محمدرضا انواری*
چکیده
پدیده «عرفانهای نوظهور» بیش از دو دهه است که وارد کشور شده و امروزه به عنوان یک مسأله اجتماعی دلمشغولیهایی را متوجه کارشناسان این عرصه کرده است. منظور از عرفانهای نوظهور، دستهای از آیینها و جریانهایی است كه با نام عرفان و باعلامت معنویت به كشور ما وارد شدهاند و ندای حقیقت طلبی سر میدهند. در این عرفانها الزاماً نزدیکی و محبت خداوند هدف اصلی نبوده است و اهدافی ادعائی؛ مانند عشق، شادی و آرامش جای آن را گرفته است. به عنوان یک محقق اجتماعی این سوال به ذهن میرسد که با توجه به پیشینه و غنای دینی و فرهنگی موجود در ایران و همچنین نظام حاکم بر کشور که یک نظام دینی است، چه زمینههای معرفتی باعث شده معنویتهای کاذب در ایران بروز و ظهور پیدا کنند؟ این مقاله سعی دارد با نگاهی به روند ورود عرفانهای نوظهور به کشور، برخی زمینههایی را که باعث ورود و گسترش آنها شده است مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. یافتههای تحقیق نشان میدهد عطش فطری نسبت به معنویت و ارضاء نشدن آن، آگاهی نداشتن از نکات انحرافی موجود در عرفانهای نوظهور، تبلیغ نبودن نیاز به شریعت و ترویج اباحیگری در آثار کوئلیو و همچنین پلورالیسم فرهنگی و دینی به عنوان برخی زمینههای معرفتی ورود و گسترش اینگونه آثار مطرح است.
واژگان کلیدی: عرفانهای نوظهور، عرفانهای کاذب، زمینههای معرفتی، پائولو کوئلیو، معنویت.
مقدمه
پدیده «عرفانهای نوظهور» یا «جنبشهای نوپدید دینی»[1] بیش از دو دهه است که وارد کشور شده و امروزه به عنوان یک مسأله اجتماعی دلمشغولیهایی را متوجه کارشناسان این عرصه کرده است. این جریانهای انحرافی با شیوههای تبلیغی خود به شکل پیدا و پنهان مشغول فعالیت و جذب افراد هستند. هرچند مبانی و ماهیت عرفانهای نوظهور، نظری است؛ اما پیامدها و آسیبهایی که از مجموع این عرفانها در طول تقریبا دو دهه در ایران بر روی مردم و خصوصا نسل جوان بر جای گذاشته ابعاد مختلفی به خود گرفته است و منحصر در آسیبهای اعتقادی و فرهنگی نیست. مقام معظم رهبری با دوراندیشی خاص خود بارها مسئولین نظام را به مقابله با عرفانهای کاذب فراخواندهاند که یکی از موارد آن در سفر سال 1389 به قم و در سخنرانی عمومی با مردم بود.(مقام معظم رهبری، 27/7/1389) تأکیدهای مکرر ایشان و اینکه این مسأله را در سخنرانی عمومی مطرح کردهاند، نشان از اهمیت و خطیر بودن این مسأله دارد. آنچه ما را وادار میکند که زمینههای گسترش عرفانهای نوظهور در ایران را بررسی کنیم، خطری است که از ناحیه ترویج اینگونه عرفانها احساس میشود و آن، التقاط آموزههای عرفانهای کاذب با مفاهیم اصیل اسلامی است. سوالی که در این بین مطرح میشود این است که با توجه به پیشینه و غنای دینی و فرهنگی موجود در ایران و همچنین نظام حاکم بر کشور که یک نظام دینی است، چه زمینههای معرفتی باعث شده معنویتهای کاذب در ایران بروز و ظهور پیدا کنند؟
شاید بتوان ادعا کرد که در جامعهای؛ مانند ایران که نظام حاکم بر آن یک نظام دینی است، متصور نیست که آنها به صورت خود انگیخته؛ شبیه آنچه که در غرب اتفاق افتاده است شکلگرفته باشد؛ زیرا خلاء معنویت همچنانکه در غرب مطرح است به عنوان زمینهساز پیدایش آنها در ایران وجود ندارد، لذا میتوان ادعا کرد که آنها وارداتی و نفوذی هستند؛ بهعبارتدیگر همانند بسیاری از تفکرات وارداتی که در غرب شکلگرفته و سپس توسط روشنفکرنماها وارد فضای فکری و فرهنگی جوامع اسلامی شدند؛ این جریانها نیز از بیرون مرزها نفوذ کردند. از اینرو، ضروری است تا زمینههای نفوذ و گسترش اینگونه جریانهای انحرافی در جامعه اسلامی ایران مورد بررسی قرارگیرند تا از این رهگذر نخست، عوامل و زمینهها شناخته و شناسانده شود و در مرحله بعد، در جهت مبارزه با این جریانها و برای از بین بردن و یا حداقل تضعیف عوامل و زمینههایی که باعث شکلگیری و ترویج آنها شده و میشود، اقدامات مناسبی صورت گیرد.
در این مقاله سعی میکنیم ابتدا نگاهی گذرا به سیر ورود این جریانها به کشور در دو دهة اخیر داشته باشیم و سپس به برخی از زمینههای معرفتی که باعث ورود و گسترش آنها گردیده اشاره میکنیم. البته تمرکز ما بیشتر بر زمینههای ورود آثار پائولو کوئلیو در ایران خواهد بود که در قالب رمان و داستان عرضه شده است. اما از آنجایی که زمینههای شکلگیری اینگونه معنویتها تا حدودی مشترک هستند میتوان این زمینهها را برای اکثر معنویتهای نوظهور در نظر گرفت. قبل از ورود به بحث توجه به چند نکته لازم است:
الف) پائولو کوئلیو، رماننویس یا مروج عرفانی نوظهور
دربارهی پائولو کوئلیو و آثارش نظرات متفاوت و گهگاه متضادی وجود دارد. برخی او را در زمرة مروجین معنویتهای نوظهور و کاذب یاد میکنند و در مقابل عدهای دیگر معتقدند کوئلیو نویسندهای است که همانند دیگر نویسندگان آثارش را منتشر کرده و هرگز دنبال ترویج معنویت یا عرفان نیست که شما اسم او را در لیست عرفانهای نوظهور یاد میکنید. بهتر است قبل از هرگونه اظهار نظر در این رابطه نظر خود کوئلیو را جویا شویم. او در رابطه با خودش و همچنین محتوای آثارش میگوید:
«همين عرفان است كه ارتباط و پلهايي بين مذاهب ايجاد ميكند. من كوشيدهام از سرچشمههاي بسياري بنوشم، چون مردي در جستوجوي خدا هستم و براي يافتن راه خودم به سوي خدا بايد قلب خودم را بگشايم. سالهاي سال، پرسشهاي بسياري داشتم؛ اكنون به راز خدا احترام ميگذارم. سعي ميكنم با كارم، خدا را گرامي بدارم. سعي ميكنم از معنويت و روحانيت سخن بگويم؛ چون ميدانم روزبهروز مردم بيشتر به روحانيت و معنويت رو ميآورند و بزرگترين جستوجوي من در زندگي در طريق معنويت بوده است و به همين دليل است كه اين مسأله همواره در كتابهاي من حضور دارد.»(کوئلیو،1387: 33) بنابراین کوئلیو اگرچه به طور صریح خود را یک رهبر معنوی نداند؛ اما صریحاً میگوید معنویت در آثارم وجود دارد و با مراجعه به آثارش از جمله: خاطرات یک مغ، بریدا، والکیریها، ساحرة پورتوبلو و... معلوم میشود حتی آموزهها و تمرینهایی برای یک سالک در طریق معنوی ارائه داده است. مترجم رسمی او نیز در مورد آثار او میگوید: «او داستان نمینویسد که داستان نوشته باشد. پسزمینه فکری او بر داستانهایش حاکم است. تفکر او عارفانه و معطوف به وحدت است.»(حجازی، 16/6/79 و ۳/۷/۷۹) پس کوئلیو در آثارش به دنبال القای مطالب عرفانی به خوانندگانش است. نکته مهمی که در این رابطه میتوان به آن اشاره کرد این است که در سال 2011 در دنيا كتابي با عنوان «رهبران معنوي جهان» منتشر شد كه در آن به نام 100 رهبر معنوي اشاره شده است. اين نامها متعلق به كساني است كه افكارشان با منتشركنندگان اين كتاب هماهنگ است و نام پائولو كوئيلو جزو 20 نفر نخست در اين كتاب ذکر شده است. اين مطلب نشان ميدهد كه او در دنيا به عنوان يك نويسنده و استاد معنوي شناخته شده است. افراد زيادي اصرار دارند كه استادشان در سيروسلوك، كوئيلو باشد، حتي هنگامي كه به ايران آمده بود نيز عدهای همين درخواست را از او داشتند! ( مظاهری سیف، 11/10/1390)
ب. گسترش آثار کوئلیو در ایران
