بررسي تحليلي- انتقادي مراقبه از منظر روان شناختي

بررسي تحليلي- انتقادي مراقبه از منظر روان شناختي

پريسا گودرزي[1]

چكيده

بشر در ميان انبوهي از نيازها، هميشه به آرامش رواني در كنار سلامت جسماني نياز داشته و براي رسيدن به آن تلاش كرده است، هرچند بنا به دلايل و عوامل بسياري، اين آرامش مي‌تواند در معرض آسيب قرار بگيرد. در اين ميان، تكنولوژي جديد و بهبود وضع زندگي مادي، به شيوه‌هاي گوناگوني براي بشر ايجاد اضطراب كرده و به عنوان يكي از اصلي‌ترين عوامل برهم زننده‌ي آرامش، محسوب مي‌شود؛ واقعيت تلخ تمدن مدرن، ابتلاي آدمي به زندگی ماشینی و مکانیکی، رقابت در عرصه‌هاي مختلف زندگي، جحم انبوه اطلاعات و بسیاری از موارد مشابه، سبب شده است که تعداد زیادی از مردم  به عوارض ناشی از عدم آرامش از جمله: اضطراب، افسردگی، انواع ترس‌ها و بیماری‌های روان تنی دچار شوند كه اين اختلالات، اغلب با اشکال در تمرکز و دگرگونی‌هاي نابسامان در سطوح هوشياري و لايه‌هاي آگاهي همراه است، از اين رو دست‌يابي به آرامش به عنوان اولین مرحله‌ي آمادگی برای ورود به ساحت‌هاي آگاهی محض، از اهميتي خاص برخوردار است و يكي از راه‌هاي دست‌يابي به اين آگاهي و آرامش، مراقبه‌ي اسلامي است، گفتني است رويكرد ما در اين بحث، آشنايي با تكنيك مديتيشن يا مراقبه‌ي متعالي(Transcendental Meditation=TM)  می‌باشد كه از هزاران سال پیش به عنوان روشی برای رسیدن به تعادل جسمی، روانی و ذهنی در جوامع مختلف بشری استفاده مي‌شود. مدیتیشن بر کاهش اضطراب اثري غير مستقیم دارد، به اين صورت كه با کنار زدن افکار اضافی و منفی، فرد را وارد بخش آرام ذهن می‌کند و میزان تمرکز را در افراد بهنجار افزایش می‌دهد، در واقع مي‌توان مفهوم این کلمه را با واژه‌هایی نظیر فکر و اندیشه (تفکر و تعمق) بیان کرد. مدیتیشن روش‌های متعددی دارد که برخی از این روش‌ها می‌توانند فرد را به سمت یک تمرکز عمیق نزدیک کنند و اثر خاصی بر جسم و روح و روان او بگذارند. البته تأثيرات مثبت و سازنده‌ي اين تكنيك نبايد ما را از پاره‌اي نظريات كه به نقد و بيان آثار سوء آن در مقايسه با مراقبه‌ي اسلامي پرداخته است، بازدارد.

واژگان کلیدی

مراقبه اسلامي، تكنيك، مديتيشن، TM، تفكر و تعمق

مقدمه

حمد و ثنا خدا را سزاست كه نعمت او در حق همه‌ي بندگان تمام است و رحمت عام او همه‌ي خلايق را در دنيا و آخرت فرا می‌گیرد و به نفحات فضل او دل‌ها براى دریافت ايمان، وسعت پیدا می‌کنند و با هدایت او ظلمات جهل از دل‌ها زدوده می‌شود و به تأييد و نصرت او انسان از كيد شيطان در‌‌ امان می‌ماند. خداوندي كه بر اعمال هر كسى رقيب است و بر آن‌چه که در ضماير دل‌ها می‌گذرد مطلع است و به اندازه‌ي مثقال ذره‌اى در آسمان‌ها و زمين از علم او دور نمی‌ماند و بشر را طوری خلق نموده ‌است که هر نفْسى می‌داند كه چه حاضر کرده است و باید بداند كه اگر محاسبه و مراقبه را در دنيا ملازم خود نگرداند، عرصه‌ي قيامت برای او یوم الحسرت خواهد بود؛  بنابر آن‌چه كه در قرآن آمده است که " نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ من خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‌ بِنا حاسِبِينَ"[2]؛ روز رستاخيز ترازوهاى درست و ميزان نصب كنيم و كسى به هيچ وجه ستم نبيند و اگر همْ وزن دانه‌ی خردلى (كار نيك و بد) باشد آن را به حساب بياوريم كه ما براى حسابگرى كافى هستيم‌.

در زمان‌های گذشته این امکان برای مردمان وجود داشت که خارج از خانه‌های خود، در یک خلوت نسبی، ساعت‌ها به آسمان پرستاره خیره شوند و درباره‌ی اسرار و معماهای بی‌شمار آن بیندیشند، بدون آن‌که از سر و صداها و عوامل تفرّق حواس دوران تمدن، خبری باشد. وقتی که زندگی شهرنشینی و تمدن ماشینی ظاهر گردید، با سیستم پیچیده‌تری که به وجود آمد، انسان‌ها مجبور شدند بیش‌تر کار كنند و در عین حال بیش‌تر از گذشته عصبی شوند. گفتني است، يكي از راه‌هاي گریز از این وضع، شناخت مهارت‌های درونی خود از طریق مراقبه و برقراری آرامش و سلامت و خودشکوفایی می‌باشد.[3] از سوي ديگر ناتواني تمدن صنعتي در برآورده شدن نيازهاي معنوي و ارزشي انسان معاصر و در نتيجه ظهور بحران‌ها و بن‌بست‌هاي بغرنج در فضاي روح و زندگي آدميان، سبب بازگشت آدمي به اصالت‌ها و رونق بازار معنويت در عصر حاضر شده‌ است و همين احساس نياز در جهان امروزي، صدها گروه و يا فرقه‌ي انحرافي و ساختگي به وجود آورده كه با عنوان «جنبش‌هاي نوپديد ديني» مطرح شده‌اند. برخي از اين فِرق، به ظاهر ديني و معنوي‌اند، مانند: شاهدان يهوه، اكنكار، اشو، ساي بابا و... برخي بيش‌تر به آموزش روش‌هاي تمركز فكر، كسب آرامش روحي و جسمي و تمرين‌هاي ورزشي مشغول‌ هستند؛ مانند: تي.‌امTM، يوگا، فالون دافا، ريكي و...، گروه ديگري از آن‌ها هم‌چون رائيليان و كليساي شيطان، عموماً عقايدي ضد ديني و ضد انساني دارند.

در اين مقاله كوشش مي‌كنيم، نخست فارغ از هر گونه گرايش و دغدغه و تنها به مدد شواهد قابل استناد در پژوهش‌هاي علمي و بدون بهره‌گيري از برخوردهاي سليقه‌اي و تفكرهاي انتزاعي، به توصيف و تحليل علمي TM پرداخته و در نهايت به نقد و مقايسه‌ي علمي اين تكنيك در برابر مراقبه‌ي اسلامي بپردازيم. با توجه به رواج گسترده‌ي مراقبه‌ي متعاليTM)) در جامعه‌ي ايراني و روي آوردن هزاران انسان جوياي آرامش به اين تكنيك، نگارش اين مقاله مي‌تواند گامي هرچند كوچك در جهت شناخت صحيح يكي از مهم‌ترين محصولات نظري و عملي اين جنبش‌ها؛ يعني مراقبه، تلقي شود.

مراقبه

مراقبه واژه‌ای عربی از ریشه‌ی رقب (به کسر یا فتح قاف) است و مصدر آن، الرقبه (با ضم راء و فتح قاف) گودالی است که پلنگ برای شکار در آن منتظر می‌ماند و الرقبه (با کسر راء) نگهبانی و نگهداری معنا شده است: رقب الشئ : شيء را نگهبانی کرد، رقب النجم: به ستاره دیده دوخت.[4]

رقیب، اسم رقب، به معنای نگهبان است و این معنی یا به خاطر مراعات کردن و حفظ نمودن مورد نگهداری است و یا به خاطر این است که رقیب برای مراقبت، گردن می‌کشد و سرش را بالا نگه می‌دارد. هم‌چنین به معنای پاسبان، محافظ، منتظر و چشم به راه آمده است.[5]

المراقبه به معنای زیر نظر گرفتن و کنترل کردن است، چنان كه کان تحت المراقبه يعني؛ زیر نظر و تحت کنترل بود.[6]

در اصطلاح نيز همان‌گونه كه ابن عربی بيان داشته است، مراقبه عبارت است از: نگهداشتن قلب از بدي‌ها و یقین بنده  به این‌که خداوند در جمیع احوال، ناظر بر قلب و ضمیر وی و مطلع بر رازهای درونی اوست.[7]

به نظر می‌رسد می‌توانیم مراقبه را از نظر اصطلاحی، غافل نبودن از حضرت حق و درک حضور خداوند سبحان در همه‌ی حالات نيز بدانیم.

مراقبه در آثار مکتوب عرفا و صوفیان جایگاهی خاص داشته و از مجموع سخنان آن‌ها می‌توان دریافت که مراقبه یکی از ضروری‌ترین امور در سیر و سلوک عارفان می‌باشد و سالک در همه‌ی منازل و مراحل از آغاز تا پایان سفر خود بدان نیازمند است و امر به مرابطه (مراقبت از مرزها و حدود و ثغور هرکاری) در آیه‌ي شریفه‌ی: "يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا"[8] وظیفه‌ي او را نسبت به اعمال خود مشخص می‌کند که با نفْس،  اول به مشارطه، دوم به مراقبه، سوم به محاسبه، چهارم به معاقبه، پنجم به مجاهده و ششم به معاتبه برخیزد و از همین مطلب مشخص می‌شود که مراقبه دومین مقام در مرابطه است و در این مختصر، چیستی و نحوه‌ي انجام مراقبه بیان می‌شود که مراقبه،‌ عملِ درونی‌ و از اموریست که  نمی‌توان آن را قطع و وصل کرد و باید بی‌وقفه و مستمر باشد و انسان در حال مراقبه طبیعتاً باید هوشیار و بیدار باشد، درحالی که ذهن به لطایف الحیلی او را از مسیر طبیعی‌اش خارج می‌سازد. در حقیقت مراقبه، تکنیکی است که بر بصیرت بی‌واسطه درون متکی است.

مفهوم مدیتیشن

مدیتيشن را به صورت‌های مختلفی تعریف کرده‌اند:

- نوعی آگاهی و هوشیاری

- روش روحی زندگی

- راهی به سوی روشنایی

- نظم و ترتیب روحانی

- نوعی سفر درونی

- یک جست‌وجو و سلوک شخصی و فردی

- طریقی که به آگاهی بیش‌تر می‌انجامد.

- نوعی فعالیت مغزی که به آگاهی و هوشیاری مربوط می‌شود.

به طور کلی می‌توان گفت مدیتیشن راهی برای ایجاد تغییر و دگرگونی و سیری تدریجی است که به تحول درونی می‌انجامد.[9]

انواع تقسیمات مدیتیشن در مشرق زمین

الف) مراقبه‌ي خاص (محدود کننده) و مراقبه‌ی باز

مراقبه‌ي خاص

در مراقبه‌ی خاص که به آن مراقبه‌ی تمرکز نیز می‌گویند، توجه به یک اندیشه جلب می‌شود و به سایر افکار، مجالی برای توجه داده نمی‌شود؛ یک اندیشه‌ی واحد و تنها، نظیر یک سیستم آرام که ابرها را دور می‌کند تا آسمانی آبی و شفاف به نمایش گذاشته شود. قدرت این اندیشه‌ی واحد در تکرار است. در این نوع مراقبه، توجه به درون جلب می‌شود و اکثر مواقع با چشمان بسته صورت مي‌گيرد تا ذهن تحت تأثیر دیدن اشیاء، متشتّت نشود.

