ویژگی‌‌های معلمان تربیت دینی از منظر نهج‌البلاغه

ویژگی‌‌های معلمان تربیت دینی از منظر نهج‌البلاغه

مهدیه کشانی،[1] عباسعلی رستمی نسب[2]

 

چکیده

در هندسه تربیت اسلامی، معلم دارای جایگاه کلیدی و تأثیرگذار است؛ از این‌رو جهت تلاش در شناخت و آگاهی از ارزش و جایگاه این مقام و به‌تبع آن، ملزومات، بایسته‌های هنر و وظیفه معلمی، لازم و ضروری است. این مقاله سعی می‌کند که با نگاهی به نهج‌البلاغه، در راستای این مهم، قدم بردارد. روش پژوهش، کیفی بوده و با رویکرد تحلیلی- استنباطی از داده‌های به‌دست آمده، انجام گرفته است. یافته‌های پژوهش، مدل فعالیت‌‌های معلمان را در دو بخش آمادگی و اصلی نشان می‌دهد. فعالیت‌های آمادگی اشاره به اقداماتی دارد که قبل از شروع امر تدریس لازم است معلم آنها را انجام دهد که خود به دو بخش فعالیت‌های شناختی و عملی تقسیم می‌شود. بخش دوم شامل فعالیت‌های اصلی معلم است که چهار بخش را در برمی‌گیرد: انتقال مبانی، کاربرد روش‌ها، جهت‌گیری جریان تربیت در راستای رسیدن به اهداف و درنهایت ارزشیابی.

واژگان کلیدی: مدل، فعالیت، معلم، نهج‌البلاغه، امام علی (ع).

مقدمه

سه رکن اساسی در تعلیم و تربیت که در تعامل طبیعیِ با هم فرایند تربیت را تشکیل می‌دهندعبارتنداز: معلم، شاگرد و محتوی تربیتی است. این سه رکن در جهت رسیدن به هدف که همانا تربیت صحیح است، اصالت دارند و صحت هر یک و چگونگی تعامل آنها در یک مجموعه، ارزشمند است؛ اما آنچه توجه بدان ضروری است، اینکه از میان این سه رکن، معلم است که آغازگر جریان تربیت بوده و از این‌رو نیک‌بختی و نگون‌بختی تربیت به دست اوست؛ البته این سخن به معنای معلم محوری نیست، بلکه به جهت اینکه معلم آغازگر تربیت است، تربیت صحیح و یا غلط از او شروع می‌شود. این معلم است که می‌‌تواند مانع بسیاری از آسیب‌های تربیتی شود و اوست که می‌تواند راه را برای حرکت در مسیر صحیح، تسهیل نماید. امام باقر (ع) دراین زمینه فرموده‌اند: «هر كس بابى از هدايت را تعليم دهد مانند ثواب كسانى كه بدان عمل كنند اجر دارد و از ثواب آنها هم چيزى كاسته نشود و هر كه يك باب از گمراهى تعليم دهد مانند گناه كسانى كه بدان عمل كنند، اجر ببرد و از گناه آنها هم كاسته نشود» (کلینی، ترجمه کمره‌ای، 1388، 1، 99). معلم باید انسانی تربیت‌یافته، و محتوی و جهان‌بینی تربیتی، آشنا با روش‌های تعلیم و تربیت و نیز دارای ذهنیتی روشن نسبت به هدف و مقصد تربیت و ملزومات آن باشد؛ از این‌رو در این مقاله سعی شده گامی در راستای تسهیل این فرایند برای معلمان برداشته شود. گرچه تعریف وظایف و عملکردهای لازم برای معلمان، از دیرباز موردتوجه بوده و مکاتب تربیتی مختلف بسته به نوع نگاه خود به انسان، تعاملات معلم و شاگرد را به‌گونه‌ای خاص ارائه داده‌اند؛ اما جای خالی برخی مباحث، درخور توجه است؛ ازجمله طراحی مدلی برخواسته از متون اصیل دینی در جهت بازتعریف ابعاد هنر معلمی که در این نوشتار، درخور وسع نویسندگان بدان پرداخته شده است.

گذشته از مباحث تخصصی هر علم و محتوی مربوط به آن، معارف و ویژگی‌های عمومی‌ای وجود دارد که همه معلمان باید متصفِ بدان شوند؛ در نتیجه معلمی که داعیه‌دار این مطلب است، که متربی تحت تعلیم او باید به هدف خلقت خود که همانا مقام توحید است، دست یابد. لزوم این دانش و مهارت‌های عمومی گرچه برای معلمان انسان‌ساز از مسلمات اساسی است، اما این به معنی نفی آن برای کلیه معلمان نیست؛ چراکه مقام معلمی، اشاره به شمع راهی دارد که قرار است انسان‌ها را به هدف خلقتشان نزدیک کند، حتی اگر از مسیر دانشی تخصصی و طبیعی باشد. ادعای نویسندگان مقاله این است، مدل طراحی‌شده که در ادامه خواهد آمد، موردنیاز و توجه همه معلمان است و اساساً این مدل اشاره به زمینه عمومی فعالیت‌های همه معلمان و به‌ویژه راهنمای معلمان تربیت اسلامی است. در این مدل که برگرفته از سخنان مولای متقیان در خطبه اول، خطبه قاصعه، خطبه همام و نامه 31 نهج‌البلاغه است، همگی دارای رویکردی تربیتی هستند. فعالیت‌های معلم به دو بخش اساسی تقسیم‌ شده است که در ادامه بدان اشاره خواهد شد.

مدل فعالیت‌های عمومی معلم

مسلماً طراحی مدلی جامع برای فرایند تعلیم و تربیت، نیازمند گام‌هایی است که یکی از آنها، داشتن نگاهی تخصصی و دقیق به هریک از زیرمجموعه‌ها و ارکان اصلی فرایندهای تربیتی، ازجمله معلم است. نگاه به معلم نیز باید در جامعیت خود لحاظ شود؛ ازجمله اینکه معلم باید چه فعالیت‌هایی انجام دهد، چه دانشی داشته باشد، از چه روحیاتی برخوردار باشد و یا رابطه‌اش با دیگر عناصر تعلیم و تربیت به چه شکل باشد. هر یک از این موارد، نیازمند نگاه تیزبینانه‌ای است که در جهان‌بینی دینی باید تعریف شود. قرآن و نهج‌البلاغه، دو منبع غنی و الهام‌بخش برای معلمان است که بتوانند خود را در آیینه آن نظاره کنند و برای هر جزئی از رفتار خویش، شاهدی الهی داشته باشند. فعالیت‌های معلم نیز از این امر مستثنی؛ نیست؛ از این‌رو در این جُستار سعی شده است با توجه به خطبه اول، قاصعه، همام و نامه 31 نهج‌البلاغه که ارتباط نزدیکی با مباحث تربیتی و پیش‌نیازهای رفتار معلمی دارد، مدلی طراحی شود که معلمان بتوانند با الگو‌گیری از آن، رفتارهای کلی خود را در محیط‌های تربیتی تنظیم نمایند. چهار بخش نهج‌البلاغه که در بالا ذکر شد، زیربنای طراحی مدل عمومی فعالیت‌های معلمان تربیت دینی است؛ البته سعی شده برای گسترش و تکمیل بحث از دیگر بیانات امام علی (ع) و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و همچنین آیات قرآن کریم استفاده شود. هر یک از چهار بخش مذکور، عمدتاً به مباحثی خاص اختصاص دارد؛ به‌گونه‌ای که خطبه اول نهج‌البلاغه به‌طورکلی ارائه‌دهنده جهان‌بینی شناختی لازم برای مربیان است. نامه 31 به مباحث انسان‌شناسی و روش‌های تعلیم و تربیت اشاره دارد. خطبه قاصعه، موانع و فرصت‌های تعلیم و تربیتی را ارائه می‌دهد و خطبه همام اشاره به برون‌داد و هدف نهایی تعلیم و تربیت، یعنی توصیف انسان کامل دارد؛ البته هریک از خطبه‌ها و نامه 31 نهج‌البلاغه شامل بخش‌های متعددی است که الهام‌بخش عمل معلمان است؛ اما به‌طور عمده، آنچه بیان شد اشاره به کلیات محتوی مربوط به خطبه‌ها و نامه مذکور دارد. پس از نگاهی کلی به چهار بخش مطرح‌شده، مدل عمومی فعالیت‌های معلمین به شکل زیر طراحی شده است:

 

از ویژگی‌های یک مدل خوب این است که بتواند سه فرایند یا سؤال را در خود پاسخ دهد؛ از کجا؟ چگونه؟ و به کجا؟ در این مدل هم به سه سؤال کلی فوق پاسخ داده شده است؛ یعنی پاسخ به اینکه معلم باید فعالیت‌های خود را از کجا آغاز کند؟ معلم باید چگونه در جریان تربیت عمل نماید؟ و درنهایت انتظار می‌رود فعالیت‌های معلم به چه هدف و اهدافی منجر شود؟ در مدل بالا، معلمین با مجهز شدن به یک زیربنا و جهان‌بینی شناختی کار خود را آغاز می‌کنند؛ در جریان تربیت، بر اساس مبانی و روش‌های خاص عمل می‌نمایند و در‌نهایت انتظار می‌رود شاگردانی تربیت‌یافته به جامعه تحویل دهند. در ادامه، هریک از بخش‌های فوق به‌طور تفصیلی توضیح داده خواهد شد. لازم به ذکر است مشابهت عناوین در مدل‌بالا با مدل‌های مادی به معنی تشابه تعاریف نیست. به‌عنوان‌مثال گرچه در همه سیستم‌های تربیتی به بخش ارزشیابی اشاره شده، اما در الگوی مدنظر امام علی (ع) در نهج‌البلاغه، ماهیت ارزشیابی متفاوت است و می‌تواند الهام‌بخش ارزشیابی در سیستم‌های تربیتی دیگر باشد. همچنین برای پرهیز از بسط کلام، از توضیح عنوان‌هایی که در دیگر کتب تربیتی توضیح آن به‌صورت گسترده آمده است، پرهیز شده و فقط نام عناوین برده شده است؛ به‌ویژه در بخش کاربرد روش‌های تعلیم و تربیت.