گسترش آثار پائولو کوئلیو در میان تمامی قشرها و سطوح فکری مردم نبوده، بلکه جامعه ایران هرچند اسلامی است؛ اما با تأثیری که از فرهنگ غرب گرفته به صورت یک دست نیست و مردم عقاید و افکار گهگاه متضادی نیز با هم دارند و به طور طبیعی قشری که از سطح معرفتی پایینی نسبت به معارف اسلام برخوردار است و متمایل به فرهنگ غرب است بیشتر به اینگونه آثار روی میآورد و از محتوی آن تأثیر بیشتری میپذیرد. یکی از پیمایشهایی که در سطح کشور و میان دانشجویان دانشگاههای وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، وزارت علوم تحقیقات و فنآوری و همچنین دانشگاههای آزاد اسلامی در شهرهای مراکز استانهای آذربایجان شرقی، اصفهان، گیلان، مازندران، کرمان، خوزستان، فارس، کرمانشاه، سیستانوبلوچستان، خراسان رضوی، همدان و تهران انجام شده است، جایگاه کوئلیو را در مقایسه با دیگر شخصیتهای عرفانی و عارفنمایان نوظهور نشان میدهد که به طور ضمنی نشان دهنده میزان گسترش آثار کوئلیو در ایران، خصوصاً در میان دانشجویان نیز هست. جامعه آماری در این پیمایش 7369 نفر بوده است.( نگرش دانشجویان به مکاتب عرفانی و جریانهای انحرافی(کشوری)، 1387: 193)
شناخته شدهترین عرفای ایرانی
|
شناخته شدهترین نویسندگان و عرفای غیرایرانی
|
1- مولوی 76.7%
|
1- جبران خلیل جبران 49.9%
|
2- علامه طباطبایی 66.2%
|
2- پائولو کوئلیو 32.7%
|
3- عطار نیشابوری 65.3%
|
3- نیچه 28.9%
|
4- حسین الهی قمشهای 65.2%
|
4- بودا 24.4%
|
5- ملاصدرا 59.2%
|
5- آنتونی رابینز 22.7%
|
6- سنایی 53.4%
|
6- ابن عربی 14.9%
|
|
7- هرمان هسه 11.6%
|
|
8- اشو 10.8%
|
بر اساس اطلاعات موجود در این پیمایش، دانشجویان در پاسخ به سؤال «شناخته شدهترین عرفا نزد شما چه کسانی هستند؟»، پائولو کوئلیو را به عنوان دومین عارف غیرایرانی که نزدشان شناختهشدهتر از دیگران است نام بردهاند! همچنین بر اساس این تحقیق، در مورد سؤال «کتب عرفانی مطالعه شده» بیشترین درصد فراوانی مربوط به کتاب «کیمیاگر» اثر پائولو کوئلیو است که پاسخگویان این کتاب را حتی از کتاب مثنوی مولوی نیز بیشتر مطالعه کرده بودند! (همان: 200) و در سؤال دیگری از پائولو کوئلیو با 19% به عنوان اولین گزینه در میان نویسندگان کتب عرفانی یاد شده است و افرادی مانند مولوی، جبرانخلیلجبران، مطهری، آنتونی رابینز، شریعتی در رتبههای بعدی قرار داشتند. (همان: 201)
پیمایش دیگری در آبان ماه 1389 توسط مرکز افکارسنجی و رصدفرهنگی وابسته به وزارت ارشاداسلامی به صورت تلفنی در سطح شهر تهران انجام شده است. جامعه آماری در این پیمایش 971 نفر از شهروندان بالای 15 سال شهر تهران هستند که با استفاده از فرمول کوکران تعیین شدهاند و نظرسنجی تلفنی از آنها به عمل آمده است. (گزارش نظرسنجی تلفنی پیرامون میزان گسترش توجه مردم به سحر و جادو، 1389: 15) اگرچه هدف اصلی این پیمایش بررسی میزان گرایش پاسخگویان به سحر، جادو و خرافهپرستی است؛ اما سؤالاتی هم راجع به آشنایی پاسخگویان با عرفانهای نوظهور شده است.
نتایج این تحقیق در مورد میزان آشنا بودن پاسخگویان با پائولو کوئلیو اینچنین است( همان: 43)
9.9% آشنایی زیادی با پائولو کوئلیو داشتهاند.
11.7% آشنایی کمی با پائولو کوئلیو داشتهاند.
77.7% معتقدند اصلا آشنایی با پائولو کوئلیو ندارند.
7.% به این گویه پاسخ ندادهاند.
نتیجهای که از این دو پیمایش بدست میآید این است که هرچند کوئلیو و آثارش به صورت گسترده در میان تمامی اقشار مردم شناخته شده نیست؛ اما در مقایسه با سایر فرقهها و عرفانهای نوظهور مطرح در کشور بیشتر در بین دانشجویان، جایگاه بالایی دارد. خصوصاً با در نظر گرفتن اینکه کوئلیو شخصیت اسلامی یا ایرانی ندارد و به بیان دیگر بومی نیست و یک فرد خارجی محسوب میشود.
ج. سنخشناسی خوانندگان آثار کوئلیو
باید توجه داشت که خوانندگان آثار کوئلیو با یک انگیزه آثار او را نمیخوانند و انگیزههایی؛ مانند گذران اوقات فراغت، علاقه به خواندن رمان، کنجکاوی، معروف شدن کوئلیو در ایران و جهان در گرایش به آثار او قابل ذکر است. حتی برخی با نگاه انتقادی این نوع کتابها را میخوانند و البته بخشی دیگر نیز هستند که مجذوب جملات زیبای موجود در آثار او میشوند. این نکته نیز حائز اهمیت است که اینگونه نیست که محتوای آثار کوئلیو کاملاً باطل باشد و هیچ سخن حقی در آثار او یافت نشود؛ بلکه شاید بتوان گفت کمتر کسی است که سخنانش 100% باطل محض باشد و هیچ سخن درستی نداشته باشد و حتی شاید 60 تا 70 درصد محتوای آثار شخصی بدون ایراد جدی باشد و همین امر باعث جذب افراد میشود و در اصل در شرایط التقاط است که تشخیص خوب و بد از یکدیگر مشکل میشود. اما نکته اینجاست که در 30% باقیمانده شبهات و ایرادهایی وجود دارد که مبانی اساسی دین را هدف قرار میدهد و خواننده را دچار شبهات اساسی و بنیادین میکند. در یک جمله آثار کوئلیو را میتوان به یک ساختمانی تشبیه کرد که در و پنجرة زیبایی دارد؛ اما پی ساختمان سست و ضعیف است. بنابراین باید توجه داشت اگر افرادی جذب کتابهای امثال کوئلیو میشوند نباید همه آنها را با یک چشم نگاه کرد، بلکه علت استقبال بسیاری از افراد را میتوان تأثیرگذاری جملات زیبایی دانست که در آثار کوئلیو وجود دارد که یا اشکالی ندارند یا ایراد کمی به آنها وارد است و در بعضی موارد با فرهنگ ایرانی و اسلامی ما نیز سازگار است. به یک نمونه از این نوع جملات که در کتاب «عطیة برتر» آمده توجه کنید. کوئلیو این کتاب را در مورد عشق نوشته است و عشق را عطیة برتر میداند و در چند جای کتاب خداوند را عشق معرفی میکند. کوئلیو میگوید عشق از نُه عنصر اصلی تشکیل شده است:
بردباری: عشق بردبار است؛
مهربانی: مهربان است؛
سخاوت: عشق در آتش حسد نمیسوزد؛
فروتنی: غرور ندارد؛
ظرافت: عشق اطوار ناپسندیده ندارد؛
تسلیم: نفع خود را خواهان نیست؛
تسامح: خشم نمیگیرد؛
معصومیت: سوء ظن ندارد؛
صداقت: از ناراستی شاد نمیشود، اما با راستی به شعف میآید. (کوئلیو، 1387ب: 42)
پس همچنانکه نمیتوان همه خوانندگان آثار کوئلیو را از یک صنف و دارای یک سطح فکری دانست، نمیتوان انگیزه خوانندگان آثار کوئلیو از خواندن یک یا چند اثر از آثار او را به یک عامل ربط داد.
نگاه جامعهشناختی به سیر ورود عرفانهای نوظهور به ایران[2]
الف. ورود به کشور از اواسط دهه 60
اولین نشانههای ورود این عرفانها به کشور را میتوان در دهة 60 ردیابی کرد. وقتی اینگونه معنویتها در آن زمان وارد کشور شدند، ایران به علت درگیری در جنگ با عراق و دفاع مقدس در اوج معنویت قرار گرفته بود؛ انقلاب و بعد مواجهه با جنگ تحمیلی و رهبری معنوی امام، فضای کشور را مملو از معنویت و آموزههای اخلاقی و عملی اسلام کرده بود. معنویتی که سبب شده بود جوانان آن دهه نه از روی جهالت، که با عشق و اعتقاد به آموزههای دین خود را سپر گلولههای دشمن قرار دهند. بنابراین وقتی معنویتهای نوظهور وارد ایران با آن پیشینه عرفانی شد، به دلیل آشنایی غالب مردم با آموزههای دینی و معنوی اسلام و همچنین سخنان امام خمینی که الهام گرفته از سرچشمههای دین بود، اینگونه معنویتها با استقبال بسیار سرد مواجه گردید. اما در ادامه و بیشتر بعد از پایان جنگ تحمیلی و در دولت سازندگی، اینگونه جنبشهای نوپدید به تدریج و اغلب از طریق ترجمه آثار نویسندگانی از جمله کارلوس کاستاندا، کریشنامورتی، پائولو کوئلیو و... توسط مترجمین و ناشرین وارد فضای فکری و فرهنگی کشور گردید و مخاطبینی را به خود جذب کرد که اغلب از قشر دانشجو و متوسط جامعه بودند. در خصوص ورود آثار پائولو کوئلیو به ایران، اولین اثری که از او وارد کشور شد رمان کیمیاگر بود که در سال 1374 توسط خانم دلآرا قهرمان ترجمه و وارد بازار نشر گردید.
