تلاشي در سنخ ‏شناسي جنبش‏هاي نوپديد معنوي ايران

تلاشي در سنخ ‏شناسي جنبش‏هاي نوپديد معنوي ايران

بهزاد حمیدیه*

چکیده

سنخ‌شناسی جنبش‌های نوپدید معنوی در ایران، اهمیت زیادی دارد، زیرا ما را با گستره تعریف جنبش‌های مزبور آشنا می‌سازد و به علاوه، می‌توان بر اساس تفاوت‌های موجود میان گونه‌ها به اتخاذ سیاست‌های مواجهه مناسب با هرگونه، اقدام کرد. در نوشتار حاضر، با تکیه بر مشاهدات و مطالعات میدانی نگارنده و الهام گرفتن از دسته‌بندی‌های محققین غربی، یک سنخ‌شناسی دو سطحی هفت‌گانه- سه‌گانه عرضه شده است. این جنبش‌ها را بر اساس محتوای تعالیم می‌توان به هفت گروه تقسیم نمود: معنویت کاریزماتیک، معنویت خویشتن، معنویت فراعلم، معنویت هندی-چینی، معنویت بیگانگان، معنویت جادو و معنویت نوکافرکیشی. همچنین به لحاظ نحوه بروز و حضور اجتماعی این جنبش‌ها، سه دسته قابل شناسایی‌ هستند: گروه مستمعان، گروه مشتریان و گروه فرقه‌ای.

 واژگان کلیدی: جنبش‌های نوپدید معنوی، معنویت راز، معنویت امر قدسی، گروه مستمعان، گروه مشتریان، گروه فرقه‌‌ای.

مقدمه

طبقه‌بندی و گونه‌شناسی، شیوه‌ای بسیار مناسب بلکه گریزناپذیر برای شناخت دقیق‌تر یک پدیده اجتماعی است. تنوع و گوناگونی مصادیق عینی، چه‌بسا موجب می‌شود فراگیری یک عنوان کلی به درستی درک نشود، اما با طبقه‌بندی می‌توان اطمینان بیشتری یافت که در بازشناسی مصادیق، چیزی از قلم نیفتاده است. در گونه‌شناسی، اگر به درستی انجام گرفته باشد، اقسام یا همان گونه‌ها، در یک ویژگی با یکدیگر اشتراک دارند و از جهاتی نیز متفاوتند. مایه اشتراک آنها را مقسم یا همان عنوان کلی که در حال گونه‌شناسی آن هستیم تشکیل می‌دهد، اما اختلاف و تفاوت از ناحیه امور عارضی حاصل می‌شود. فرض کنید عنوان الف به دو گونه 1و 2 تقسیم شده است. گونه 1 و گونه 2 دارای حالات و ویژگی‌هایی احیانا متضاد با یکدیگر هستند، اما این خصوصیات، نسبت به الف بودن آنها، فرعی تلقی می‌شوند و هیچ آسیبی به الف بودنشان نمی‌زنند. در واقع، الف بودن، نسبت به ویژگی‌هایی که گونه 1 را از گونه 2 متمایز می‌سازند خنثی یا اصطلاحا «لابشرط» است. این بصیرت (یعنی لابشرط بودن الف نسبت به ویژگی‌های متمایزکننده این دو گونه)، بینشی تازه است که از رهیافت گونه‌شناسی به دست می‌آید. این بصیرت، برخی خطاها را که احیانا ناخودآگاه به اذهان محققین راه پیدا می‌کنند مبنی بر مدخلیت برخی قیود و ویژگی‌ها در تعریف و هویت یک عنوان کلی، تصحیح می‌کند. فایده گونه‌شناسی در چنین مواردی آن است که محقق به صورت خودآگاه، مرزهای تعریف یک عنوان کلی را می‌شناسد و به تفصیل متوجه است که کدام عناصر در ساختن هویت شرکت دارند و کدام عناصر، خارج از مرزهای تعریف هستند.

در این نوشتار، در پی ارائه یک گونه‌شناسی از «جنبش‌های نوپدید معنوی» در ایران هستیم. این جنبش‌ها که عمدتا در دهه 1380 به فعالیت مشهود در کشور ایران پرداخته و روند رشد و توسعه آنها، شتابی بسیار داشته است، بسیار اندک مورد مطالعه عمیق و علمی قرار گرفته‌اند. مطالعات میدانی و پیمایشی که منجر به آمار قابل اعتماد شده باشند انجام نیافته است (دست‌کم، نگارنده از وجود چنین پژوهشی آگاه نیست). گهگاه تاکید بزر‌گ‌نمایانه برخی سخنرانان بر یکی از مصادیق معنویت‌گرایی نیز موجب می‌شود مصادیق و گونه‌های بسیار پراهمیت از دیده‌ها پنهان بمانند. به دلایلی از این دست، ناگزیر از ارائه طبقه‌بندی کمابیش فراگیری هستیم که صرفا بر اطلاعات کنونی ما واحیانا حدس‌هایی بر اساس تعاریف رسمی مبتنی هستند. چنین طبقه‌بندی‌ای، باید با مطالعات میدانی تکمیل یا اصلاح شود، اما این فایده را دارد که به عنوان راهنمایی اولیه برای همین مطالعات عمل خواهد کرد. در باب اهمیت سنخ‌شناسی جنبش‌های نوپدید معنوی، به اختصار باید متذکر شد که هرگونه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی برای نوع مواجهه با این جنبش‌ها، نیازمند یک گونه‌شناسی مؤثر و واقع‌گرایانه است، زیرا تمایزات قابل توجه موجود میان گونه‌ها باید در نوع مواجهه مد نظر قرار گیرند. چه‌بسا نوع مواجهه مناسب با گروه الف، برای گروه ب کاملا نامناسب و مشکل‌آفرین باشد. همچنین در مطالعات میدانی و پژوهش‌های پیمایشی، تهیه پرسشنامه مناسب بدون آگاهی از اشکال و انواع گوناگون جنبش‌های نوپدید معنوی، ناممکن است. بنابراین، گونه‌شناسی جنبش‌های نوپدید ایران نه تنها مسأله مهمی است بلکه از اولویت بسیار بالایی نیز برخوردار است، زیرا تقدم مقدمیت برای پژوهش‌های دیگر و سیاست‌گذاری‌ها دارد.

نکته پایانی مقدمه، یک هشدار است. باید در مطالعات تیپولوژی مدنظر داشت که بسیاری از گروه‌های نوپدید دینی، باورداشت‌ها و دستورات رفتاری کاملا ثابتی ندارند. در نتیجه باید کاملا انتظار انتقال گروهی خاص از یک گونه به گونه‌ای دیگر را داشت. گونه‌هایی که بازشناسی می‌شوند، باید گونه‌هایی ایده‌آل درنظر گرفته شوند که انطباق آنها بر مصداق‌هایی خاص، دائمی نیست. همچنین باید توجه داشت که بسیاری از گروه‌های معنویت‌گرای موجود در جوامع امروز (اگر نگوییم بیشتر آنها)، آن‌چنان دچار تنوع باورداشت‌ها هستند که گونه‌‌شناسی به هر نحو که انجام شود، توان ایجاد تمایزات قاطع میان آنها نیست. این بدان معنا است که یک گروه نوپدید معنوی، هرچند در گونه‌ای خاص گنجانده می‌شود، اما الزاما تهی از ویژگی‌های دیگر گونه‌ها نیست.