 فعالیت‌های آمادگی معلم

بخش اولِ فعالیت‌های آمادگی معلم، فعالیت‌های شناختی است. هر انسانی در صورت لزوم در فرایند زندگی خود و در تعامل با زندگی پیرامونش، مجهز به جهان‌بینی خاصی می‌شود. از این جهت است که در هر مکتب فکری، ابتدا جهان تعریف شده و جایگاه انسان در آن مشخص می‌شود تا افراد، باوری نسبت به جهان پیرامون خود پیدا کنند و بتوانند جایگاه خود را در آن بیابند. اساس هر مكتبى، تفسير و تبيينى است كه از انسان دارد. مكتبى كه انسان را در ابتدا و انتهاى وجودش بريده از غيب مى‏بيند با مكتبى كه براى انسان وسعتى به‌اندازه ابديت قائل است‏، یقیناً تفاوت دارد. در همین راستا و در گام اول فعالیت‌های شناختی، معلمان باید از یک جهان‌بینی و بینشی الهی برخوردار باشند تا بتوانند نقش هدایتگری خود را به‌خوبی ایفا نمایند؛ چراکه تمام عناصر جهان هستی بر انسان‌ها تأثیر می‌گذارد و معلم باید از این تأثیر و رابطه متقابل، آگاهی داشته باشد. معلم با این باور و اعتقاد به جهان، وارد فضای تعلیم و تربیت می‌شود. امام علی (ع) در خطبه اول نهج‌البلاغه به‌طور خاص به محتوی بینش و جهان‌بینی توحیدی و حدود آن اشاره نموده‌اند. در اولین قدم و در رأس جهان‌بینی توحیدی، اساسی‌ترین رکن آن، خداشناسی است. اساساً هدف خلقت انسان، شناخت خدا و باخدا بودن و متصف به صفات او شدن، است. توجه به عجز انسان از شناخت ذات خداوند[3] و در مقابل، توانایی شناخت صفات الهی[4] و تجلی هر صفت در رابطه با مخلوقات جهان[5] و شناخت کلام الهی در قرآن[6]، زمینه‌هایی است که انسان‌ها را به‌سوی باور و اعتقاد قلبی به خداوند و خالص نمودن خود برای او می‌کشاند (نهج‌البلاغه، خطبه اول). با نگاهی به همه متون باقی‌مانده از کلام اهل‌بیت (علیه‌السلام) و توجه به سخنان و خطبه‌های ایشان، به‌وضوح روشن می‌شود که سیره همیشگی آن چهارده نور مقدس، این‌گونه بوده است که کلام خود را با نام و یاد خدا، حمد و ثنای او و برشمردن صفات و الطاف او، آغاز می‌کردند و جهت‌دهی آغازین تربیت و هدایت انسان‌ها را به سمت توحید و خداشناسی سوق می‌دادند (رستمی‌نسب، 1388، 45)[7]. مربیان هم در راستای تربیت خود و متربیان خویش، از این امر مستثنی نیستند و باید با الهام از این روش، گام اول تربیت را در جهت توحید و شناخت حق، بیان صفات و رحمت‌های بی‌پایان الهی بردارند. امام علی (ع) که مربی تمام انسان‌ها است؛ سعی دارد در کلام خود سه صفت الهی را به متربیان خود بشناساند؛ سه صفتی که به حق، انسان‌ساز بوده و از مبانی تربیتی رابطه عبد با رب خویش است. یکی اینکه حکمت الهی و حکیمانه دیدن نظام جهان و اینکه آدمی باید در بلایا و آزمایش‌ها نیز دست حکیمی آگاه را در امور ببیند (نهج‌البلاغه، خطبه اول[8]، قاصعه[9]). دوم، صفت قدرت و عزت و بزرگی خداوند است و اینکه همه امور به دست اوست و هیچ امری نیست که خارج از قدرت الهی باشد (نهج‌البلاغه، قاصعه[10]، نامه 31[11]) و سوم صفت رحمت، بخشش و صبر الهی است که از نشانه‌های آن، نعمت‌های فراوان و تأخیر در کیفر گناهان است (نهج‌البلاغه، خطبه اول[12]، نامه 31[13]). سخن از اثرات آشنایی و درک قلبی این سه صفت از جانب متربی و تأثیر آن در تربیت بسیار است. از این‌‌جهت که حکمت، عامل اعتماد‌ساز در تربیت، قدرت، عامل بازدارنده در تربیت و رحمت، عامل شوق‌آفرین در تربیت است و اعتماد به خدا و خوف از او و شوق وصل او، همه برای حرکت جهت‌دار تربیتی لازم هستند؛ اما آنچه در حیطه وظیفه معلمی است، اینکه اولاً معلمان خود باید باور قلبی به این صفات داشته و به آنچه دیگران را دعوت می‌کنند، خود پیشتر به آن متصف باشند. در ثانیاً خود مظهر تجلی این صفات باشند؛ یعنی حکیمانه عمل کنند تا شاگردان بدانند هر عملی که از معلمشان مشاهده کردند بر مبنای دلیل و حکمت است و درنتیجه به او اعتماد نمایند و علاوه بر اینکه رابطه عاطفی و مهرآمیزی با معلمشان دارند، از خشم و مجازات او در برابر عمل ناشایست در هراس باشند. درنهایت مربیان هم باید تجلیات این سه صفت الهی را در نظام آفرینش مرتباً به شاگردان یادآور شوند و از این طریق آنها را به‌سوی اعتماد، توکل و خوف‌ورجای نسبت به ربشان دعوت کنند. با نگاهی اجمالی به نهج‌البلاغه نیز می‌توان در کلام مولی متقیان مشاهده نمود که نه‌تنها ایشان در سراسر نهج‌البلاغه انسان‌ها را به حکمت (خطبه 108، خطبه 133، خطبه 155، خطبه 185، خطبه 195 و...) قدرت (خطبه 86، خطبه 152، خطبه 185، خطبه 186، خطبه 179 و...) و رحمت الهی (خطبه 83، خطبه 90، خطبه 45، خطبه 179، خطبه 195 و...) دعوت می‌کند، بلکه وجودشان هم سرشار از باور قلبی به این صفات است و خود هم مظهر اعلی آن در بُعد عملی و رفتاری هستند؛ از این‌روست که سیره تربیتی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) عمدتاً این بوده است که پيش از آنكه مردم را با زبان خود به‌سوی خدا فرابخوانند، با كردار خويش راه خدا را تبليغ مى‏نمودند (مشایخ، 1385، 766). قدم دوم در کسب بینش توحیدی از جانب مربی، درک جهان هستی و اجزای آن و روابطی که بین پدیده‌ها وجود دارد، است. برای معلمان ضروری است که بدانند همه عناصر هستی بر انسان تأثیر می‌گذارد و آگاهی از این تأثیر از لوازم تربیت آدمی است. این بخش کمک می‌کند که معلمان جایگاه انسان را در نظام هستی بشناسند و درنتیجه رابطه انسان را با دیگر عناصر هستی اصلاح نمایند؛ از این‌رو توجه به حکمت آفرینش موجودات (خلقت الاشیا لاجلی و خلقتک لاجلک) و درک هماهنگی آنها، از ملزومات هستی‌شناسی توحیدی است (نهج‌البلاغه، خطبه اول[14]). بالاترین موجودات در نظام هستی که روابط پیچیده و گسترده‌ای با انسان‌ها دارند و درک این روابط با چشم ظاهربین آشکار نمی‌شود، همانا فرشتگان الهی هستند. فرشتگانی که در قرآن به آنها قسم یاد شده است[15]، حافظان بندگان و پیام‌آوران وحی الهی بوده و خود دارای مراتب و درجات گوناگون‌اند. شناخت فرشتگان نه‌تنها ازاین‌جهت که الگویی در اطاعت پروردگار هستند، مفید است، بلکه پرده از راز برتری انسان نسبت به آنها برمی‌دارد (نهج‌البلاغه، خطبه اول[16]، قاصعه[17])؛ و به‌راستی انسانی که راز خلیفه الهی خلقتش را بفهمد، به پستی‌ها تن نمی‌دهد و خود را خار و زبون نمی‌کند؛ از این‌رو در نظام خلقت، تنها کسانی خار و زبون و نابود می‌شوند که ارزش حقیقی خود را نمی‌فهمند (حکمت 149[18]). همچنین شناخت طبیعت، ابزارها، حیوانات و دیگر مخلوقات جهان و نوع تعامل و خدمتی که به انسان‌ها در راه بندگی خداوند می‌کنند، از اجزای هستی‌شناسی توحیدی است که مولای متقیان در سراسر نهج‌البلاغه بدان اشاره نموده‌اند[19]. امام صادق (ع) هم در خطابی که به مفضل دارد، پس از بیان برخی از نعمات الهی و اینکه هر یک برای رفع چه نیازی آفریده ‌شده‌اند؛ این‌گونه ادامه می‌دهد که انسان با دیدن چنین خزانه‌هایی پی به این امر می‌برد که آیا واقعاً جهان بدون تدبير مدبّرى و به غير تقدير مقدّرى به عمل آمده باشد؟ پس چگونه مى‏توان تجويز كرد، عالم با اين وسعت كه در هر امرى از انواع آن مصلحت جارى شده، بی‌مدبّری حكيم و صانعى عليم به‌وجود آيد (مجلسی،1415 ق، 111)؛ و چه زیباست معلمانی در حوزه‌های تخصصی مشغول به تدریس هستند، با اقتدا به روش معصومین (علیه‌السلام) از دروس تخصصی خود پلی به‌سوی اثبات و شناخت خالق جهانیان برداشته تا از این طریق راه شکرگزاری و عبودیت را برای شاگردان خویش هموار نمایند.