این گروهها و جریانها در آغاز هواداران خود را از بین قشر بیمبالات نسبت به دین جستجو میکردند، زیرا همچنانکه بیان شد قشر متدین به آموزههای آنان توجهی نشان نمیداد. ازاینرو، رهبران فکری و همچنین مروجین اینگونه عرفانها برای نفوذ در عموم جامعه از جمله در بین قشر مذهبی، رویکردهای جدیدی را در پیش گرفتند. اولین راهکارها را میتوان در کاهش دافعه خود و آموزههای القایی از سوی خود نسبت به جوانان متدین رصد کرد؛ بدین معنا که باید این فکر که در اندیشه و ذهن یک جوان مسلمان وجود دارد که نسبت به هر دینی غیر از اسلام موضع منفی دارد کمرنگ گردد. روشن است که تا این نگرش در اذهان جوانان رسوخ پیدا کرده باشد زمینهای برای پذیرش ادیان و معنویتهایی که از مسیری غیر از مسیر و شیوه اسلام وارد میشوند وجود ندارد بدین منظور میتوان دو مرحله را برای نیل به این هدف برشمرد:
مرحله نخست: در مرحله اول معنویتهای نوظهور خود را پلورالیستی معرفی کردند. یعنی ماهیت خود را به مخاطبین، ماهیتی پلورالیستی میشناساندند و به بیان دیگر خود را ملتزم به تکثرگرایی میدانستند. این معنویتها در مواجهه با مخاطب اینگونه ابراز میداشتند که معنویتی که ما مبلغ آن هستیم فقط خود را بر صراط مستقیم نمیداند، بلکه همه ادیان را در مسیر رسیدن به حق تلقی میکردند و معتقد بودند هر دینی بهرهای از حقانیت دارد. هیچ دینی را شرف و امتیاز بر دین دیگر نیست. در نتیجه به مخاطب اینگونه القاء میکردند که گمان نکنید آموزهها و تعالیم ما در نقطه مقابل با دین اسلام قرار دارد و یا نسبت به اسلام دشمنی و خصومتی دارد. نه تنها آموزههای ما در تقابل با اسلام نیست، بلکه شما به عنوان یک مسلمان میتوانید در عین پایبندی به اسلام، به آموزهها و افکار ما هم توجه کنید و این دو حتی مکمل یکدیگر نیز خواهند بود!
اما تا اینجا 50% مشکل حل میشود زیرا مخاطبی که با مبانی و مفاهیم اسلامی آشناست ممکن است در مقابل اینگونه شبهات مقاومت کند و بگوید شما معارض نیستید؛ اما عقیده من با شما در تعارض است و به بیان دیگر شما اسلام را پذیرائید، اما اسلام شما را پذیرا نیست. اینجاست که لایة دیگری از مقابله برای نفوذ و پذیرش افکار خود از سوی مروجین معنویتهای نوظهور مطرح گردید.
مرحله دوم: در مرحله بعد پا را از این فراتر گذاشتند و اینگونه بیان داشتند که «عرفان دینی» که در اسلام مطرح است نیز ماهیتی پلورالیستی دارد. آقای سروش کتابی مینویسد به نام «صراطهای مستقیم» و در آن مولوی و ابنعربي را پلورالیست معرفی میکند.( سروش، 1377: 213) تمسک به این قبیل نوشتهها که در لابهلای کتابهای نویسندگان درون جامعه ایران وجود داشت و گاهی استناد به برخی از احادیث و برداشت نادرست از آنها سبب شد این تفکر که اسلام هم معنویتهای نوپدید را پذیراست و آنها را ناحق نمیداند به تدریج در بین جوانان، بهخصوص دانشجویان و افراد اهل مطالعه جا بیفتد.
اما گام بعد نزدیک شدن به اسلام بود. یکی از تکنیکها برای این امر استفاده از «مشابهتها» است. استفاده از این تکنیک در میان آثار معنویتهای نوظهور دیده میشود. برای مثال در لابهلای آثار پائولو کوئلیو، استفاده از مشابهتها برای پذیرفتن کردن یک ایده دیده میشود. کوئلیو برای تأثیرگذاری بر مسلمانان و جذب مخاطبانِ مسلمانش بعد از القای مفهوم مورد نظرش برای آنکه مخاطب مسلمان هم آن باور را قبول کند به جملهای از پیامبر اسلام (ص) استناد میکند. معنویتهای نوظهور اذعان میکنند بین تعالیم ما و معنویت و عرفان دینی، مشابهتهای زیادی وجود دارد تا جاییکه کار را به تفسیر آیات بر طبق تعالیم خودشان رساندند. اقدام دیگر در این راستا «تلفیق» بود. آنها آموزههای عرفان دینی را با تعالیم خودشان درهم آمیختند. برایمثال هم دعا میخواندند و هم حافظ و مولوی و هم مدیتیشن میکردند و از این قبیل کارها و به این وسیله آرام آرام در میان اقشار متدین نیز نفوذ کردند. وقتی دافعه از بین برود، وقتی مشابهتها به نادرست عرضهشود و وقتی تلفیق رخدهد، طبیعی است که دیگر حساسیت جوانان مسلمان در پذیرش اینگونه معنویتهای نوظهور از بین میرود. بسیاری از جوانان مسلمان در حالحاضر مدیتیشن انجام میدهند. و به یوگا روی آوردهاند؛ حتی این تعالیم در بعضی از هیأتهای مذهبی بهکار گرفته میشود؛ با این نگاه که جذب جوانان در هیأت با این تعالیم بیشتر میشود. آنچه یک آسیب را در درازمدت بهوجود میآورد این است که چون ذات این تعالیم با عرفان دینی ناخواناست، چیزی که آرام آرام از صحنه بیرون میرود معنویت دینی و شعائر دینی است.
ب. دوران اصلاحات
در دوران اصلاحات این جریانهای معنوی نه تنها ادامه پیدا کردند، بلکه از سوی مسئولین دولتی پذیرفته شدند و حتی مورد حمایت قرار گرفتند. با این تحلیل که این افکار راه حل خوب و جدیدی برای زندگی ارائه میدهند، هم معنوی، جذاب و دلنشینن هستند، هم عامهپسند، هم پز روشنفکری دارند و در عینحال جوانان را بیدین و ایمان نمیکنند!
به تدريج مترجمین و انتشاراتیها از غفلت محض مسئولین استفاده کردند و تاکنون هزاران عنوان کتاب پیرامون جنبشهاي نوپديد و عرفانهای کاذب منتشر شده است. به طور مشخص بعضی از ناشرین خاص از جمله کاروان، میترا، نسل نواندیش و... تنها برای ترجمه این نوع عرفانها در زمان دولت اصلاحات پایهگذاری شدند. این دوران را میتوان دوران شکلگیری و اوج گسترش آثار پائولو کوئلیو در ایران دانست! به بیان دقیقتر آثار پائولو کوئلیو در زمان دولت اول اصلاحات (1376-1380) وارد کشور گردید و با سیاستهای حاکم بر وزارت ارشاد وقت از جمله تساهل و تسامح، نگاه باز فرهنگی، تحمل مخالف و... در دولت دوم اصلاحات (1380-1384) به شدت گسترش یافت؛ تا جاییکه بعضی از کتابهای او حتی زودتر از برزیل که زادگاه کوئلیو است ابتدا در ایران انتشار پیدا میکرد. برای نمونه میتوان به کتاب زهیر اشارهکرد که در سال 1383 ابتدا در ایران و بعد از آن در برزیل به چاپ رسید.
