. پيشرفتى كه محورش انسان است و انسانى كه داراى بُعد معنوى قوى است و انسانى كه علم، دنيا، ثروت و فعاليت زندگى را وسيله‏اى قرار مى‏دهد براى تعالى روحى و رفتن به‌سوى خداى متعال، اين پيشرفت با آن پيشرفت متفاوت است (بيانات، ‏1386: 30-33). در اقتصاد نیز روحيه‏ى معنويت‏ و تدين، نقش بسيار مهمى دارد (بيانات، ‏1390: 7). معنویت عامل رونق اقتصاد نیز خواهد شد؛ زیرا انسان معنوی با جدیت و کوشش فراوان تلاش کرده و دارای وجدان کاری در تولید ثروت و روحیه عدالت‌خواهی در توزیع ثروت دارد. اقتصاد نیز هرگاه براساس اعتقاد دینی تحقق یابد در همه حوزه‌ها تأثیر معنوی گذاشته و در تربیت معنوی نقش به‌سزایی دارد. از این‌رو، سلوک اقتصادی با سلوک معنوی و برعکس می‌توانند در سعادت فرد و جامعه تعیین‌کننده باشند.

4. سلوک معنوی صادق و الگوهای صائب

توسعه معنویت در کنار تعمیق آن رسالتی قطعی برای همه اندیشمندان، فرزانگان و فرهیختگان جامعه اسلامی است. ولايت مردان خدا، ولايت معنوى و باطنى است؛ ولايت ظاهرى آنها هم - اگر به ولايت ظاهرى دست پيدا كنند- ناشى از معنويت‏ و ولايت باطنى آنها است. خدا قدرت خلاقيت خود را به مردان خدا و پيغمبران خود و اوصياء پيغمبران مى‏بخشد و آنها را بر دل‌ها حاكم مى‏كند. ولايت و حكومتى كه رشحه‏اى از ولايت معنوى در آن نباشد، اگر جذابيتى هم داشته باشد، جز لعابى از دروغ و تزوير نيست. از این‌رو، نوع حكومت مردان خدا و حاكمان الهى با ديگران متفاوت است. امام اين الگو را به ما نشان داد و ما آن را از نزديك ديديم. ما وقتى به خود نگاه مى‏كنيم، فاصله‏اى ميان خود و پيغمبران و مردان بزرگ الهى و معنوى مى‏بينيم. اما امام بزرگوار در زمان ما، در نبود پيغمبران الهى و وحى الهى، با حضور خود، با فكر خود و با رفتار خود توانست نمونه‏ى زنده‏اى را به ما نشان دهد تا ببينيم ولايت معنوى چيست. امروزه راه، فكر و هدف امام براى ملت ايران و امت اسلامى وسيله‏ى نجات است (بيانات، ‏1384: 105). از سوی دیگر مساجد که کانون معنویت و در‌حقیقت سرچشمه زلال معنویت‌اند، باید نقش کلیدی و کلان را در تعمیق و توسعه معنویت ایفا کنند.

در این راستا باید مساجد به­عنوان پايگاه‌هاى معنويت، تزكيه و هدايت، روز به روز گرم‏تر و پُررونق‏تر شود و نشان ايمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و كنار جامعه - از جمله در مراكز دولتى و دانشگاه‌ها - همه را به پيروى از تعاليم نورانى قرآن تشويق کنند. كتاب خدا در ميان مردم حضور واقعى بيابد و آموختن و تعمق در آن، براى همه به‌ویژه جوانان و نوجوانان امرى رايج گردد. در اين مورد، مسئوليت علما، آگاهان، نويسندگان، گويندگان و رسانه‏هاى عمومى، بسیار مهم و خطير است (مكتوبات، ‏1369: 47). به تعبیر رهبری انقلاب شکوهمند اسلامی، برخی از جوانان سیزده تا بیست‌ساله توانستند به مقام و درجاتی در نزد خداوند برسند که بسیاری از اهل سیروسلوک در طول ده‌ها سال به آن مرحله نرسیدند (بیانات 8/11/70). همان‌طوری که در مقام ایجاد معنویت بایسته است انسان در جست‌وجوی معنویت صادق و صائب باشد، لازم است در مقام ابقا و تصحیح از انحرافاتی چون خرافات، عوام‌زدگی، عرفان صوفیانه و معنویت سکولار و لیبرال، التقاط با معنویت‌های دست ساخت بشری و عرفان‌های کاذب درست و هماهنگ با اقتضائات زمان مدیریت شود تا معنویت فعال و کارآمد به حاشیه نرفته و معنویت‌های منفعل و ناکارآمد به صحنه بیایند. چراکه اسلام دین معنویت با جهت‌گیری نیل به حیات طیبه است (ر.ک: بیانات 29/1/70) و معنویت اسلامی زندگی‌ساز و نه زندگی‌سوز باشد که در آن حقیقت‌شناسی و واقع‌بینی در دست‌یابی به عزت، عدالت، عقلانیت، جهاد و اجتهاد از حیث ایجابی و مبارزه با ظلم و نظام سلطه و جهل علمی و جهالت عملی در بعد سلبی مشاهده خواهد شد (ر.ک: بیانات 2/12/80).