قدم سوم در کسب بینش توحیدی، انسان‌شناسی است. شناخت انسان، مهم‌ترین گام در راستای خداشناسی نیز است. انسان‏شناسى در اسلام، رويكردى خداشناسانه دارد و كمك مى‏كند تا انسان پروردگار خود را بيشتر بشناسد (طاهرزاده،1391، 25). امام علی (ع) در راستای شناخت کلیت انسان در خطبه اول نهج‌البلاغه به تفاوت انسان‌ها و گوناگونی طبع‌ها و مزاج‌ها اشاره می‌کند و به اینکه در انسان نیروهای متضاد وجود دارد[20] و از این جهت، نیازمند هدایت و رهبری است (نهج‌البلاغه، خطبه 1[21]، خطبه قاصعه[22])، از این‌رو، همان‌طور که در هستی‌شناسی اشاره به برترین موجودات هستی یعنی فرشتگان دارد و آنها را جداگانه توصیف می‌نماید، در انسان‌شناسی نیز برترین انسان‌ها یعنی پیامبران و امامان را جداگانه موردتوجه قرار می‌دهد و الگوهای تربیتی کاملی را برای پیروان آنها معرفی می‌کند (نهج‌البلاغه، خطبه اول). پیامبران و امامان در روش تربیتی و سیره زندگی خود، الگوی کاملی برای عمل معلمان هستند. علاوه‌بر‌این بر معلمان لازم و ضروری است که الگوسازى عملی از زندگانى اين بزرگان براى استفاده امّت مسلمان- به‌ویژه جوانان و نوجوانان- داشته باشند (روحانی علی‌آبادی،1389 ، 15). با نگاهی به توصیف امام علی (ع) درباره وظایف و سبک زندگی پیامبران و امامان در سه خطبه مذکور و نامه 31 نهج‌البلاغه می‌توان سه وظیفه را برای معلمان تعلیم و تربیت برشمرد: نخست ابلاغ و معرفی احکام الهی یا همان انتقال محتوی و مبانی تربیتی؛ دوم، تذکر و یادآوری معارف فطری؛ سوم، کشف استعدادها و توانایی‌های متربیان (نهج‌البلاغه، خطبه[23]1). در توضیح دو وظیفه اول می‌توان گفت: اينكه خداوند در قرآن شريف گاهى نبىّ اسلام را مذكر خوانده است و گاهى معلم، از اين جهت است كه آن حضرت در برنامه‏هاى مذهبى و تبليغى خود، هر دو وظيفه را انجام می‌دهد. در مواردى كه رسول اكرم (ص) فطريات باطنى بشر را يادآورى می‌کند و پرده غفلت و نسيان را کنار ميزند و مردم را به ضمير باطن خودشان آگاه می‌کند، آنجا پيغمبر اكرم (ص) مذكر است: «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ[24]» و در مواقعى كه تعاليم تازه‏اى را به ‌‌مردم ياد می‌دهد و مطالبى را كه در سرشت بشر وجود نداشته به آنان مى‏آموزد، در آنجا پيغمبر اكرم (ص) معلم است: «وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ»[25] (فلسفی،1383، 3، 247). همچنین معلمان با الگوگیری از سیره پیامبران و امامان درمی‌یابند که برای ادای امانت الهی که همانا رسالت تربیت انسان‌ها است (نهج البلاغه، خطبه 1)[26]، لازم است که به نیازها و خواسته‌های افراد توجه کنند[27]، از کمی افرادی که از آنها تبعیت می‌کنند و به راه راست رهنمون می‌شوند، نهراسند (نهج‌البلاغه، خطبه[28]1) و خود به نحو اولی، الگوی بندگی و ساده‌زیستی برای پیروان خود باشند (نهج‌البلاغه، خطبه قاصعه[29]).

پس از کسب چنین شناختی نسبت به عناصر هستی توحیدی یعنی خدا، انسان و جهان و روابط آنها، جهت‌گیری کلی بینش مربیان شکل می‌گیرد؛ البته زیربنایی‌ترین مشخصه جهت‌گیری بینش توحیدی جامع در قدم چهارم، این است که دنیا، محل گذر و آخرت را محل اسقرار انسان بداند. امام علی (ع) در این رابطه می‌فرمایند: «پسرم بدان که تو برای آخرت آفریده شدی نه دنیا، برای رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، برای مرگ، نه زندگی جاودانه در دنیا» (نهج‌البلاغه، نامه 31)؛ بنابراین از این دریچه است که به سنت‌های الهی و قوانین خلقت نگاه می‌شود، نه اینکه خالق جهان قصد داشته باشد مخلوقات خود را در سختی و مشقت ببیند.

این‌گونه نگاه کردن به جهان هستی ثمراتی دارد که معلم باید هم خود از آن بهره‌مند شود و هم در گام‌های بعدی به شاگردانش انتقال دهد. ثمراتی ازجمله آرامش، اعتماد به خالق هستی، کمک گرفتن از امداد الهی، ازجمله فرشتگان و امامان و ... باید توجه داشت، کسب بینش توحیدی تنها برطی نمودن گام‌هایی که در بالا ذکر شد اشاره ندارد، بلکه ضرورت جامعیت نگاه در بینش توحیدی این‌گونه است که همه‌چیز در راستای رابطه با رب جهانیان نگریسته شود؛ به عبارتی هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و دنیاشناسی به‌گونه‌ای که اجزای جداگانه یک نظام معرفت‌شناختی باشند، کافی نیست. همه این اجزاء باید در یک وحدت توحیدی و در راستای از اویی و به‌سوی اویی نگریسته شود تا معنای حقیقی خود را بیابد و برای هدایت انسان‌ها راهگشا باشد. تفكر راستين يعنى ديدن همة پديده‌ها در ارتباط با خدا و اين با نظر به اسماء الهى و مظاهر آن اسماء تحقق مى‌يابد. اگر انسان‌ها پدیده‌‌ها را تحت ساية حضور الهى در عالم نبينند، آنها را بر اساس ميل خود مى‌شناسند و به‌كار مى‌گيرند. اساس تفكر دينى با رجوع به اسماء الهى شروع مى‌شود و به همان اندازه كه انسان‌ها بتوانند از طريق شريعت الهى متوجه حضور و تأثير اسماء الهى باشند راه ديندارى را درست طى كرده ‌و به مقصد مطلوب خود مى‌رسند؛ از این‌رو انسان نه مى‌تواند جهان طبيعت را بدون نظر به اسماء الهی بشناسد و نه مى‌تواند بدون نظر به اسماء الهى جايگاه خود را در طبيعت بيابد (طاهرزاده،1390، 9-13).‌ در مدل فعالیت‌های عمومی معلم که در ابتدای مقاله آمده، کسب بینش توحیدی، مهم‌ترین و زیربنایی‌ترین فعالیتی است که اخذ آن برای هر معلمی، از مسلمات است؛ چراکه تمام فعالیت‌های بعدی معلم بر اساس همین بینش توحیدی یا مادی، پی‌ریزی می‌شود. آنجا که معلمان درصدد تهیه محتوی آموزشی هستند، آنجا که می‌خواهند شاگردان را با خودشان و با واقعیت‌های قوانین زندگی آشنا نمایند، زمانی که مبانی تربیتی را منتقل می‌کنند و یا درصدد یافتن بهترین روش تربیتی برای اثرگذاری کارخود هستند، حتی در نگاهی که به فرایند ارزشیابی دارند، یقیناً متأثر از جهان‌بینی و محتوای آموزه‌های وحیانی‌ای هستند که قبلاً آنها را کسب نموده‌اند؛ از این‌رو جامعیت، صحت و عمل به بینش توحیدی کسب شده توسط معلمین از اهم فعالیت‌ها و وظایف آنها است.

در گام دوم فعالیت‌های شناختی معلمان، موارد موردتوجه در ارتباط با حوزه تربیت است. آشنایی با انسان و ابعاد وجودش آنچنان برای تربیت وی ضروری است که اکتفا نمودن به مباحث کلی انسان‌شناسی، به‌تنهایی کافی نیست و کسی که رسالت امر تربیت را برعهده دارد باید آشنایی بیشتری با جزئیات ویژگی‌های روحی و جسمی انسان‌ها و در رابطه با مراحل سنی آنها داشته باشد. به همین دلیل است که پیامبر اکرم (ص) فرموده‌اند: «كسى كه كارش بر پايه علم و معرفت استوار نباشد، زيان و فساد عملش بيشتر از خير و مصلحت است (حرانی، ترجمه جعفری، 1389، 47)‌؛ بنابراین دانستن اینکه «انسان‌ها دارای توانمندی‌های پنهان عقلی هستند» (نهج‌البلاغه، خطبه اول) و لزوم شناخت این توانمندی‌ها و ابعاد آن برای معلمین؛ و اینکه «نوجوانان قلبی آماده برای پذیرش حق ‌دارند و از نیت‌های سالم برخوردارند» (نهج‌البلاغه، نامه 31) و توجه به لزوم تربیت در سنین نوجوانی و شناخت این ویژگی‌ها در هریک از مراحل سنی (نهج‌البلاغه، خطبه قاصعه، همام[30]) همه ازجمله مواردی است که آشنایی با آنها برای معلمان لازم است تا بتوانند متناسب با افراد و خواسته‌هایشان با آنها مرتبط شوند (نهج‌البلاغه، خطبه اول). درنهایت در گام سوم فعالیت‌های شناختی، لزوم آشنایی معلمان با عواملی وجود دارد که روندهای تربیتی را تسهیل و یا تهدید می‌کند. برخی از این عوامل مربوط به معلم و برخی مربوط به شاگردان است. این عوامل، خود به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم می‌شوند؛ یعنی در فرایند تربیت علاوه‌بر عوامل درونی که دانش‌آموزان و معلمان با آنها مواجه‌اند، عوامل بیرونی وجود دارد که می‌تواند عمل تربیت را تسهیل و یا دچار اشکال و اختلال نماید. لزوم آشنایی با این فرصت‌ها و تهدیدهای تربیتی از جانب مربیان ازآن‌جهت است که در مواجهه با فرصت‌ها، وقت را غنیمت شمرده و از آن در جریان تسهیل تربیت استفاده نمایند و در مواجهه با تهدیدها دچار سردرگمی نشده و از قبل برنامه‌ریزی لازم را برای برون‌رفت و یا به حداقل رساندن آنها نمایند. امام علی (ع) در لزوم فرصت‌شناسی می‌‌فرمایند: «علم و دانش، بيش از مقدارى است كه قابل احاطه باشد و يك فرد نمى‌تواند بر همه آنها واقف شود؛ پس از هر علمى بهتر و شايسته‌ترش را فرا گيريد» (خوانساری،1368، 265) و بهترين مطالبى كه شايسته است جوانان ياد گيرند، چیزهایی است كه در بزرگسالی مورد نيازشان باشد و بتوانند در زندگى اجتماعى از آموخته‌هاى دوران جوانى خود استفاده نمايند (ابن ابی الحدید،1404، 2، 333). بخش ویژگی‌های فردی فرصت‌ها و تهدیدهای تربیتی که شاگردان با آن مواجهند در ادامة بخش روش‌ها و جدول شماره 2 مقاله اشاره خواهد شد؛ چراکه این موانع با کاربرد روش‌های مناسب مرتفع شده و اساساً در جریان به‌کارگیری روش‌های تربیتی بروز می‌کند؛ اما فرصت‌ها و تهدیدهایی هم در جریان تربیت و برای معلمان به‌وجود می‌آیند که امام علی (ع) در نامه 31 نهج‌البلاغه به‌خوبی به برخی از این تهدیدها و فرصت‌هایی که پیش‌روی راه مربیان قرار دارند، اشاره نموده‌اند. ازجمله تهدیدهای بیرونی برای فعالیت تربیتی معلمان، گذران عمر و فانی بودن دنیا و مواجهه با مرگ[31] است که مربیان باید عمر کوتاه خود را غنیمت شمرند و در راستای تربیت خود و انسان‌ها تلاش نمایند. امام صادق (عليه‌السلام) هم در تفسير آيه‌ «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا[32]» فرموده‌اند: «سلامت، نيرومندى، فراغت، جوانى، نشاط و بى‌نيازى خود را فراموش منما، در دنيا از آنها بهره‌برداری كن و متوجه باش كه از آن سرمايه‌هاى عظيم به نفع معنویات و آخرت خود استفاده نمایی»(کوفی، بی‌تا، 676). همچنین ازجمله تهدیدات درونی‌ای که معلمان در جریان فعالیت‌های خود با آن مواجهند، این است که هر چه از سن مربی می‌گذرد نیروی جسمی و فکری او کاهش می‌یابد و توان کمتری برای امر تربیت دارد. امام علی (ع) در فرازی از نامه 31 نهج‌البلاغه چنین می‌فرمایند: «پسرم! هنگامی‌که دیدم سالیانی از من گذشت و توانایی‌ام رو به کاستی رفت، به نوشتن وصیت برای تو شتاب کردم... پیش از آنکه اجل فرا رسد و رازهای درونم را به تو منتقل نکرده باشم و در نظرم کاهشی پدید آید چنانکه در جسمم پدید آمد».

