تبیین وظایف و کارکردهای رسانه تلویزیون در تربیت دینی با توجه به ویژگی‌های فضای مجازی

تبیین وظایف و کارکردهای رسانه تلویزیون در تربیت دینی با توجه به ویژگی‌های فضای مجازی

سیاوش پورطهماسبی

سعید پورطهماسبی

چکیده

تلویزیون به دلیل داشتن ابعاد بسیار پرنفوذ تصویری در الگوهای ارتباطی، جایگاه ویژه‌ای در دنیا دارد؛ همچنین نقش پررنگ فرهنگ شفاهی در زندگی مردم، جایگاه این رسانه را می‌تواند بیش از سایر رسانه‌ها قرار دهد؛ از این‌رو تعامل آن با نظام تربیتی، در جهت الگودهی رفتار اجتماعی و دینی و بهبود آن، می‌تواند بسیار مؤثر باشد. در مقاله ابتدا به بررسی نقش آموزشی و تربیتی تلویزیون در جامعه و به‌ویژه تأثیر آن در تربیت دینی کودکان پرداخته و در ادامه، نقش آن در بهبود رفتار دینی بررسی شده است. یافته‌ها نشان می‌دهد که تلویزیون ایران در سطح کلان با هدف انسان‌سازی و ایفای نقش مدرس‌های بزرگ تعریف شده است. معنای انسان‌سازی در این تعریف، ایجاد یا رشد انسان دینی است که نسبت به اعتقادات خودآگاهی کامل داشته و بدان‌ها عمل می‌کند. تلویزیون برای معتقدین به دین نوعی شور و آگاهی مذهبی ایجاد می‌کند.

واژگان‌کلیدی: تلویزیون، تربیت دینی، رفتار اجتماعی، بهبود، کودکان.

مقدمه

گستردگی و تأثیر عناصر رسانه‌ای نظیر كتب، مجلات، مجموعه مطبوعاتی، صداوسیما، ویدئو، ماهواره و اینترنت؛ امروزه بر كسی پوشیده نیست. ازجمله مقاصد رسانه‌ها: اطلاع‌رسانی، تعلیم و تربیت، اندیشه پروری (فرهنگ‌سازی)، هدایت و راهنمایی، افزایش آگاهی‌ها و ...، است كه البته باید در تمام این اهداف و مقاصد، اهداف تربیتی نهفته باشد؛ پس رسانه‌ها می‌توانند در تربیت جوانان نقش منفی، یا نقش مثبت ایفاء نمایند (حسني، 1385، 23). امروزه رسانه‌ها اصلی‌ترین ابزاری است که فرهنگ سبک زندگی را منتقل کرده و بسیاری از نظریه‌های نوین ارتباطی نیز به‌ناچار تحت تأثیر تداخلات بصری ارتباطی قرارگرفته‌اند و بر نقش رسانه در این زمینه تأکید دارند (ايزدي، 1386، 66).

شرایبر[1] در کتاب نیروی پیام می‌گوید: «قدرت‌های بزرگ در زمینه اخبار جهانی، مانند زمینه‌های دیگر، در عمل نفوذی را به‌کار می‌گیرند که مصریان، آرژانتینیان یا سوئدیان را وادار می‌کند بی‌آنکه خود بدانند از دریچه چشم فرهنگ آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی بر جهان بنگرند» (شرایبر،1371، 228).

هر اندازه كه رسانه‌ها به بهترین شكل به‌كار گرفته شوند، منافع و فواید آن در زمینه كمك به رشد صحیح و سالم افراد و نیز سازگاری او با جامعه و تحول و پیشرفت صحیح آن جامعه به سوی كمال مطلوب، بیشتر خواهد بود (گلشني، 1385، 53).

حضرت امام (ره) راه نجات کشور را تسلط بر علم و فنون روز می‌دانست و با الهام از فرمايشات حضرت علی (ع) که فرموده‌اند: فرزندان خود را متناسب با نیازهای زمان خودشان تربيت کنيد، نه با شرايط و اقتضائات محيط مخصوص زندگاني خود، بر فراگيري علوم روز تأکید داشتند، به‌طوري که تسلط بر زبان‌های زنده دنيا از توصیه‌های جدي امام (ره) بود و در اين مورد فرمودند که در سايه تسلط بر زبان‌های معتبر می‌شود در کارزار فرهنگي از هويت خود دفاع کرد و در کسب دانش و معرفت پيشگام بود. از منظر حضرت امام (ره) اساس عالم بر تعليم و تربيت انسان است و به فرموده آن عزيز با تربيت انسان، عالم اصلاح مي شود (بهشتی،1377، 41).