پیشینه بحث

پیش از این، تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، درباره جنبش‌های نوپدید معنوی در ایران، جز دو گونه‌شناسی یکی با الهام از گونه‌شناسی الیزابت آروک[1] و دیگری مبتنی بر گونه‌شناسی روی والیس[2]، دسته‌بندی دیگری صورت نگرفته است. در سنخ‌شناسی اول، هفت گونه بازشناسی شده است که عبارتند از:

1. سنخ شبه‌نبوتي که در آن، مؤسس مدعي پيام‌آوري و حامل سخنان سعادت‌بخش از سوي خدا براي انسان‌ها است.

2. گروه‌هايي كه از سنن شرقي الهام گرفته‌اند.

3. گروه‌هايي كه از تعاليم باطني و علوم غريبه مشتق شده‌اند.

4. گروه‌هايي كه بر موجودات فرازميني، فرشتگان و بشقاب پرنده متمركز شده‌اند.

5. سنخ علم‌گرايي که در پی عرضه «معنويت» در قالب يك علم تجربي است.

6. سنخ گروه‌هاي مبتني بر تفسير ويژه از متون يا مناسك دين سنتي.

7. سنخ اديان معطوف به خود (self-religion) که هدف خود را «تحول فردي» و یافتن الوهیت در درون خویشتن اعلام مي‌كنند.

این گونه‌شناسی، هرچند میان مصادیق متعدد موجود در ایران تمایز می‌نهد و فراگیری عنوان کلی «جنبش نوپدید معنوی» را باز می‌نماید، اما چنان‌که مشاهده می‌شود فاقد «وجه تقسیم» مشخصی است و چه‌بسا برخی اقسام آن، با یکدیگر همپوشانی داشته باشند.

سنخ‌شناسی دوم، از روی والیس الهام گرفته شده است. با توجه به سه متغیر (غایتی که یک گروه معنویت‌گرا، برای اعضایش ترسیم می‌کند، استراتژی رسیدن به آن غایت و کارکردها یا منافعی که برای پیروانش به بار می‌آورد)، می‌توان سه نوع معنویت‌گرایی را در ایران بازشناخت.

1. جنبش معنوی دنیاگرا: كاركرد دنيوي دارند از نوع موفقيت‌هاي شخصي، اقتصادي و غيره يا از نوع خودشكوفايي/ غايت آنها اومانيستي است/ از راهكارهاي سكولار استفاده مي‌كنند.

2. جنبش معنوی دنیاگریز: غايت قدسي و غير اومانيستي دارند/ از راهكارهاي سكولار براي وصول بدين غايت استفاده مي‌كنند.

3. جنبش معنوی سازگار با دنیا: کارکرد دنيوي دارند عمدتا از نوع خودشكوفايي/ غايت آنها اومانيستي است/ راهكار‌ها و چارچوب‌هاي دين سنتي را با برداشت و قرائتي مدرن به كار مي‌گيرند.

این نوع‌بندی، از «وجه تقسیم» برخوردار است، اما به نظر می‌رسد در خود این وجه تقسیم سه‌گانه (غایت، استراتژی و کارکردها) قدری ابهام وجود دارد. غایت، در بسیاری از جنبش‌های معنوی، یا به صراحت تعیین نمی‌شود و یا آنچه به عنوان غایت بیان شده است، عملا هدف گرفته نمی‌شود. در این میان، استخراج غایتی که بالفعل و در واقع وجود دارد، نیاز به کاوش تحلیلی و حتی فلسفی در تعالیم و آموزه‌های یک جنبش معنوی دارد. چه‌بسا در موارد بسیاری مشاهده شود که غایت چیزی جز همان کارکردها نبوده است. استراتژی نیز کمابیش مبهم است، زیرا بسیاری از راهکارها که نسبت به یک دین سنتی خاص بیگانه و سکولار تلقی می‌شوند، برگرفته از ادیان سنتی دیگرند و چه‌بسا امکان استفاده از چنین راهکارهایی، مساله‌ای کاملا اختلافی میان پایبندان به دین سنتی باشد. مثلا این امر که آیا استفاده از تکنیک‌های یوگا برای تمرکز فکر و کسب آرامش، در اسلام قابل پذیرش است یا خیر، کاملا اختلافی است و نمی‌توان به سادگی تصمیم گرفت که چنین راهکاری را باید سکولار دانست یا خیر.

با توجه به اشکالاتی که در دو تقسیم بندی سابق به چشم می‌خورد، نیاز به یک گونه‌شناسی دیگر وجود دارد که اولا، دارای «وجه تقسیم» معین و واضحی باشد، ثانیا، فراگیر بوده، بتواند بیشترین تعداد از مصادیق موجود در ایران را پوشش دهد، و ثالثا، کارآمد باشد و بتوان آن را به سهولت و دقت، جهت موردپژوهی و بازشناسی مصادیق به کار گرفت.

سنخ‌شناسی دوسطحی هفت‌گانه - سه‌گانه

جنبش‌های معنوی نوین ایران را می‌توان در دو سطح تقسیم کرد. در سطح اول، آنها را از جهت محتوای تعالیم و در سطح دوم از جهت شکل ظهور در جامعه تقسیم می‌نماییم.

سطح اول: هفت‌گانه

جنبش‌های معنوی نوپدید، گامی فراتر از تجربه زندگی روزمره می‌نهند، کمال مطلوبی برای فرد و یا جامعه مدرن ترسیم می‌کنند و راهکارهایی باطنی جهت رسیدن بدان معرفی می‌کنند. خلاقیت و نوآوری آنها در تبیین معضل انسان معاصر و راه درمان آلام او بخش عمده‌ای از جذابیتشان را تشکیل می‌دهد. مخاطبین، بصیرت‌هایی از رهبران یا دیگر فعالان این جنبش‌ها دریافت می‌کنند که تاکنون از فیلسوفان روشنگری، اندیشمندان راسیونالیست و حامیان و پیشتازان مدرنیته نشنیده بودند. حتی در فضای جنبش‌های مزبور چنین القا می‌شود که دین‌های سنتی نیز قدرت ارائه چنین بصیرت‌هایی را نداشته‌اند[3]. در بسیاری از جنبش‌های نوپدید معنوی، این خلاقیت، با رازورزی و گرایش به امور سری و رمزی آمیخته شده است. آنها از موجوداتی فرازمینی، قدرت‌هایی جادویی، انرژی‌هایی شگرف در کیهان، قدرت‌های شفابخش و... سخن می‌گویند و شاکله معنوی خود (ترسیم کمال مطلوب و راهکار دستیابی بدان) را بر این رازها پی‌ریزی می‌کنند.