در کنار تهدیدهای درونی و بیرونی، معلمان با فرصت‌هایی روبه‌رو هستند که باید در فعالیت‌های خود به نحواحسن از آنها استفاده نمایند. از مهم‌ترین فرصت‌های درونی برای معلمان، داشتن تجربه است (نهج‌البلاغه، خطبه قاصعه، نامه 31[33]). اگر مربی از تجربه کافی برخوردار باشد و آن را به‌خوبی در رابطه با تربیت افراد به‌کار گیرد، متربیان به او اعتماد می‌کنند و عمل او را از سر حکمت و تدبیر می‌دانند. در کنار تجربه که مربیان از صفت علم و حکمت خداوند الهام گرفته‌اند، کسب دو صفت دیگر خداوند که در بخش فعالیت‌های شناختی بدان اشاره شد، می‌تواند فرصت مناسبی برای تسهیل جریان تربیت از جانب مربیان باشد؛ آن هم صفات رحمت و قدرت است. معلمان باید ضمن برخورداری از رأفت و رحمت، مظهری از عظمت و اقتدار باشند؛ به‌طوری‌که متربیان از گذشت و صبر آنها مأیوس نبوده و هم از قهر و مجازات آنها به هنگام خطا بیمناک باشند و این از بزرگ‌ترین فرصت‌ها است که مربی بتواند به‌گونه‌ای عمل نماید که متربی او را حکیم، رئوف و باعظمت ببیند؛ چراکه به او اعتماد می‌کند و راز دلش را با او در میان می‌گذارد و از بیم غضب او به خطا نمی‌رود. وانگهی، در لزوم توجه به فرصت‌های بیرونی، معلم باید بداند که برخی امور از حقوق متربی و شاگرد است؛ یعنی بداند خداى عوجل، در علمى كه به او بخشيده، معلم را قيم بر آنان قرار داده است و از خزائن خود بر وی گشوده است. پس اگر در تعليم مردم بكوشد، با ايشان بدرفتارى ننمايد و بر آنان دل‌تنگ نشود، خداوند از فضل خود، بر او زياده مى‌كند؛ اما اگر علم خود را از مردم دريغ نماید يا با مردم هنگامى كه از او كسب دانش مى‌كنند، مهربان نباشد، بر خداى عزوجل حق است كه «علم» و «نور علم» را از وی سلب كند و جايگاهش را از دل‌ها پايين بياورد (صفاخواه، 1378، 1، 106).

بخش دوم فعالیت‌های معلم قبل از شروع تدریس، شامل فعالیت‌های عملی است که آنها را بر اساس زیربنای شناختی که در مراحل قبل کسب کرده، پی‌ریزی می‌نماید. بر معلمان لازم است که پیش از ورود به محیط‌های تربیتی و در قدم اول، محتوایی که می‌خواهند به شاگردان انتقال دهند را تهیه و نظارت کنند. امام على (ع) در این رابطه می‌فرمایند: «چرا مردم موقع غذا خوردن در شب، ‌چراغ روشن می‌کنند تا با چشم خود ببينند چه طعامى می‌خورند؛ ولى در تغذيه روانى خود همت ندارند كه چراغ عقل را با شعله علم روشن كنند تا از غذاى آلوده مصون بمانند و دچار عوارض نادانى و گناه در عقايد و اعمال خود نشوند (کاشانی،1387، ترجمه تفرشی، 219). بخش اصلی توجه به انتخاب محتوی تربیتی، برعهده معلمان است؛ البته قسمتی از این محتوی، تخصص هر رشته است که حتی امام علی (ع) هم در نهج‌البلاغه بسیار در این رابطه سخن گفته‌اند و پرده از بخشی از اسرار آفرینش حیوانات، آسمان‌ها و زمین برداشته‌اند. به‌عنوان‌مثال در خطبه اول اشاره می‌کنند که «سپس خدای سبحان طبقات فضا را شکافت و اطراف آن را بازکرد و هوایِ به آسمان و زمین راه‌یافته را آفرید» و یا در بخش دیگر بیان می‌کنند «آسمان‌های پایین را چون موج مهارشده و آسمان‌های بالا را مانند سقفی استوار و بلند قرار داد». این بیانات می‌تواند زمینه‌ای را برای تفکر، مطالعه و پژوهش تخصصی شاگردان فراهم آورد و حتی معلمان می‌توانند از محتوی دینی قرآن و نهج‌البلاغه برای فعالیت‌های مطالعاتی و تحقیقاتی استفاده نمایند؛ اما باید توجه داشت نگاه تخصصی به قرآن و نهج‌البلاغه از منظر هر رشته، هدف کلام خداوند و مولی متقیان نیست. این منابع و منابع دیگر دینی، اساساً برای تربیت نوع انسان‌ها آمده است. گرچه خود ویژگی‌هایی دارند که الهام‌بخش تهیه محتوی تربیتی برای معلمان هستند؛ ازجمله این ویژگی‌ها برای محتوی، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: جامع، کامل، موجز و مختصر بودن و پرهیز از اطاله کلام که سبب خستگی و دل‌زدگی در خواننده می‌شود؛ سهل و ممتنع بودن، لزوم داشتن دو بخش تکلیف اصلی برای همه و تکالیف اضافی برای کسانی که علاقه‌مند به دانستن مطالب بیشتر هستند و یا توانایی بیشتری برای کسب اطلاعات اضافی دارند؛ توجه به نیازهای هر دوره و لحاظ نمودن آن در محتوی و توجه به نیازهای مقطعی هر زمان؛ توجه به مسائل روز و مسائل مورد اختلاف هر زمان؛ لزوم گنجاندن محتوی اجتماعی و سیاسی در فرایند تربیت به‌منظور گمراه نشدن متربیان و همچنین سودمندی مطالب در راستای اهداف جسمی و روحی افراد هر نسل (نهج‌البلاغه، نامه 31[34]). گذشته از این ویژگی‌ها، با نگاه به نامه 31 نهج‌البلاغه می‌توان به‌خوبی دریافت که امام علی (ع)، قرآن، شریعت و احکام الهی را جزء تفکیک‌ناپذیر تربیت هر انسان می‌داند[35]. از این‌رو لازم است در دوره تربیت عمومی افراد، انتقال همه این موارد به متربیان، مورد توجه قرار گیرد. امام صادق (ع) هم در این رابطه فرموده‌اند: «احاديث اسلامى را به نوجوانان خود بياموزيد و در انجام اين وظيفه تربيتى، تسريع نمائيد پيش از آنكه مخالفين گمراه، بر شما پيشى گيرند و سخنان نادرست خويش را در ضمير پاك آنان جاى دهند و گمراهشان سازند» (کلینی،1389، ترجمه کمره‌ای، 6، 47). معضل جوامع اسلامی در عصر حاضر، غفلت از این نکته اساسی است که خانواده‌‌ها به بهانه انتقال وظیفه تربیتی به محیط‌های آموزشی، از تربیت در حوزه دینی و اخلاقی غفلت نموده‌اند و محیط‌های آموزشی نیز به بهانه کمی فرصت و لزوم آشنایی افراد با علوم مختلف، از انتقال کامل معارف قرآنی و احکام شریعت سرباز زده‌اند و تنها به جزئی از این معارف اشاره می‌نمایند؛ از این‌رو جریان تربیت درنهایت به نقطه‌ای می‌رسد که افراد در پایان عمر خود، حتی فرصت نکرده‌اند یک‌بار با تفکر، به‌کل آیات قرآن نظر بیندازند و حتی از احکام مبتلابه خود در زندگی آگاهی ندارند. اینجاست که نمی‌توان انسان‌های کاملی که امام در خطبه همام آنها را توصیف نموده‌اند از جریان تربیت‌های این‌چنینی انتظار داشت.