ج. ظهور عرفانهای بومی و افول ترجمهی کتابهای خارجی
در دوران اصلاحات بعضی از افراد از جمله پیمان فتاحی، محمدعلی طاهری، آزمندیان و... که خود افکار عرفانهای وارداتی را درس میدادند به فکر تولید عرفان بومی افتادند. این افراد با استخدام و کمک کارشناسان به اصطلاح دینی (که بعضی حتی یک عبارت عربی را نمیتوانستد درست بخوانند) دنبال مؤیداتی از اسلام برای موضوعات مختلف از جمله ارتباط با عالم ارواح، جنگیری، انرژی درمانی و... افتادند. زیرا مردم بهخصوص قشر مذهبی در برابر عرفانهایی، مثل عرفان سرخپوستی مقاومت میکردند؛ زیرا بطلان آموزههای آن را تشخیص میدادند؛ اما اگر عرفانی بومی تولید شود که در آن مضامینی که در اسلام هم وجود دارد گنجانده شود و حتی مستنداتی از مذهب نیز برایش ذکر گردد طبعاً میزان تأثیرگذاری آن بیشتر خواهد بود به گونهای که در اواخر دوران اصلاحات این نوع عرفانهای وارداتی به شدت فعال بودند و افراد زیادی را حتی از قشرهای مذهبی به خود جذب کردند.
البته چاپ کتاب در مورد عرفانهای وارداتی تا سالهای اخیر هم بهرغم کاهش نسبی، نسبت به دوران اصلاحات همچنان ادامه دارد. به نظر میرسد از دلایل این افول، شیفت از حوزه کتاب به اینترنت باشد زیرا در دهه 1370 دسترسی به اینترنت در کشور محدود بود و هنوز فراگیر نشده بود. ضمن اینکه دیگر آن نگاه لیبرالی و حمایتگر دولتی که در دوران اصلاحات وجود داشت، بعد از پایان آن دولت و با روی کار آمدن دولت نهم ادامه پیدا نکرد، هرچند کاملاً هم از بین نرفته است.
البته از آنجا که مرزهای فرهنگی بسیار نامرئی و در برخی موارد نامشخص است، شاید بتوان گفت که قالب و شکل ورود آنها تغییر کرده و گاهی نام چند نفر از مروجین و رهبران این معنویتها بر سر زبانها است و بعد از گذشت چند سال ممکن است آثار افراد دیگری ترویج شود. توجه به این نکته نیز مهم است که گاهی معنویت کاذب در قالب هیچ گروه یا فرقهای بروز و ظهور ندارد، بلکه در ضمن یک مجلة زرد، یک کلاس، اردو، رمان و داستان و... خود را نشان میدهند. مانند کلاسهای خودشناسی، موفقیت، مدیریت زندگی روزمره، درمانهای جدید و... ( ویلسون و کرسول، 1386: 11)
معنویتی که امروزه در آثار کوئلیو وجود دارد از همین نوع است، یعنی بدون اینکه در قالب یک فرقه یا گروه خاصی فعالیت کند و طرفدارانی داشته باشد، معنویت سیالی را در آثارش معرفی میکند.
د. التقاط افکار عرفانهای جدید با تعالیم اسلام در اواخر دهة 1380
هرچند با روی کار آمدن دولت نهم و دهم حمایتهای دولتی از اینگونه عرفانها وجود نداشت یا حداقل کمرنگ شده بود. اما در اثر کثرت و گسترش این افکار و بازتولید آنها در قالبهای و ابزارهای متنوعی مانند کتاب، مقاله، مجلات روشنفکری، روزنامه، اینترنت، رمان، فیلم، موسیقی، پیامکهایی که بین افراد منتقل میشود و حاوی جملات قصار عارفنماها است و عملاً تعالیم و آموزههای این عرفانها وارد زندگی عمومی مردم گردید و به تدریج ما با تغییر در «سبک زندگی»[3] افراد در فرهنگِ حداقل قشر خاصی از ایرانیها مواجه شدیم. بدین معنا که بعضی از افکار یا افعال را همه قبول داشتند و معلوم نبود آیا حرف اسلام است یا اشو یا کوئلیو یا اکنکار یا مؤسسات موفقیت و یا...، بلکه همه به نوعی از آن سخن میگفتند و به آن معتقد بودند، مثل ریلکسیشن و یا قانون جذب. بنیانگذار قانون جذب آبراهام هیکس است. این قانون در عصر جدید از سالهای دهة 1990 میلادی مورد توجه قرار گرفته است(لویز، 1386: 5). حتی کتابهایی نوشتهشده که در آن تمریناهای متعددی را برای سی روز به مخاطب ارائه میدهد تا فرد بتواند از قانون جذب به صورت عملی استفاده کند و در مدت سی روز زندگی خود را تغییر دهد ( گلپرور، 1389: 103- 385).
قانون جذب فرآیندی است که طی آن نامتجلی، متجلی و ناظر، منظور میگردد. شما آنچه در دل میپرورید را به سمت خود جذب میکنید. هرگونه شرایط، هر شخص و هر موقعیتی را که به سوی خود فرا میخوانید و آن را تجربه میکنید و این به طور دقیق همان چیزی است که در درون شماست (کنکاش، 1391: 23). بر طبق قانون جذب من در زندگی هر آن چیزی را جذب میکنم که توجه، انرژی و تمرکز خود را به آن معطوف میکنم چه مثبت باشد یا منفی (لویز، 1386: 12). مواردی دیده شده که فردی برای بدست آوردن یک ماشین آخرین مدل با تأسی به قانون جذب شغل و زندگی خود را تعطیل کرده و تنها به آن ماشین فکر میکرد و تمرکز فکریش برای بدست آوردن آن ماشین بود و معتقد بود از این طریق به آن ماشین میرسد!
زمینههای معرفتی ورود و گسترش در ایران
الف. عطش و میل فطري انسان به معنويت و عدم ارضاء آن
همة انسانها فطرت الهي دارند كه آنها را به سوي خداوند فرا ميخواند و اين صدايي است كه هيچگاه خاموش نميشود و نوري است كه فروغ آن افول نميكند« لا تَبديلَ لِخَلقِ الله» ( روم:30).
فطرت همان بُعد روحاني و ملكوتي انسان است كه در عالم اَلست و در محضر ربوبي، پروردگار خود را به درستي شناخته است. چنانچه عبداللهبنسنان از امام صادق(ع) پرسيد: كدام فطرت است كه آيه شريفة «فِطرتَ اللهِ الَّتِي فَطَر الناسَ عَلَيهَا»(همان) از آن ياد كرده است؟ امام فرمود: اسلام است كه خداوند وقتي از بشر بر توحيد خويش پيمان ميگرفت، به مؤمن و كافر فرمود: «اَلَستُ بِرَبِّكُم» ( اعراف:172 و كليني، 1372: 42- 45)
ابن مسكان ميگويد: از امام صادق(ع) پرسيدم گواهي گرفتن كه در آية «وَ اِذ أخَذَ رَبُّكَ مِن بَني آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِِيَتَهُم وَ اُشهَدَهُم عَلَي اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّكُم» ( اعراف:172) آمده، آيا حقيقت دارد؟ فرمود: آري اما مردم آن را از ياد بردهاند، اما اصل آن معرفت را از دست ندادهاند و به زودي به ياد خواهند آورد و اگر معرفت هم از دست ميرفت، هيچكس نميفهميد كه خالق و روزي دهندهاش كيست( طباطبائي، بیتا: 423). فطرت لايهاي از وجود انسان و شأني از هستي اوست كه در محضر خدا حاضر بوده و شاهد جلال، جمال، شكوه، كمال، نور، علم، قدرت، لطف، رحمت و ساير كمالات اسمائي و جلوههاي صفات عالي الهي است. هدايت فطري و دعوت الهي كه نور او در وجود ماست، هيچگاه خاموش نميشود؛ اما كساني كه از پس حجاب طبيعت آن را ميبينند و ميشنوند، از ملاقات با حقيقت ناب محروم میشوند.
بنابراین انسان فطرتاً موجودی خداجو است که در پی یافتن پاسخ به نیازهای معنوی خود است و با توجه به آیات و روایتی که نقل شد، میتوان گفت: هر انسانی، یک تجربة معنوی نهفته در وجود خود دارد که قبل از ورود به این دنیا به دست آورده است و اکنون گرایش به آن در او وجود دارد که به آن باید پاسخ داده شود( مظاهری سیف، 1386،284- 285). این گرایش اگر به درستی پاسخ داده شود، فرد به سمت دین و معنویت حقیقی سوق پیدا میکند. اما وقتی در فضایی زندگی میکنیم که از یک جهت نیازهایی وجود دارد و باید اشباع شود و از سوی دیگر سازوکار درستی که بتواند به آن نیازها پاسخ صحیح و متناسب با نیاز افراد را بدهد به اندازه کافی در دسترس عموم نیست، در این صورت به دلیل وجود چنین گرایشی بعضی از افراد ناگزیر به دنبال جایگزینهای غیراصیل خواهند رفت و اینجاست که زمینه برای ظهور معنويتهای کاذب مهیا میشود که هرچند در راستاي تمناي فطري انسان هستند، اما پاسخي مسخ شده به آن ميدهند.