بر اساس آنچه گفته ‌شد می‌توان جنبش‌های نوپدید معنوی را در وهله اول، در دو دسته طبقه‌بندی کرد: جنبش‌ها و گروه‌هایی که تاکید ویژه بر امور رازآلود و اسرار دارند و جنبش‌هایی که چنین تاکیدی ندارند. با توجه به محوریت راز و رمز برای دسته اول، مناسب است این دسته را جنبش‌های «معنویت راز» بنامیم. در دسته دوم، هرچند ممکن است امور سری و غیبی جایگاهی داشته باشند، اما محوریت از آن «امر قدسی» است. در اینجا مقصودم از «امر قدسی» که تعریف آن را وامدار رودولف اتو (Otto, 1957) هستیم، امری است که دارای عظمت مطلق تلقی می‌شود، حقیقی‌ترین واقعی‌ها به نظر می‌آید و بسیار پرجاذبه و دارای کشش تجربه می‌شود. از همین روی، کاملا موجه است که عنوان جنبش‌های «معنویت امر قدسی» را برای دسته دوم انتخاب کنیم.

این گونه‌شناسی دوبخشی جنبش‌های نوپدید معنوی، به نظر نگارنده، توان دربرگرفتن تمامی گروه‌ها و گرایش‌های معنوی نوین را در ایران دارد. می‌توان زیربخش‌هایی را نیز برای هر یک از دوگونه مزبور در نظر گرفت تا گونه‌شناسی مفصل‌تر وگویاتری حاصل آید. در زیر ابتدا به تقسیمات فرعی خواهیم پرداخت و سپس نمونه‌هایی برای هر سنخ بازشناسی خواهیم کرد.

الف. جنبش‌های «معنویت امر قدسی»:

این جنبش‌ها را می‌توان به دو زیربخش تقسیم کرد. برخی از آنها، «امر قدسی» را درون خویشتن فردی بشر در نظر می‌گیرند. طبق تعالیم این جنبش‌ها، که می‌توان آنها را «معنویت‌های خویشتن» نامید، امر مقدس، در جایی بیرون از ذهن من یا به اصطلاح در عالم عین و خارج نیست. امر مقدس را باید در وجود خود جست. به اصطلاح فنی الهیات، امر قدسی از نگاه این جنبش‌ها، امری «متعالی» (transcendental) یعنی فراطبیعی، فرامادی و بیرون‌ ماندگار نیست، بلکه «حلول کننده» (immanent) در جهان و درون ماندگار است. الوهیت را باید در نفس خود یافت، تنها اتوریته و مرجعیت از آن خویشتن است، انسان تنها بنده خویش است نه در گرو مرجعیتی بیرون از خود. تنها حقیقت غایی که باید آن را درک کرد، عظمت نهفته در ذات انسان است. این حقیقت، بی‌نهایت ژرف و عمیق، قدرتمند و اثرگذار و دارای جذابیت و کشش است و وصول بدان و درک آن، موجب تحول عظیم در زندگی انسان می‌شود.

در برابر «معنویت‌های خویشتن»، قسم دیگری از جنبش‌های «معنویت امر قدسی» می‌توان تشخیص داد که امر قدسی را جایی بیرون از فرد انسان می‌نهند. این جنبش‌ها گرایش به مرجعیتی بیرونی دارند، مرجعیتی که از کاریزما برخوردار بوده، تبعیت از او امری الزامی و شرطی ضروری برای عضویت تلقی می‌شود. این جنبش‌ها را می‌توان «معنویت‌های کاریزماتیک» نامید.

ب. جنبش‌های «معنویت راز»:

«معنویت‌های راز» گاه با آن دسته از امور غریبه و اسراری سر و کار دارند که کارکرد آنها اخلاقا مثبت است و گاه بر اموری شیطانی و جادویی با کارکردهایی اخلاقا منفی تاکید دارند.

دسته اول (معنویت راز مثبت) خود می‌تواند به دو طبقه تقسیم شود:
1. معنویت‌هایی که امور غریبه آنها از نوع امور فراعلم است؛ 2. معنویت‌هایی که امور غریبه آنها از نوع موجودات غیر عادی و «بیگانگان» فرازمینی نظیر بشقاب پرنده و موجودات فضایی یا فرشتگان است. گروه اول از این دو گروه که با فراعلم سروکار دارد، دوگونه است: آنها که با فراعلم نوین سروکار دارند و آنها که بر فراعلم با منشا شرقی (عمدتا هندی و چینی باستان) تاکید دارند.

دسته دوم (معنویت راز منفی) را نیز می‌توان به دو طبقه تقسیم کرد: جادوگری و علوم غریبه، نوکافرکیشی (با توضیحی که بعد از این خواهد آمد).

‌سطح دوم: سه‌گانه

جنبش‌های نوپدید دینی از هر یک از انواع مذکور در گونه‌شناسی هفت‌گانه فوق، از جهت بروز و ظهور اجتماعی قابل تقسیم به سه نوع اصلی هستند:

1. گروه مستمعان؛

2. گروه مشتریان؛

3. گروه فرقه‌ای؛

این سه نوع، بر حسب میزان خدمت‌رسانی و انسجام گروهی، بر روی یک طیف قرار می‌گیرند؛ گروه مستمعان، حداقل خدمات را ارائه می‌دهد، تشکل و انسجامی ندارد؛ گروه مشتریان، درگیری بیشتری با اعضا و مراجعین دارد و خدمات بیشتری به آنها ارائه می‌دهد؛ اما گروه فرقه‌ای، دارای حداکثر انسجام، ارائه خدمات و امکانات به اعضا است. به همین ترتیب، شرایط عضویت و بهره‌مندی از خدمات، اگر ازگروه مستمعان به سمت گروه فرقه‌ای حرکت کنیم، به تدریج، بیشتر و دشوار‌تر می‌شود.

در گروه مستمعان، معمولا همایش‌ها، سخنرانی‌ها یا جلسات آزادی برگزار می‌شود که هریک مخاطبین خود را دارند. چنین گروه‌هایی، با این ادعا که می‌توانند حقیقتی عمیق را به مخاطبین عام ارائه دهند، فعالیت می‌کنند، بی‌آنکه گروه خاص و ثابتی از مخاطبان را به عضویت رسمی بپذیرند و به آنها تعهدات خاصی بدهند. این گروه‌ها، فاقد سازمانی رسمی و تشکلی منسجم هستند و چیزی تحت عنوان شرایط عضویت یا لیست اعضا ندارند.

گروه مشتریان، به جای مستمعین و حضار، به جذب مشتری می‌پردازند. رابطه افرادی که جذب این گروه‌ها می‌شوند با خود گروه‌ها، بسیار شبیه رابطه بیمار-شفادهنده است. ارتباط طرفینی گروه- مشتری به صرف حضور در یک جلسه سخنرانی یا درس در میان جمعی از حضار ختم نمی‌شود، بلکه عموما مستلزم مراجعه‌های مکرر، مکالمه‌ها مشاوره‌های فردی، برخورداری از خدمات و امکانات مورد تعهد در قبال پرداخت هزینه است. در غرب، گروه «ساینتولوژی»، از شاخص‌ترین مثال‌های این نوع گروه‌ها است.