تربيت در ديدگاه حضرت امام (ره) مبتني بر انسان‌شناسی است که آن نيز مبتني بر هستی‌شناسی و خداشناسي و به اصطلاح جهان‌بینی توحيدي است. بر همين اساس حضرت امام (ره) تعليم و تعلم را با پيروي از آموزه‌های ديني عبادت تلقي می‌کند و بر تلاش در کسب علم و معرفت تأکید دارند. امام خمینی (ره) مهم‌ترین رسالت رسانه‌ها را تربیت و تقویت نیروی انسانی مفید و کارآمد می‌داند و بر نقش‌آفرینی رسانه‌ها تأکید می‌کند: «آنکه از همه خدمت‏ها بالاتر است، این است که نیروی انسانی ما را رشد بدهد و این به عهده مطبوعات است، مجله‏هاست، رادیوتلویزیون است، سینماهاست، تئاترهاست. اینها می‏توانند نیروی انسانی ما را تقویت کنند و تربیت صحیح بکنند و خدمتشان ارزشمند باشد و می‏توانند مثل رژیم سابق باشند که همه چیز به‌هم‌ریخته بود و همه چیز در خدمت استعمار بود»(صحیفه نور، 8، 498 و 499).

ایشان می‌فرمایند: «رسانه‏های گروهی، به‌ویژه صداوسیما، این مراکز آموزش و پرورش عمومی می‏توانند خدمت‏های گران‌مایه‏ای را به فرهنگ اسلام و ایران نمایند».(همان، 159). حوزه و قلمرو اين وسيله ارتباطى آن‌قدر گسترده است كه ايشان آن را دانشگاهى می‌داند كه در سطح كلى كشور گسترده است (همان، 5، 198 ـ 204). چون دانشگاه است، كاركرد اصلی‌اش آموزش است؛ و چون آموزش كاركرد اصلى است، پس موقعیت‌های معلم و شاگردى قابل‌تصور است (همان، 5، 198 ـ 204). نیز می‌فرمایند: » تلویزیون از تمام رسانه‏هایی که هست، حساس‌تر است. رادیوتلویزیون می‏تواند یک مملکت را اصلاح کند و می‏تواند به فساد بکشد. این را نه روزنامه می‏تواند، نه سینما می‏تواند، نه تئاتر می‏تواند، نه تبلیغات لفظی که در منابر است، می‏تواند؛ برای اینکه اینها همه شعاعشان محدود است (همان، 9، 154 و 153)؛ از این‌رو بر اسلامی شدن برنامه‌های آن تأکید دارد؛ و افزون بر آن، به سبب سرعت انتقال مطالب و اخبار و دسترسی همه مردم به آن، وجود هرگونه بدآموزی در برنامه‌های صداوسیما را گناهی نابخشودنی معرفی می‌کند. نكته قابل‌توجه در ديدگاه حضرت امام (ره) اين است كه چون رسانه امكانات فراوانى براى آموزش و پرورش اعضاى جامعه فراهم می‌آورد، بايد درزمینة تفكر دينى به‌عنوان يك وسيله و ابزار دين آموزى به‌كار گرفته شود. در اين صورت، نه‌تنها بد و مذموم نيست، بلكه در خدمت اسلام به‌كار گرفته می‌شود (صحیفه امام، 12، 84 ـ 86).

در به‌کارگیری آموزه‌های دينى براى آموزش دين از هيچ كوشش و تلاشى نبايد دريغ ورزيد و از هيچ تهديد و تهمتى نيز نبايد هراسيد، هرچند اتهام ارتجاع و کهنه‌پرستی مطرح شود (صحیفه امام، 14، 34). نه‌تنها اين دستگاه عظيم و مهم را بايد به لحاظ محتوايى اسلامى كرد، بلكه بايد حضور فيزيكى و فكرى وابستگان و غرب‌زدگان را نيز از بين برد (همان، 12، 103 ـ 105)؛ زيرا عناصر وابسته هیچ‌گاه راضى نمی‌شوند، مگر آنکه به انحراف كارگزاران بينجامد (همان، 8، 175 ـ 176).