نتایج پیمایشی که در سطور بالا ذکرشد حاکی از وجود این میل فطری در میان دانشجویان است و نشان میدهد در اثر فقدان پاسخ مناسب و ارضا نشدن صحیح این میل، پاسخهای کاذب و غیراصیل از طریق معنویتهای نوظهور به آن داده شده است. بر طبق این پیمایش پاسخگویان مهمترین دلایل تمایل خود به عرفان را معرفت نفس و شناخت خود و کائنات (25.2%) و تقرب و نزدیکی به حضرت حق (19%) بیان کردهاند. البته دلایلی مثل رسیدن به آرامش (8%)، رسیدن به کمال و تعالی (7%)، آشنایی با عرفان و مکاتب عرفانی (7%)، انگیزههای باطنی و عشق درونی (6%) در مراتب بعدی بودند(نگرش دانشجویان به مکاتب عرفانی و جریانهای انحرافی(کشوری)، 1387: 203).
در این تحقیق در خصوص امور عرفانی مورد علاقه دانشجویان نیز این نتایج بدست آمده است:
63% علاقه به کسب توانایی ایجاد ارتباط سازنده؛
61% علاقه به برقراری ارتباط با امام زمان(ع)؛
51% علاقه به داشتن نوشتهها و اشیاء متبرک (آیات قرآن، ادعیه، انگشترهای حرز و...)؛
50% علاقه به انجام مکاشفه؛
45.5% تمایل زیادی به گفتن اذکار و اوراد اسلامی؛
43% به سیر و سلوک باطنی؛
32% به انرژی درمانی؛
26% به یوگا؛
25.5% به گفتن اذکار و اوراد عرفانی منقول از اساتید باطنی؛
23% به مدیتیشن؛
18% علاقه به طالعبینی و کفبینی؛
17% علاقه به داشتن اشیایی که به اعتقاد برخی شانس میآورد (گویها و مهرههای چینی، هندی و...)(همان).
همچنین در یک پرسش باز دربارهی راههای رسیدن به آرامش حقیقی، «ارتباط با خدا و شناخت پرورگار» با 44.7% بیشترین درصد فراوانی را به خود اختصاص داده بود و پس از آن، باورهای دینی، در مراتب بعدی قرار داشت. لازم به ذکر است 96% پاسخگویان شیعه بودند و 79% نیز مذهب شیعه را به میزان زیادی پاسخگوی نیازهای بشر امروزی دانستهاند (همان:197).
با نگاه به درصدهای بدست آمده در این تحقیق میتوان این نتیجه را گرفت که نیاز به معنویت یک نیاز فطری است و بهرغم ظهور انحرافهایی در بین دانشجویان در پاسخ به این نیاز فطری، اما همچنان ارتباط با خدا و تأمین این نیاز از طرق مورد تأیید دین بیشترین درصد فراوانی را به خود اختصاص داده است و در مواردی که این نیاز از طرق دینی پاسخ مناسب دریافت نکرده، جایگزینهای دیگری این خلأ را پرکرده است.
ب. جهل و بیخبری
میتوان جهل و بیخبری افراد نسبت به مبانی، اصول و اعتقادات اسلامی از یک طرف و همچنین نبود آگاهی از اهداف و ماهیت باطل برخی آموزههای کوئلیو یا دیگر عرفانهای کاذب را یکی از زمینهها دانست. باید اعتراف کرد که در این جهت، همانگونه که خود افراد در اینکه سطح مطالعات و معرفت دینی خودشان را ارتقاء ندادهاند، مقصر هستند؛ صاحبان تفکر دینی و نهادهای تبلیغ دین نیز در معرفی نکردن دقیق و کامل اسلام ناب و دور نکردن خرافهها از آن نسبت به آحاد مردم، بهویژه نسل جوان از طرق و ابزارهای گوناگون فرهنگی مقصرند. در پیمایشی که از دانشجویان صورت گرفته است، زمانیکه از آنان علت سرخوردگی از دین اسلام و گرایش به معنویتهای دیگر سؤال شد، عوامل مطرح شده که بیشترین درصد فراوانی را به خود اختصاص دادند عبارت بودند از: معرفی بد دین اسلام توسط مسئولین نظام جمهوری اسلامی، محدودکردن جوانان و سختگیریهای بیش از حد، عدم ارائة شناخت صحیح از دین اسلام و آموزشها و برداشتهای غلط، اختلاط دین و سیاست، تأکید بیش از حد بر مسائل ظاهری و در حاشیه بودن اصل دین و وجود فاصله بین بزرگان، علمای دین و جوانان (میرخلیلی، 1390: 100).
شاهد دیگر بر این مطلب تحقیقات چهرهبهچهره و میدانی محقق است که با مواردی برخورد کردم که بعضی تنها از روی کنجکاوی و یا شنیدن بعضی از جملات کوئلیو از دوستان، تعدادی از کتابهای کوئلیو را خوانده بودند و ناآگاهی آنها نسبت به مبانی فکری کوئلیو سبب شده بود دغدغهای نسبت به اینکه ممکن است محتوای آثار او باطل باشد نداشته باشند، و صورت زیبا، آنها را از سیرت زشت غافل کرده بود. البته این نکته لازم به ذکر است که در مورد اینگونه مخاطبانِ کوئلیو، اینطور نیست که به تمامی نکات باطل او پیببرند که در لابهلای رمانهایش هست؛ تا چه برسد به اینکه از آن تأثیر هم بپذیرند و به عنوان یک عقیده به آن معتقد شوند. اینگونه افراد همچنانکه بیان شد از روی کنجکاوی، مشهور شدن کوئلیو و اینکه میبینند فلان دوستشان کتاب کوئلیو را میخواند، ممکن است تنها یکی دو مورد از آثار کوئلیو را خوانده باشند و در مورد بعضی دیگر، حتی به طور کامل یک کتاب را نمیخوانند و طبعاً تأثیر چندانی در آنها نخواهد گذاشت و اگر هم تأثیری باشد به صورت سطحی و زودگذر خواهد بود؛ مانند جملاتی که در پیامکها یا توسط خوانندگان آثار او بین یکدیگر ردوبدل میشود. جملاتی که افراد را تحتتأثیر قرار میدهد همه باطل نیست و به ناگاه همین جملات زیبا است که زمینة گرایش به آثار را در برخی ایجاد میکند. برای مثال دربارهی پائولو کوئلیو، جملات قصار و اخلاقی او که در لابهلای کتابهایش است، به صورت پیامک بین دوستان ردوبدل میگردید و حتی کتابی در این رابطه در سال 1387 به چاپ رسیده که پیامکهایی را از آثار کوئلیو جمعآوری کرده است و در کمتر از یک سال به چاپ سوم نیز رسیده است (فیروزی، 1388).
بعضی از کاربران در اینترنت نیز خود را طرفدار او میدانند از جمله: «من كتابهای آقای كوئلیو را صددرصد و با دقت خوندم باید اعتراف كنم كه خیلی كمكم كرده میدونم ممكنه از حرفم خیلیها ناراحت بشن، ولی من به شدت طرفدار ایشون هستم.» ( امير علي، 11/5/1391) و حتی برخی اذعان میکنند با اینکه معتقد به اسلام هستند، اما از آثار کوئلیو استفاده کردهاند و خواندن این آثار، آنها را در دینشان محکمتر کرده است. از جمله این نظر: «من با کتابهای ایشون زندگی کردم. خیلی جاها راهمو پیدا کردم. با همه اعتقادات اسلامیم. تازه باورهامو به دینم قویتر میکنه» (الی سعیدی، 2/3/1391).
بنابراین میتوان ناآگاهی و همچنین ضعف افراد نسبت به مبانی دین اسلام را از زمینههای گرایش به آثار کوئلیو و سایر عرفانهای نوظهور دانست. البته همچنانکه گفته شد این نکته نیز لازم به ذکر است که ممکن است علت بعضی از این نظرات این باشد که آنها هیچ به نکات منفی آموزههای کوئلیو پی نبردهاند و بیشتر تحتتأثیر بعضی از جملات زیبا و درست او قرار گرفتهاند.
ج. تبلیغ عدم نیاز به شریعت و ترویج اباحیگری در آثار کوئلیو
در حالیکه در عرفان اصیل اسلامی، عمل به شریعت برای رسیدن به حقیقت، امری ضروری شمرده شده و متخلف را از حقیقت محروم میداند، چنانکه ابنعربی میگوید: «ما نال من جعل الشریعه جانبا شیـئاً و لو بلغ السـماء منـاره؛ هرکه از شریعت فاصله گیرد، اگر تا آسمان هم برسد، به چیزی از حقیقت نایل نمیشود.»(ابن عربی، بیتا، ص16)؛ اما در عرفانهای نوظهور و همچنین در آثار کوئلیو لزوم پیروی از شریعت نفی میشود. کوئلیو در کتابهای خود علیه دستورات و مقررات شرعی ادیان سخن میگوید و سعی دارد با از بین بردن قبح گناه و انکار بُعد شرعی دین، اساساً مبنای دستورات شرعی را نه یک مبنای الهی، بلکه قرارداد اجتماعی معرفی کند(کوئلیو، 1386، ص160). برای مثال از احکامی که همه شریعتهای الهی به آن هشدار دادهاند، رعایت حریم در امورجنسی است؛ بگونهای که روابطجنسی در خارج از قلمرو مجاز خود در کانون خانواده، حرام اعلام شده است. کوئلیو، سرچشمه این باور را نه حکم الهی، بلکه قراردادی برای مقابله با مسأله کمبود تغذیه اعلام میکند(کوئلیو، 1384الف: 169-170).