گروه‌ فرقه‌ای، گروهی سازمان یافته و متشکل است که به صورت آزاد هر شرکت کننده‌ای را نمی‌پذیرد، بلکه شخص طالب عضویت، باید نسبت به رعایت شرایطی خاص تعهد بسپارد. گروه نیز نسبت به اعضای رسمی خود، به ارائه دسته‌ای مفصل از خدمات و امکانات پایبند است. در این نوع گروه‌ها، چه‌بسا اعضا، زیست اشتراکی را تجربه می‌کنند و بسیاری از ابعاد زندگی آنها از نوع لباس و خوراک گرفته تا حق ازدواج، توسط گروه تعیین می‌شود.

 توضیحات تکمیلی و بررسی نمونه‌ها

چنانکه دیده شد به لحاظ محتوای تعالیم، هفت سنخ جنبش معنوی در ایران به چشم می‌خورند:

1. معنویت امر قدسی کاریزماتیک یا به اختصار، «معنویت کاریزماتیک».

2. معنویت امر قدسی خویشتن یا به اختصار، «معنویت خویشتن».

3. معنویت راز مثبت با محوریت فراعلم نوین یا به اختصار، «معنویت فراعلم».

4. معنویت راز مثبت با محوریت فراعلم هندی- چینی یا به اختصار، «معنویت هندی ـ چینی».

5. معنویت راز مثبت با محوریت موجودات عجیب و بیگانگان فرازمینی یا به اختصار، «معنویت بیگانگان».

6. معنویت راز منفی مبتنی بر جادوگری یا به اختصار، «معنویت جادو».

7. معنویت راز منفی نوکافرکیشی یا به اختصار، «معنویت نوکافرکیشی».

حال به بیان نمونه‌هایی برای هریک از هفت سنخ فوق می‌پردازیم. توجه شود که در بیان مصادیق، به دنبال استقصا نیستیم، زیرا هدف در اینجا تبیین و روشن شدن مفهوم هر سنخ و امتیازاتش از دیگر سنخ‌ها است و این غرض با ذکر چند نمونه حاصل می‌شود. البته که یافتن نمونه‌های بیشتر یا تهیه فهرستی کامل از مصادیق موجود در ایران، نیازمند پژوهشی میدانی و وسیع است.

«معنویت کاریزماتیک»: دو نمونه بسیار شاخص برای این سنخ، عبارتند از: اکنکار و پیروان ایلیا.

«اك» در سانسكريت به معني عدد يك است كه از آن، اصطلاحا حق يكتا و يگانه قصد مي‌شود. اکنکار نام طریقتی است که فردی به نام پائول توئيچل
(1971-1908‌)، براي وصول به كمال (صوت و نور الهی) تعريف نموده است. به اعتقاد او، اکنکار، دانشي باستاني است که وی كاشف دوباره آن محسوب می‌شود. فعاليت اصلي او در ايالات متحده بوده است (تشكيل ستاد مركزي عمليات اكنكار در لاس وگاس و ايجاد 25 مركز در ايالات متحده). پس از مرگ او، رهبري اكيست‌ها را داروين گراس به عهده گرفت و از 1981 نيز رهبري اكنكار بر عهده فردي به نام آرتور هارولد كلمپ  (متولد 1942) گذاشته شد. مركز سازمان اكنكار در چنهاسن مينه‌سوتا در ايالات متحده قرار دارد و نمايندگي‌هاي فعالي در بسياري كشورها دارد. در ایران، آثار متعددی از توئيچل و کلمپ، ترجمه و نشر شده است و فعالیت‌هایی نظیر سایت، برگزاری دوره‌ آموزشی، گردهمایی و برگزاری تور، نماد زنده بودن اکنکار در ایران است.

جایگاه کاریزماتیک توئیچل و جانشینانش و در درجه‌ای نازل‌تر اساتید اک، کاملا مشهود است. كتاب مقدس اك، بنابر آنچه اكيست‌ها معتقدند، شريعت كي سوگماد (راهي به سوي لايتناهي‌) است. بنابر اعتقاد آنان، اين كتاب مقدس، هر قسمتش در يكي از معابد حكمت زرين (temples of Golden Wisdom‌) در طبقات مختلف مستقر است. معابد مزبور، دسته‌اي از معابد هستند كه در طبقات مختلف هستي وجود دارند و اعتقاد بر آن است كه اساتيد اك، آن دسته از «چلا»هايي (يعني پيروان و مريداني‌) كه به قدر كافي كسب آمادگي کرده باشند، شبانه از كالبد فيزيكي رها كرده، جهت فراگيري خرد پنهان به يكي از اين معابد مي‌برند.[4]

پیروان پیمان فتاح (موسوم به م. رام الله یا ایلیا) گروه فعالی را در دهه هفتاد و هشتاد شمسی ایجاد کردند. جایگاه کاریزماتیک م. رام الله به سهولت در مکتوبات (اعم از کتاب و مجله) این گروه قابل مشاهده است. پیروان، ايليا را «بني‌ سماء» ناميده‌اند كه رابطه خاص و بي‌نظير او با آسمان يا ملكوت را نشان مي‌دهد. يكي از پيروان او نوشته است: «همچون پيامبران، درباره تولدش حكايت شگفت‌انگيزي نقل مي‌شود، شخصيتي بسيار اسرار آميز و چندپهلو دارد و راهي اساسي براي تعليم و القاي حضور خداوند است. او نزد پيروانش از حلقه‌هاي متصل «ماها...» معلم اعظم حق و قطب الهي در زمين است، تنها معلم جهاني و در راس نظام اساتيد حق و معلمين راستين الهي در زمين قرار دارد». او را پيروانش يكي از اساتيد پنجگانه حق در عصر كنوني مي‌دانند و بلكه به صورتي غاليانه، روح خدا را حالّ در او مي‌شمارند (نگاه کنید به كـتاب جريان هدايت الهي يا تعاليم حق نوشته «م. رام الله
 آواتار» به تدوين پيما الهي).

«معنویت خویشتن» را در ایران می‌توان از جمله در قالب آثار ترجمه شده اشو و وین دایر مشاهده کرد. فرقه راجنيشيسم يا اشو (Osho‌) توسط بهگون شري راجنيش (Shree Rajneesh‌) با نام اصلي چاندرا موهن جين (né Chandra Mohan Jain‌) بنا نهاده شده است. او در 1931 متولد شد و در 1990 از دنيا رفت. محل تولد او كوچوادا در مدهيا پرادش هند بود. اين فرقه در 1964 تاسيس شده است. متون مقدس و محترم اين فرقه عبارت است از مجموعه سخنراني‌ها، نوشته‌ها و معتقدات راجنيش كه در مجلدات زيادي منتشر شده‌اند. اين فرقه بيش از حدود 600 مركز در سراسر جهان دارد كه 200 هزار نفر را در خود جاي داده‌اند. هم اكنون 20 مركز مدیتیشن وابسته به اين فرقه در جهان مشغول فعاليتند. كمون اصلي اشو هم اكنون در صد مايلي جنوبي‌ترين بخش بمبئي در پيون هند قرار دارد. در ایران تا آنجا که اطلاع داریم، راجنیشیسم نه به صورت فرقه‌ای منسجم بلکه در قالب ترجمه آثار وجود دارد.