آنچه مسلم است در جهان نوين، دين نه می‌تواند بر رسانه اعمال سلطه كند و نه می‌تواند به آن بی‌توجه باشد. همه زندگي تحت پوشش رسانه‌هاست و دين نيز از آن مستثنا نيست؛ می‌توان گفت از نگاه درون ديني، آينده جهان کاملاً اطلاعاتي و ديني است و ارتباطات جهاني و دين همسازي دارند (محمدي، 1384، 196). مطالعه رسانه و دين به ما كمك می‌کند به درك علت و چگونگي تعامل يك نيروي اجتماعي، مانند دين با يك نيروي اجتماعي مسلط ديگر عصر حاضر، يعني رسانه‌ها نائل شويم مثلاً استفاده از تلويزيون و ديگر رسانه‌های بصري براي انتقال معاني ديني در درون محدوده‌های اجتماعات ديني منجر به رواج انواع تازه‌ای از فعالیت‌های رسانه‌ای و آداب ديني شده است. رسانه‌های ارتباطي و دين هر دو به واسطه‌گری می‌پردازند و بين دنياي داخل و خارج فرد از طرق گوناگون پل می‌زنند، چراکه هم دين و هم رسانه هويت فرهنگي و هويت شخصي را به هم پيوند می‌دهند (ايزدي، 1386، 11). برنامه‌های رسانه‌ای و مراسم و مناسك آييني و سنتي، مقدمه مشتركي دارند كه متمركز شدن ذهن مخاطب درباره موضوع برنامه و غافل شدن از موضوع‌های ديگر است. اگر مناسك و برنامه‌های مذهبي بخواهد در رسانه بازتاب داشته باشد، ايجاد زمينه اهميتي دوچندان می‌یابد؛ زيرا می‌خواهد هم مخاطب را جذب كند و هم مخاطب جذب شده را وارد مناسك سازد (حسني، 1384، 191).

تلويزيون در جامعه ما بايد از خاستگاه ديني تعريف شود كه يكي از اساسي‏ترين نقش‏هاي آن، ترويج و تبليغ ديني است. اين در حالي است كه از يك‏سو، دين داراي ابعاد، لايه‏ها و سطوح متعددي است كه آموزش و ابلاغ آن نيازمند تمهيد مقدمات است؛ از‌ این‌رو در جامعه اطلاعاتي حاضر كه فناوري اطلاعات و ارتباطات و رسانه‌ها همه‌جا را زير سلطه خود برده‌اند و استفاده و به‌کارگیری از رسانه‌ها در امر دین و دینداری و تقویت کارکرد مساجد ضروري به نظر می‌رسد.

بچه‌های امروزی اولین نسلی هستند که پیش از آموختن خواندن و نوشتن، با انواع رسانه‌ها به خصوص رسانه تلویزیون آشنا شده و با آن دوست می‌شوند، یعنی به تعبیری می‌توان گفت: دانش‌آموزان در حالی قدم به مدرسه می‌گذارند که به‌شدت تلویزیون در رفتار و شخصیت کودک تأثیر گذاشته است. دانش‌آموزان دوره ابتدایی به لحاظ شرایط خاص دوره کودکی، ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارند و این گروه سنی در رابطه با رفتارهای جامعه و محیط اطراف خود بسیار حساس است؛ از این‌روطراحی الگویی مطلوب رسانه‌ای برای دانش‌آموزان دوره ابتدایی اهمیت بسزایی دارد. و تحقیقات نشان می‌دهد که وجود یک الگوی مطلوب و استاندارد و تعامل رسانه و آموزش پرورش بر میزان یادگیری و رفتار و عملکرد دانش آموزان تأثیر می‌گذارد.

پياژه‌ دانش آموزان دوره ابتدايي را به لحاظ‌ شناختي‌ در دوره‌ عمليات‌ عيني‌ و ملموس‌ قرار دارد. در اين‌ دوره‌ بر اثر درك‌ برگشت‌پذیری‌ و كاهش‌ در تمركز نسبت‌ به‌ يك‌ بعد و نيز توانایی‌ براي‌ درك‌ نقش‌ ديگران‌ (كاهش‌ خودمداري‌) و درنتيجه‌ انعطاف‌پذیری‌ هر چه‌ بيشتر تفكر، كودك‌ به‌ درك‌ جديدي‌ از واقعيت‌ و در حقيقت‌ به‌ نظام شناختی‌ منسجم‌ و هماهنگ‌ دست‌ مي‌يابد (پياژه[2]‌، ترجمه‌ محسني‌،1360، 211).