برای توجه کردن به یک اندیشه‌ی واحد، پنج اقدام مطرح می‌شود: تکرار ذهن، تمرکز دیداری، تکرار صدا، تکرار فیزیکی و جسمانی و تکرار لمسی.

مراقبه‌ی متعالی یا تی ام، نمونه‌ای از مراقبه‌ی خاص است که از سوی" ماهاراشی یوگی" ابداع گردید. این روش از مدیتیشن، برای درمان استرس‌های مزمن می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد و مفید واقع شود.

مانترا در علوم بالینی به نیروی عظیمی اشاره دارد که پس از تلفظ صحیح و ممتد ذکر، حاصل می‌شود. مشهورترین مانترا در جهان، کلمه‌ی اوم (Aum) است. در مکتب هندو اعتقاد بر این است که این کلمه، از مقدس‌ترین الفاظ در جهان است که هر حرفی از آن، به یکی از خدایان سه گانه در تثلیث هندوئیسم، نسبت داده شده است؛ " الف " به برهمن خالق؛"واو" به شیوای نگهبان و "میم" به شیوای ویرانگر اختصاص داده شده است. از طرف دیگر در این کلمه‌ي سه حرفی سه حالت نهفته شده که بر طبق فلسفه‌ي هندوئیسم، روح، قادر به درک و احساس آن‌ها است.[10]

مراقبه‌ی باز

اين نوع مراقبه با تداعی آزاد، شباهت فراوان دارد. در این نوع مدیتیشن، ذهن به هر سو پَر می‌کشد و آزاد است که هر اندیشه‌ای را به خود راه دهد. در اين مراقبه، هیچ اقدامی برای کنترل ذهن صورت نمی‌گیرد و هیچ‌گونه قضاوت و داوری در کار نیست.

مراقبه‌ی ذن را می‌توان یکی از انواع مراقبه‌ی باز دانست که ریشه در بودیسم دارد و هدف نهایی آن، رسیدن به عالی‌ترین سطح آگاهی است. مراقبه‌ی ذن انواع مختلفی دارد؛ بعضی از آن‌ها ماهیتی محدود کننده دارند. مانند: شمارش از يك تا ده و برخی دیگر گشاینده‌ی ذهن هستند. این نوع مراقبه اغلب دشوار و نظم‌دار است، به طوری که ممکن است شخص، ساعت‌های طولانی و بدون حرکت به تعمق بپردازد.

ب) مراقبه‌ی ذهنی و مراقبه‌ی غیر ذهنی

در مشرق زمین به نوع نخست، مراقبه‌ی ریشه‌دار و به نوع دوم، مراقبه‌ی بی ریشه می‌گویند.

مراقبه‌ی ذهنی

سنّت مسیحی غرب از دیرباز به مراقبه‌ی ذهنی نظر داشته است. به عبارتی، این مراقبه در پیشانی آگاهی خود، صاحب ایده یا مجموعی از ایده‌هاست و از آن‌ها برای تحریک فعالیت‌های روشن‌فکرانه استفاده می‌کند. ممارست‌های روحی که" ایگناتیوس لایولدی" قدیس در قرن شانزدهم میلادی ارائه داد، بهترین مثال از این نوع مراقبه است. این سنّت از آن زمان تاکنون به عنوان جزء لاینفک آموزش یسوعیون در آمد. در این تمرین‌ها که گاه تأمل خوانده می‌شوند، مربی روحی به تدریج بخش‌هایی از زندگی مسیح را برای مراقبه‌کننده بیان می‌کند و از او می‌خواهد پیش از آنکه خود را به صورت خیالی در آن شرایط قرار دهد و عشق و قداست روحانی را تجربه نماید، آن صحنه‌ها را تجسّم کند. این تمرین‌ها علاوه بر آن‌که به گونه‌ی چشم‌گیر و نیازموده‌ای عواطف فرد را بر می‌انگیزند، ویژگی‌های روحی مرتبط با این عواطف را نیز پرورش می‌دهند. گفته می‌شود تجربه‌ی تعلیم، تحت نظر مربیان کارآزموده، زندگی افراد را تا پایان عمر دگرگون می‌کند، تاریخ یسوعیون این ادعا را ثابت می‌کند. آن‌ها فرقه‌ی بسیار روشنفکری بودند که در روان‌شناسی نظری و عملی و نیز رشد و پرورش روحی، به مدارج بالایی دست یافتند.

مراقبه‌ی ذهنی در سنن بودایی و هندو نیز آمده است. به عنوان مثال می‌توان به پیروان آیین بودایی تنتریک و آجرایانا در منطقه‌ي تبت و مراقبه‌های تراوادین هم‌چون چهار جاودان مقدس (عشق و مهربانی، عطوفت، شادی مشفقانه و برابری) اشاره کرد. شرح این تمرینات پیچیده، طولانی است، ولی تجسّم خلاق در بسیاری از آن‌ها محوریت دارد. به عنوان مثال در یوگای گوروی بودیسم تبتی، مراقبه‌کننده بایستی تصویر شفافی از یکی از بوداها را در مرکز آگاهی خود تجسّم کند. وی با مشاهده‌ی هر جنبه از این تصویر، یک یا چند ویژگی بودا هم‌چون عطوفت، پایمردی، شجاعت، شفافیت، عشق و غیره را برای خویشتن نمادسازی می‌کند. در پایان مراقبه، چنین می‌بیند که تصویر تجسّم شده از تارک سروی به هوا رفته، سپس فرود آمده و وارد بدن او شده و در قلبش آرام می‌گیرد. این تمرینات بسته به دیدگاه فرد، ظرفیت‌های بالقوه‌ی وی را بیدار کرده و یا با دست قدرت الهی این ویژگی‌ها را به وی اعطا می‌کنند.

مراقبه‌ی غیر ذهنی

در مقابل، در مراقبه‌ی غیر ذهنی، فرد مراقبه‌کننده، تلاش می‌کند توجه خود را از مراحل شناخت، منحرف کرده و به جای آن، آگاهی بدون محتوای ذهن را تجربه کند. برخی از مکاتب این نوع از آگاهی را وضعیت طبیعی ذهن می‌دانند. بحث این است که ذهن چنان تحت سلطه‌ی شناخت درونی است که هیچ‌گاه نمی‌تواند زمام خود را به دست گیرد. به عنوان شاهد می‌توانیم از مردم (به استثنای مراقبه‌گرهای کارآزموده) بخواهیم برای یک دقیقه فکر نکنند. تجربه نشان داده است که عدّه‌ی انگشت شماری توانایی انجام این کار را دارند. از این روست که در مکاتب روحی – روان‌شناسی مشرق زمین، معمولاً میمون را نماد ذهن می‌دانند، به عبارتی فعالیت مداوم ذهن به جنب و جوش بی‌ معنی میمون می‌ماند. با این حال حتی در مراقبه‌ی ذهنی نیز، ذهن به استثنای زمان‌های بسیار کوتاه، از هجوم افکار در امان نیست. این مراقبه در مورد مراقبه‌کنندگانی که در مراحل بالا هستند صدق نمی‌کند.

با پیشرفت تمرینات، فرد به نقطه‌ای می‌رسد که ورود افکار کم‌تر و کم‌تر شده و ذهن بیش‌تر و بیش‌تر آرام و قرار می‌گیرد. در این وضعیت حتی اگر افکار سر بر کنند، آگاهی مراقبه‌گر آرام می‌ماند، چه افکار را عینی و منطقی می‌بیند. گویی این افکار به ذهن وارد شده، ولی شاکله‌ی آن را نمی‌سازند. در این لحظات مراقبه‌گر بی‌شباهت به حالت خلسه، حضور کامل روانی داشته و آگاهی وی از قید آشفتگی‌ها رها می‌شود. ذهن او شفاف و هوشیار شده و به وی امکان می‌دهد تا ماهیت حقیقی آن را درک کند (بودایی‌ها معتقدند هدف غایی روان‌شناسی بودایی این است که فرد را قادر مي‌سازد تا آن‌چه در درون ذهن خویش می‌گذرد و رابطه‌ی آن با عالم خارج را نیک بشناسد).[11]

ج) مدیتیشن اصولی[12] و غیر اصولی[13]

مدیتیشن اصولی، دارای دستورات دقیق و ظریفی است که چگونگی فعالیت درونی فرد را به طور منظم تعیین می‌کند. مدیتیشن شمارش تنفس، از این گروه است. دستورالعمل آن، شمارش تعداد نفس‌ها از یک تا چهار و سپس شمارش مجدّد آن است. در مدیتیشن اصولی، برای آن‌چه که باید انجام دهید، دستورات بسیار دقیقی وجود دارد. مدیتیشن نیلوفر نیز، یک مدیتیشن اصولی است؛ پس از انتخاب یک موضوع، فرد با روشی کاملاً دقیق و تعیین شده به آن فکر می‌کند. هر انحرافی از این توضیح، مغایر با برنامه‌ي مدیتیشن است و باید پس از رهایی از افکار پراکنده، اصول صحیح را ادامه داد.

يكي از اهداف این مدیتیشن، تلاش کامل برای پیروی از اصول و هماهنگی جسمی از فرق سر تا نوک پا است. در روشی دیگر از این نوع، شخص باید فقط به یک موضوع بیندیشد و با احساس خود و موضوع به تعمق بپردازد، موضوع انتخابی می‌تواند یک کلمه، یک تصور، یک عبارت، یک اصطلاح و یا یک مسئله باشد. با  ادامه‌ی تفکر در مورد موضوع انتخاب شده، واکنش و احساس خود را نسبت به آن بررسی می‌کند. این کار با تداعی آزاد تفاوت دارد؛ یعنی فقط واکنش درونی خود را دنبال کرده و احساس و درک خود را در باره‌ی آن در می‌یابد.

هدف اصلی از مدیتیشن غیر اصولی، رهایی و آزادسازی ساختمان شخصیتی فرد (به خصوص در زمینه‌های شایستگی، آگاهی و پذیرش توانایی مهرورزی در خود) است. این تمرین، اگر به طور مداوم و با اراده‌ای راسخ انجام شود، شخص را به طور کامل به این هدف می‌رساند.

از جهتی دیگر می‌توان گفت به طور کلی مراقبه‌های شناخته شده در دنیا به دو گروه تقسیم می‌شوند: یک دسته مراقبه‌هایی هستند که از تفکر[14] فرو رفتن در خویش استفاده می‌کنند و دسته‌ي دیگر مدیتیشن‌هايی که بر تمرکز[15] تکیه دارند.

مديتيشن در اديان جهان

1ـ مدیتیشن در آیین بودا

فلسفه‌ي بودا در اثر مدیتیشن حاصل شده است. " گائوتاماسیدراتا" در زیر درخت "بو"  به مدیتیشن طولانی پرداخت و به روشنایی رسید. در زبان سانسکریت، بودا به معنای روشن شده است. بودا پس از رسیدن به روشنايی، بقیه‌ی عمرش کوشید که افراد جامعه را به سوی رستگاری هدایت کند. او به دردها و مصایب بشری توجه بسیار داشت و مایل بود که انسان‌ها را در مسیر آزادی راهنمایی کند. وی هشت اصل را در اختیار بشریت گذاشت و مديتیشن را به عنوان یکی از آن‌ها معرفی کرد که می‌تواند بشریت را به سوی رستگاری و نجات رهنمون سازد.

بودیسم دو مکتب عمده دارد:"تراوادا" یا تعالیم  متقدمان که قدیمی‌تر است و "ماهایانا" یا دوره‌ی بزرگ که جدیدتر است. ذن بودیسم، مکتبی ماهایانایی است. هدف ذهن بودیسم، رویکرد مستقیم و بی‌واسطه‌ي روشن بینی است.

واژه‌ی ذن چند معنا دارد كه یکي از آن‌ها، اقتباس ژاپنی‌ها از واژه‌ی چینی "چان"[16] است که آن نیز از کلمه‌ی سانسکریت "دیانا"[17] مشتق شده است و می‌توان آن را به مراقبه‌ی عمیق معنا کرد، به همین دلیل است که از مکتب ذن بودیسم به عنوان مکتب مراقبه یاد می‌شود.