این فرقه را باید یک «معنویت خویشتن» دانست که بر الوهیت درون تاکید دارد. اشو در جایی از آثارش می‌نویسد: «بايد پاسخ سؤال از وجود خدا را از درون خود شنيد و لا غير»[5]. او در جایی دیگر تصریح می‌کند: «خدا شخص نيست، بلكه اوج احساس سعادت، آرامش و احساس غايي من است»[6] و کمی جلوتر می‌نویسد: «از راه احساس دروني‌تان خداوند شناخته مي‌شود»[7].

وین دایر نیز از يكي شدن با معنويت يا پيوستن به معنويت، فراتر رفتن از قواي عقلاني خود و رسيدن به الوهيت درون سخن مي‌گويد و از «خود مقدس شما» بحث مي‌كند.[8]. وین دایر در جايي ديگر از يوگاي پاتنجلي به عنوان دستور العملي براي «وحدت وجود و يگانگي با خداوند و در نتيجه، بازيافتن همه نيرو و اقتدار آن خالق توانا» ياد مي‌كند. دقت كنيد كه‌ هدف عرفان اصيل كه فارغ شدن از خويشتن است، در معنویت وین دایر، واژگون شده، اقتدار خويشتن، هدف مي‌شود. او می‌نویسد: «هنگامي كه با مشكلي روبرو مي‌شويد،... به جاي تقاضا كردن براي حل مشكلات از پروردگاري كه خارج و جدا از وجود شما است، خودتان را به عنوان بخشي از آفرينش الهي و محبوب پروردگار تصور كنيد كه ماهيت اصلي شما است»[9]. وین دایر به نقل از اندرسن با همدلی مي‌نويسد: «شما خدا هستيد. البته خدا بودن به اين... معني است كه هميشه به منبع و منشا خود متصليد»[10].

برای نمونه‌ای از «معنویت فراعلم» می‌توان به آثار و سیستم درمانی خوزه سیلوا، نیز گروه بهرام الهی مراجعه کرد.

خوزه سیلوا در سيستم كنترل مغزي خود "خوزه سيلوا" ، مفاهیمی را معرفی می‌کند که در علم تجربی و پزشکی ناشناخته‌اند (از همه کلیدی‌تر، مفهوم امواج سطوح مختلف مغز) و تکنیک‌هایی را به‌کار می‌گیرد که نحوه تاثیرگذاری آنها فراعلم است. او معتقد است امواج سطح آلفاي مغز، بهترين سطحي است كه انسان را با دنياي درون و عميق‌ترين لايه‌هاي باطني انسان آشنا مي‌سازد. رسيدن به اين سطح با بستن چشم‌ها و نگريستن به بالا (طرف ابرو‌) همراه با ريلكسيشن ممکن است. او به‌دنبال آن است که با تکنیک‌هایی خاص، انسان را با «بعد دیگر وجود» آشنا و مرتبط سازد و از آن برای حل مشکلات انسان و موفقیت روزافزون او کمک بگیرد.[11] «حقایق سازنده» که «بعد دیگر وجود تمایل دارد ما از آنها آگاه شویم» در بافت گفتمانی خوزه سیلوا، باید اموری فراعلم دانسته شوند، زیرا مقصود از فراعلم یعنی اموری که فعلا برای علم ناشناخته‌اند، اما رمزگشایی آنها نه توسط وحی، مکاشفه عرفانی یا دانش مابعد الطبیعه، بلکه توسط علمی که مکمل علوم تجربی و ریاضی هستند میسر است.

چهار اثر از بهرام الهي، توسط انتشارات جيحون به چاپ رسيده است: كتاب طب روح (اخلاق اصيل‌) كه چاپ ششم آن در 1382 به بازار آمد و كتاب‌هاي راه كمال (چاپ چهارم، 1382‌)، مباني معنويت فطري (چاپ چهارم، 1382‌) و معنويت يك علم است (چاپ دوم، 1381‌). او از علمي سخن می‌گوید به نام معنويت فطري يا طب روح و توضيح مي‌دهد كه براي رشد طبيعي روح، بايد اصول علّي حاكم بر قلمرو معنوي و «خود» را به خوبي شناخت (همانند علم طب كه اصول علّي حاكم بر سلامتي جسم را مي‌شناسد‌) استفاده از لغات متداول در علم زيست شناسي و پزشكي رنگ غليظي در كارهاي بهرام الهي پيدا کرده است که موجب می‌شود آثار او را آثاری فراعلم بدانیم. او در جایی از اكوسفر (Ecosphere‌) معنوي (اكوسفر در اصل به معني محيط زيست کره زمين است‌) سخن مي‌گويد و آن را چنين تعريف مي‌كند: «محيط معنوي (اتمسفر معنوي، نور و غيره‌) و مجموعه موجوداتي كه در آن زندگي مي‌كنند و آنها را به طور كلي ارواح يا مجردات مي‌خوانيم»[12]. او ارواح اكوسفر معنوي را به دو گروه ارواح مثبت و ارواح منفي تقسيم مي‌كند. در صدر ارواح مثبت به اعتقاد بهرام الهي، وجه الله يا ولي مطلق جاي دارد و بعد از آن، ذات مهمان يا ولي كه مظهر نسبي و نماينده خداوند در روي زمين است. ارواح منفي گونه‌هاي بسيار دارند كه از مهم‌ترين آنها، ارواح ساپروفيت هستند. ارواح ساپروفيت (Saprophyte‌) ارواحي هستند كه در ميان ما زندگي مي‌كنند و در حالت عادي بي‌خطرند اما وقتي سيستم ايمني معنوي ما ضعيف شود به ارواح پاتوژن تبديل مي‌شوند و به ما حمله مي‌كنند (ساپروفيت در اصل به معني موجودات زنده گياهي مثل مخمرها، كپك‌ها و باكتري‌ها است كه مواد غذايي مورد نياز خود را به طور مستقيم از جدار ياخته حيوانات يا گياهان به دست مي‌آورند و در شرايط مي‌توانند بيماري‌زا شوند‌). نمایش دادن امور معنوی در قالب نقاشی‌هایی بسيار سطحي[13] نیز به این فضا که امور معنوی نه مابعد الطبیعی بلکه اموری متعلق به فراعلم هستند کمک می‌کند.

«معنویت هندی ـ چینی» را می‌توان به طور آشکار در قالب یوگا، ذن، ریکی و فنگ‌شویی مشاهده نمود. رواج این مصادیق در ایران بی‌نیاز از توضیح است. وجه مشترک این گروه‌های معنوی اعتقاد به آن است که یک دسته امور مرموز و سر به مهری در جهان هستند که آثار شگرفی دارند، اما توسط علم رازگشایی نشده‌اند و فراعلمند. آثار کهن هند و چین، ما را با این اسرار آشنا می‌سازند و می‌توان از آنها برای سلامتی تن، روان و حل مشکلاتی که علم پزشکی، تغذیه، ورزش و دیگر علوم تجربی روز عاجز از حل آنها هستند بهره گرفت. محوریت در اینجا با همین امور عجیب و رازآلود است.