آموزش‌ ابتدايي[3] اولين‌ دوره‌ آموزش‌ و پرورش‌ رسمي‌ است‌ كه‌ در آن‌ مهارت‌های‌ اساسي‌ در زبان (خواندن‌، نوشتن‌)، حساب‌ كردن‌، كارهاي‌ دستي‌، مباني‌ علمي‌ اوليه‌ و مفاهيم‌ ابتدايي‌، طرز استفاده‌ از علوم‌ در زندگي‌ روزمره‌، نظرات‌ و مهارت‌های‌ اجتماعي‌ ضروري‌ براي‌ زندگي‌ جمعي‌ به کودکان‌ آموزش‌ داده‌ مي‌شود (شعاري‌ نژاد، 1364، 149).

رسانه‌ها از طریق ارائه هنجارهای خاص اجتماعی به صورت مثبت، به افراد تلقین می‌کنند که رفتار ارائه ‌شده در رسانه، رفتار مناسب اجتماعی است؛ به این ترتیب، رسانه با ارائه رفتار مناسب اجتماعی باعث ایجاد هم‌نوایی در افراد می‌شود. رسانه‌ها با پخش رفتارهای مطلوب، نه‌تنها افراد را به ارائه رفتار مشابه تشویق می‌کنند، بلکه به گونه دیگر امکان ارائه رفتار نا هم‌نوا را نیز به‌شدت کاهش می‌دهند (پورنوروز،1383، 98 و 99).

به‌رغم همه چیزها، فعالیت‌های قابل‌توجه در میان کودکان پس از تماشای تلویزیون، اغلب از انگیزه‌های کوتاه مدت و گاها کم‌اهمیت نشئت می‌گیرد. این فعالیت‌ها همچنین با افزایش سن کودک کمتر و کمتر مشاهده می‌شوند. برای همین ترکیب و تعامل رسانه تلویزیون با نهادهای تربیتی می‌تواند کارایی هر دو را افزایش دهد (فایلتسن[4]، ترجمه مهر افشاء،1377، 16 و 17).

آنچه مسلم است انسان امروزی به‌گونه‌ای توفنده و شتابنده با تغییر و دگر گونی در تمام شئون زندگی اجتماعی از جمله در راه و روش‌های آموزش و پرورش مواجه است. یکی از راه‌های این تغییر کیفیت تعامل تربیت با فناوری‌ها و رسانه‌های امروزی است. زیرا که تربیت هم عامل تغییر است و هم متأثر از آن تغییرات که رسانه‌ها هستند. بدیهی است که در هر جامعه‌ای نظام اجتماعی باید از طریق آموزش‌های رسمی و غیررسمی مهارت‌های شهروندی و رفتارهای مطلوب دینی و اجتماعی را به کودکان آموزش دهند. باوجودآنکه تعلیم و تربیت رسمی ظرفیت‌های فراوانی بر آموزش مفاهیم اجتماعی و... دارد به نظر می‌رسد با توجه به ماهیت این مفهوم، نهادهای دیگر اجتماعی نظیر رسانه‌ها و از جمله تلویزیون در این مورد موفق بوده است.

هدف

هدف اساسی پژوهش حاضر تبیین وظایف و کارکردهای رسانه تلویزیون در تربیت دینی با توجه به ویژگی‌های فضای مجازی است.

سؤال‌های پژوهش

1- ویژگی‌های اساسی رسانه تلویزیون چیست؟

2- ویژگی‌های اساسی شناختی و اجتماعی کودک در دوره ابتدایی چه است؟

3– تعامل رسانه تلویزیون با تربیت دینی به منظور بهبود تربیت دینی دانش آموزان دوره ابتدایی باید شامل چه ملاحظاتی باشد؟

روش انجام پژوهش

در اينجا به شرح نحوه و چگونگي انجام پژوهش پرداخته خواهد شد.

روش: با عنايت به‌عنوان و سؤال‌های مطروحه، پژوهش به شيوه توصيفي و از نوع تحليل اسنادي انجام ‌شده است.

جامعه، نمونه و روش نمونه‌گیری: کليه منابع و مراجع مرتبط با تعامل رسانه تلویزیون و تربیت دینی به منظور بهبود تربیت دینی دانش آموزان به‌عنوان جامعه پژوهش حاضر محسوب شده، به‌علاوه در انجام پژوهش، نمونه‌گیری به‌عمل نيامده و کليه منابع و مراجع موجود و در دسترس اعم از کتب، مقالات و گزارش‌های پژوهشي مورد بررسي واقع شده است.