معلم با فضای شناختی که توضیح داده شد و محتوایی که بر اساس پیش‌زمینه شناختی خود تهیه نموده، وارد فضای تربیتی می‌شود. در ادامه و در قدم دوم از فعالیت‌های عملی، با الهام از نامه 31 نهج‌البلاغه، امام علی (ع) مربیان را در مواجهه با متربیان، متوجه نکته‌ای می‌کند و آن هم معرفی خود به متربیان است. در نامه 31 نهج‌البلاغه امام علی (ع) در وصیت‌نامه خود به امام حسن (ع) از جانب پدری نمادین به فرزندی نمادین و در قالب مربی دلسوز، این‌گونه خود را معرفی می‌نمایند: «از پدری فانی، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگی را پشت سرنهاده، مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان و کوچ کننده فردا ...». در قدم سوم از فعالیت‌های عملی معلم، امام سعی می‌کند متربی خود را بر اساس شناخت درستی که از او دارد و ممکن است حتی خود متربی‌ را این‌گونه و به‌درستی نشناسد، معرفی نماید: «به فرزندی که آرزومند چیزی است که به‌دست نمی‌آید، رونده راهی که به نیستی ختم می‌شود، در دنیا هدف بیماری‌ها، درگرو روزگار و در تیررس مصائب، گرفتار دنیا، سوداکننده دنیای فریبکار، وام‌دار نابودی‌ها، اسیر مرگ، هم‌سوگند رنج‌ها، هم‌نشین اندوه‌ها، آماج بلاها، به خاک افتاده درخواهش‌ها و جانشین گذشتگان است». در قدم چهارم، شاگردان با برخی از واقعیت‌های زندگی پیرامون خود آشنا می‌شوند. ازجمله اینکه «راهی که درآنند شوخی برنمی‌دارد و حقیقتی است که دروغی در آن راه ندارد و اینکه در این راه وسیله‌ای مطمئن‌تر از رابطه انسان با خداوند نیست و یاری او رمز پیروزی است. اینکه دنیاپرستان همچون سگ‌های وحشی می‌مانند که هر روز یکی بر دیگری غلبه می‌کند؛ اما انسان تربیت‌شده می‌داند که روزی، تنها به دست خداست که اگر به سمت آن نرود، روزی به سمت او می‌آید». همچنین متربی باید بداند «فرصت کوتاه عمر را باید غنیمت شمرد و از نمونه‌های تباهی، نابود کردن زاد و توشه آخرت که همانا عمر آدمی است» (نهج‌البلاغه، نامه 31). آشنا نمودن افراد با واقعیات زندگی به این شکل و بیان خاص، نحیبی است که از جانب معلم به شاگردان زده می‌شود تا توجه و تلاش آنان را برای تربیت خویشتن برانگیزد و بی‌ثمری و پوچی اهداف غیرالهی را درگذران کوتاه عمر، برای آنها جلوه‌گر نماید. با طی نمودن سه مرحله عملی در بالا، یعنی معرفی مربی به متربی، آگاهی مربی از خصوصیات خود و آگاهی از واقعیت‌های زندگی که به‌نوعی تسهیل‌کننده فضای اعتماد بین مربی و متربی است، زمینه برای بروز یکی از اساسی‌ترین ابعاد تربیتی که قدم پنجم فعالیت‌های عملی نیز هست، برداشته می‌شود؛ یعنی تقویت بُعد عاطفی و روابط مهرآمیز بین مربی و متربی. باید دانست، بسیاری از مشکلات تربیتی در سایه تقویت این بُعد مهم، سهل و ممتنع شده است. آشنایی با سیاق وصیت‌نامه امام، معلم را به این امر رهنمون می‌کند که اگر برای شاگرد اثبات شود مربی، دلسوز اوست و خیرخواهانه و از صمیم قلب خواستار رشد و هدایت او است، سخنان او را با گوش جان می‌شنود و با صمیم قلب می‌پذیرد؛ گرچه سخت و دشوار باشد و این سختی جز این نیست که برای متربی منفعت داشته و از جانب فردی دلسوز بوده است. جملات امام در فرازهای نامه 31 اشاره به عمق محبت معلمی دلسوز دارد و هر کس این نامه را بخواند، درمی‌یابد که امام برای همه جوانان و فرزندان تاریخ وصیت کرده‌اند. در آنجا که می‌فرمایند: «و تو را دیدم که پاره تن من، بلکه همه جان منی، آن‌گونه که اگر آسیبی به تو رسد به من رسیده است و اگر مرگ به سراغ تو آید، زندگی مرا فراگرفته است، پس‌کار تو را کار خود شمردم و نامه‌ای برای تو نوشتم تا تو را در سختی‌های زندگی رهنمون باشد» و یا در جای دیگر می‌فرمایند: «پس آن‌گونه که پدری مهربان نیکی‌ها را برای فرزندش می‌پسندد، من نیز بر آن شدم تو را با خوبی‌ها تربیت کنم» (نهج‌البلاغه، نامه 31) و یا در وصف رابطه پیامبر با خودشان در خطبه قاصعه می‌فرمایند: «پیامبر مرا در اتاق خویش می‌نشاند، درحالی‌که کودک بودم مرا در آغوش خود می‌گرفت و در بستر مخصوص خود می‌خوابانید، بدنش را به بدن من می‌چسباند و بوی پاکیزه خود را به من می‌بویایند و گاهی غذایی را لقمه‌لقمه در دهانم می‌گذارد». یقیناً داشتن روابط نزدیک و عاطفی بین مربی و متربی تأثیری شگرف در پذیرش سخنان و تأثیرگذاری امر تربیت دارد به شرطی که نخست مربیان واقعاً به مقام دلسوزی و خیرخواهی برای انسان‌ها رسیده باشند و دوم اینکه از ابراز این عشق و علاقه نسبت به رشد و تعالی شاگردانشان ابایی نداشته باشند. پس‌ازاینکه فضای اعتماد بین معلم و شاگرد ایجاد شد و متربیان آماده پذیرش سخنان مربی خود شدند، زمان آن است که مبانی اصلی تربیتی انتقال داده شود.

فعالیت‌های اصلی معلم

انتقال مبانی شناختی که اولین قدم از فعالیت‌های رسمی معلم است در قالب محتوی برنامه و به زبان خود شاگردان صورت می‌گیرد تا فهم لازم برای عمل به مبانی از سوی شاگردان صورت پذیرد. همان‌گونه که در آیه چهارده سوره ابراهیم آمده است: «هيچ پيامبرى را جز به زبان مردم خود نفرستاديم تا بتواند (دين خدا را) به‌روشنی ابلاغ كند»[36]؛ یا اینکه امام رضا (ع) تأکید می‌کند: «با مردم به‌اندازه‌ای كه مى‌توانند شناخت، سخن بگو و آنچه را كه نمى‌توانند دانست رها كن» ‌(حکیمی، 1374، 2، ترجمه آرام، 466). نهج‌البلاغه سرشار از مبانی تربیتی و اعتقادات و باورهایی است که معلمان باید بدان‌ها معتقد و متصل بوده و آنها را به شاگردان خود انتقال دهند؛ البته جهت‌گیری همه مبانی به یک مبنای اصلی که همانا توحید است، بازمی‌گردد.

اهمیت مبنای توحیدی و انتقال آن به فراگیران بدان جاست که در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است «وقتى معلم‌ به كودك نام خدا را بياموزد، خداوند، معلم‌ و كودك و همچنين پدر و مادر او را از عذاب مصون می‌دارد» (محدث نوری،1408، 2، 625). این پاداش تنها در مورد آموزش نام خداست، یقیناً انتقال معرفت الهی و وظایفی که در قبال حق بر عهده انسان‌هاست، به‌مراتب پاداش‌هایی بیشتر و ثمراتی عمیق‌تر در پی خواهد داشت و معلمین در هر رشته تحصیلی که مشغول به تدریس هستند، نباید از آن غافل بوده و از آموزش و اشاره بدان‌ها سرباز زنند؛ البته مبانی تربیتی باید از طریق کاربرد صحیح روش‌های تربیتی (قدم دوم) انتقال پیدا کند و روش‌های تربیت در نهج‌البلاغه بیش از آنکه ناظر بر فعالیتی از جانب معلم باشد، ناظر به تمرینی است که متربی جهت خود‌فعالی انجام می‌دهد تا به هدف خود برسد. این رویکرد نسبت به روش‌ها، از این اصل تربیتی سرچشمه می‌گیرد که «تا خود انسان نخواهد، تربیت نمی‌شود و درنهایت این اراده افراد است که راه آنها را در طریق شقاوت یا سعادت تعیین می‌کند». در ادامه به اهم مبانی و روش‌های تعلیم و تربیت که در دو خطبه اول، خطبه قاصعه و همچنین نامه 31 نهج‌البلاغه آمده، اشاره ‌شده است. انتقال مبانی و کاربرد روش‌ها در راستای رسیدن به اهداف تعلیم و تربیت یعنی قدم سوم فعالیت‌های اصلی معلم که در خطبه همام ذکر شده است؛ البته مبانی‌ای که در ذیل آمده، کلی بوده و هرکدام به مبانی جزئی‌تر و کاربردی‌تر قابل‌تقسیم است. کاربرد مناسب روش‌ها و حدود و صغور آنها نیز باید برای مربی و متربی معلوم باشد؛ مثلاً امام علی (ع) در رابطه با تمرین روش سکوت و حدود آن می‌فرمایند: «آنچه نمی‌دانی و یا لازم نیست بگویی، مگوی، آنچه ترس از گمراهی در گفتن آن داری و یا آنچه دوست نداری به تو نسبت دهند در مورد دیگران مگوی. یا آنچه ترس از ریختن آبرو در آن داری و یا سخنان بی‌ارزش و خنده‌آور مگوی» (نهج‌البلاغه، نامه 31).

  

مبانی تعلیم و تربیت

روش‌های تعلیم و تربیت

اهداف تعلیم و تربیت

اولین واصلی‌ترین مبنا: توحید

شناخت قرآن و احکام الهی

شناخت جهان آفرینش (هستی‌شناسی)

شناخت ملائک و امدادهای الهی

شناخت انسان (انسان‌شناسی، خودشناسی)

شناخت پیامبران و امامان

شناخت دنیا و ویژگی‌های آن

شناخت آزمایش‌ها و سنت‌های الهی

شناخت مرگ و جهان آخرت

شناخت صفات رذیله و حمیده

شناخت شیطان و سپاهیان او

اصلی‌ترین روش‌ها: تذکر، تمرین

تذکر از طریق: اندرز نیکو، امربه‌معروف و نهی از منکر عملی و لسانی، وصیت، ارائه دلیل، تمثیل، عبرت‌گیری، مطالعه تاریخی (مقایسه- گزینش)، الگوگیری، عبادت.

تمرینِ: تواضع، تفکر و اندیشه، سکوت، مشورت، حضور دائمی در محضر حق، اقرار نفس، تلاش شایسته، دعا، انفاق، صبر و شکیبایی، عدم درخواست از غیر،

همچنین تقسیم وظایف، مهلت دهی، عمل به وظیفه، توبه، سوأل، الویت‌بندی و...

انسان پرورش‌یافته در دو بُعد: فردی، اجتماعی

فردی: تنها خداوند در نظر او بزرگ است، فراموش نمی‌کند آنچه به او تذکر داده‌اند، در دینداری، نیرومند و دارای ایمان پریقین، متواضع، راستگو، میانه‌رو، اهل دانش سودمند، پاکدامن، صبور، آزاده، اهل عبادت، اهل تفکر و اندیشه، در حال بیم و امید، حریص در کسب دانش، سپاس‌گذار.