به اعتقاد کوئلیو، مهم پیدا کردن راهی برای رسیدن به آرزو است و برای این کار نوع عمل چندان اهمیت ندارد؛ اندیشة صرف هم انسان را به همان جا میرساند که عمل میرساند. خداوند دو استعداد به انسان داده که هر دو او را به یک جا میرساند: عمل و اندیشه. نیازی نیست که اندیشه همراه عمل باشد(کوئلیو، 1387: 170). بنابراین از آنجا که در اندیشه کوئلیو عمل چندان اهمیت ندارد، چه بسا افرادی به آرامش برسند؛ اما نه از راه دینداری و عمل به شریعت. پائولو در «دومین مکتوب» به همین منظور جملات نقاشی را نقل میکند که دینش را کنار گذاشته بود: «... اما دریافتم دیگر نمیتوانم زندگیام را اینطور ادامه دهم. آنگاه بود که دین را کنار گذاشتم. امروز هم کشاکشها و لحظههای خشم و ناامیدی خود را دارم؛ اما احساس میکنم بار دیگر به انسانها نزدیک هستم... پس به خداوند هم نزدیکتر شدهام.»(کوئلیو، 1387: 53 و 54) کوئلیو در اینجا به دنبال این نتیجه است که بدون دین هم میتوان به خدا رسید. در نگاه او خداوند وقتی راضی است که انسان در پی رؤیاهای خود باشد و آنچه را روحش دوست دارد انجام دهد و خدا هم همان را دوست دارد(کوئلیو، 1387ه: 148) و به دنبال یافتن عشق در جستوجوی نیمة گمشدهاش باشد (کوئلیو، 1383: 77). پس اگر شریعتی هم در کار باشد، آن شریعت شیوة پیگرفتن آرزوها و یافتن عشق است. در جای دیگر میگوید اگر عشق بورزید در ماوراء شریعتاید(کوئلیو، 1387ب: 30). اگر یگانه وظیفه هرکس تحققبخشیدن به رؤیاهای خود باشد،(کوئلیو،1388،ص40) دیگر نیازی به شریعت نیست.
به نظر پائولو رسیدن به هدف مطلوب است و هر راهی که به آن برسد، هرچند روسپیگری باشد، شایسته است. او در کتاب «یازده دقیقه» که بیان سرگذشت یک روسپی است، ماریا و ارادهاش را میستاید که برای رسیدن به پول حاضر میشود تن به فاحشگی بفروشد (کوئلیو، 1383ب: 139). با وجود هرزگی نیز میتوان به خدا رسید. چه بسا راهبی که در اندیشه نهی زن بدکار از کردارش باشد، جهنمی شود و زن بدکاره بهشتی شود(کوئلیو، 1387: 176- 177). چه بسا آدم مست و بیاعتقاد هم تنها با خواندن نیایشی که از مادرش فرا گرفته در جوار رحمت الهی، غرق نور باشد(کوئلیو، 1389: 85).
نکته دیگر این است که شرابنوشی و بادهگساری در همه کتابهای پائولو دیده میشود و حرمت آن به تدریج برای خواننده زدوده میشود. در نگاهی به مسأله شراب و عادی جلوهدادن آن در آثار کوئلیو بسامد اشاره به نوشیدن شراب چنین رصد شده است: در رمان یازده دقیقه شاید به تعداد تمام صفحات کتاب، در رمان زهیر 34 مرتبه، رمان کنار رود پیدرا نشستم و گریستم 16 مرتبه، زائر کوم پوستل 13 مرتبه، بریدا 13 مرتبه، در والکریها 5 مرتبه، ساحره پورتوبلو 4 مرتبه، در ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد 3 مرتبه(حسینیان، 1390: 237).
مواردی که ذکر شد بخشی از استناداتی بود که در آثار کوئلیو وجود دارد که در مجموع میخواهد این پیام را به مخاطبین خود القاء کند که بدون پیروی از دستورات شریعت نیز میتوان انسان خوبی بود و به خدا نزدیک شد و اساساً لازم نیست انسان در زندگی به دنبال شریعت خاصی باشد. پائولو گذر از راه ادیان را رنجآور میخواند(کوئلیو، 1384ب: 168) و معتقد است راهی را که او راهنمای آن است، از رنج و درد خالی است. کوئلیو در وصف راه خود میگوید: « درکتاب خاطرات یک مغ کوشیدم تا نشان دهم لازم نیست آموزهها را با درد و رنج مرتبط بدانیم، بلکه فقط نظم و توجه کافی است.»(کوئلیو، 1383ج: 12) شاید به همین علت است که بر اساس نتايج يك نظرسنجي در یک مؤسسه تحقيقاتي، پائولو كوئليو، در میان شادترين نويسندگان ادبيات اسپانيوليزبان در رتبة اول قرار دارد و از دید پاسخگویان، شادترين نويسندة اسپانيوليزبان است. در این تحقیق 87% شركتكنندگان معتقد بودند شادي به معناي لذتبردن از مسائل جزيي روزمره است(ر.ک:«شادترین نویسندگان ادبیات اسپانیولی معرفی شدند»، 13/4/1391).
البته لازم به توضیح است که کوئلیو اگرچه مخاطبین خود را از عمل به شریعت خاصی نهی میکند؛ اما برخلاف گفتة خود او در آثارش دستورالعملهایی را برمیشمارد که معتقد است باید سالک به آن عمل کند. به بیان دیگر باید و نبایدهای خداوند که در قالب دین بیان شده را نفی میکند و بهجای آن مخاطبین را به آموزههای خود دعوت میکند. برخی از این تمرینها و راههایی که برای تحصیل حالات معنوی در آثار او آمده عبارتند از: رقص، زیارت رفتن، دعا خواندن، توجه و پیگیری ندای درون، سحر، به دنبال نشانهها رفتن، سکس، موسیقی، شادی، تمرین خودآزاری، احضار قاصد، تمرین آب، تمرین زندهبهگور شدن، خیرهشدن به شعله شمع، دراز کشیدن و تصور یک مغازه، آزار دادن جسم و... (حسینیان، 1390: 240- 290).
اینگونه آموزهها و تلقیها از یکسو با روحیات دوران جوانی که میل به آزادی بیحدوحصر و رهایی از قیدوبندها دارد و مقررات را سد راه ارضاء تمایلات خود میبیند موافق است و از سوی دیگر مخاطبيني كه نسبت به احكام ظاهري و تكليفي احساس محدود بودن ميكنند، با آشنایی با این آموزهها به آنها متمایل میشوند. بنابراین میتوان حمله به شریعت و لازم ندانستن آن در زندگی را که در آثار کوئلیو بر آن تأکید شده یکی دیگر از زمینههای گسترش آثار کوئلیو خصوصاً در بین جوانان بهشمار آورد؛ نکتهای که در آموزههای دیگر عرفانهای کاذب نیز به چشم میخورد.
د. پلورالیسم فرهنگی و دینی
پلورالیسم را میتوان از زمینههای معرفتی گسترش معنویتهای نوظهور دانست. هرچند با بیانی که در ادامه خواهیم داشت و با در نظر گرفتن بُعداجتماعی و عاملانی که منجر به نهادینهشدن این تفکر در بین بعضی از اقشار جامعه خصوصاً دانشجویان شدند، میتوان پلورالیسم را، به عنوان یک زمینة فرهنگی- اجتماعی نیز محسوب کرد.
بعد معرفتی
به لحاظ معرفتی پذیرش پلورالیسم دینی و فرهنگی از زمینههای ورود و گسترش عرفانهای نوظهور در کشور است. پلورالیسم در ابعاد مختلفی مطرح گردیده است از جمله پلورالیسم سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، معرفتی و دینی. اما آنچه در اینجا مدنظر ما است پلورالیسم دینی و فرهنگی است که البته آن هم با تفاسیر و بیانهای متعددی تبیین گردیده است که به طور خلاصه میتوان گفت پلورالیسم دینی بدین معناست که حقیقت و رستگاری منحصر در دینِ ویژهای نبوده، همه ادیان بهرهای از حقیقت مطلق دارند؛ در نتیجه پیروی از برنامههای هر یک از آنها میتواند مایة نجات و رستگاری انسان باشد(ربانی گلپایگانی، 1378: 20). طرفداران پلورالیسم، برای اثبات آن، خصوصاً پلورالیسم دینی به شواهد مختلف دروندینی و بروندینی استناد کردهاند و پاسخهای متعددی نیز به آنها داده شده است(ر.ک: مصباح یزدی، 1379: 53-124). در جوامعی که دین در آن نقش طفیلی دارد و سیطره و اقتدار نه از آن دین، که با حکومت است، پلورالیستها بیشتر و با خیالی راحتتر به عرضه و تبلیغ مرام خود میپردازند. دینی که سکولار شده و به دیانت شخصی منحصر گردیده و تجربة قلبی را مدار دینداری قرار داده است، در حقیقت، آگاهانه یا ناآگاهانه، تسلیم مبنای نظری و دینی پلورالیسم شده وگوهر دین را نه اعتقاد، بلکه شریعت قلبی میداند(کامران، 1382: 277).