ابزار گردآوري داده‌ها: ابزار پژوهش فرم فیش‌برداری از منابع و مراجع مذکور بوده است.

شيوه تجزيه و تحليل داده‌ها: داده‌های حاصل از بررسي سه سؤال اساسي پژوهش از نوع کيفي بوده، بنابراین باملاحظه ماهيت داده‌ها به طبقه‌بندی، تحلیل، استدلال و استنتاج منطقي آنها پرداخته شده است.

تجزيه و تحليل یافته‌ها

در اینجا به بررسی سؤال‌های پژوهش پرداخته شده است.

نتايج بررسي سؤال اول پژوهش

سؤال اول عبارت بود از اينکه؛ «ویژگی‌های اساسی رسانه تلویزیون چیست؟».

تلويزيون اصولاً رسانه‌ای خانگي به شمار می‌رود تا آنجا که تلويزيون در اتاق نشيمن خانه، به‌عنوان يکي از اعضاي خانواده ادعا می‌شود (کاسی و همکاران،2008، 110). تلویزیون با ترکيب حوزه خصوصي و حوزه عمومی، حوزه‌های شخصي زندگي مردم عادي را وارد حوزه عمومي (فضای تلویزیون) می‌نمایند. تلویزیون باعث تخصصي شدن زندگي روزمره و مردمي شدن تخصص‌ها شده، به طوری که تلويزيون زمينه ورود کارشناسان حوزه‌های روزمره را به جمع متخصصان و کارشناسان رسانه فراهم کرده و مرز سنتي بين کارشناسان و مردم عادي را کمرنگ نموده است؛ اين در حالي است که کارشناسان سنتي تلويزيون را غالباً طیف محدودی از متخصصان در امور پزشکی، حقوقی و تربیتی تشکيل می‌دادند که تخصص آنها از ساحت دانش مردم عادی دور بود.

در برنامه‌های مدرن، کارشناسان طراحی داخلی، آشپزی و مد، در جایگاهی مشابه پزشکان، روان شناسان، وکلا و مربیان (کارشناسان سنتی) قرار می‌گیرند. این تغییر به منزله بخشی از جریان رو به گسترش اطلاعاتی شدن زندگی روزمره قابل‌درک است. تلویزیون همانند سایر رسانه‌های جمعی وسیله‌ای است که فرستنده پیام به کمک آن، معنی و مفهوم موردنظر خود (پیام) را به گیرنده منتقل می‌سازد. ما نباید منکر نقش بسیار مهم تلویزیون در امر آموزش باشیم، چراکه این رسانه به‌صورت همگانی و در شرایط مساوی برای تمامی مردم ارائه خدمات می‌کند و در بیشتر منازل وجود دارد این رسانه، رنگ، صدا و حرکت را به‌طور هم‌زمان در انتقال مفاهیم مورداستفاده قرار می‌دهد و امکان تنوع و تکرار برنامه‌ها را فراهم می‌آورد. تأثیر سازش و توانایی ایجاد ارتباط اجتماعی فرد با محیط، در دوران کودکی به قدری عمیق است که در دوره‌های بعدی زندگی نیز کاملاً مشهود است. عوامل متعددی در اجتماعی شدن کودکان مؤثرند که ازجمله آنها می‌توان نهادهای اجتماعی و رسانه‌های گروهی به‌ویژه تلویزیون را نام برد. امروزه تلویزیون امکان تجربه‌های مهمی را به رشد کودکان فراهم کرده است و آنان را با دو انگیزه سرگرمی و یادگیری به تماشا می‌نشاند. تلویزیون به‌عنوان رسانه و از طریق عواملی چون میزان پوشش، تعداد گیرنده‌ها، تنوع شبکه‌ها و برنامه‌ها، نیازهای مخاطبان، زمان برنامه‌ها، مداومت ارتباط، میزان رضایت مخاطبان، می‌تواند اثرات بسیار بلندمدت و گاه آنی، اما مطلوب بر جامعه مخاطبانش بگذارد. تلویزیون سبب می‌شود که در شیوه‌های رفتاری افراد، تغییراتی به وجود آید. اکثر پژوهش‌های مخاطب شناسی در تلویزیون ای فرضیه را حتماً تأیید می‌کنند. در حال حاضر به دلیل نقش پررنگ فرهنگ شفاهی در زندگی روزمره مردم این رسانه بیش از سایر رسانه‌ها مهم ارزیابی می‌شود.