اجتماعی: دیگران در نظرش کوچک مقدارند، نرم‌خو، اطرافیان از آزارش در امان و به خیرش امیدوار، امانتدار، اهل بخشش (همام).

 جدول 1. فعالیت‌های اصلی معلم: انتقال مبانی و کاربرد روش‌ها در راستای رسیدن به اهداف (منبع: نهج‌البلاغه)

توضیح بخش مبانی تعلیم و تربیت در بخش‌های قبلی آمده است؛ اما آنچه در رابطه با روش‌های تعلیم و تربیت نیازمند توضیح است اینکه کلام حضرت علی (ع) و سیره عملی ایشان سراسر کاربرد روش‌هایی است که در این بخش ذکر شده است. به‌عنوان نمونه دو روش نوشتن وصیت و عبرت‌آموزی را در نامه 31 نهج‌البلاغه می‌توان اشاره نمود. حضرت در کلامی دل‌نشین برای فرزند خویش امام حسن (ع) وصیت‌نامه‌ای می‌نویسند که به‌حق این وصیت‌نامه تنها برای فرزندشان نبوده است بلکه برای تمام فرزندان تاریخ و انسان‌هایی است که می‌خواهند در مسیر حق گام بردارند. امام در فرازهایی از این نامه و در اشاره به کاربرد روش دیگری از تربیت (عبرت‌آموزی) این‌گونه انسان‌ها را خطاب می‌کنند: «گرچه عمر من هم‌زمان با عمر گذشتگان نبوده است ولى در كارهاى آنان نظر افكنده‌ام و در تاريخشان با دقت فكر كرده و در آثارشان سير نموده‌ام تا جايى كه از كثرت اطلاع مانند يكى از آنان به‌حساب آمدم؛ اخبارى را كه از گذشتگان دريافت داشته‌ام به‌قدری مرا به وضع آنان آگاه كرده كه گوئى خود شخصاً با اولين تا آخرين آنها زندگى كرده‌ام و جريان امورشان را از نزديك ديده‌ام، بر اثر تعمق در تاريخ آنان، روشنى و تيرگى كارشان را شناختم و سود و زيان اعمالشان را تشخيص دادم؛ سپس مجموع اطلاعات تاريخى خود را غربال كردم؛ آنچه مفيد و آموزنده بود در اختيار تو گذاردم و تنها مطالب زيبا و دلپذير وقايع را براى تو برگزيدم و ذهنت را از قضاياى مجهول و بی‌فایده كه اثر علمى و عملى ندارد برکنار نگاه داشتم». سخن حكيمانه حضرت على عليه‌السلام پنج مطلب اساسى را در زمينه تاريخ به پدران درس‌خوانده و عالم و همچنين به معلمين تاريخ مى‌آموزد که عبارتند از: از تاريخ ملل و امم گذشته به‌خوبی آگاه شوند؛ 2. با تجزیه‌وتحلیل تاريخ، علل وقايع را بشناسند و نيك را از بد تشخيص دهند؛ 3. قسمت‌های آموزنده تاريخ را براى نوجوانان تدريس كنند.4. پاره‌اى از قسمت‌های بسيار مفيد تاريخ را انتخاب نمايند و به‌طور اختصاصى به جوانان خاطرنشان سازند؛ 5. حافظه نوجوانان را با ضبط مطالب بى‌اثر و غیرمفید تاريخ خسته نكنند و موجب اتلاف وقتشان نشوند. اين قسم درس تاريخ، به فكر نوجوانان توسعه مى‌بخشد، در زندگى فردى و اجتماعى به آنان درس تجربه مى‌آموزد، سطح درك و فهم نوجوانان را بالا می‌برد و باعث رشد اكتسابى عقل آنان می‌شود (فلسفی،1383، 3، 245). همان‌گونه که خداوند متعال هم به رسول اكرم (ص) امر می‌کند كه وقايع گذشتگان و تاريخ پيشينيان را براى مردم عصر خود نقل كن به اميد اینكه شاید نيروى تفكرشان به‌كار افتد و نيك و بد زندگى خويش را از خلال آن وقايع تاريخى تشخيص دهند[37] (طباطبایی،1382، ترجمه موسوی همدانی، 8، 435).

در جریان کاربرد روش‌های تربیتی از جانب مربی و متربی و در راستای رسیدن به اهداف، ممکن است موانعی از درون متر‌بی، مانع از به ثمر رسیدن اهداف تربیتی شود که تلاش خود فرد و کمک مربی، برای رفع آنها لازم است. امام علی (ع) در خطبه قاصعه به‌خوبی به این موانع و مهم‌ترین آنها یعنی تکبر و غرور اشاره نموده‌اند[38] و كبر را بدترين آفت خرد می‌دانند (تمیمی آمدی،1366، 448). اگر موانع درونی تربیتی و تهدیدهای بیرونی آن برطرف شود و ویژگی‌های مثبت درونی متربیان در فرصت‌ها و بسترهای مناسب بیرونی قرار گیرد، می‌توان انتظار داشت انسانی کامل تربیت شود که وصف آن را مولای متقیان در خطبه همام به‌خوبی بیان نموده‌اند. در جدول زیر به تفکیک عوامل درونی (موانع در درون متربی) و بیرونی (تهدیدهای خارجی بر سر راه تربیت) که روندهای تربیتی را با مشکل و وقفه روبه‌رو می‌کند، اشاره ‌شده است. در مقابل عوامل مثبت درونی (ویژگی‌های فطری و اکتسابی) و بیرونی (فرصت‌های خارجی تربیتی) که می‌تواند روندها و فعالیت‌های تربیتی را تسهیل و شتاب دهند، اشاره ‌شده است.

  

موانع (عوامل منفی درونی)

تهدیدها (عوامل منفی بیرونی)

ویژگی‌ها (عوامل مثبت درونی)

فرصت‌ها (عوامل مثبت بیرونی)

غرور و تکبر (خطبه اول، قاصعه، نامه 31)

تعصب، کینه‌توزی، بخل و حسد، ظلم (قاصعه)

آزمندی، سخت‌دلی در سن بالا، خودرأیی، شک، ذلت‌نفس، طمع‌ورزی، پرحرفی، ستیزه‌جویی (نامه 31)

جهل، فراموشی، گمراهی (خطبه اول)

شیطان (خطبه اول، قاصعه)

سران متکبر (قاصعه)

فرصت کوتاه عمر، بیماری‌ها، مصائب و مشکلات و بلایا، فریبکاری دنیا، مرگ، رنج و اندوه، سرزنش ملامتگران، مشغولیت های دنیایی، اختلاف رأی‌ها، مجهولات دنیا، پرمشقت و طولانی بودن راه تعالی انسان، وجود دنیاپرستان، لقمه حرام، دشمن، هم‌نشین جاهل (نامه 31)

تفکر و اندیشه (خطبه اول، قاصعه، نامه 31)

استعداد و توانایی‌های فردی، قدرت تشخیص، وجود حواس پنج‌گانه (خطبه اول)

آمادگی قلبی برای پذیرش حق در نوجوانان، نیت سالم و روح باصفا در نوجوانی، آزادی و اختیار در انسان (نامه 31)

عوامل درونی که فرد باید در خود ایجاد کند: صبر، روحیه اطاعت، تعصب برنی‌ای‌ها، (خطبه قاصعه) خوف الهی (خطبه همام)

تجربه به‌جامانده از دیگران (خطبه قاصعه، نامه31)

تأثیر اطرافیان خوب (ازجمله مربی، پیامبر و امامان، پدر، خویشاوندان، دوست، فرمانروایان، همسایگان) (نامه31)

رابطه بندگی با خداوند، امتحانات الهی، عبادات، وحدت بین مؤمنین، اسلام، وجود ابزارها(خطبه اول، قاصعه)

با تفکر قرآن خواندن، نماز(خطبه همام)

 

 جدول 2. عوامل تسهیل‌کننده و کند‌کننده فرایند تربیت (منبع: نهج‌البلاغه)

آنچه در رابطه با توضیح جدول بالا و در راستای وظایف معلمان نباید از نظر دور داشت این است که معلمان باید تلاش نمایند موانع تربیتی را اولاً از طریق کاربرد روش‌های مناسب و در ثانی از طریق جهت‌دهی موانع به سمت فرصت‌ها، برطرف نمایند. به‌عنوان‌مثال برخی موانع را مانند طمع‌ورزی، رنج و اندوه، خودرأیی، مشغولیت به دنیا و... را با تشویق به تفکر و عبرت‌گیری از گذشتگان و نگاه به اینکه بر آنها چه گذشته است و به کجا رهسپار شدند و درگذر عمر چه نصیبشان شده است، برطرف نمایند (نهج‌البلاغه، نامه 31[39]) و سعی کنند رویکرد متربی را به زندگی عوض نموده تا تلاش نماید در راستای هدف خلقتش گام بردارد. همچنین مربی می‌تواند با تمرین‌هایی که به متربی می‌دهد صفات رذیله را در او از بین ببرد؛ همچون تمرین تواضع در برابر پدر و مادر، معلم و دوستان، برای از بین بردن صفت رذیله تکبر و غرور بیجا. امام علی(ع) در خطبه قاصعه در راستای جهت‌دهی موانع به سمت فرصت‌ها اشاره می‌کند که «پس اگر در تعصب ورزیدن ناچارید (مانع) برای اخلاق پسندیده، افعال نیکو و کارهای خوب تعصب داشته باشید، ...، یعنی بردباری به هنگام خشم فراوان، کردار و رفتار زیبا و درست و خصلت‌های نیکو».