بنابراین معنویت ناب در گردش ایام و مواجه با چالش‌های مختلف نیاز به تهذیب و پیرایش داشت، یعنی خالص‌سازي عرفان از بدعت‌هاي علمي و رفتاري، انحراف‌ها و تحريف‌هاي فكري- فعلي (بیانات 24/9/87). آنگاه که در هر گوشه شخصی پرچمی به‌پا کرد، یک عده دورش جمع می‌شوند. این نشان‌دهنده این است که این تشنگی وجود دارد، این تشنگی را باید با آب زلال برطرف کرد. نباید بگذاریم این تشنگی، این عطشی که وجود دارد با این آب‌های مسموم، گل‌آلود، متعفن برطرف شود. باید این تشنگی بماند و با آب زلال و گوارا، عرفان حقیقی و معنوی برطرف شود (تاریخ درج در سایت24/2/90). یا معظم‌له از عرفان‌های  پوج و بی‌محتوا تا ادیان منسوخ، تا سازمان‌هایی که اسمش دین است، باطنش سازمان سیاسی است (بیانات 14/2/87) سخن رانده و جریان سلطه‌پذیری را در عرفان‌های قلابی و معنویت‌های دروغین و ... طرح و تحلیل کرده‌اند (بیانات 4/4/87). که چنین جریان‌های نوظهوری را «دکان‌داری‌های بظاهر معنوی و عرفان‌های ساختگی» نامیده‌اند (بیانات 24/9/87) همچنین فرمودند: «مهم این است که این حرکت عظیم سلوکى و ریاضتى را نه با طرق من‌درآوردى و تخیلى - مثل برخى از سلسله‌ها و دکان‌هاى تصوف، عرفان و مانند اینها - بلکه از طریق شرع مقدس به دست آوردند» (26/4/91). به تعبیر مقام معظم رهبری مباحث عرفانى باید دل انسان را به خدا نزدیک کند؛ عرفان واقعى یعنى آن ذکر و یاد الهى را در انسان به‌وجود آورده، بصیرت لازم را براى حضور در مقابل خدا ایجاد کند. که در انسان‌هاى عارف و والامرتبه، این حضور عمیق‌تر، پُرمعناتر و پُرصفاتر است.

 عرفان باید در انسان صفا ایجاد کند (بیانات 13/12/70). در نتیجه زمانی که معنویت صادق و صائب مورد تهاجم فکری و فرهنگی دشمن دانا و دوست نادان قرار گرفت، می‌بینیم که معنویت مبتنی بر اسلام امریکایی در برابر معنویت مبتنی بر اسلام ناب محمدی6 قرار می‌گیرد و اینجا است که بر متصدیان امور، مراکز و نهادهای فرهنگی فریضه است که از کیان معنویت راستین و جهادی، دفاع عقلانی و مدبرانه کنند و این امر مهم محتاج مدیریت عالمان، پویا و پایا خواهد بود. از این‌رو، تا معنویت در دو مقام حدوث و بقا، مدیریت جامع و هوشمندانه نشود در چالش‌های گوناگون و تضادهای بانقاب و بی‌نقاب استکباری - که معنویت انفعالی و سلطه‌پذیر یا معنویت انزواگرایانه، درون‌گرا و معنویت خلوت و خلسه محض را تبلیغ و توسعه می‌دهند - گرفتار انحراف و تحریف یا التقاط و الحاد خواهد شد. چنانکه فرموده‌اند: «بزرگترین و مؤثرترین امانتی که خدای متعال به ما داده معارف الهی و حقایق الهی است. اینها را بایستی به صورت ناب و به صورت خالص، هرچه نزدیکتر به واقع به‌دست بیاوریم و آن را به مخاطب برسانیم» (بیانات 23/9/77). معرفي الگوي برتر عرفان ناب و الگوسازي معنوی از همه طبقات و طيف‌هاي اجتماعي نظیر: طبقه زنان، مثل بانوي اصفهاني، نصرت بيگم امين، مادران و همسران شهیدان و یا در طبقه مردان نظیر: ملاحسينقلي همداني، ميرزا علي‌آقا قاضي، علامه طباطبایي، امام خميني و ... و مردان جهاد، سياست و علوم تجربي و پايه نظیر: شهيد چمران، دكتر حسابي، شهيد همت، باكري، آويني و ... (سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای محترم کنگره مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، درج در سایت 24/2/90؛ بیانات 23/11/1391؛ بیانات 26/4/91) و از همه مهم‌تر معرفی دسترس‌پذیر آن جنبه از شخصیت و زندگی معنوی معصومین: از پیامبراعظم6تا امامان نور و هدایت می‌تواند در ترویج و تعمیق معنویت ناب اسلامی بسیار مؤثر بوده و ظهور چنین الگوهایی در متن زندگی افراد، خانواده‌ها و جامعه نقش پیشگیری از انحراف در ساحت معنویت نیز خواهد شد.