2ـ مدیتیشن در مسیحیت

عرفا و متفکرانی که به جنبه‌های تاریخی پیش‌رفت مسیحیت کمک کرده‌اند، به نوعی روش‌های مدیتیشن را در مراسم عبادی روزانه‌ي خویش وارد کرده بودند. در مسیحیت نیز مدیتیشن و تأمل یک جزء زنده، از ارثیه‌های روحی پرباری است که عمیقاً به ایمان درونی مرتبط شده است.

در گذشته گروهی از مردان روحانی وجود داشتند که اکنون آن‌ها را پدران بیابانی می‌نامند. آن‌ها اولین کسانی بودند که نظم و ترتیب‌های روحانی را وارد آیین مسیح کردند و از اولین نسل‌های زاهدانی بودند که زندگی سخت و توان‌فرسا در بیابان‌ها و در میان صومعه‌ها را انتخاب کردند تا با حقایق الهی و تعالیم مسیح بهتر ارتباط برقرار کنند. تمام زندگی آن‌ها، گرد محور ادعیه‌ي مسیحی، مدیتیشن و تفکر و تأمل خلاصه می‌شد. دانش‌های بی پیرایه و دریافت‌های روحی آن‌ها در زندگی به خوبی حفظ شده و در مجموعه‌ی‌" فیلوکالیا"[18] موجود است. بدون آن‌که بخواهند و یا بدانند، شیوه‌ی زندگی آن‌ها به صورتی بود که بعدها، عده‌ای در این مسیر گام نهادند. مدیتیشن و عبادات آن‌ها، بر گِرد آیین مسیح متمرکز شده بود، ولی تکنیک‌هایی که به کار می‌بردند، هم اکنون در سراسر جهان به نام مدیتیشن به کار می‌رود.

3ـ مدیتیشن در آیین یهود

کابالا[19] سیمای باطنی آیین یهود است. این لغت از ریشه‌ي" کیبل"[20] به معنای «دریافت کردن»، گرفته شده است و نمایان‌گر برخی از سنت‌های دریافت کردنی است که نسل به نسل، به شاگرد منتقل می‌شده است. برخی از گروه‌ها معتقدند که اساس این تعالیم را رهبران و قدیسین آیین یهود، از طریق آموزش مستقیم، از فرشتگان آموخته‌اند. گروهی دیگر این مجموعه را ره‌آورد «ملکی صدق»[21]، (یکی از کاهنان هم عصر حضرت ابراهیم از دنیای دیگر) می‌دانند.

عده‌ای نیز کابالا را به خاطر مجموعه‌ي کاملی که از دکترین و فلسفه‌ي متافیزیکی ارائه می‌دهد، یوگای غرب نامیده‌اند. در این مجموعه، درباره‌ي کائنات، انسان و حقیقت، مطالب زیادی برای گفتن وجود دارد، همین‌طور مراسم متعددی وجود دارد که یکی از آن‌ها مدیتیشن است. کامل‌ترین مجموعه‌ از مراسم کابالا، در کتاب "اوتزخیم[22]"  موجود است. شجر حیات، سمبلی از قدرت‌ها و نیروهایی است که در جهان اثر می‌گذارند. این در حقیقت یک ماهیت چند بعدی دارد که می‌تواند به عنوان مرکز مدیتیشن مورد استفاده‌ي شاگردان قرار گیرد.

مدیتیشن تنها راه دسترسی به اسرار شجر حیات است، از طریق تعمّق و تأمل بر روی آن، بسیاری از قوانین حیات ادراک می‌گردد، (تأکید فراوان بر روی دریافت‌های درونی و فردی شده و بحث‌های روشن‌فکرانه را در این میانه راهی نیست.) درخت می‌تواند بسیاری از حقایق را به سالک بیاموزد که این فرد از مجموعه‌ي این آگاهی‌ها بعداً در زندگی روزمره‌ي خود بهره‌مند گردد و به صورت جزیی از آگاهی او دربیاید.

بسیاری از تعالیم کابالا تنها در شرایط مدیتیشن قابل درک است، کابالا از سمبول‌های اعداد، حروف و گاه معادلات ریاضی، در این راستا بهره می‌برد. واضح است که تنها در شرایط کشف و شهود ناشي از مدیتیشن است که می‌توان به این مفاهیم دسترسی پیدا کرد.

مدیتیشن فردی، نقش بسیار مهمی در تعالیم کابالیستی دارد. شجر حیات یک وسیله‌ي عادی برای بحث‌های روشن‌فکرانه نیست، هدف این مکتب، دسترسی به درون و کسب آگاهی‌های مستقیم و بی‌واسطه‌ي درونی است. بدون تردید، این سمبل برای آن‌که برخی مفاهیم عرفانی از باور به یقین تبدیل گردند، ارزش و اهمیت زیادی دارد. تمرین‌ها می‌توانند به صورت فردی و یا در گروهی کوچک صورت بگیرند. کارهای عملی تحت نظر استادی آگاه و دانا و بر روی افرادی صورت می‌گیرد که دوره‌های آموزشی نظری را به خوبی گذرانده باشند و شجر حیات در شرایط مدیتیشن، بسیاری از اطلاعات و آگاهی‌ها را در زمینه‌ي نیروهای طبیعت و قوانین جهانی، به سالک ارائه می‌دهد که تصاویری از خلقت و آفرینش، به همراه دارد.[23]

اصول مشترک در انواع مدیتیشن

1. تمرکز

همان‌گونه که اشاره شد، در انواع مراقبه، سه مرحله وجود دارد: تمرکز، آرامش و بصیرت. این مراحل متوالی نیستند، بلکه اضافی هستند. در آغاز، استاد، مراقبه‌گر را موظف می‌کند که توجه خود را روی یک نقطه متمرکز کند. همان‌گونه که مطرح شد، در مراقبه‌ی ذهنی، کانون توجه می‌تواند یک تصویر تجسمی با مفهوم خاص باشد، حال آن‌که در مراقبه‌ی غیر ذهنی، تنفس خود فرد یا میان دو چشمانش و یا یک کلمه‌ی نمادین، مورد توجه قرار می‌گیرند. در هر دو مورد، مراقبه‌گر تلاش مي‌کند با پالایش قدرت تمرکز خود، راه را بر آشفتگی ذهن ببندد. چنان‌چه افکار یا عواطف، ناخواسته هجوم آورند، آن‌ها را آزاد کرده و توجه را مکرر در مکرر به آرامی به کانون مورد نظر، معطوف می‌کند. این نوع تمرکز به رغم آن‌که مستلزم تلاش است، دارای آن مایه از قدرت و شدت نیست که مراقبه، تداخل پیدا کند. در جای آن، توجه به آرامی به کانون تمرکز، منعطف می‌شود، تو گویی این کانون، چيزي موجود است.

در بسیاری از سنن، بر اهمیت آموزش و هدایت صحیح، به عنوان مکمل مراقبه تأکید شده است. این آموزش معمولاً به موازات تمرکز، آغاز می‌شود. برخی از کارشناسان بر این باورند که مراقبه بدون هدایت صحیح، خطرناک است، چراکه فرد در کنار پیش‌رفت قدرت‌های ذهنی خویش، در نمی‌یابد که باید این قدرت‌ها را بیش‌تر در خدمت دیگران به کار گیرد. چنین مراقبه‌ای علاوه بر آن‌که به خودخواهی فرد دامن می‌زند، خود کاذب او را نیز که بایستی با شناخت تدریجی حقیقت ذهن کنار گذاشته شود، پرورش می‌دهد. اشاره‌ای که پیش‌تر به چهار جاودانه‌ی الهی (عشق و مهربانی، عطوفت، شادمانی شفقت آمیز و برابری) شد، مثال خوبی از ماهیت هدایت صحیح و لحاظ کردن آن در فرآیند مراقبه محسوب می‌شود. مراقبه‌گر چهار جاودانه را کانون توجه خود قرار مي‌دهد، به موازات پیش‌رفت مراقبه، هدایت صحیح مرتبط با جاودانه‌ها به صورت طبیعی از درون شخص سر بر می‌کند.

2. آرامش

پس از نهادینه شدن چنین تمرکزی، که ممکن است طي مدت كوتاه يا در پی ماه‌ها و یا حتی سال‌ها تمرین روزانه حاصل شود، آرامش، طالع خواهد شد. اضطراب و تنش، زاده‌ی شناخت و دریافت افکار و احساسات هستند، ولی آن‌گاه که ذهن، این شناخت و دریافت را رها می‌کند، رنج از ریشه برکنده می‌شود. در این لحظه، آگاهی، نه آگاهی از آشفتگی‌های ذهنی یا جسمی، بلکه آگاهی از "خود" است. پدیده‌شناسانی هم‌چون هوسرل و برنتانو، وجود چنین آگاهی را غیر ممکن می‌دانند، حال آن‌که فلاسفه‌ی پوزیتیویست با هیوم، هم عقیده‌اند، (هیوم معتقد بود، نمی‌تواند لحظه‌ای خود را عاری از ادراک، تصور کند). نتایج تلاش‌های انجام شده در این زمینه بر این فرضیه، صحه می‌گذارند که مراقبه به واقع سطح متحولی از هوشیاری و آگاهی ایجاد می‌کند و این امر با دعاوی جانب‌دارانه از مراقبه، هم‌خوانی دارد.

3. بصیرت

کاتاگیری در بررسی آيین بودایی ذن ژاپن، در توصیف آرامش (و در واقع همه‌ی جنبه‌های مراقبه) از واژه‌ی "خاموشی" استفاده کرده و می‌نویسد: «بر اساس آموزه‌های بودیسم، شما کاملاً طبیعی به خاموشی باز می‌گردید و حتی اگر نخواهید، به حوزه‌ی بی‌صدایی می‌رسید. این امر قابل توصیف نیست، ولی در این می‌توانید هرچند مبهم ادراک کنید. نکته‌ی اصلی این است که شما می‌خواهید بدانید».

این امر ما را به مرحله‌ی بعدی مراقبه؛ یعنی بصیرت می‌رساند. براساس هر دو مراقبه‌ی ذهنی و غیر ذهنی، این بصیرت، گاه ناگهانی رخ نموده و اشاراتی در مورد طبیعت خود فرد آشکار می‌سازد، هم‌چنین زمینه‌ای را فراهم می‌كند که مراقبه‌گر بتواند درون طبیعت، خود را بجوید. وی در این راه درمی‌یابد آن بخش از حوزه‌های حیات ذهنی که جاودان تلقی می‌شدند، به واقع گذرا بوده و درنتیجه از این طبیعت، تهی می‌باشد. مسیحیان این بصیرت را موهبت الهی می‌دانند، حال آن‌که به باور بوداییان، این بصیرت، ثمره‌ی پرورش اندیشمندانه‌ی خود فرد است، بصیرتی که سرانجام از گوتاما، بودا ساخت. توضیحات یاد شده، ممکن است در نگاه نخست چندان متناقض به نظر نرسند، چرا که به حالاتی اشاره می‌کنند که قاموس جامعی برای آن نیست. آن‌چه آشکار است این‌که شناخت تشابهات و اختلافات سنن موجود، مستلزم تلاش بیش‌تر است.

تونگ کاپا، مؤسس سه معبد بزرگ تبت و بزرگ‌ترین مفسّر آيین بودایی در قرن چهاردهم و پانزدهم، نوعی از مراقبه‌ی تحلیلی ارائه کرد که در آن، مراقبه‌گر در مرکز ذهن خود، آموزه یا دیدگاه خاصی را ثبت کرده و سپس با استفاده از عبارات کارشناسان خبره و اصول استقرایی، آن آموزه یا دیدگاه را اثبات یا نفی می‌کند. این روش در سایر سنن نیز به کار می‌رود. تشخیص منشأ بصیرت‌های حاصل از مراقبه، تا حدی به باور پیشین افراد، بستگی دارد، البته گفته می‌شود پس از حصول بصیرت، افراد دوباره در ماهیت و منشأ باورها و تصمیمات خود نظر می‌کنند. به این ترتیب فرآیند مراقبه تا برطرف شدن تردیدها و اختلافات، ادامه می‌یابد. از این رو بصیرت را یک الهام جامع و کلی نمی‌دانند. بصاير بسیارند و هریک، دیگری را به خویشتن خویش، رهنمون می‌سازند.

