یکی از آداب مهم قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بیشمار نائل کند، «تطبیق» است. یعنی در هر آیه از آیات شریفه که تفکر میکند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند و نقصان خود را به واسطة آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد. مثلاً در قصة شریفة حضرت آدم علیه السلام ببیند سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجدهها و عبادتهای طولانی چه بوده است، خود را از آن تطهیر کند؛ زیرا مقام قرب الهی جای پاکان است، با اوصاف و اخلاق شیطانی قدم در آن بارگاه قدس نتوان گذاشت. از آیات شریفه استفاده شود که مبدأ سجده ننمودن ابلیس خودبینی و عجب بوده که کوس انا خیر منه خلقنی من نار و خلقته من طین[1] زد، و این خودبینی اسباب خودخواهی و خود فروشی ـ که استکبار است ـ شد؛ و آن، اساب خود رأیی ـ که استقلال و سرپیچی از فرمان است ـ شد، پس مطرود درگاه شد. ما از اول عمر شیطان را ملعون و مطرود خواندیم و خود به اوصاف خبیثة او متّصف هستیم. و در فکر آن بر نیامدیم که آن چه سبب مطرودیّت درگاه قدس است، در هر کسی باشد، مطرود است؛ شیطان خصوصیتی ندارد، آنچه او را از درگاه قرب دور کرد، ما را نگذارد که به آن درگاه راه یابیم. میترسم لعنهایی که به ابلیس میکنیم، خود نیز در آن شریک باشیم. و نیز تفکّر کنیم در همین قصّة شریفه و سبب مزیت آدم و برتری او را از ملائکة الله ببینیم چه بوده، خود نیز به مقدار طاقت به آن متّصف شویم. میبینیم «تعلیم اسماء» سبب آن بوده است؛ چنانچه فرماید: و علم آدم الاسماءکلها. [2] و مرتبة عالیة تعلیم اسماء تحقّق به مقام اسماء الله است؛ چنانچه مرتبة عالیه از احصاء اسماء که در روایت شریفه است: ان الله تسع و تسعین اسماً؛ من احصاها، دخل الجنة، [3] تحقّق به حقیقت آنها است که انسان را به جنّت اسمائی نائل کند.
انسان با ارتیاضات قلبیّه میتواند مظهر اسماء الله و آیت کبرای الهی شود، و وجود او وجود ربّانی، و متصرّف در مملکت او دست جمال و جلال الهی باشد. و در حدیث قریب به این معنی است که «همانا روح مؤمن اتّصالش به خدای تعالی شدیدتر از اتّصال شعاع شمس به آن یا به نور آن است».[4]
و در حدیث صحیح وارد است که «بنده چون با نافله به من نزدیک شد، او را دوست دارم؛ و چون دوست داشتم او را، من گوش او شوم که با آن میشنود و چشم او شوم که با آن میبیند و زبان او شوم که با آن نطق میکند و دست او شوم که با آن اخذ میکند».[5] و در حدیث است که علی عین الله و یدالله [6] الی غیر ذلک. و در حدیث است که نحن اسمائه الحسنی. [7] و در این خصوص شواهد عقلیه و نقلیه فراوان است. بالجمله، کسی که بخواهد از قرآن شریف حظّ وافر و بهرة کافی بردارد، باید هر یک از آیات شریفه را با حالات خود تطبیق کند تا استفادة کامله کند.
پینوشتها
[1] ـ «من بهتر از اویم، مرا از آتش و او را از گل آفریدی» (اعراف / 12).
[2] ـ و همة اسماء را به آدم آموخت (بقره / 31).
[3] ـ «همانا خدا را نود و نه اسم است، هر کس آنها را یاد کند وارد بهشت میشود، بحار الانوار، ج4، ص 186 و 187.
[4] ـ پاورقی 150.
[5] ـ اصول کافی، ج 4، ص 53، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب من اذی المسلمین و احتقرهم»، حدیث 7.
[6] ـ «در یکی از خطب امیر المؤمنین آمده است: و انا عین الله و لسانه الصادق و یده .... معانی الاخبار، ص 17، حدیث 14. التوحید، ص 65، باب 22، حدیث 2.
[7] ـ «ماییم اسماء حسنای خدا.» اصول کافی، ج1، ص 196، «کتاب التوحید»، «باب النوادر»، حدیث 4.