یوگا از دانش‌های کهن هند است و نحوه تاثیرگذاری شگرف هشت قاعده‌ای که پاتنجلی در راجه يوگه مطرح می‌کند، قابل توضیح با علم تجربی روز نیست. او از جمله يمه (پرهيز از بی‌جان کردن موجود زنده و استفاده از گوشت آن، پرهيز از روابط جنسي و...)، نيمه (رعايت واجبات مانند نظافت، قناعت، ریاضت و...)، آسنه (حالات خاص بدن مانند نیلوفری نشستن و...)، پرانايامه (تنظيم تنفس) [14]و... را مطرح می‌کند که برای درک کیفیت تاثیر آنها باید به فلسفه بسیار کهن سانکهیه و نیز مبانی طب و تشریح هندی رجوع کرد.

«معنویت بیگانگان» در قالب ترجمه برخی کتاب‌ها قابل مشاهده است که محوریت را به موجودات فرازمینی اعم از بشقاب پرنده، موجودات فضایی و یا فرشتگان می‌بخشد. به عنوان یک نمونه می‌توان از كتاب نور درماني (شفا گرفتن از فرشتگان‌) اثر لايونا هافينز (نشر نسل نوانديش‌) نام برد.

در توضيحات پشت جلد اين كتاب آمده است: «دانش نوردرماني شيوه‌اي جامع براي وارد ساختن نور روح، فرشته‌ خورشيدي و فرشتگان شفابخش بر كالبد جسماني است. اين شيوه تاكنون به هزاران نفر در زمينه‌هاي شفا و ارتقاي سلول‌هاي بدنشان كمك‌هاي شاياني كرده است. فرشتگان شفابخش از طريق اين دانش به تكميل شيوه‌هاي درماني مورد استفاده شما اقدام خواهند كرد. شما در اين كتاب ياد خواهيد گرفت: برنامه‌اي را براي جوان‌سازي بدن، ذهن، عواطف و روح خود طرح‌ريزي كنيد، نور سلول‌هاي‌تان را افزايش دهيد، از پزشك درون‌تان راهنمايي بگيريد، آسيب‌هاي ناشي از سوانح يا بيماري‌هاي مزمن را شفا دهيد، در خود شادابي، سلامت و نشاط ايجاد كنيد، مسير تكامل روحي خود را هموار كنيد». مشاهده مي‌شود، دانش‌‌هاي ادعايي از اين دست، داعيه جانشين دين سنتي شدن دارند و بسياري يا همه آنچه دين سنتي بر عهده گرفته بود را به روش خود ارائه مي‌کنند.

در اين كتاب، متون و مراجع ديني اديان اصيل، به عنوان منبع مورد استفاده قرار نمي‌گيرند، بلكه نوعي علوم غريبه و اطلاعات تجربي ادعايي است كه براي مستند ساختن مطالب به‌كار گرفته مي‌شود. در صفحه 63 ذيل اين عنوان كه «فرشتگان شفابخش چگونه عمل مي‌كنند» مي‌خوانيم: «يك مهندس چهل و شش ساله براي خاموش ساختن صداي زنگ مانندي كه دائما در گوش‌هايش مي‌پيچيد و در نتيجه حادثه‌اي به هنگام غواصي در اعماق دريا به وجود آمده بود، فرشتگان شفا بخش را به كمك طلبيد... او از يكي از دوستان روشن‌بين خود كه به بينايي اثيري مجهز بود تقاضا كرد تا ببيند به هنگام حضور فرشتگان شفا بخش چه اتفاقاتي مي‌افتد. دوست او موجودات ريزي را مشاهده كرد كه تحت نظارت يك فرشته مترقي وارد عمل شدند و به صورت گروهي به‌كار پرداختند. به نظر مي‌رسيد كه آنها به سرعت در حال رفوكاري يا دوخت و دوز هستند. هنوز پنج دقيقه‌اي نگذشته بود كه همگي آنها محل را ترك گفتند. زنگ گوش او بلافاصله ملايم‌تر شد... در جلسه بعد، فرشتگان صداي آن زنگ را باز هم ملايم‌تر ساختند تا اينكه آن صداي مزاحم كاملا خاموش شد».

سراسر كتاب مزبور، بر قدرت تخيل استوار است، تخيل سفري به سوي معبد شفابخشي فرشتگان و تصوير كردن فرشتگاني كه درد شما را شفا مي‌بخشند. در واقع، نوعي روان‌درماني با كمك تخيلات است كه نه بر مبنايي عقلي- فلسفي استوار است و نه بر مبناي وحي و الهام حقيقي.

«معنویت جادو و نوکافرکیشی»: نوکافرکیشی گرایش به احیا و استفاده مدرن از اسطوره‌های مصر و بین النهرین باستان است که مبتنی بر چندگانه‌پرستی و کافرکیشی هستند. شیطان‌پرستی نیز از جمله گروه‌های نوکافرکیشی محسوب می‌شود. جادوگری و ساحری در قالب گروه ویکا (Wicca) و گروه‌های دیگر در جهان انگلیسی زبان، بخش‌هایی از اروپا، هلند و اسکاندیناوی طرفدارانی دارد. در آمریکا نیز چند میلیونی پیرو دارد.[15] در ایران هرچند رگه‌هایی از تمایل به سحر و جادو در برخی نشریات (کتاب و مجله) قابل مشاهده است، اما این تمایل چندان معنادار نبوده و قابل لحاظ به عنوان یک جنبش یا گروه معنویت‌گرا نیست. بنابراین به نظر می‌رسد جادوگرایی در ایران را باید به صورت توأمان با نوکافرکیشی سراغ گرفت.