مراقبه‌ي متعالي (Transcendental Meditation)

به طور كلي، تکنیک مراقبه‌ی متعالی از سنّت هزاران ساله‌ي هندی که فرهنگ ودایی نام دارد، اقتباس شده است. لغت ودا از ریشه‌ی ويد (دانستن) مشتق شده است. ودا به معنای دانش زندگی است. سنت ودایی فقط محصور به هند نمی‌شود، در مقام قیاس می‌توان ودا را به مثابه‌ي درخت بسیار عظیمی تصور کرد که ریشه و تنه‌ی آن در هند و شاخه‌های آن در اکثر نقاط زمین سایه افکنده‌اند. پس می‌توان گفت ودا یک حقیقت جهانی و متعلق به تمام افراد بشر است، زیرا این تکنیک با دست‌یابی به مراحل برتر آگاهی، ما را در شناخت عمیق طبیعت انسان و روابطش با جهان پیرامون، یاری می‌رساند.[24]

آدمی تنها زمانی می‌تواند به این جهان تسلط یابد که به آن، آگاهی و اشراف پیدا کند و یا به عبارتی دیگر به چهارمین مرحله‌ی آگاهی برسد.

چهار مرحله‌ي آگاهی در ودا عبارتند از:

1.آگاهی بیداری که کالبد آدمی و عالم هوشیاری[25] است؛

2.آگاهی رؤیا که حوزه‌ی درونی و یا عالم نیمه هوشیار[26] است؛

3.آگاهی خواب که آگاهی خالص فردی یا عالم ناهوشیاری[27] است؛

4.آگاهی ماورایی[28] که همان حیات کیهانی یا جهان است.

در جریان مراقبه‌ي متعالی(TM) از این سرچشمه‌ی ازلی و ابدی؛ یعنی همان مرحله‌ی چهارم بهره می‌گیریم. در واقع، این نوع آگاهی، تمامي مشخصات عینی و ذهنی تجاربی که به وسیله‌ی مراقبه‌ي متعالی در مهارت‌های اجتماعی و فردی انسان به وجود می‌آيد را در برمي‌گيرد.[29]

در قرون گذشته، شاخه‌های ودا به صورت آيین‌های گوناگون، در سراسر جهان ظاهر گردید و در جنگ و نزاعی بی‌پایان که طرفداران آن‌ها برای اثبات حقانیت باورهای خویش به راه انداخته بودند، این درخت سالمند با آبیاری، از خطر رهایی یافت. مراقبه‌ي متعالی اولین بهره و ثمره‌ي این رستاخیز جهانی بود. آن‌ها متوجه شدند که با مراقبه‌ي متعالي، بهتر و عمیق‌تر می‌توانند به حقیقت دست يابند و به نحوي کامل‌تر، معارف مورد نظر خود را جمع‌آوری کرده و در سایه‌ي آن‌ها، به زندگی آزادتر و پربارتری برسند.

بنا بر مدل تئوریکی که ودا ارائه می‌دهد، دانش (یا شناخت قوانین طبیعت)، زیربنای اندیشه و اندیشه، نیز اساس عمل است. چنین شناختی نمی‌تواند محدود به آشنایی سطحی روشن‌فکرانه با قوانین طبیعت باشد، بلکه بیش‌تر، شامل بازتاب خودبه‌خودی و تمام عیارِ قوانین طبیعت بر سطوح مختلف تجارب ذهنی بشر است. چگونگی و میزان بازتاب این قوانین در ذهن، بستگی کامل به سطح آگاهی انسان دارد و این امر در زمینه‌های مختلف اندیشه، عمل و رفتار شخص، منعکس می‌گردد.

ماهاريشي و مراقبه‌ي متعالي

ماهاریشی همواره بر این نکته تأكيد دارد که تکنیک مراقبه‌ي متعالی را ابلاغ نکرده، بلکه به آن تجدید حیات بخشیده است. در حقیقت ماهاریشی، دانش کهن ودایی را از زیر خاکستر قرون بیرون کشیده و با زدودن زنگار ابهامات، اصالت آن را به گونه‌ای بکر و کارا، عرضه داشته است. ماهاریشی از امیتاز شاگردی"سوامی براهماناندا ساراسواتی[30]" که از سرشناس‌ترین و معتبرترین استادان هندی بوده، برخوردار بود. سوامی براهماناندا ساراسواتی، انسانی کامل و از نمونه‌های نادری بود که به حد اعلای توانایی‌های بشری دست یافت و احترام مجمع فلاسفه‌ي هندی را به خود جلب نمود. او از سال 1941 تا 1953، سِمَت "شانکاراچاریای جیوتیرمات[31]"  هیمالیا را بر عهده داشت. این سمت، یکی از چهار مسند مهم روحانیت هندی به شمار می‌آید که در عهد باستان توسط فیلسوف بزرگ هندی،" شانکارا" تأسيس شد.

سنت شانکارا از فرهنگ ودایی سرزمین هند سرچشمه می‌گیرد. فرهنگ ودایی نیز هزاران سال است که از طریق جانشینی پی در پی استادان این سنت، پایدار مانده است.

ماهاریشی برای نخستین بار، مبانی علم آگاهی را تدوین کرد و از این طریق، سنت ودایی و بینش علمی؛ یعنی دو رویکرد شناخت، یکی کهن و دیگری نو را به یکدیگر پیوند داد. او با الهام از نگرش علمی خود، توانست تجارب رو به رشد خود از مراحل بالاتر آگاهی را مثبت و وجوه اشتراک و تفاوت‌های آن را با کهن‌ترین متون فلسفی ودایی مقایسه کند.

ماهاریشی در باورهای مربوط به ماهیت و نقش مدیتیشن، تجدید نظر کرد و اعلام نمود که آن‌چه به عنوان تکنیک‌های مربوط به تمرکز می‌شناسیم، شکل تحریف شده و غیراصولی آموزش‌های اولیه است. او در ترجمه و تفسیر" بهاگاوداگیتا" (بهاگاودا ـ گیتا Bhaga – Gita، از عظیم‌ترین حماسه‌های شعری بشری است)، با شرح و توضیح بسیاری، به اثبات این تفسیر می‌پردازد که منظور از خلوت کردن که بارها در گیتا مطرح شده است، تارک دنیا شدن نیست بلکه مقصود، همين تجربه‌ي ذهنی است که در طی آن، توجه به کمک مکانیسم تکنیک مراقبه‌ي متعالی از لایه‌های سطحی و فعال ذهن، به سطوح آرام و خاموش آن هدایت می‌شود.

ماهاریشی از سال 1958 یعنی پنج سال پس از درگذشت استادش، به منظور ترویج افکار و تحقق خواسته‌های او، کار ارائه‌ي تکنیک مراقبه‌ي متعالی در غرب را آغاز کرد.

مراقبه‌ي متعالی در جهان

در ابتدای کار، ماهاريشي تصمیم گرفت در میان ملل غربی به تبلیغ بپردازد، شاید فکر می‌کرد که اگر ملل پیش‌رفته به مراقبه‌ي متعالی بگروند، بقیه‌ی جهان آن را بهتر می‌پذیرند. او به برمه، سنگاپور، هنگ‌کنگ، هاوایی، آمریکا و اروپا سفرکرد و در سال 1961 به تأسیس مراکز تربیت استاد پرداخت. در سال 1973 بیش از شش هزار استاد زیر نظر رهبری عالی «دانشگاه بین المللی ماهاریشی» فارغ التحصیل شدند. در سال 1981 تعداد آن‌ها در کل به پانزده هزار نفر رسید که این عده در 1500 مرکز در سراسر جهان به آموزش تکنیک تی. ام مي‌پردازند. در حال حاضر بیش از چهار میلیون نفر در سراسر جهان تکنیک مراقبه‌ي متعالی را آموخته‌اند. در سال 1970، اولین مجموعه تحقیقات انجام شده در زمینه‌ي تکنیک مراقبه‌ي متعالی به چاپ رسید و بعد از آن ماهاریشی اولین دوره‌ي آموزش آیورودا[32] که به سیستم سلامت فردی و جمعی، اختصاص دارد، را تأسیس کرد

پژوهش بر روی تکنیک مراقبه در بیش از دويست دانشگاه، ششصد بیمارستان و مرکز تحقیقاتی در تمام جهان در حال انجام است. به عنوان نتیجه‌ای از کار، بیش‌تر از پانصد تحقیق در مقاله به جنبه‌های وسیعی هم‌چون مطالعات فیزیولوژیک، روان شناختی و آثار جامعه‌شناختی پرداخته است. این‌ها شامل مجموعه‌ای شش جلدی از یافته‌های علمی است که بیش از 150 بار در مجله‌های علمی، چاپ شده است.

در ایران نيز، سال 1364 اولین گردهمایی آموزش همگانی مدیتیشن بدون شرایط سنی و جنسی با تشکیل گروه‌های متفاوت و در مراکز مختلف، برگزار شد.

مانترا[33]

همان‌طور که گفته شد به هنگام تمرین تکنیک مراقبه‌ي متعالی، فکر به طور طبیعی مجذوب سطوح آرام‌تر ذهن می‌شود، لیکن به تجربه درآمدن این سطوح بدون وجود وسیله‌‌ای که فکر را به تدریج از توجه به لایه‌های سطحی باز دارد، امکان‌پذیر نیست. فعالیت‌های متنوع و بی‌شمار دماغی و موضوعات کثیری که ذهن را به خود مشغول می‌دارد، مانع از تجربه‌ی‌ لایه‌های آرام‌تر آگاهی می‌‌گردد. برای آزاد ساختن ذهن از لایه‌های سطحی، وسیله‌ای لازم است که نه تنها از به خواب رفتن ذهن جلوگیری کند، بلکه هوشیاری آن را نیز برقرار نگاه دارد. به منظور حفظ هوشیاری ذهنی، جریان تکنیک مراقبه‌ي متعالی، از نوعی فرکانس ذهنی استفاده می‌کند که هیچ معنی و مفهوم خاصی ندارد، اما تأثیرات آن کاملاً شناخته شده و مثبت است. این فرکانس که اصطلاحاً آن را "مانترا" می‌نامند، به ذهن این امکان را می‌دهد که بدون توجه به موضوعی خاص، باقی بماند. در این صورت، فعالیت ذهنی به‌خودی‌خود به طور طبیعی، کاهش می‌پذیرد و در نتیجه، شخص به گونه‌ای فزاینده، احساس آرامش می‌کند.

مانترایی که به هنگام تعلیم تکنیک مراقبه‌ي متعالی به شخص، آموزش داده می‌شود، مختص اوست و باید محرمانه بماند. ضمناً این تکنیک جز به منظور تمرین، نباید استفاده شود. کار انتخاب مانترایی که مناسب شرایط فرد باشد، بسیار مهم و حساس است و توسط معلم این تکنیک بر مبنای اصول معینی که ریشه در سنت ودایی دارد و طی هزاران سال سینه به سینه نقل شده است، صورت می‌گیرد.