الگوهایی از این قبیل هم وادارنده به‌سوی کمالات معنوی و راستین‌اند و هم بازدارنده از افتادن در معنویت‌های دروغین خواهند بود؛ زیرا در جنگ نرم از حیله‌های دشمن، تحریف چهره‌ی زیبا و دلربای معنویت و منحرف‌کردن معنویت جامع و کارآمد اسلامی به معنویتی منفعل، ناقص و کاریکاتوری است؛ از این‌رو، معرفی الگوهای تمام عیار در حوزه معنویت لازم و اجتناب‌ناپذیر است. پس معرفی منطقی و جذاب اولیای الهی تکلیف فرهنگی است، چه اینکه نام و شخصیت اولیای خدا در توسعه و تعمیق معنویت نقش آفرین خواهد بود. به تعبیری اگر همه‏ى انسان‌ها را يك طرف بگذاريد، اوليا را هم در طرف ديگر، وزنه‏ى آنها از همه‏ى بشريت سنگين‏تر است (بيانات، ‏1369: 385) معرفتِ خالص نصیب همه نمى‏شود؛ اولياى بزرگ خدا هستند كه مى‏توانند گوشه‏هايى از آن را درك كنند و ببينند. آن مقدارى كه ما درك مى‏كنيم و مى‏فهميم، بايد براى ما سرمشق حركت و عمل باشد. بايد هر حرف، كلمه و هر اشاره‏اى در زندگى اين بزرگواران، براى ما يك سرمشق باشد. به محبتِ دورادور و احساس محبت اكتفا نكنيم؛ اين احساس را در زندگى پياده نماييم. اگر محبت نباشد، اين رابطه‏ى عملى به‌وجود نمى‏آيد. در سايه‏ى آن محبت، مى‏توان اين پيوند و پيوستگى عملى را به‌وجود آورد؛ اما بدون اين پيوستگى و پيوند عملى، اصل آن محبت زير سؤال خواهد رفت. دنباله‏ى محبت، بايد اطاعت و متابعت باشد (بيانات، ‏1369: 385).

نتیجه‌گیری

معنویت صادق بر پایه اعتقاد به مبدأ و معاد شکل گرفته و برمدار شریعت تجلی می‌یابد. انسان نیز بر اساس سرشت الهی و فطرت توحیدی تشنه معنویت صائب و صادق است. معنویت الهی- توحیدی نیز معنویتی جامع است که در همه عرصه‌های زندگی از کمال و کارآمدی خاصی برخوردار بوده و زندگی انسان را هدف‌دار و جهت‌مند کرده، به‌سوی حیات طیبه سوق می‌دهد؛ تا انسان به مقام قرب الهی و تحصیل رنگ الهی دست یابد. سلوک معنوی عامل مهم و زیرساختی حیات علم دینی و پیشرفت سالم و سازنده در همه‌ی ابعاد و ساحت‌ها است. از این‌رو، علم، اقتصاد و سیاست در کنار نهاد خانواده و جامعه دارای ماهیت و هویت معنوی خواهند بود. زندگی منهای معنویت، تهی از آرامش پایدار است؛ اگرچه ممکن است از آسایش نسبی یا بالاتر نیز برخوردار باشد، اما آسایش منهای آرامش نمی‌تواند خلأ وجودی و درونی انسان را پوشش دهد و حتی ممکن است جهت زندگی را به‌سوی ماده‌گرایی محض تغییر داده و انسان را در سراشیبی سقوط قرار دهد.