اما در عرف جامعهشناسی، پلورالیسم عبارت است از: «جامعهای که از گروههای نژادی مختلف یا گروههایی که دارای زندگی سیاسی و دینی مختلف هستند، تشکیل شده است.»(ربانی گلپایگانی:20).
اساساً از ويژگيهايي كه در اين جنبشها وجود دارد و باعث استحاله فرهنگي و سستشدن باورها در بين مردم به ويژه جوانان ميشود، توجه به مقولهی پلوراليسم فرهنگي و ديني است. در تكثرگرايي ديني، يكي از گرايشهاي جديد و پيشرفته، پلوراليسم فرهنگي است. يعني وجود فضايي كه فرصت به همه اديان و فرقهها و گرايشهاي ديني داده ميشود تا به عرضه محصولات فكري و فرهنگي خود بپردازند؛ اينكه دين بهصورت يك فرهنگ درآمده باشد و تنوع فرهنگي در دل يك جامعه شكل بگيرد و رشد كند مورد توجه اين جنبشها قرار گرفته است. اين جنبشها بر مبناي اين تنوع فرهنگي و ديني به خوبي ميتوانند در مخاطبين خودشان نفوذ كنند و از مباني اعتقادي بسياري از اين جنبشها اين است كه به تعداد آدمها ميتواند فرهنگ و بستر ديني و تمايل ديني وجود داشته باشد. با صرف نظر از اديان متفاوت، انسانها اين حق را دارند كه از اديان مختلفي تغذيه كنند و به ارائه محصولات و پايبندي به مقررات و آداب ديني گوناگوني دست بزنند. لزومي ندارد كه انسانهاي يك جامعه از يك دين مشخص یا از يك دين رسمي و رايج شدهاي تبعيت كنند؛ بلکه ميتوانند آن دين را به گرايشهاي مختلف، تمايلات و شعب مختلف تقسيم كنند و هر يك سراغ شعبهاي از آن دين بروند. حتي ميتوانند به دين رسمي خودشان بيتوجهي نشان بدهند و به اديان ديگري كه در قالب اقليت در دل جامعهاي مثل جامعه ما زندگي ميكنند روي بياورند و حتي فراتر از آن به اديان شخصي روي بياورند و از طريق ملغمهسازي از اديان مختلف و گرايشهاي ديني متفاوت يا از طريق التقاط آنها يك دين شخصي به وجود بياورند و به آن پايبند شوند. اين يكي از عواملي است كه ميتواند به جنبشها قدرت نفوذ بدهد و اين جنبشها بر مبناي آن توانستهاند نفوذ بيشتري در مخاطب پیدا کنند و از طريق شكستن حصر ديني بتوانند انسانها را متوجه يك پلوراليسم و حتي لغزش و نوسان در اديان کنند. شما امروز ميتوانيد مسلمان باشيد، فردا مسيحي و پس فردا به سمت دين ديگري برويد و دوباره به دين اول بلغزيد و این برای این است که در معنویتهای نوظهور اساساً حقیقت مهم نیست، بلکه کارآیی مهم است و در این صورت اهمیت ندارد که کدام دین و آیین معنوی کاملتر و درستتر است، بلکه هرکدام که تو را آرام میکند میتواند دین تو باشد(مظاهری سیف، 1388: 60).
از طرف دیگر اعتقاد و تأکید این جنبشها بر پلورالیسم دینی در آموزههای خود نیز زمینة جذب افراد را به سوی این نوع معنویتها فراهم میکند؛ تا جاییکه در آموزههای خود میگویند لازم نیست شما دین خود را عوض کنید، بلکه میتوانید یهودی، مسیحی یا مسلمان باشید و در عینحال به تعالیم ما نیز باور داشته باشید.
کوئلیو در یکی از آثارش با تأکید بر تجربه دینی و شخصی میگوید: « بسیاری میگویند: من از مذهب شخصی خودم پیروی میکنم. چه مهملاتی! طریق، فردی است، اما این طریق، بدون یک پرستش جمعی وجود نخواهد داشت خواه در آیین کاتولیک، پروتستان، یهود یا اسلام.»( کوئلیو، 1387د: 96)
کوئلیو در پاسخ به سؤال از مذهب او، اینگونه پاسخ میدهد: « کاتولیک هستم، اما فکر میکنم که اگر انسان هر دینی را صمیمانه و مخلصانه انتخاب کند، به خدا میرسد.»(آریاس،1381،ص89) او معتقد است: « داشتن یک زندگی روحانی، مستلزم ورود به صومعه و روزهداری، ریاضت و پاکدامنی نیست. فقط کافی است به خدا ایمان داشته باشیم. از آن به بعد هرکس به راه خدا تبدیل میشود.» ( کوئلیو، 1384ب: 151)
بعد اجتماعی
اما یکی از کانالهای ورود تفکر پلورالیستی به ایران و نهادینه کردن آن در میان قشرهای مختلف جامعه، خصوصاً دانشجویان و فرهیختگان، جریان روشنفکری دینی است. اوج فعالیت این جریان در تئوریزه کردن مفاهیم سکولاریسم که پلورالیسم نیز از مؤلفههای آن محسوب میشود در دو دهة اخیر بوده است. روشنفکران دینی در دهة 70 و 80 از طریق گسترش کتب، مقالات، نشریات، فیلم، سخنرانی و برگزاری جلسات متعدد گفتوگو و مناظره در دانشگاهها تلاش کردند جامعه «تکصدایی» را به یک جامعه «چندصدایی» متکثر تبدیل کنند. فعالیت روشنفکران دینی با رویکار آمدن دولت اصلاحات و به دست گرفتن قدرت توسط آنها شدت بیشتری به خود گرفت، به گونهای که رابطه مصرفکنندگان (مخاطبان) با تولیدکنندگان مستحکمتر شد و اکنون توزیع کالاهای فکری روشنفکران دینی در سطح انبوهی در دسترس همگان قرار دارد(کاظمی، 1383، صص111-112). میتوان یکی از محصولات فکری این دوران را نهادینه ساختن تعدد قرائتهای مختلف از دین و پلورالیسم دینی در میان بسیاری از جوانان دانشجو دانست. آمارهای موجود در خصوص گسترش آثار کوئلیو در میان دانشجویان نشان از شکلگیری و نهادینه شدن این مبنای معرفتی در میان این قشر است.
با توجه به توضیحاتی که بیانشد میتوان نتیجه گرفت به لحاظ معرفتی، اعتقاد و باور به پلورالیسم دینی و فرهنگی در میان بعضی از اقشار که عمدتاً دانشجویان هستند زمینه و بستر معرفتی لازم برای پذیرش و گسترش معنویتهای نوظهور را فراهم میکند؛ بهعبارتدیگر این تلقی که میتوان در عین اعتقاد به آموزهها و معارف اسلامی، با قبول معنویتها و عرفانهای جدید، به آموزههای آنها هم معتقد بود و یا به دین شخصی گرایش پیدا کرد و ... که در بعد اجتماعی فعالیت روشنفکران به اصطلاح دینی در دهههای گذشته زمینهساز پذیرش این معرفت گردید. آموزههایی که در این راستا در آثار کوئلیو تبلیغ میشود نیز به پذیرش این معرفت کمک میکند.
نتیجهگیری
1. همه مواردی که به عنوان زمینه بیان گردید کلیت ندارد و به عنوان زمینه جذب در همه مخاطبان آثار کوئلیو یا دیگر عرفانهای کاذب صدق نمیکند بلکه ممکن است برخی زمینهها تنها مختص به برخی از مخاطبان باشد و برخی دیگر از زمینهها مختص به دستة دیگری از مخاطبین آثار کوئلیو باشد. برای مثال نمیتوان پلورالیسم را به عنوان یک زمینه در مورد کسی که از روی کنجکاوی یکی از کتابهای کوئلیو را میخواند محسوب کرد. اما در مجموع میتوان موارد بیان شده را به عنوان برخی از زمینههای ورود و گسترش عرفانهای نوظهور در ایران دانست.
2. وجود میل فطری به معنویت در انسان و عدم ارضاء کامل آن سبب میشود افراد برای پاسخ به این نیاز خود در صورت دریافتنکردن پاسخ حقیقی، به معنویتهای نوظهور گرایش پیدا کنند. درصدهای ذکر شده در پیمایشی که در متن مقاله به آن اشاره گردید نشان از وجود این میل فطری و همچنین عدم ارضاء آن دارد.