برای شروع مدیتيتور، در جایی آسوده می‌نشیند، چشم‌ها را برهم می‌گذارد و از فرآیند طبیعی و ساده‌ای بهره می‌گیرد که طی آن به وسیله‌ی مانترا هدایت می‌شود و به طور خودبه‌خود به سوی سطوح آرام‌تر فعالیت ذهنی، جذب می‌گردد. در این حالت ضمن حفظ هوشیاری، احساسی از آرامش و استراحت عمومی که با کند شدن فعالیت ذهنی و اغلب سلب حواس جسمانی همراه است، درون مدیتیتور را فرامی‌گیرد و آگاهی به صورت شفاف و گسترش یافته، تجربه می‌شود.[34]

این تکنیک باید روزی دو مرتبه به مدت پانزده تا بيست دقیقه در مکانی آرام و راحت صورت گیرد و در افرادی که انجام تمرین، احساس انرژی و تمایل به فعالیت را برمي‌انگیزد، رعایت فاصله‌ي زمانی با خواب توصیه می‌شود.  تجربه‌ي ذهنی ماوراء(تكنيك مراقبه‌ي متعالي)، بسیار دلپذیر و جذاب است، لیکن انگیزه‌ای که فرد را به تمرین اين تکنیک ترغیب می‌کند، صرفاً برخورداری از این خط درونی نیست، بلکه بیش‌تر مربوط به آن دگرگونی کیفی می‌شود که با تمرین، در جهت تعالی بخشیدن به زندگی، سلامت جسمی و تعادل روانی فرد پدید می‌آید.[35]

فیزیولوژیTM

در بسیاری از متون هندو که چندین هزار سال قدمت دارند، اشاره شده که علاوه بر سه حالت عمومی خودآگاهی، حالت چهارمی هم هست که از راه مدیتیشن ایجاد می‌شود. ویلیام جیمز، پدر روان‌شناسی، 75 سال پیش اذعان کرد که یوگا بیش‌تر مبتنی بر روش متدیک بیدارسازی سطوح عمقی‌ترِ قدرت اراده است و قدرت و انرژی حیاتی فرد را افزایش می‌دهد. بیش‌تر مردم چه از نظر جسمی، چه عقلی و چه اخلاقی، در محدوده‌ی کوچکی از قدرت نهفته‌ی وجودی خود زندگی می‌کنند و از بخش بسیار کوچکی از خودآگاهی و ذخایر روحی‌شان استفاده می‌کنند. از سال 1930، جست‌وجو برای حالت چهارم خودآگاهی که از نظر فیزیولوژی قابل توجیه باشد، آغاز شد. پزشک متخصص قلب، ترز‌‌‌‌بروس[36]  با دستگاه الکتروکاردیوگرافی‌اش در سال 1935 به هندوستان رفت تا با آزمایش دریابد که آیا یوگی‌ها فعالیت دستگاه عصبی خودکار خود را می‌توانند کنترل کنند، جواب مثبت بود (امکان کنترل ارادی بعضی از وظایف دستگاه عصبي وجود دارد) و سه نوروفیزیولوژیست هندی نیز با مطالعات پی‌گیر مدعی شدند که افرادی که یوگا می‌کنند، به طور کامل می‌توانند وظایفی مانند تندی تپش قلب خود را تنظیم کنند. مطالعات بعدی روشن کرد که حالت مدیتیشن، از میزان سوخت و ساز کم می‌کند. هم‌چنین گزارش شده است که منحنی امواج مغز در حالت مدیتیشن، در دیگر حالات خودآگاهی دیده نمی‌شود؛ تی.ام، حالتی منحصر به فرد از استراحت عمیق ایجاد می‌کند که با آماده باش روانی همراه است.

محققان مجموعه‌ تغییرات حاصل از تکنیک تی.ام را پاسخی روانی- فیزیولوژیکی می‌دانند که انرژی و تعادل بدن را حفظ می‌کند. انواع تغییرات فیزیولوژیکی هم‌زمانی که در طول تمرین تی.ام دیده می‌شود، در بعضی از پژوهش‌گران این حدس را به وجود آورده است که  این تمرین به طریقی موجب تحریک بازتاب تجدید حیات کننده‌ای در مغز می‌شود و در فعالیت قشر مغز تغییرات قابل توجهی به وجود می‌آورد.

رابرت كيت والاس آمریکایی، اولين دانشمندي بود که در سال 1970 به بررسي علمي حالت خودآگاهي همت گماشت. به اعتقاد او حالت روانی- فیزیولوژیکی حاصل در حین تمرین تی.ام آن چنان منحصر به فرد است که می‌توان آن را حالت اصلی چهارم خودآگاهی نامید. او می‌گوید در این حالت، ویژگی‌های امواج مغزی، سطح مصرف اکسیژن و مواد شیمیایی خون، این حدس را به وجود می‌آورد که این حالت از بیداری، با خواب دیدن، خوابیدن و حالت‌های آماده باش مثل هیپنوتیزم و تلقین متمایز است.[37]

برخی از یافته‌ها و تحقیقات علمی تکنیک TM

یافته‌های تحقیقات نشان می‌دهد که برنامه‌ي TM به عنوان کمک در جهت درمان فشار خون و کاهش آن مفید و مؤثر است. از آن‌جایی که برنامه‌ي TM ثبات سیستم عصبی خودکار را افزایش می‌دهد، در هر دو جنبه؛ درمان فشار خون و پیش‌گیری از بیماری قلبی، دارای اهمیت به‌سزایی است.[38]

مطالعات علمی اخیر که در مرکز منبع خلاقیت معنوی (2002)[39] بر روی نوروفیزیولوژی انجام شده، بر روی تغییراتی که در الگوهای امواج مغزی و تفاوت‌هایی که در افراد مدیتيور و غیرمدیتیتور وجود داشته است، نیز صورت گرفته و به قرار زير است:

- افزایش تولید آلفا (8-13 هرتز یا سیکل در ثانیه)

- افزایش فعالیت تتا (4-7 هرتز)

- افزایش فعالیت بالای بتا (20-40 هرتز)

الگوی آلفا با آرامش و توجه، الگوی تتا با خیال پردازی، تصویرسازی و خلاقیت و بتا با تمرکز بسیار بالا همراه و در ارتباط است.

بنابر این پژوهش، TM به ایجاد حالت آرامش، خلاقیت و الگوی تمرکز یافته‌ی فعالیت مغزی که در یک فرد با همه‌ی کیفیات رخ می‌دهد، کمک می‌کند.

پژوهش‌های دیگر نشان داده است که TM باعث تولید یک هم‌زمانی نیم‌کره‌ای[40] می‌شود که با خلاقیت همراه است، خوگیری[41] را کاهش می‌دهد و باعث ایجاد ادراک تازه می‌شود. دانش نوروفیزیولوژی مراقبه‌ي متعالی به‌سرعت در حال دگرگونی است. پیش‌رفت‌های اخیر در زمینه‌های پزشکی مثل rCBF (جریان خون منطقه‌ای مغز)، MRI (تصویرسازی با رزونانس مغناطیسی)، MES (مغناانسفالوگرافی) و EEG (الکتروآنسفالوگرافی)، راه را به سوی یک سری مطالعات گشود، تا بدان وسیله یافته‌های در زمینه‌ی اثرات مدیتیشن متعالی بر رفتار عصب- شناختی امکان بازسازی یابد.

اثرات روان شناختی TM

آلموگرین[42] این فرض را مطرح کرد که آثار فیزیولوژیکی TM، مي‌تواند تأثير روان شناختی مناسبی هم دربرداشته باشد. مغز کنترل کننده‌ی افکار و رفتار است. مغز علاوه بر بهبود سلامت شخص، به سطح وسیعی از فرآیندهای عاطفی و روانی هم می‌پردازد.[43]

در گزارش‌هایی که از افراد مديتیتور رسیده، تغییراتي در نحوه‌ی فراگیری، ايجاد آرامش، کاهش افسردگی، قوی‌تر شدن ذهن و ... مشاهده می‌شود. بروز استرس و عدم تعادل در دستگاه عصبی، احساس رضایت‌مندی را محدود می‌کند. استرس، سطح مطلوب برانگیختگی را افزایش می‌دهد و استرس مکرّر، موجب از میان رفتن نشاط در فعالیت شخص می‌گردد.

شلی[44] برای این منظور، آزمایشی انجام داد، او 150 نفر مدیتیتور و 150 نفر افراد عادی را انتخاب کرد و پرسش نامه‌ی پیچیده‌ای که به تحصیل ریاضی نیاز داشت و در مورد سعادت کلی افراد بود، به آن‌ها داد. نتایج به دست آمده، نشان داد که مدیتیتورها: سعادتمندتر از دیگرانند؛ آرام‌ترند؛ کم‌تر غم می‌خورند؛ شادترند؛ در جست‌وجوی روابط اجتماعی هستند؛ در برابر شرایط موجود نسبت به دیگران با ثبات‌ترند و ظاهراً حس معناجویی و هدف در فعالیت ایشان بیش‌تر است.  به طور کلی این تحقیقات، نشان می‌دهد که TM، از طریق پايین آوردن سطح برانگیختگی، سلامت روانی را بهبود می‌بخشد.[45]

اثر مدیتیشن در كاهش بیماری‌های روان‌تنی[46]

ویلسون و هانس بورگل طبق تحقیقات،  با انجام تکنیک TM بر روی 23 بیمار مبتلا به آسم، حدود 94% بهبودی مشاهده کردند.

با انجام تکنیک TM، در نابسامانی‌های خواب نیز بهبودی مشاهده شده است. همه می‌دانیم محرومیت شخص از خواب به شدت وضع روانی ـ فیزیولوژیکی را بر هم می‌زند و آشفتگی‌های خواب یکی از رایج‌ترین بیماری‌ها در عصر حاضر است. به نظر می‌رسد دو بار تمرین TM در روز، به برقراری هماهنگی فیزیولوژیکی کمک می‌کند. در تحقیقاتی که اثر برنامه‌ی TM در محرومیت از خواب را مورد  بررسی قرار دادند، مشاهده شد که خستگی مدیتيتورهای محروم از خواب، در مقایسه با گروه دیگر بسیار کم‌تر است. پژوهش‌های بی‌شماری هم در رابطه با تأثیر روش TM در درمان صرع در سال‌های اخیر در حال انجام است.

داده‌های فیزیولوژیکی درباره‌ی آثار مدیتیشن، این حدس را پیش می‌آورد که تمرین منظم آن  ناراحتی‌های روان تنی را کاهش می‌دهد. البته نباید منکر درمان‌های دارويی شده و فکر کرد مدیتیشن روش درمانی اسرارآمیزی دارد، اما تمرین منظم آن، در درمان ناخوشی‌ها سهم بسزایی دارد.[47]

آثار مراقبه‌ي متعالی بر بخش‌هاي مختلف زندگي فرد

طی سي سال گذشته در بیش از دويست دانشگاه مستقل و مؤسسه‌های تحقیقات در 27 کشور جهان نشان داده‌ شد که برنامه‌ي مراقبه‌ي متعالی برای ثبات بخش‌های مختلف زندگی فرد؛ ذهن، بدن، رفتار فردی و اجتماعی و محیط زندگی سودمند است. برخی نتایج حاصل از این تحقیقات به قرار زیر است:

الف) تثبیت ریتم‌های مغزی:

1.  توازن فعالیت مغزی بین دو نیمکره‌ي مغز

2.  عادت به کارکرد ثابت و منظم مغز در فعالیت‌ها

ب) بهبود ثبات فیزیولوژیک در فعالیت‌ها:

1.  افزایش کارآیی قلب و عروق

2.  افزایش ظرفیت حیاتی

3.  افزایش کارآیی دستگاه تنفس

4.  افزایش ثبات سوخت و ساز بدن

5.  جبران سریع‌تر خستگی جسمی

6.  افزایش ثبات سیستم‌های غیر ارادی بدن

7.  کنش و واکنش مؤثر با محیط

8.  افزایش ثبات دستگاه اعصاب غیر ارادی

9.  ثبات حالت استراحت

10.  ثبات بهبودی جسمی

11.  ثبات تندرستي

پ) ثبات در سلامتی:

1.  مقاومت بهتر در مقابل بیماری

2.  جبران سریع‌تر کم خوابی

3.  عادی شدن فشار خون بالا

4.  رهایی از بی‌خوابی

5.  اثرات مفید بر آسم

6.  کاهش مصرف سیگار و الکل

7.  کاهش مصرف داروهای تجویز نشده

8.  عادی شدن وزن بدن

این تغییرات فیزیولوژیک موجب تغییرات پسیکولوژیک می‌شوند.