بنابراین آسایش منهای معنویت نیز سرچشمه آفات و خطرات فراوانی خواهد بود. آری انسان محتاج ارتباط معنادار و مستمر با خدا و انس با محبوب و معبودش است. معنویت دینی و اسلامی ضمن تعریف و تأمین چنین احتیاجی او را در همه‌ عرصه‌های زندگی اعم از عرصه علمی، اقتصادی، سیاسی، فردی، خانوادگی و اجتماعی حمایت کرده و جهت‌دهی می‌کند، تا در هیچ عرصه‌ایی هدف و معنا را گم نکرده و گرفتار یک‌ جانبه‌نگری و یک‌سوگرایی نشود. معنویت اسلامی وادارنده‌ی انسان به‌سوی تکامل و پیشرفت وجودی انسان در عرصه‌های فردی و اجتماعی است و همچنین بازدارنده او از تنقص و تنزل یا هبوط و سقوطش در تمامی عرصه‌ها است. هیچ‌چیز به اندازه معنویت، حافظ و مصونیت‌بخش انسان در برابر آسیب‌ها و خطرات نفسانی و شیطانی نیست. درحقیقت، آنجا كه معنويت‏ هست، ارتباط با خدا هست. نسبت به فضل الهى باور هست. در مقابل خدا و در پيشگاه پروردگار خضوع و تضرع هست. در آنجا ديگر ضعف و ترسى وجود ندارد.

 

فهرست منابع

  1. موسوی الخمینی، روح ا... (1367) صحیفه امام، ج 8 ، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
  2. ــــــــــــــــ (1373) مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، قم: انتشارات پاسدار اسلام.
  3. زارع‌پور، محمد (1375) حدیث ولایت، تهران: سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی.
  4. حسینی خامنه‌ای، سید علی سایت مقام معظم رهبری (مدظله العالی).
  5. مطهری، مرتضی (1377) مجموعه آثار، ج 2، تهران: انتشارات صدرا.
  6. ــــــــــــــ (1377) مجموعه آثار، ج 19، تهران: انتشارات صدرا.
  7. ــــــــــــــ (1377) مجموعه آثار، ج 21، تهران: انتشارات صدرا.
  8. ــــــــــــــ (1377) مجموعه آثار، ج 22، تهران: انتشارات صدرا.
  9. ــــــــــــــ (1377) مجموعه آثار،ج23، تهران: انتشارات صدرا.
  10. ــــــــــــــ (1377) مجموعه آثار، ج 26، تهران: انتشارات صدرا.
  11. ــــــــــــــ (1377) مجموعه آثار، ج 1، تهران: انتشارات صدرا.
  12. ــــــــــــــ (1377) مجموعه آثار، ج 11، تهران: انتشارات صدرا.

 

[1]. دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

نسبت خدا و انسان در عرفان

نسبت خدا و انسان در عرفان

انسان در نظام عرفان اسلامی، جایگاه ویژه و برجسته‌ای دارد؛ به طوری‌که او را به‌گونه‌ی ممتازی از دیگر مخلوقات متمایز ساخته است. انسان با برخورداری از جامعیت اسماء الهی، به مثابه آیینۀ تمام نمای آفریدگار جهان هستی است
کارکردهای معنویت در عرصه‌های اجتماعی از دیدگاه مقام معظم رهبری

کارکردهای معنویت در عرصه‌های اجتماعی از دیدگاه مقام معظم رهبری

مسأله نوشتار حاضر سلوک معنوی در عرصه‌های گوناگون و نقش بی‌بدیل و بی‌عدیل آن در پیشرفت همه جانبه است که مبتنی بر فرضیه معنویت اسلامی کلید کمال و عنصر کارآمد در همه عرصه‌های حیات طیبه قوام یافته است.
مسأله زن و زناشويي در عرفان اسلامي

مسأله زن و زناشويي در عرفان اسلامي

این مقاله برآن است تا نشان دهد عرفان اسلامی تحت تعلمیات پیامبر اکرم- نگاهی متعالی در عین اعتدال و همراهی با فطرت در مساله زن و زناشویی ارائه کرده است.
قانون جذب

قانون جذب

روانشناسی دین در مصاحبه با حجت الاسلام دکتر مسعود آذربایجانی

روانشناسی دین در مصاحبه با حجت الاسلام دکتر مسعود آذربایجانی

تعریف روان‏شناسی دین و امهات بحث روان‏شناسی دین کدام است؟ چه چیز باعث می‏شود که این دانش از دانش‏های دیگر جدا شود؟ وجه افتراق آن چیست؟
Powered by TayaCMS