 شیطان پرستی (یا به تعبیر درست‌تر، شیطان‌گرایی[16]) نوین در غرب در دو قالب بروز یافته است: یکی در قالب کلیساهای شیطان‌پرستی و دیگری در قالب «هراس شیطان‌پرستی»[17]. در قالب اول، افراد صریحا خود را «شیطان‌پرست» می‌خوانند و به عضویت رسمی کلیسای شیطانی درمی‌آیند. در قالب دوم، بیشتر با اتهامات هراس‌انگیزی مواجهیم که در دهه 1980 بر اروپا، آمریکا و کانادا حاکم بوده است.[18] افکار عمومی به این عقیده متمایل شده بود که شبکه عظیم زیرزمینی کیش‌های شیطانی به فعالیت مشغولند و هر زمان اراده کنند می‌توانند در نهادهای عمده اجتماعی نفوذ کرده به تخریب بپردازند. گمان می‌شد آنها آیین‌های خطرناکی دارند از جمله اینکه کودکان بسیاری را (بالغ بر 50 هزار کودک در سال) قربانی می‌کنند تا از انرژی حیاتی آنها بهره‌مند شوند. هرچند بی‌اساس بودن بسیاری از این شایعات بعدها معلوم شد[19]، اما فعالیت‌های ناهنجار جنسی، میگساری و استفاده از داروهای روانگردان قابل انکار نبوده است. قالب اول (کلیسای شیطانی) در فضای جنبش «ضد فرهنگ» شکل گرفت و نوعی اعتراض به اخلاقیات کلیسای مسیحی بود. آنتون له‌وی[20] (Anton Lavey) با معکوس کردن اخلاقیات، ارزش‌ها و نمادهای مسیحی، «عشای ربانی سیاه» (Black Mass)، پاپ سیاه (Black Pop) و کتاب مقدس شیطانی (Satanic Bible) را پایه‌ریزی نمود و هدفش کشف هویت فردی، شکوفایی و تحقق بخشی بدان و «خود اثباتی» بود[21]. اگر «کلیسای شیطانی» له‌وی اولین و مهمترین کلیسای شیطان پرستی تلقی شود، بی‌تردید کلیسای «ست» (Set) را باید در دومین رتبه قرار داد. میخائیل آکینو (Michael Aquino) نه سال پس از تاسیس «کلیسای شیطانی»، کلیسای خود را در 1975 بنا نهاد. آکینو به جای شیطان، «ست» را قرار می‌داد و کمابیش مضامین مشابه با له‌وی را عرضه می‌کرد. قالب دوم (فعالیت‌های غیر رسمی شیطان‌گرایانه) واکنشی به فشارهای مدرنیته بوده است. جوانان از طرقی از جمله موسیقی هوی متال یا بازی‌های رایانه‌‌ای که دارای مضامین شیطان‌گرا هستند، به دام گروه‌های فعال می‌افتند و به شیطان‌پرستی به سبک خود (self- styled) مشغول می‌شوند، هرچند پیوستن به این گروه‌ها دائمی یا حتی طولانی مدت نیست و با عبور از دوران جوانی، رابطه خود را از شیطان‌گرایی برای همیشه می‌گسلند.

 قالب اول، اعضای بسیار اندکی در جهان دارد. به گزارش بروملی، هرچند کلیسای شیطانی مدعی بود در دوران اوج شکوفایی، صدها هزار عضو داشته است، اما آمارهای معتبر حاکی از آن است که تعداد اعضای فعال همه کلیساهای شیطانی هرگز از چند هزار نفر معدود نگذشته است.[22] گزارشی از این دست را درباره انگلستان، هاروی به دست می‌دهد.[23] لوئیس آمارهای مفصل‌تر و تفکیک‌ شده‌ای بر حسب میزان عضویت جوانان، مجردین، تحصیل‌کرده‌ها، مردان و... ارائه داده است که باز هم مؤید مطلب بالاست.[24] در ایران، هرچند آمار معتبری وجود ندارد، اما اولا براساس آمارهایی که از غرب در دسترس است و ثانیا گزارش‌های معدودی که درباره فعالیت‌های شیطان‌گرا در ایران شنیده و دیده شده است می‌توان حدس زد که تعداد اعضای رسمی به اندازه‌ای اندک است که قابل اعتنا نمی‌باشد. اما قالب دوم، شامل جوانانی است عمدتا مجرد و پسر که به مدت چند سال معدود به این گروه‌ها پیوسته و سپس برای همیشه از آنها می‌گسلند.

شیطان از نظر له‌وی، یک موجود انسان‌وار نیست بکله منبع قدرتی مرموز است که انسان‌ها می‌توانند آن را در اختیار بگیرند. این قدرت مهیب اگر رها شود قادر است انسان‌ها را به خدایان تبدیل کند.[25] آکینو نیز معتقد بود «ست» (set)، موجودی متافیزیکی است که در زمان‌های قدیم، وقتی وارد زبان عبری گردیده به نادرستی تبدیل به «شیطان» (satan) شده است. ست در اصل، چهره‌ای اسطوره‌ای و آسیب‌زننده در اساطیر مصر است که موجبات قتل اوزیریس و قطعه قطعه شدن بدن او را فراهم کرد. ست به اعتقاد آکینو، از نیروی اسرارآمیزش طی هزاران سال استفاده کرده تا ترکیب ژنتیکی بشر را تغییر دهد و نوعی انسان را به وجود آورد که دارای هوش و استعدادی فوق طبیعی است. او معتقد است که انسان باید این پتانسیل را در خود بشناسد و در تحقق و شکوفایی آن بکوشد.[26] با این توضیح آشکار می‌شود که «شیطان‌پرستی»، نوعی کافرکیشی یعنی بازگشت به اساطیر کفرآمیز مصر باستان است. مؤید این امر، استفاده آنان از نمادهایی است که ریشه در اساطیر باستانی دارند. همچنین با توضیح فوق تبیین می‌شود که «شیطان پرستی»، با محوریت بخشیدن به موجودی اسرار آمیز (شیطان یا ست) که چهره‌ای شریر دارد، در رده جنبش‌های معنوی راز منفی قرار می‌گیرد.

نتيجه

 در سنخ‌شناسی جدیدی که در نوشتار حاضر ارائه گردید و مصادیقی که برای هر سنخ ارائه گردید، آشکار است که هرچند ایران امروز شاهد حضور پررنگ و گسترده جنبش‌های نوپدید معنوی نیست، اما آنچه از این جنبش‌ها در ایران، فعال شده‌اند، بسیار متنوع و گوناگونند. آنها هم به لحاظ محتوای آموزه‌ای و تعالیم متنوع‌ هستند و هم به لحاظ شکل حضور اجتماعی‌. البته این تنوع زیاد، امری غیر منتظره نیست؛ تنوع مقتضای ذاتی جنبش‌های نوپدید معنوی است. اصولا «معنویت»، ماهیتی سیال دارد، زیرا عبارت است از یک باطن‌گرایی و جستجوی معنای زندگی و جهان، که می‌تواند در قالب‌های بی‌شمار جلوه ‌کند، از خویشتن‌گرایی گرفته تا رازورزی‌های مسمریک و از محوریت بخشیدن به درمان‌گری و شفابخشی گرفته تا شیطان‌پرستی و جادو‌گرایی.

فهرست منابع

1. اشو، راجنیش، تعليمات تانترا، ترجمه فرشته جنيدي، بهروز قنبري و اشرف عديلي، تهران، نشر هدايت الهي، 1381.

2. ــــــــــــــ، راجنیش، شهامت، ترجمه خديجه تقي‌پور، تهران، انتشارات فردوس، 1380.

3. الهي، بهرام، راه كمال، تهران، انتشارات جيحون، چاپ چهارم، 1382‌.

4. ــــــــــــــ، طب روح (اخلاق اصيل‌)، تهران، انتشارات جيحون، چاپ ششم‌، 1382.

5. ــــــــــــــ، مباني معنويت فطري، تهران، انتشارات جيحون، چاپ چهارم‌، 1382.

6. ــــــــــــــ، معنويت يك علم است، تهران، انتشارات جيحون، چاپ دوم، 1381.