ت) ثبات روانی:

به کمک برنامه‌ي مراقبه‌ي متعالي، ثبات روان شناختي (حفظ توازن روانی و عاطفی) افزایش می‌یابد که نشانه‌های آن عبارتند از:

1.  افزایش ثبات عاطفی

2.  کاهش اضطراب

3.  کاهش افسردگی

4.  کاهش عصبیت

5.  هوشمندی قوی‌تر

6.  ثبات در توجه

7.  افزایش کنترل درونی

8.  افزایش اعتماد به نفس

9.  تثبیت حافظه‌ي منظم

10.  افزایش فردیت

11.  افزایش تحقق نفس

12.  افزایش حرمت فرد

هنگامی که ذهن به طور مکرر از تکنیک مراقبه‌ي متعالي، بهره می‌برد و در با ثبات‌ترین وضع خود (آگاهی خالص) استقرار می‌یابد، ثبات روانی به عنوان نتیجه‌ی خودبه‌خود این جریان، حاصل می‌شود. ذهن و عواطف، از گذر تجربه‌ي آگاهی خالص، به توازن می‌رسند و به فکر و عمل جهت‌داری منجر می‌شوند که تمامی جنبه‌های روانی آدمی را تثبیت می‌کنند.

این تغییرات فیزیولوژیک و پسیکولوژیک، موجب تغییرات سوسیولوژیک می‌شوند.[48]

ث) ثبات اجتماعی:

از طریق تکنیک مراقبه‌ي متعالي، ثبات سوسیولوژيک (ثبات روابط بین افراد) افزایش می‌یابد که نشانه‌های آن عبارت‌ است از:

1.  افزایش احترام

2.  افزایش صمیمیت

3.  افزایش معاشرت‌ها

4.  افزایش خوش خلقی

5.  افزایش بردباری

6.  افزایش تمایل به پذیرفتن انسان به عنوان موجودی که اصالتاً خوب است.

7.  افزایش ثبات شغل

8.  کاهش تأثیراتی که موجب دور شدن افراد از هم می‌شود:

1-8.کاهش کمبودهای اجتماعی

2-8.کاهش تندمزاجی

3-8.کاهش مصرف داروهای تجویز نشده

این تغییرات جسمی، روانی و اجتماعی، موجب تغییرات اکولوژیک می‌شوند.

ج) ثبات محیط زیست:

از طریق تکنیک مراقبه‌ي متعالي، ثبات جسمی، روانی و اجتماعی مدیتیتور رشد می‌یابد. هنگامی که انسان، به عنوان پرنفوذترین عضو محیط، به ثبات بیش‌تر دست می‌یابد، طبیعتاً اثر این ثبات را در اطراف خود می‌پراکند و موجب توازن و هماهنگی شدید در محیط می‌شود و بدین طریق است که برنامه‌ي ترنسندنتال مدیتیشن، عامل مستقیم ازدیاد ثبات اکولوژیک می‌شود.

1. افزایش ثبات فیزیولوژیک:

1-1.افزایش ثبات دستگاه اعصاب غیرارادی

2-1.ثبات حالت استراحت

3-1.ثبات بهبودی جسمی

4-1.ثبات تندرستی

5-1.افزایش ثبات پسیکولوژیک[49]

اشتراكات و افتراقات مراقبه‌ي اسلامي و تكنيك مراقبه‌ي متعالي

مراقبه یکی از ارکان مهم  سیر و سلوک است که سالک به فراخور هر منزل و مقام بدان می‌پردازد، حقیقت و روح مراقبه‌ي اسلامی، توجه دايم به حضور خداوند است. عرفای مسلمان، اين نوع مراقبه را حالتی از حالات قلبی می‌دانند که نوعی معرفت به بار می‌آورد و بر اعمال جوارحی و جوانحی انسان تأثیر می‌گذارد، اما مراقبه‌ي متعالي (TM)، يك تكنيك و روش است. تكنيكي علمي  و روشي ساده  براي پيشروي، بدون تلاش ذهن و تحت تأثير متقابل انرژي و تمركز كه باعث دوري از واقعيات مي‌شود.

از طريق TM ذهن توان بالقوه‌ي خود را براي نيل به هوشياري نامحدود، آگاهي ماورايي، آگاهي وحدت، شكوفا مي‌سازد. مراقبه‌ي متعالي، شناخت تمام چيزهايي است كه به ذهن وارد و از آن خارج مي‌شود و در اصل تأثير متقابل انرژي و مركز است و اين نيروهاي پويا با مرحله‌ي ذهني و قرار گرفتن حالت صحيح بدن هماهنگ است.[50]

مديتيشن متعالي (TM) يك راه علمي مشخص و قابل انجام است كه براي همه نتيجه‌ي مشخص و يك‌ساني دارد و در واقع واكنش طبيعي است كه تحت شرايطي خاص، ايجاد مي‌شود؛ يعني حالت ستيز يا گريز. اين واكنش طبيعي بدن را، عكس العمل مي‌نامند كه موجب تغييرات فيزيولوژيك مي‌شود؛ مثل تحليل سوخت و ساز بدن، كم شدن تعداد تنفس و ترشح  سروتونين كه باعث حالت خلسه می‌شود. در مديتيشن متعالي(TM) اين حالت را هوشياري يا آگاهي متعالي مي‌گويند و شعور و آگاهي كه از نظر علمي به عنوان آثار و نشانه‌هايي از مغز و فعاليت‌هاي آن تلقي مي‌شود، بازتاب قدرت روحي انگاشته مي‌شود.

اما حقيقت مراقبه در نظر گرفتن مراقب و توجه دادن فكر به سوي اوست. منظور از اين مراقبت، حالتي است كه نوعي معرفت به اين حقيقت را در دل به وجود مي‌آورد كه خداوند بر ضماير، آگاه و بر اسرار دانا و بر اعمال بندگان ناظر است و نتیجه‌ی آن، ایجاد اعمالی در دل و جوارح مي‌باشد.

نکته‌ی مهم این است که آرامشی که در اثر مدیتیشن از طریق تکرار یک کلمه یا صوت ایجاد می‌شود، هیچ ارتباطی با خود شخص ندارد؛ یعنی تلاش شخص و عمل‌کرد او منجر به این نتیجه نمی‌شود بلكه یک عکس العمل طبیعی است که ایجاد می‌شود، در حالی‌که در مراقبه‌ی‌‌ اسلامي، فرد سالک در روند حصول آرامش نقشی بسیار مهم دارد و مجموعه‌ی عمل‌کردهای اوست که منجر به این نتیجه می‌شود نه عکس‌العمل و فعل و انفعال‌های درونی او، فضل و لطف خداوند نیز در رسیدن به این غایت و هدف، بسیار مهم است.

با توجه به توضیحات بالا می‌توان نتیجه گرفت که: مديتيشن عادي، مراقبه‌ي متعالي (TM) و نه هیچ‌کدام از روش‌هاي تمركزبخش غیر دینیِ منبعث از مکاتب شرقی، نمی‌توانند جایگزین مراقبه‌ی اسلامی شوند.

سرچشمه‌ي تعالیم مراقبه‌ي متعالی (TM)، آیین‌های بودا و هندو است. در عرفان‌های هندویی، روح یکتاپرستی و توحیدی موجود نیست و عمدتاً در اين ادیان، مسائل الحادی و بت پرستانه مطرح است، به‌طور نمونه، نفس پرستی یا پرستش اشیاء، اشخاص، حیوانات و شریک قائل شدن موجودات دیگر در برابر خدا. پيروان مکتب هندوئیسم از موجود مشخصی به نام خدا یاد نمی‌كنند و به آن باوری ندارند و اگر هم خدا مطرح شود، خدا یا خدایان موهومی است که اهمیت آن‌ها بیش‌تر از انسان نیست (این تفکر با اومانیسم که اساس و پایه‌ي تمدن غرب است، هم‌خوانی دارد). در نظام بودایی نیز جایی برای خدا و اعتقاد به او وجود ندارد، در بودا اعتقاد به دين الهي و پيامبر مطرح نيست البته فرقه‌ی ماهایانا، بعدها بودا را به مقام خدایی رسانده و مورد پرستش قرار دادند.[51]

تمام کتاب‌هایی که در عرفان‌های هندو مقدس شمرده می‌شوند، حاصل تجربیات درونی انسان است و به طور مستقیم با وحی الهی ارتباطی ندارد و اگر کلمات حقی در آن‌ها دیده می‌شود، قطعاً ریشه در کتاب‌های آسمانی دارد. در مراقبه‌ي متعالی TM)) نیز تأکید می‌شود که داشتن دین و مذهب، نقشی در انجام این تمرینات ندارد. به عبارتی هیچ‌گونه پشتوانه‌ای الهی برای آن وجود ندارد و صرفاً راه و دستورالعمل‌هایی است که توسط خود بشر ارائه شده است. طرفداران این روش مدعی هستند که بدون اعتقاد به خدا و پیامبران می‌توان در درون خود، مأوا گزید و نشاط و آرامش معنوی و درونی را تجربه کرد.[52]

مکاتب هندو و بودا که مراقبه‌ي متعالی  (TM)برگرفته از آن‌هاست، اعتقادی به معاد ندارند، از نظر آن‌ها زندگی در سرای دیگر که چندان شناخته شده نیست، برای عده‌ي مخصوص و بسیار محدودی محقق می‌شود؛ آن‌ها یا کسانی هستند که به نیروانا رسیده‌اند و یا کسانی که به ورطه‌ي شقاوت سقوط کرده‌اند. انسان‌های دیگر در چرخه‌ي سمسارا به این جهان بازگشته و زندگی می‌کنند و البته زندگی آن‌ها بستگی به اعمال گذشته‌ي ایشان دارد؛ اگر نيكوكار بودند، در خانواده‌ای برهمنی یا طبقات بالا ظهور خواهند يافت و در غیر این صورت در طبقات پایین و حتی به صورت حیوانات یا گیاهان به این جهان باز خواهند گشت.

طبیعی است که وقتی اعتقادی به معاد نباشد، فقط این دنیا، خود انسان و ارضای نیازهایش مهم می‌شود، مراقبه‌ي متعالي (TM) نیز رسالتی جز این ندارد و چنين مراقبه‌اي صرفاً برای فراموشی همه چیز و همه کس و رسیدن به آرامش شخصی انجام می‌شود(خود محوری).

انجام هر برنامه‌ای احتیاج به روش و طریقی دارد که فرد با به کارگیری آن به اهداف برنامه، دست می‌یابد. سالک (به طور عام) مراقب اعمال، رفتار و حالات نفسانی خود است تا بتواند به سعادت که همان کسب رضایت حق تعالی است، برسد. مدیتیشن متعالی (TM) نیز برای مراقبه، روشی دارد که به داوطلبان معرفی و آموزش داده می‌شود. در این‌جا به منظور مقایسه‌ي بهتر به بیان تفاوت‌های «ذکر» به عنوان یکی از روش‌های مراقبه در عرفان اسلامی و «مانترا» در مراقبه‌ي متعالي (TM) می‌پردازیم:

ذکر «یاد کردن» و «به خاطر آوردن» است و به طور کلی معتقدان به شریعت، وقتی ذکر را به کار می‌برند، مراد و مقصود آن‌ها، همان یاد خداوند بزرگ است.

- آن‌گاه که معرفت و عشق با ذکر همراه گردد، سالک می‌تواند به درک حضور دايمی خداوند نائل شود و به آرامش واقعی برسد. اما مانترا، وسیله‌ی خالی کردن ذهن و دوری از تفکر و تعمق است، لذا آرامش کاذب و موقت به دنبال دارد.

- مانترا که به صورت ذکر، بارها و بارها و به طور مکرر خوانده می‌شود، غالباً  واژه‌ای بی‌معنی است که صرفاً یک فرکانس صوتی دارد، یک صدا و صوت است و دیگر هیچ، نه معنی دارد، نه مفهوم و نه فکر را به خود مشغول می‌کند، در حالی‌که در مراقبه، ذکر باید معنی‌دار، جهت‌دار و هدف‌دار باشد؛ ذکر، طرد و نفی غفلت است؛ لذا سرشار از معانی بلند و عمیق است.