نکته دیگری که با نگاه هم‌زمان به جدول یک و دو حاصل می‌شود این است که همه اجزای نظام تعلیم و تربیت با یکدیگر مرتبط و درهم‌تنیده‌اند. می‌توان این درهم‌تنیدگی و ارتباط را در قالب مثال زیر آشکار نمود:

رابطه مبانی، روش ها و اهداف با موانع و فرصت های تربیتی(منبع، مولفان)

 

همان‌طور که قبلاً اشاره شد در توضیح مدل فوق، اولین و اصلی‌ترین مبنای تربیتی، توحید است که همه مبانی تربیتی بدان بازمی‌گردند. در راستای رسیدن به این مبنا ممکن است موانع درونی و تهدیدات بیرونی ظاهر شوند که امام علی (ع) بزرگ‌ترین مانع را تکبر و غرور و بزرگ‌ترین تهدید را شیطان می‌داند (نهج‌البلاغه، خطبه قاصعه[40]). به جهت اینکه «شیطان مردم را از معرفت خداوند بازمی‌دارد و از پرستش او جدا می‌کند» (نهج‌البلاغه، خطبه 1)؛ از این‌رو باید با تذکر و تمرین این موانع و تهدیدات برطرف شوند و تفکر، عبادت، تمرین تواضع و اندرز نیکو، برخی از روش‌هایی است که می‌تواند انسان را در شناخت خداوند و بندگی و اطاعت او سوق دهد و دستیابی به مبنای توحیدی را تسهیل نماید. دیگر مبانی و روش‌های تربیتی نیز به هم مرتبط بوده و به‌طور زنجیروار فرایندهای تربیتی را شکل می‌دهند. این هنر مربی است که بتواند ریشه عدم دستیابی به مبانی تربیتی را به‌درستی بشناسد و بهترین روش‌ها را در جهت برون‌رفت از آنها به‌کار گیرد تا موانع و تهدیدها به فرصت تبدیل شوند و رسیدن به اهداف تسهیل گردد.

درنهایت و در آخرین قدم از فعالیت‌های اصلی معلم، فرایند ارزشیابی قرار دارد که از نظرات مولای متقیان امام علی(ع) استخراج شده است. ارزشیابی در نظام تربیتی امام علی(ع) عمدتاً از جنبه بیرونی به درونی تغییر می‌یابد و «خودارزشیابی» جای ارزشیابی بیرونی را می‌گیرد؛ چراکه این خود فرد است که بهترین قاضی برای اعمال خویش است و از درون و نیات خود خبر داشته و می‌داند خالصانه عمل نموده است یا نه[41]. مربی نیز می‌تواند نقش کمک‌کننده را در فرایند ارزشیابی ایفا نماید؛ البته از منظر امام، ارزشیابی معلم زمینه‌ای برای بروز خشم و یا خشنودی او نیست، بلکه در راستای جدا شدن حق از باطل است[42] و این غربالگری در امتحاناتِ سخت‌تر، آشکارتر می‌شود[43]. ارزشیابی زیاد و مکرر هم می‌تواند زمینه خالص شدن انسان‌ها را فراهم آورد[44] و پیروزترین افراد، کسانی هستند که بتوانند در اموری که بدان آگاهی ندارند، محک اطاعت و بندگی خود را ثابت کنند[45] (نهج‌البلاغه، خطبه قاصعه). پس از ارزشیابی، زمان اعطای پاداش و عقاب فرا می‌رسد که در این رابطه، صبر و طمأنینه معلم را می‌طلبد که در عقوبت خطاکار تعجیل نکند و با آزمایش مکرر، درون افراد را بروز دهد و آنها را خالص نماید. همچنین پاداش و جزا نسبت به‌سختی و دشواری امتحانات و آزمایش‌ها متفاوت است و از عدل معلم به دور است که به همه به یکسان پاداش دهد و یا عقوبت نماید (همان).

جمع‌بندی

زمانی که با رویکرد تربیتی به نهج‌البلاغه رجوع شود، این نتیجه به‌دست می‌آید که کلام مولای متقیان در سرتاسر نهج‌البلاغه برای تربیت و رشد انسان‌ها است و فضای آن، درس عبرت‌گیری و تفکر است؛ گرچه ازاین‌جهت بارِ برخی از خطبه‌ها و نامه‌ها  سنگینی بیشتری می‌کند و توشه پربارتری برای انسان حاصل می‌نماید. در این سه خطبه و نامه 31 نیز، درمجموع نامه 31 نهج‌البلاغه که به‌حق وصیت امام به فرزندان تاریخ است، نکات تربیتی بیشتری نهفته است و الگوی تربیتی و رفتاری مناسبی را به معلمان معرفی می‌کند. آنچه ضروری است که از جانب همه معلمان رعایت شود و در فعالیت‌های خود حتماً لحاظ نمایند، نگاه عام به قرآن و نهج‌البلاغه است؛ یعنی همه معلمان و نه‌فقط معلمان تربیت دینی و یا اخلاقی، به قرآن و نهج‌البلاغه به‌عنوان دانش و معرفت عامِ ضروری کار خویش نگاه کنند و نه‌تنها به ابعاد مختلف این منابع، اِشراف داشته باشند، بلکه سعی نمایند از این معارف به‌طور مستقیم در محتوی درسی خود استفاده کنند و از این طریق متربیان را به کسب و متصف بودن به چنین معارفی تشویق نمایند؛ یعنی ماحصل این نوع نگاه به منابع دینی این باشد که معلمان اولاً در هر زمینه درسی که مشغول به فعالیت هستند، از معارف دینی خودآگاهی کامل داشته باشند؛ در ثانی از الگوهای تربیتی آنها در راستای اثربخشی کار خویش الهام بگیرند و همچنین خود متصف به معارف و بینش توحیدی لازم باشند. نتیجه اتخاذ این رویکرد از جانب مربیان این خواهد بود که متربیان، هم در هر حوزه تخصصی که مشغول به یادگیری هستند، به معارف دینی به‌عنوان معرفتی ضروری برای زندگی نگاه می‌کنند و هم افرادی متخصص و متعهد بار می‌آیند.

 

منابع

* قرآن

* نهج‌البلاغه

  1. ابن ابی الحدیدمعتزلی، عبدالحمید؛ شرح بر نهج‌البلاغه؛ ج 2، قم: کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، 1404.
  2. تميمى آمدى، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم و درر الكلم؛ قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1366.
  3. حرانی، ابن شعبه؛ تحف العقول عن آل رسول(ص)؛ ترجمه بهراد جعفری، قم: اسلامیه، 1389.
  4. حکیمی، اخوان؛ الحیاه؛ ترجمه احمد آرام؛ ج 2،تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.
  5. خوانساری، جمال‌الدین؛ شرح بر غررالحکم؛ تهران: دانشگاه تهران، 1368.
  6. رستمی‌نسب، عباسعلی؛ فلسفه تربیتی ائمه اطهار(ع)؛ کرمان: دانشگاه شهید باهنر، 1388.
  7. روحانی علی‌آبادی، محمد؛ زندگانی حضرت زهرا(س)؛ تهران: مهام، 1389.
  8. صفاخواه، محمدحسین؛ گلچین صدوق؛ تهران: فیض کاشانی، 1378.
  9. طاهرزاده، اصغر؛ انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی؛ اصفهان: لب المیزان، 1391.
  10. -------؛ اسماء حسنی دریچه‌های نظر به‌حق؛ اصفهان: لب المیزان، 1390.
  11. طباطبایی، محمدحسین؛ تفسیر المیزان؛ ترجمه محمدباقر موسوی همدانی؛ ج 8، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1382.
  12. فلسفی، محمدتقی؛ الحدیث؛ ج 3، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1383.
  13. کاشانی، فیض؛ سفینه النجاه؛ مترجم و شارح: محمدرضا درودیان تفرشی؛ قم: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1387.
  14. کلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول کافی؛ ترجمه محمدباقرکمره‌ای؛ ج 6،تهران: اسوه، 1389.
  15. کوفی، محمدبن محمداشعث؛ الجعفريات- الأشعثيات‌؛ تهران: مکتب نینوی الحدیثه، بی‌تا.
  16. مشایخ، فاطمه؛ قصص‌الانبیا(قصص قرآن)؛ قم: فرحان، 1385.
  17. مجلسی، محمدباقر؛ توحید مفضل؛ قم: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1401ق.
  18. محدث نوری، میرزا حسین؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج 2، قم: مؤسسه آل‌البيت عليهم‌السلام،‌

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. دکتری فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی دانشگاه شهید باهنرکرمان، دانشکده علوم تربیتی و روان‌شناسی، طلبه حوزه علمیه جامعه‌الزهراء قم، ایمیلmahdiyehkeshani@yahoo.com.

[2]. استاد دانشگاه شهید باهنر کرمان.

[3]. سپاس از آن خدایی است که ستایشگران به مدح او نرسندوکوشندگان، حقش را ادا نکنند. خدایی که صاحبان همت‌های بلند به کنه ذات او نرسند و اندیشه‌های سرشار به او دست نیابند.(خطبه 1).

[4]. سرآغاز دین، شناخت خداست و درست شناختن او، باور به داشتن اوست و درست خالص ساختن برای خدا، نفی صفات (زاید بر ذات و یا صفات ممکنات) از اوست. پس هر کس خدای پاک را وصف کند، او را مقارن دانسته (خطبه 1). اول است پیش از هر چیز بی‌آنکه او را اولیتی باشد و آخر است پس از هر چیز بی‌آنکه او را نهایتی باشد (نامه 31).

[5]. هست اما نه آنکه حادث باشد. کننده است نه بدین معنا که حرکتی از او سرزند و ابزاری داشته باشد. بیناست حتی آن هنگامی که مخلوقی نبود و...(خطبه 1).

[6]. کتاب پروردگارتان در میان شماست، (که آنچه را شما بدان نیاز داشتید برایتان بیان کرد)...آنچه را در آن آزادید و آنچه را در آن آزاد نیستید، آنچه را مبهم بود تفسیر کرد و آنچه را پیچیده بود، توضیح داد. بر اساس پیمانی که گرفته شده مردم باید بخشی از مطالب قرآن را بدانند و...(خطبه 1).

[7]. سپاس از آن خدایی است...(خطبه 1). سپاس و ستایش خدای را که لباس عزت و بزرگی بر تن کرد (خطبه قاصعه) اما بعد، خداوند سبحان و برتر از همگان...(خطبه همام) پسرم تو را به پروای از خداوند سفارش می‌کنم و به ملازمت امر او و آباد کردن دل خود به یاد او و...(نامه 31).

[8]. بخش آفرینش جهان، فرشتگان، انسان: در حالی آنان را بیافرید که پیش از پدیدآوردنشان از (تمام ویژگی های آنان) آگاه بود (خطبه 1).

[9]. ...اما خداوند سبحان بندگان خود را به پاره‌ای از چیزها که به اصل و ریشة آن جاهل‌اند می‌آزماید تا با این آزمون، فرمانبرداران را از نافرمانان جدا سازد...(قاصعه).

[10]. خداوند بر هر بنده‌ای که در این دو وصف (عزت و بزرگی) با او ستیزه نماید، لعنت فرستاد...(قاصعه).