7. ايليا (م. رام الله‌)، جريان هدايت الهي يا تعاليم حق، به تدوين پيما الهي، تهران، نشر تعاليم مقدس، بی‌تا.

8. توئيچل، پائول، اكنكار، كليد جهان‌هاي اسرار، ترجمه هوشنگ اهرپور، تهران، نشر نگارستان كتاب، 1379.

9. حمیدیه، بهزاد، جنبش‌های نوپدید دینی و هویت ملی در ایران، پژوهش غیر مطبوع ارائه شده به مؤسسه مطالعات ملی، 1386 الف.

10. ــــــــــــــ، جنبش‌های نوپدید دینی با عطف نظر به ایران، پژوهش غیر مطبوع ارائه شده به سازمان تبلیغات اسلامی، 1386 ب.

11. داير، وين دبليو، 10 راز دستيابي به موفقيت و آرامش درون، ترجمه سيما فرجي، تهران، نسل نوانديش، 1382.

12. ــــــــــــــ، براي هر مشكلي راه حلي معنوي وجود دارد، ترجمه سيما فرجي، تهران، نسل نوانديش، 1383.

13. سيلوا، خوزه، بعد ديگر وجود چگونه با بعد ديگر وجودمان ارتباط برقرار كنيم و از او كمك بگيريم، ترجمه مجيد پزشكي، تهران، نسل نوانديش، 1383.

14. ــــــــــــــ، دستان شفابخش آموزش شفابخشي ديگران از راه دور، ترجمه مجيد پزشكي، تهران، نسل نوانديش، چاپ سي و چهارم، 1383.

15. شايگان، داريوش، اديان و مكتب‌هاي فلسفي هند، تهران، اميركبير، 1375.

16. هافينز، لايونا، نوردرماني (شفا گرفتن از فرشتگان‌)، ترجمه مجيد پزشكي، تهران، انتشارات نسل نوانديش، چاپ دوم، 1384‌.

17. Bromley, David (2005), Satanism, in: Lindsay Jones (ed.), Encyclopedia of Religion, second edition, USA, Thomson Gale, vol. 12, pp. 8126-8129.

18. Harvey, Graham (2006), Satanism, in: Peter, Clarke (ed.), Encyclopedia of New Religious Movements, London and New York, Routledge, pp. 560-562.

19. Lewis, James R. (2001), Satanism Today: an Encyclopedia of Religion, Folklore and Popular Culture, Santa Barbara, California.

20. Melton, J. Gordon (ed.) (2001), Encyclopedia of Occultism & Parapsychology (fifth edition), New York, Gale Group.

21. Otto, Rudolf (1957), The Idea of the Holy, trans. by John W. Harvey, London.

 



*. هيئت علمی دانشگاه تهران. Hamidien1351@gmail.com

[1]. بهزاد حميديه، جنبش‌های نوپديد دينی و هويت ملی در ايران.

[2]. بهزاد حميديه، جنبش‌های نوپديد دينی و با عطف نظر به ايران.

[3]. این امر گاه صحت دارد و گاه فاقد صحت است. بصیرت‌های ادعایی گاه انحراف از دین سنتی هستند و لذا باید آنها را گمراهی دانست نه بصیرت. احیانا در برخی موارد هم تعالیم دین سنتی به دلیل نقص فعالیت‌های تبلیغی، به مردم نمی‌رسند و چنین تلقی می‌شود که بصیرت‌های تازه‌ای از جنبش‌های معنوی نوین ارائه شده است. همچنین از یاد نرود که بسیاری از جنبش‌های مذکور ماهیت التقاطی دارند و عناصری از ادیان دیگر را به کار می‌گیرند که طبعا برای دین‌داران دینی خاص، بدیع و نو به نظر می‌رسند.

[4]. مثلا بنگرید به کتاب: اکنکار کلید اسرارهای جهان، نوشته پائول توئيچل، ترجمه هوشنگ اهرپور.

[5]. اشو، تعلیمات تانترا، ج. اول، ص. 171‌.

[6].اشو، شهامت، ص125.

[7]. همان، ص. 126.

[8].وين داير، براي هر مشكلي...، ص 35.

[9]. همان، ص 65‌.

[10]. وين داير، 10 راز دستيابي به...، ص 130.

[11]. خوزه يسلوا، بعد ديگر وجود، ص 19.

[12]. بهرام الهی،‌ مباني معنويت فطري، ص. 142‌.

[13]. مثلا تصویری از وجه الله در صفحه 143 كتاب مباني معنويت فطري، یا نماد روح بشری و روح ملکوتی در كتاب معنويت يك علم است صفحه 153.

[14]. از جمله رک. شايگان، 1375: 2/ 691.667‌.

[15]. Gordon Melton, Encyclopedia of occuhism, p 2001: 1678.

[16] satanism

[17].David Bromley,satanism, p 8128.

[18]. Bromley, 2005: 8128.

[19]. Bromley, 2005: 8128.

[20]. به طور شایع او را در فارسی به صورت «لاوی» می‌نویسند، حال آنکه «له‌وی» درست است.

[21].Harvey, 2006: 562.

[22]. David Bromley, Satanism, p: 8126.

[23]. Graham Harvey, Satanism, 561.

[24].James Lewis, Satanism today, pp 329.332.

[25]. David Bromley, Satanism,p 8127.

[26]. I bid, Bromley, p8127.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

تلاشي در سنخ ‏شناسي جنبش‏هاي نوپديد معنوي ايران

تلاشي در سنخ ‏شناسي جنبش‏هاي نوپديد معنوي ايران

در نوشتار حاضر، با تکیه بر مشاهدات و مطالعات میدانی نگارنده و الهام گرفتن از دسته‌بندی‌های محققین غربی، یک سنخ‌شناسی دو سطحی هفت‌گانه- سه‌گانه عرضه شده است.
قانون جذب

قانون جذب

بررسي تحليلي- انتقادي مراقبه از منظر روان شناختي

بررسي تحليلي- انتقادي مراقبه از منظر روان شناختي

مدیتیشن بر کاهش اضطراب اثري غير مستقیم دارد، به اين صورت كه با کنار زدن افکار اضافی و منفی، فرد را وارد بخش آرام ذهن می‌کند و میزان تمرکز را در افراد بهنجار افزایش می‌دهد، در واقع مي‌توان مفهوم این کلمه را با واژه‌هایی نظیر فکر و اندیشه (تفکر و تعمق) بیان کرد...
تجربه‏ هاي شبه عرفاني و داروهاي روان‏گردان از منظر روان‏شناختي

تجربه‏ هاي شبه عرفاني و داروهاي روان‏گردان از منظر روان‏شناختي

با تحقیق در باب داروهای فعال‌ساز روانی، علائق عرفانی به تجربه‌ي عرفانی گسترش یافته است. اعتقاد عمومی این بوده که چنین داروهایی برآورنده‌ی احوال عرفانی یا حالات اسکیزوفرنیک‌اند. گرچه میان این دو گونه حالت، شباهت‌های فیزیولوژیک یا پدیدارشناختی وجود دارد، ولی...
Powered by TayaCMS