3. نداشتن آگاهی و اطلاع از انحرافهای اعتقادی که در لابهلای آثار اینگونه عرفانها وجود دارد و همچنین ضعف افراد نسبت به مبانی دین اسلام، زمینه دیگری است که باعث جذب افراد به عرفانهای کاذب میشود. فقدان آگاهی از نکات انحرافی سبب میشود خوانندگان اینگونه آثار به سبب علاقه به خواندن رمان یا به جهت پر کردن اوقات فراغت و... جذب آنها شوند و از تأثیراتی که در ضمیر ناخودآگاه آنها میگذارد غافل باشند. ضعف بنیة فکری و اعتقادات سطحی و ضعیف برخی از مخاطبان این معنویتها سبب میشود تا اینگونه افراد در مواجهه با آموزههای باطلی که در معنویتهای نوپدید وجود دارد منفعل شده و آن آموزهها را قبول کنند.
4. تبلیغ عدم نیاز به شریعت که به اباحیگری و بعضاً پوچی منجر میشود در میان آثار عرفانهای نوظهور به وفور دیده میشود. پایبند نبودن به احکام و دستورات شریعت در قالبهای مختلف و با بیانهای گوناگون و جذاب در آثار عرفانهای نوظهور با روحیه راحتطلبی و گرایش به آزادی مطلق و رهایی از زیر بار تکلیف که با ویژگیهای دوران جوانی متناسب است از زمینههای دیگری است که گرایش افراد خصوصا ًجوانان را سمت اینگونه معنویتها هموار میکند.
5. در خصوص سؤال اصلی که این مقاله به دنبال پاسخگویی به آن بود، باید گفت زمینههای گوناگونی موجب ورود و گسترش عرفانهای نوظهور به کشور شده است. هرچند جامعه ایران و نظام حاکم بر آن در یک نگاه کلی اسلامی و دینی است؛ اما تکثر فکری - فرهنگی موجود در کشور که ناشی از عوامل مختلفی است موجب گردیده به لحاظ معرفتی، طیفهای مختلف فکری در میان مردم شکلگیرد و بخشهایی از جامعه به پلورالیسم دینی معتقد شوند، اگرچه به طور صریح به آن اذعان نداشته باشند؛ اما نحوه عملکرد و رفتار آنها گویای اعتقاد ضمنی آنها به پلورالیسم است. پذیرش معنویتهای نوپدید از سوی بخشی از مردم و همچنین گسترش آنها ناشی از وجود اعتقاد به تکثرگرایی دینی در میان مخاطبان آنهاست. بدین معنا که برخی از مخاطبان بواسطه قبول تکثرگرایی، مطرحشدن معنویتهای نوظهور و گرایش به آنها را در عین اعتقاد به آموزههای اسلام امر باطلی نمیدانند و برای آنها هم بهرهای از حقیقت قائلند و آموزههای آنها را هم راهی برای نیل به اهداف معنوی میشمارند. نهادینهشدن این تفکر خصوصاً در میان بخشی از دانشجویان زمینه تمایل به عرفانهای کاذب را فراهم میکند. آماری که در متن مقاله در خصوص گرایش دانشجویان به کوئلیو و آثار او ارائه شد، شاهدی ضمنی بر این مدعا است. فعالیت روشنفکران به اصطلاح دینی در دو دهة اخیر و همچنین نگاه مثبت و باز فرهنگی که در برخی مقاطع در سطوح دولتی نسبت به ورود عرفانهای نوظهور مشاهده گردید به لحاظ اجتماعی بستر نهادینهشدن این معرفت را مهیا کرده است.
فهرست منابع
1. قرآن کریم
2. آریاس، خوان (1381) زندگی من پائولو کوئلیو، ترجمه خجسته کیهان، چاپ اول، تهران: مروارید.
3. ابنعربی، محیالدین (بیتا) فتوحات مکیّه، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
4. الی سعیدی (2/3/1391) زیر«سرنوشت آثار کوئیلو در ایران» به آدرس http://www.tebyan.net
5. اميرعلي، (11/5/1391) زیر«سرنوشت آثار کوئیلو در ایران» به آدرس http://www.tebyan.net
6. حسینیان، حامد (1390) بررسی و نقد اصول نظری اندیشه معنوی پائولو کوئلیو، پایاننامه کارشناسیارشد رشته دینشناسی، قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
7. ربانی گلپایگانی، علی (1378) تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
8. سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع مردم قم(27/7/1389) www.leader.ir
9. سروش، عبدالکریم (1377) صراطهای مستقیم، تهران: موسسه فرهنگی صراط.
10. «شادترین نویسندگان ادبیات اسپانیولی معرفی شدند» (13/4/1391) www.khabaronline.ir
11. طباطبائي، محمدحسين (بیتا) ترجمة تفسیر الميزان، سیدمحمد باقر موسوی همدانی، ج8، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
12. فیروزی، علیرضا (1388) پیامکهای پائولو کوئیلو، چاپ سوم، مشهد: امید مهر.
13. کاظمی، عباس (1383) جامعه شناسی روشنفکری دینی در ایران، تهران: طرح نو.
14. کامران، حسن، (1382) تکثر ادیان در بوته نقد (نگاهی جامع به بحث پلورالیسم دینی)، تهران، دفتر نشر معارف.
15. كليني، محمدبنیعقوب (1372) اصول كافي، ترجمه محمدباقر کمرهای، ج4، بیجا: انتشارات اسوه.
16. کنکاش، زهرا (1391) راز آرامش ذهن بدن: «کاربرد قانون جذب در کسب آرامش»، زیر نظر مطلب برازنده، شیراز: انتشارات نوید.
17. کوئلیو، پائولو (1387الف) ورونيكا تصميم مىگيرد بميرد، چ 21، ترجمه آرش حجازی، تهران: کاروان.
18. ________ (1387ب) عطیه برتر، ترجمه آرش حجازی، چاپ پانزدهم، تهران: کاروان.
19. ________ (1387ج) چون رود جاري باش، ترجمة آرش حجازي، چاپ ششم، تهران: کاروان.
20. ________ (1387د) دومین مکتوب، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، چ دوازدهم، تهران: کاروان.
21. ________ (1387ه) مکتوب، ترجمه آرش حجازی، چاپ سیزدهم، تهران: کاروان.
22. ________ (1387و) قصههایی برای پدران، فرزندان، نوهها، ترجمه آرش حجازی، چ نهم، تهران: کاروان.
23. ________ (1386) ساحرة پورتوبلو، ترجمه آرش حجازی، چ سوم، تهران: کاروان.
24. ________ (1384الف) زهیر، ترجمه آرش حجازی، چ سوم، تهران: کاروان.
25. ________ (1384ب) کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ترجمه آرش حجازی، چاپ هشتم، تهران: کاروان.
26. ________ (1383الف) بریدا، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، چاپ یازدهم، تهران: کاروان.
27. ________ (1383ب) یازده دقیقه، ترجمه آرش حجازی، کاروان، تهران: کاروان.
28. ________ (1383ج) کوه پنجم، ترجمه آرش حجازی، چاپ سوم، تهران: کاروان.
29. ________ (1388) کیمیاگر، ترجمه آرش حجازی، چاپ شانزدهم، تهران: کاروان.
30. ________ (1389) زائر کوم پوستل، ترجمه حسین نعیمی، چ پنجم، تهران: نشر ثالث.
31. گزارش نظر سنجی تلفنی پیرامون میزان گسترش توجه مردم به سحر و جادو،( بهمن 1389) (مجری طرح: مرکز افکار سنجی و رصد فرهنگی)، چ اول، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
32. گفتوگوی آرش حجازی با روزنامه ایران دربارهی آثار پائولو کوئلیو، روزنامه ایران، تاریخ ۱۶/۶/۷۹ و ۳/۷/۷۹ به نقل از http://arashhejazi.com
33. گلپرور، هومن (1389) کاربرد قانون جذب: کارگاه آموزشی راز، مجموعه آموزشهای آبراهام هیکس، تهران: پیکان.
34. لویز، مایکل جی (1386) چگونه جذب کنیم!، ترجمه میترا کیوان مهر، تهران: نشر علم.
35. مصباح یزدی، محمد تقی (1379) کاوشها و چالشها، ج1، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
36. مظاهري سیف، حمیدرضا (1388) جریان شناسی انتقادي عرفانهاي نوظهور، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
37. _______(1386) فطرت محجوب، معنویت ممسوخ، حدیث عشق و فطرت (مجموعه مقالات)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
38. ______ (11/10/1390) به نقل از خبرگزاری کتاب ایران به آدرس http://ibna.ir/vdciwwazrt1arq2.cbct.htm
39. میرخلیلی، سید علی اصغر (1390) بررسی زمینههای اجتماعی ظهور و ترویج جریانهای عرفاننما در دو دهة اخیر، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته جامعه شناسی، قم: دانشگاه باقرالعلوم.
40. ویلسون، برایان و کرسول، جیمی (1386) جنبشهای نوین دینی (محدودیتها و امکانات)، ترجمه محمد قلیپور، مشهد: مرندیز.
* . کارشناسی ارشد تبلیغ و ارتباطات فرهنگی دانشگاه باقرالعلوم. m_reza.anvari1358@yahoo.com
[1] .New Religious Movements
[2]. در قسمتهایی از این بخش از مصاحبه با آقای «اروند ملا» کارشناس شورای فرهنگ عمومی کشور در زمینه مقابله با عرفانهای نوظهور استفاده شده است.