- در مراقبه‌ي متعالي TM)) توصیه می‌شود که واژه‌ای بی‌معنا بگویید تا تفکری ایجاد نشود و شما سریع‌تر بتوانید با شعور خلاق و آگاهی عمیق، مرتبط شوید! در حالي كه در مراقبه‌ي اسلامي، تفکر جایگاهی والا دارد و ذکر، زمانی مقبول درگاه الهی مي‌شود که با فکر و تمرکز بيان شده باشد.

- مانترا، دو بار در روز و به مدت پانزده الی بیست دقیقه انجام می‌شود، اما در مورد ذکر، نه تنها محدودیتی وجود ندارد، بلکه سالک بايد همیشه مشغول ذکر (زبانی یا قلبی) و مراقبه باشد. مراقبه‌ي متعالي TM)) برای همه‌ي افراد به یک روش و یک شکل انجام می‌شود، اما مراقبه‌ي اسلامي برای افراد مختلف با توجه به مرتبه و مقام سیر و سلوک، متفاوت است.

چند ملاحظه‌ي انتقادي

الف) مراقبه‌ي متعالي (TM)، آثار و نتایجي فردی، از قبيل: مقاومت در برابر بیماری‌ها، کنترل فشار خون، کنترل صرع، کاهش تنش عضلانی دارد. این آثار اگرچه مثبت هستند، اما فقط منحصر به خود فرد و جسم اوست. فرد محوری، مشخصه‌ي بارز مراقبه‌ي متعالي (TM) است.

ب) در مراقبه‌ي اسلامي بعضی آثار به خود فرد (جنبه‌ي درونی فرد)، پاره‌ای به روابط فرد با دیگران و دسته‌ای نیز به روابط فرد با مبدأ و مقصد حرکتش؛ یعنی خدای سبحان، مربوط می‌شود. در بعد فردی، مراقبه‌ي اسلامي با زدودن زوايد قلب و ایجاد تحول در درون فرد، اعمال و کردار او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. درباره‌ی روابط افراد با هم در مراقبه‌ي متعالي سخنی گفته نشده است. درحالي كه مراقبه‌ي اسلامي به این مسئله پرداخته و باعث قبول و پذیرش دل‌ها، احساس مسئولیت در مقابل سایر انسان‌ها، احسان و نیکی به دیگران و مزاياي متعدد دیگری شده است که در این مقاله فرصت پرداختن به آن‌ها نیست.

ج) در مراقبه‌ي متعالي (TM)، افراد نسبت به مسائل اجتماعی بی‌تفاوت هستند و ایجاد روحیه‌ي سازش و تسلیم از مهم‌ترین ویژگی‌های اين مراقبه است، درحالي كه در مراقبه‌ي اسلامي سالك در رابطه با مسائل اجتماعی، احساس مسئولیت می‌کند، حق را از باطل تمیز می‌دهد و در مقابل ظلم و ستم، بی‌تفاوت نیست.

د) یکی از آثار و نتایج مهم مراقبه‌ي اسلامي، حصول طمأنینه و آرامش است که مهم‌ترین ادعای مراقبه‌ي متعالي (TM) نیز هست، به منظور روشن شدن تفاوت این دو، نگاهی به معنای کلمه‌ی طمأنینه، لازم است. طمأنینه در لغت به معنای آسایش و استراحت معنوی و قرار و سکون قلب  و در اصطلاح به معنای، سکون درجا و امن و سرور و مکث آن در قلب، به صورت مدام است (سکینه نیز به همین معناست، اما مکث مدام ندارد).

«طمأنینه یا به ذکر خداست که طمأنینه‌ي دل است و دیگر طمأنینه‌ي روح است  در قصد به کشف، که تعلق به روح دارد و عامل صحت قصد است. طمأنینه شهود حضرت است به لطف که به دوام مشاهده باشد».[53] در قرآن نیز اطمینان به‌عنوان صفت قلب آمده است، آن‌جا که می‌فرماید: «یا اَیَّتُها النَفسُ المُطمئنه ارجعی إلی رَبُّکِ راضِیَه مرضِیَّه...»[54] و «اَلذینَ آمنوا وَ تَطمَئِنُ قُلوبُهُم بِذِکرِ اللهِ الا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب

چنان‌که دیده می‌شود، در مراقبه، سالک در سایه‌ي اتصال و انس به حق تعالی  به آرامش روح و جسم می‌رسد، البته رسیدن به این مرحله، نیاز به مقدماتی دارد که اولین آن توبه و مبارزه با نفس و اصلاح اعمال بیرونی و درونی است، اما در مراقبه‌ي متعالي (TM)، اتصال و ارتباطی با خالق و مبدأ وجود ندارد، اعمال و کردار فرد، اهمیتی نداشته و  نیازی به مقدمات اولیه برای انجام مدیتیشن و مانترا نیست و آرامشی که به دست می‌آید، صرفاً بر اثر خستگی ذهنی و از کار افتادن فعالیت مغز است. آرامشی که به‌عنوان نتیجه‌ی مهم مراقبه‌ي متعالي (TM) مورد ادعاست، در واقع تخلیه‌ي فشارهای ذهنی و فکری است که بر فرد وارد شده است و آرامشی کاذب و موقت است، در حالی‌که آرامش در مراقبه‌ي اسلامي نزدیک شدن به حق تعالي است، لذا آرامش واقعی و پایدار محسوب مي‌شود.

این دستاورد (آرامش موقت) در واقع، مخصوص مراقبه‌ي متعالي (TM) نبوده، بلکه چنان که قبلاً توضیح داده شد، عکس‌العملی است که در نهاد هر انسانی قرار دارد و تكنيك‌هاي ديگري از قبيل هیپنوتیزم، بیوفیدبک، بعضی از ورزش‌ها، هنرها، داروها، مخدرها و قرص‌های روان‌گردان نیز چنین نتیجه‌ای را به دنبال دارند.

هـ ) یک نقد اساسی که می‌توان به مانترا در روند مدیتیشن وارد کرد، این است که مربیان این روش معتقدند، عمیق‌ترین مراحل یا سطوح مدیتیشن  زمانی حاصل می‌شود که یک واژه بدون معنی یا بدون معانی عمیق و ریشه‌دار به‌ عنوان مانترا انتخاب شده باشد، آن‌ها می‌گویند که مانترا باید بی‌معنی باشد تا تفکری ایجاد نشود و ارتباط، سریع باشد. مانترا که به صورت ذکر، بارها و بارها خوانده می‌شود، غالباً واژه‌ای بی‌معنی است که صرفاً یک فرکانس صوتی دارد، یک صدا و صوت است و دیگر هیچ؛ نه معنی دارد و نه مفهوم و نه فکر را به خود مشغول می‌کند. هدف اصلی، انجام یک کار در زمانی مشخص است. این ذکر به هر صورت که باشد، حتی بی‌معنی، فرقی نمی‌کند، (البته واژه‌ی «اوم»[55] تنها واژه‌ی معناداری است که پیشنهاد می‌شود). چنان‌چه پیداست در این‌جا ما شاهد تناقض در خود این مجموعه هستیم،  به راستی یک کلمه‌ی مقدس چگونه می‌تواند بی‌معنا باشد و در عین حال، لطافت و آرامش روحي به وجود آورد؟ آن‌ها که اهل مانترا هستند، می‌گویند فرآیند پالایش، خود به خود صورت می‌گیرد و شخص به پاکی درون می‌رسد، اما در مراقبه‌ي اسلامی، ابتدا باید معنی و تفکر وجود داشته باشد تا القاء انجام شود و پیام‌های مثبت به درون فرستاده شود و بعد از آن، این پیام‌های مثبت به مبارزه با منفی‌ها برمي‌خیزند و به این صورت درون پالایش، پاک مي‌شود.

ذکری که در مراقبه‌ي اسلامي گفته می‌شود، شامل چهار مرحله است: نخست ذکر بر زبان می‌آید؛ دوم علاوه بر زبان، قلب نیز ذاکر و متذکر می‌شود؛ سوم آن‌که، ذکر خدا چنان در قلب ذاکر جا می‌گیرد و بر آن مستولی می‌شود که بازگیری توجه قلب از آن مشکل خواهد بود و چهارم آن‌که سالک، یکسره در ذکر، غرق شود، طوری‌که دیگر نه به ذکر و نه به قلب خود توجه کند. چنان‌که ملاحظه می‌شود ذکر در همان مرحله‌ي نخستین، با مانترا منافات دارد. در مدیتیشن، صورت مانترا را مدام در ذهن تکرار می‌کنند و مطلقاً لب و زبان تکان نمی‌خورد؛ حتی به مراقبه‌کنندگان توصیه می‌کنند که مراقب باشند زبان‌شان تکان نخورد. حال آن‌که در مراقبه‌ي اسلامي، ذکر الزاماً باید بر زبان جاری شود. شاید این به همان موضوع تلقین به نفس برمی‌گردد، اگر تلقین به نفس با زبان انجام شود و در ذهن به آن فکر کنیم، تأکید بیش‌تری بر آن شده و در ناخودآگاه بهتر نفوذ می‌کند.

و) دومین نقد این‌جاست که هنگام بیان مانترا فرد به فکر خود اجازه می‌دهد که به هر سو برود، نه از فکر جلوگیری  می‌کند و نه مجاز است متوجه مانترا باشد! درحالي كه در مراقبه‌ي اسلامي شخص چنان در ذکر خود فرو رفته که برایش مشکل است به چیز دیگری فکر کند و این نشانه‌ی آن است که شخص کم‌کم به لایه‌های عمیق‌تر مغز و به آن آگاهی خالص و ناب دست یافته است، پس از آن شخص کاملاً در ذکر خود غرق می‌شود و این غرقه شدن چنان است که همان واژه‌ی ‌‌‌ ذکر می‌تواند حجاب ذاکر شود؛ یعنی این‌که خود واژه، بی‌معنا و بی‌مفهوم می‌شود و شخص در معنی واقعی آن جاری می‌گردد. همه‌چیز در این مرحله نهفته است: عشق الهی، محبت بیکران، روشن بینی، شفا، رشد، معرفت و قرب که همه در نتیجه‌ی اتصال به ساحت ربوبی حاصل شده است و این همان چیزی است که مراقبه‌ي متعالي (TM) و مانترا با آن فرسنگ‌ها فاصله دارد.

ادعای این‌که فقط مانترا می‌تواند باعث ایجاد حالت آرامش شود، با تحقیقات محققین سازگار نیست؛ پاولف که در اوایل قرن بیستم آزمایش‌هایی در رابطه با فهم و درک مباحث فیزیولوژی انجام داد، معتقد است پس از تکرار ذهنی و مستمر یک واژه، بالأخره مرکزی در ذهن که به این عمل تکراری مربوط است، دچار خستگی می‌شود و در این نقطه مهار پدید می‌آید و این حالت به سایر قسمت‌های مغز بسط و گسترش مي‌يابد و در نهایت به ایجاد و استقرار حالتی به نام خلسه یا ترانس منجر می‌شود.[56] پس در واقع تکرار هر کلمه‌ای می‌تواند همان حال و هوای حاصله از تکرار مانترا را به وجود آورد.

روان‌شناسی امروز ثابت کرده است که با ذکر یک مانترا عملاً بعد از دقایقی، تمام قسمت‌های ذهن را خستگی و رخوت فرا می‌گیرد و صرفاً یک نقطه‌ي فعال باقی می‌ماند. اشتباه مسلّمی که بعضی از معلمان تکنیک مدیتیشن مرتکب می‌شوند و امروزه علم آن را به شدت مردود اعلام می‌کند، این است که می‌گویند هر کس مانترا یا صوتی مخصوص به خود دارد و ادعا می‌کنند که قادرند مانترای هر کسی را کشف کنند و مانترای مخصوصش را به طور خصوصی اعلام کنند و حتی به او می‌گویند که این واژه صرفاً مال شماست و مراقب باشید که آن را با هیچ‌کس در میان نگذارید. امروزه علم این موضوع را کاملاً رد کرده است. شما می‌توانید هر واژه‌ي ثابتی را که دوست دارید، انتخاب و از آن استفاده کنید.