[11]. آنسان که خود را وصف کرده، کسی در قلمرو حکمرانیش بر ضد او نباشد (نامه 31).

[12]. بادها را به رحمتش پراکنده ساخت...و کلمه رحمت خویش را به آدم آموخت و...(خطبه 1).

[13]. تو را فرمان داده که از او بخواهی تا به تو ببخشد و از رحمتش طلب کنی تا تو را رحمت آورد. ...و اگر گناهی مرتکب شدی از توبه بازت نداشت و در کیفر تو شتاب نکرد و بر بازگشتن به سویش نکوهشت نکرد و...(نامه 31).

[14]. پیدایش هر یک از اشیاء را به زمان خاص خود اختصاص داد و در میان انواع گوناگون آن ها الفت و هماهنگی برقرار ساخت (خطبه 1).

[15]. فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً(نازعات/5).

[16]. دسته‌ای از آنان در سجده‌اند و رکوع ندارند. آنگاه خداوند از فرشتگان خواست امانتی که به ایشان سپرده بود و پیمانی که با ایشان بسته بود، در پذیرش سجده بر آدم و فروتنی در برابر عظمت او ادا کنند (خطبه 1).

[17]. هرگاه خلقت او را به پایان بردم و از روح خود در وی دمیدم سجده‌اش کنید (قاصعه).

[18]. نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست.

[19]. خالق کوه‌ها که به‌منزله میخ‌های زمین و تکیه‌گاه خلق است (خطبه 211) ابزاری برای مقاصد مختلف (خطبه 1) از 29 حیوان در نهج‌البلاغه نام برده شده است، مانند طاووس، شب پره و... .

[20]. خدای پاک از قسمت‌های گوناگون زمین سخت و نرم و خاک شور و شیرین، مقداری خاک فراهم آورد؛ پس به صورت انسانی درآمد با قوای ادراکی که آن را به‌کار اندازد، او را آمیخته‌ای ساخت از رنگ‌های گوناگون و مواد موافق و نیروهای متضاد و اخلاط متفاوت (خطبه 1).

[21]. مردم زمین در آن زمان (بعثت پیامبر) ملت‌های پراکنده با خواسته‌های گوناگون بودند که در راه‌های مختلفی سیر می‌کردند...خداوند به‌وسیله پیامبر خود این مردم را از گمراهی به هدایت رساند (خطبه 1).

[22]. در کار امت‌ها نیک بیندیشید، آن وقت که پراکنده و جدا از هم بودند. آنگاه که پیامبری در میان آنان برانگیخت...وگرد دعوت او دل‌های آنان را الفت بخشید (خطبه قاصعه).

[23]. خداوند، پیامبران پاکی را از فرزندان آدم برگزید و از آنان در ابلاغ وحی و امانتداری در رساندن پیام الهی به مردم پیمان گرفت و با ابلاغ احکام الهی حجت را بر ایشان تمام کرد. در چنین زمانه‌ای بود که خداوند رسولان خود را برانگیخت تا از آنان بخواهد که عهد فطرت الهی را ادا نماید و نعمت های فراموش شدة خدا را به یادشان بیاورد و توانمندیهای پنهان عقل های آنان را برانگیزد (خطبه 1).

[24]. (غاشیه/21).

[25]. (بقره/151).

[26]. از پیامبران در امانتداری رساندن پیام الهی به مردم پیمان گرفت.(خطبه 1).

[27]. خداوند پاک خلایق را به حال خود رها نکرد، بدون پیامبری که فرستاده باشد (خطبه 1).

[28]. پیامبرانی که کمی آنان و فراوانی مردمی که تکذیبشان می‌کردند آنان را از انجام رسالتشان بازنداشت (خطبه 1).

[29]. خدای سبحان پیامبرانش را در تصمیم‌هایشان قوی و نیرومند و در احوال ظاهریشان که به چشم می‌آید، ضعیف قرار داد. آنان قناعتی دارند که دل ها و دیدگان را از بی‌نیازی پرمی‌کند و دل‌هایشان در بهشت و پیکرهایشان در کار طاعت خداوند است (قاصعه).

[30]. دل جوان چونان زمین کشت نشده است که هر بذری در آن افکنند، می‌پذیرد. تو در عنفوان جوانی هستی و روزهای آغازین زندگانی را می‌گذرانی و نیتی سالم و نفسی پاک داری (نامه 31).

[31]. از پدری فانی که عمر را پشت سر گذاشته و تسلیم روزگار گشته و ساکن سرای مردگان که فردا از آن سفر خواهد کرد (نامه 31).

[32]. (قصص/77).

[33]. پسرم، اگرچه من به اندازة همه کسانی که پیش از من بوده‌اند عمر نکرده‌ام، ولی در کارهایشان نگریستم و در خبرهایشان اندیشیدم و در آثارشان گذر کردم تا آنجا که گویی خود، یکی از آنان شدم؛ بلکه به سبب آنچه از اخبار آنان به من رسیده، گویی از آغاز تا انجام با آنان زیسته‌ام (نامه 31).

[34]. این بخش از خصوصیات محتوایی با نگاهی کلی به نامه 31 نهج البلاغه استنباط شده است؛ اما می‌توان به برخی از آنها اشاره نمود. کلیت سخنان امام، وصیت‌نامه‌ای جامع و کامل را نه‌تنها برای پسر خویش بلکه برای تمام فرزندان تاریخ در زندگی‌شان فراهم می‌نماید. این خصوصیت در کنار این موضوع که وصیت امام تنها چند صفحه از نهج‌البلاغه را تشکیل می‌دهد و همچنین در خود این نامه اغلب عبارات، عباراتی کوتاه و موجز هستند، سبب پرهیز از اطاله کلام می‌شود. عباراتی مانند دلت را با موعظه زنده کن و با بی‌میلی به دنیا بمیران، آن را با یقین قوی ساز و با حکمت روشن کن و... . سادگی عبارات و در عین حال شیوایی آن مانند سخت بکوش اما خزانه‌دار دیگران مباش و... . حضرت در این نامه اشاره می‌کنند که محبوب ترین دریافت از این وصیت‌نامه پیروی خدا و بسنده‌کردن به آنچه خداوند واجب نموده، است. این تکیفی همگانی است. همچنین توجه به موضوعاتی مانند خودسازی، اخلاق اجتماعی، خداشناسی، تربیت فرزند، آخرت‌گرایی، معیار روابط اجتماعی، حقوق دوستان و...، سبب ممتاز بودن ابعاد دیگر این نامه در بعد محتوایی است (نامه 31).

[35]. مناسب دانستم که نخست، کتاب خدا و تاویل آن را به تو بیاموزم و قوانین و احکام اسلام و حلال و حرام آن را برایت بگویم و از این امور به چیز دیگری نپردازم (نامه 31).

[36]. وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ، لِيُبَيِّنَ لَهُم‌.

[37]. فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون‌(اعراف/176).

[38]. خدای سبحان بندگانش را با انواع سختی می‌آزماید...تا روحیة تکبر را از دل‌هایشان بزداید (قاصعه). بدان که خودپسندی، آفت خرد آدمی است (نامه 31).

[39]. در سرتاسر نامه 31 به این موضوعات پرداخته شده است.

[40]. در اغلب فرازهای این خطبه اشاره شده است.

[41]. ولی خداوند سبحان چنین خواست که طاعتش تنها برای او صورت گیرد و قصد دیگری با آن درنیامیزد (قاصعه).

[42]. پس امتحانات الهی را (مال و فرزند) دلیل خشنودی یا خشم خدا ندانید که نشانة ناآگاهی از موارد آزمایش و امتحان خداوند است (قاصعه).

[43]. و هرچه آزمون بزرگتر باشد، ثواب و پاداش آن فزونتر خواهد بود (قاصعه) مقدار ثواب زیارت خانة خود را به تناسب آسانی آزمایش کاهش می داد (قاصعه).

[44]. اما خداوند سبحان بندگانش را با انواع سختی می‌آزماید تا روحیه خاکساری و فروتنی را در جانشان جای دهد.

[45]. خداوند سبحان بندگان خود را به پاره‌ای امور که به اصل و ریشة آن جاهل‌اند می‌آزماید، تا با این آزمون فرمانبرداران را از نافرمانان جدا سازد (قاصعه).

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

داستان های قرآن و تربیت دینی کودکان بر اساس مدل لیپمن

داستان های قرآن و تربیت دینی کودکان بر اساس مدل لیپمن

از همان لحظات آغازین، زندگی یک کودک با پرورش جسمی و روحی او، آینده و سرنوشت او نیز رقم می­خورد.
راه‌های تربیتی دور کردن ذهن و قلب، از افکار و تخیلات شیطانی

راه‌های تربیتی دور کردن ذهن و قلب، از افکار و تخیلات شیطانی

چگونه می‌توان افکار و تخیلات شیطانی را از ذهن و قلب خود دور کرد؟ انسانی كه برای تهذیب روح و تربیت دینی خود قدم برمی‌دارد، شیطان رأی قوه متخیله او را به‌جای وحی و عقل می‌نشاند و موهوم و مُتَخَیل را معقول جلوه می‌دهد...
سیری در سیر‌ه تربیتی ـ فردی پیامبر اکرم (ص)

سیری در سیر‌ه تربیتی ـ فردی پیامبر اکرم (ص)

اين نوشتار بر آن است تا رفتارهايي را که از رسول خدا (ص) در مقام تربيت ديگران و براي اثرگذاري بر شناخت، نگرش، اخلاق و رفتار آنان در هر مکان و زماني انجام ‌شده است را با روش کتابخانه‌ای و رویکرد توصیفی، روشن سازد...
نقش قصه‌های قرآنی در تعلیم و تربیت نسل جدید

نقش قصه‌های قرآنی در تعلیم و تربیت نسل جدید

در این مقاله سعی بر آن است تا ابتدا معنای لغوی و اصطلاحی قصه، اهمیت، انواع، ویژگی‌ها و ارزش‌های تربیتی قصه موردبررسی قرار گیرد، سپس جایگاه، اهمیت و ویژگی‌های قصه در قرآن موردبررسی قرار می‌گیرد و ...
روش‌های ترویج امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر در آموزش‌وپرورش

روش‌های ترویج امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر در آموزش‌وپرورش

پژوهش حاضر با هدف بررسی روش‌های ترویج امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر در آموزش‌وپرورش و به روش توصیفی از نوع کتابخانه‌ای انجام شده است...
Powered by TayaCMS