آرامشی که با تکرار مانترا حاصل می‌شود، بر اثر نوعی خستگی ذهنی و از کار افتادن فعالیت آن است؛ یعنی آن‌چه به عنوان رکن چهارم مراقبه‌ي متعالي از آن یاد می‌شود، عبارت است از نظاره‌ي محض یا نگرش بی تفاوت. وقتی بر اثر تکرار مانترا مغز تا اندازه‌ای از کار می‌افتد، دستگاه عصبی با کاهش فعالیت روبه‌رو شده و ماهیچه‌ها سست می‌شوند و فشار عضلانی به کاستی می‌گراید، در این شرایط می‌توان به نظاره‌ي محض یا نگرش بی‌تفاوت رسید؛ این حالت با تکرار هر کلمه یا صوت به وجود  می‌آید.

ز) نکته‌ی مهم دیگر در نقد مراقبه‌ي متعالي (TM) این است که روحیه‌ی سازش و تسلیم پذیری را تقویت می‌کند؛ «بام‌دادان و شام‌گاهان به مدیتیشن  بپردازید و در بقیه‌ي ساعات راجع به پدیده‌ها و مسایل زندگی سخت نگیرید».[57]

بعضی از محققین، مراقبه‌ي متعالي (TM) را نمونه‌ای از عرفان پست مدرن می‌دانند که ریشه در مکاتب هندوئیسم و بودیسم داشته و با مبانی تمدن غرب، یعنی اومانیسم و سکولاریسم کاملاً هم‌خوانی و ارتباط دارد.[58]


منابع

 

1. ابن‌عربی، محی‌الدین، فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ترجمه‌ی‌‌‌‌ گل بابا سعيدي، تهران، انتشارات شفيعي، 1383 ش

2. ابن‌فارس ابن زكيا، ابوالحسن، معجم مقاييس اللغه، تحصيل و ضبط عبد السلام محمد هارون، ج2، بيروت، انتشارات دارالجيل، 1411 ق.

3. اكونور، جوزف، جان سيمور، برنامه‌ريزي عصبي- كلامي ان. ال. پي، ترجمه‌ی مهدي قراچه داغي، تهران، انتشارات البرز، 1383 ش.

4. برولی، هوکینز، آیین بودا، ترجمه‌ی محمد رضا بدیعی، تهران، انتشارات اميركبير، 1380 ش.

5. بلوم فیلد، هارولد.اچ، تی ام- دانش هوشیاری خلاق- ترجمه‌ی بهزاد فرخ سيف، تهران، انتشارات روشن‌گران، 1371 ش.

6. بنسن، هربرت، آرامش بیکران: مدیتیشن خلاق، بازیابی گنجینه‌ی نهان شده، ترجمه‌ی رضا جماليان، تهران، موسسه‌ی بين المللي نسل نو انديش، 1386 ش.

7. سياح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوينف، ج2، تهران، انتشارات اسلام،1374 ش.

8. شروت، ريچارد، بررسی علمی خود هیپنوتیزم، ترجمه‌ی رضا جماليان، تهران، انتشارات اميركبير، 1371 ش.

9. گروز، دان، مراقبه، ترجمه‌ی نفيسه معتكف، تهران، انتشارات دريا، 1381 ش.

10. ماهش یوگی، ماهاریشی، مدیتیشن (عرفان کهن)، ترجمه‌ی رضا جماليان، تهران، انتشارات درسا، 1376ش.

11. مظاهری سیف، حمید رضا، جریان شناسی انتقادی عرفان‌های نو ظهور، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي،1387 ش.

12. هامفري، نائومي،  مديتيشن(طريقت باطني)، ترجمه‌ی رضا جماليان، تهران، انتشارات درسا،1373 ش.

13. هویت، جیمز، مراقبه، ترجمه‌ی منوچهر شادان، تهران، انتشارات ققنوس، 1377ش.

14.Benson(H),Walkace(R.K):''Decreased Blood Pressore in Hypertensive Subjects Who Practiced Meditation'',Journal of Chronic Diseases,Mar 1972,27(3), U.S.A, 1972.

15.Wallace,K,: “physiological Effects of Transcendental Meditation”, Science, Vol.167, No.3926, 27march 1970. 

16. David Fontana, Meditation, C OUNSIOUSNESS, Edited by : Max Velmans and Susan Schneider, Blackwell Publishing, 1998.

17.http://www.meditation-com.org-uk/

18.http://www.t-m.org.uk/sciResearch.ht



[1]. دانشجوی دکترای عرفان اسلامی پژوهشکده‌ی امام خمینی! و انقلاب اسلامی.

[2]. سوره‌ی انبیا، آیه‌ی 47

2. شروت، بررسی علمی خود هیپنوتیزم، ص‌118-120.

[4]. معجم مقاييس اللغه، ج2، ص45.

[5]. همان. هم‌چنين بنگريد به مفردات الفاظ قرآن، ج2، ذيل واژه‌ي رقب.

[6]. فرهنگ جامع نوين، ج2، ذيل واژه‌ي رقب.

[7]. فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ص‌740.

[8]. سوره‌ي ال عمران، آیه‌ي 200.

[9]. مدیتیشن( طریقت باطنی)، ص46،47،73.

[10]. همان، ص131و132.

[11].Meditation, C OUNSIOUSNESS, pp:154-156.

[12] Structured.

[13].Unstructured.

[14].Thinking

[15].Concentration.

[16]. Ch'an

[17]. Dhyana

[18].Philokalia.

[19]. Qabalah.

[20]. Quibel.

[21]. Melchizedek.  

[22]. Otz Chim.  

[23]. مديتيشن (طريقت باطني)، ص‌196-204.

[24]. جمالیان، مدیتیشن (عرفان کهن)، ص‌12 و 13.

[25]. Conscious.

[26].Sobconscious.

[27].On Conscious.

[28]. Ulterior.

[29]. جمالیان، همان، ص‌12 و13.

[30].Souami Brahmananda Sarasoati

[31].Shankara Charai juatirmat

[32]. Ayurued.

* آیورودایک سیستم سنتی سلامت است و تنها سلامت جسمانی را شامل نمی‌شود، بلکه سیستم یکپارچه‌ي فرد و جامعه و یک طیف وسیع در بهبود سلامت و بهزیستی فرد و جامعه است.

[33].Mantra.

[34]. http://www.meditation-com.org-uk/p:1_34

[36].Therese brosse.

[37]. هارولد اچ. بلوم فیلد، تی. ام، دانش هوشیاری خلاق، ص‌138-178.

[38]. Benson(H),Walkace(R.K):''Decreased Blood Pressore in Hypertensive Subjects Who Practiced.Meditation''.

[39]. Spritual Competency Resource Center(SCRC).

[40]. Hemispheric Synchrony.

[41]. Habituation.

[42]. Green,E.

[43]. جمالیان، عرفان کهن، ص84-86.

[44]. Sheli.

[45]. هارولد اچ. بلوم فیلد، همان، ص192و193.

[46]. Psychosomatic.

[47]. هارولد اچ. بلوم فیلد، همان، ص170-174.

[48]. Wallace (k): “physiological Effects of Transeadental Meditaion”, pp:1751-1754.

[49]. هارولد اچ. بلوم فیلد، همان، ترجمه‌ی‌ فرخ سیف بهزاد، فصل‌های4و5.

[50]. دان كروز، مراقبه، ص7-13.

[51]. هوکینز برولی، آیین بودا، ترجمه‌ي محمد رضا بدیعی، ص72 - 75.

[52]. جیمز هویت، مراقبه، ص‌82.

[53]. محی الدین ابن عربی، فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ص‌429.

[54]. سوره‌ی‌ فجر، آیات 27و 28.‌

[55]. Com.

[56]. هربرت بنسن، آرامش بیکران مدیتیشن خلاق، بازیابی گنجینه‌ي نهان شده، ص98.

[57]. ماهش یوگی، ماهاریشی، مدیتیشن عرفان کهن، ص‌70.

[58]. بنگرید به: حمید رضا مظاهری سیف، جریان شناسی انتقادی عرفان‌های نوظهور، ص‌146- 183.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

سرمقاله

سرمقاله

قانون جذب

قانون جذب

بررسي تحليلي- انتقادي مراقبه از منظر روان شناختي

بررسي تحليلي- انتقادي مراقبه از منظر روان شناختي

مدیتیشن بر کاهش اضطراب اثري غير مستقیم دارد، به اين صورت كه با کنار زدن افکار اضافی و منفی، فرد را وارد بخش آرام ذهن می‌کند و میزان تمرکز را در افراد بهنجار افزایش می‌دهد، در واقع مي‌توان مفهوم این کلمه را با واژه‌هایی نظیر فکر و اندیشه (تفکر و تعمق) بیان کرد...
علل روان‏شناختي در گرايش به جنبش‏هاي معنوي نوپديد

علل روان‏شناختي در گرايش به جنبش‏هاي معنوي نوپديد

پژوهش حاضر به بررسي علل روان‌شناختي گرايش به جنبش‌هاي معنوي نوپديد با تأكيد بر علل شناختي مي‌پردازد؛ روش تحقيق، با رويكرد توصيفي ـ تحليلي، با تطبيق بر نمونه‌هاي عيني است. اين نمونه‌ها برگرفته از فيلم، گزارش، كتاب، اعتراف‌هاي مستند، شواهد باليني مشاوره‌‌اي و مصاحبه‌هاي بدون ساختار...
تجربه‏ هاي شبه عرفاني و داروهاي روان‏گردان از منظر روان‏شناختي

تجربه‏ هاي شبه عرفاني و داروهاي روان‏گردان از منظر روان‏شناختي

با تحقیق در باب داروهای فعال‌ساز روانی، علائق عرفانی به تجربه‌ي عرفانی گسترش یافته است. اعتقاد عمومی این بوده که چنین داروهایی برآورنده‌ی احوال عرفانی یا حالات اسکیزوفرنیک‌اند. گرچه میان این دو گونه حالت، شباهت‌های فیزیولوژیک یا پدیدارشناختی وجود دارد، ولی...

پر بازدیدترین ها

قانون جذب

قانون جذب

روانشناسی دین در مصاحبه با حجت الاسلام دکتر مسعود آذربایجانی

روانشناسی دین در مصاحبه با حجت الاسلام دکتر مسعود آذربایجانی

تعریف روان‏شناسی دین و امهات بحث روان‏شناسی دین کدام است؟ چه چیز باعث می‏شود که این دانش از دانش‏های دیگر جدا شود؟ وجه افتراق آن چیست؟
سرمقاله

سرمقاله

تجربه‏ هاي شبه عرفاني و داروهاي روان‏گردان از منظر روان‏شناختي

تجربه‏ هاي شبه عرفاني و داروهاي روان‏گردان از منظر روان‏شناختي

با تحقیق در باب داروهای فعال‌ساز روانی، علائق عرفانی به تجربه‌ي عرفانی گسترش یافته است. اعتقاد عمومی این بوده که چنین داروهایی برآورنده‌ی احوال عرفانی یا حالات اسکیزوفرنیک‌اند. گرچه میان این دو گونه حالت، شباهت‌های فیزیولوژیک یا پدیدارشناختی وجود دارد، ولی...
بررسي تحليلي- انتقادي مراقبه از منظر روان شناختي

بررسي تحليلي- انتقادي مراقبه از منظر روان شناختي

مدیتیشن بر کاهش اضطراب اثري غير مستقیم دارد، به اين صورت كه با کنار زدن افکار اضافی و منفی، فرد را وارد بخش آرام ذهن می‌کند و میزان تمرکز را در افراد بهنجار افزایش می‌دهد، در واقع مي‌توان مفهوم این کلمه را با واژه‌هایی نظیر فکر و اندیشه (تفکر و تعمق) بیان کرد...
Powered by TayaCMS