برخلاف مطبوعات که خوانندگانش یا مخاطبانش می‌باید دست‌کم سواد و یا حتی در بسیاری از موارد از «فرهنگ بالای علمی» برخوردار باشند، تلویزیون بهترین رسانه برای افراد کم‌سواد یا بی‌سواد است؛ علاوه بر اینکه عناصر فنی «تصویر» و «صدا» با در هم آمیخته شدن و با ترکیبات رنگ و نور، دنیای دیگری را برای مخاطب می‌آفرینند، او را تا حد زیادی به تصمیم و گزینش هم وادار می‌کنند (عزازی،1373، 165).

تلویزیون ویژگی‌هایی دارد که آن را از سایر رسانه‌ها در روش‌های ارائه اطلاعات متمایز می‌کند و به علامت ارتباط مستقیم و فوری با بیننده و نشان دادن رویدادها به هنگام وقوع، رسانه‌ای بی‌رقیب محسوب می‌شود، درواقع تلویزیون قادر است، در یک‌زمان بسیار کوتاه نقش خطیر آموزش، تبلیغ و تکمیل اوقات فراغت تماشاگران را ایفا کند و در عین پیچیدگی می‌تواند از جاذب‌ترین زبان‌های ارتباطی هنری و اجتماعی بهره بگیرد و به این ترتیب بی آنکه تماشاگر خواسته یا دانسته باشد او را مجذوب و مدهوش پیامی می‌کند که در فرایند برنامه‌هایش به او القا می‌کند. از دیگر ویژگی‌های این رسانه تقویت روحیه فردگرایی است به عبارت دیگر تلویزیون با تک‌تک افراد ارتباط بسیار نزدیک و تنگاتنگی برقرار می‌کند.

تأثیر شگرف تلویزیون بر باورهای عمومی کودکان، تقلید رفتار قهرمانان محبوب توسط کودک (حسنی، 1385، 9)، زمینه‌سازی پذیرش نگرش‌های القایی از طریق تصاویر تلویزیونی، یادگیری اتفاقی یا نوعی یادگیری باهدف سرگرم شدن، وابستگی یادگیری اتفاقی کودک به استعداد یادگیری او، وابستگی یادگیری اتفاقی کودک به نیازهای وی در آن لحظه، یادگیری بیشتر کودکان باهوش از تلویزیون، یادگیری مطلب یا رفتاری دارای تازگی، بیش‌ترین یادگیری از تلویزیون در سال‌های اولیه، واقعی به نظر رسیدن برنامه‌های تلویزیون در سنین پایین کودکی، باورپذیری بیشتر تلویزیون در سنین کودکی، «نادیده انگاری بزرگ‌سالان» به معنای عادت نگاه کردن به فیلم‌های سینمایی و برنامه‌های تلویزیونی به عنوان یک هنر و نه زندگی واقعی، همانندسازی با شخصیت‌های تلویزیونی (شرام و همکاران، ترجمه حقیقت کاشانی،1380، 234)؛ سرگرم شدن به‌عنوان عامل اصلی «یعنی زیستن در جهانی تخیلی و آکندها از رؤیاهای دوست‌داشتنی»، کسب اطلاعات و آگاهی‌ها به‌طورمعمول و به شکلی کاملاً غیرمستقیم و ناخواسته، بهانه راحت و بی‌دردسر بودن تلویزیون برای گردهمایی، صحبت درباره برنامه‌های پخش‌شده و تجربه‌ای مشترک (مک لوهان، ترجمه آذری،1377، 237)، تأثیر تلویزیون بر عقاید، ارزش‌های کودکان، نگرش‌ها و احساسات آنها، معطوف بودن بیشتر یادگیری کودک از تلویزیون به یادگیری واقعیات و نیز چگونگی رفتار و یا درس گرفتن از اشتباه دیگران، یادگیری چیزهایی که در مدرسه نمی‌توانند بیاموزند (نیکو،1381، 87)، تلقین رفتار مناسب اجتماعی با ارائه هنجارهای خاص اجتماعی به صورت مثبت (پورنوروز،1383، 65)، مهارت رمزگشایی که ارزش شناختی بی‌همتایی دارد (افضل نیا،1383، 77)، صورت‌بندی فرهنگی مسلط، فرا وا نمایی، زبان دلالت (و ویژگی‌های سورئالیستی)، فراهم آوردن نوعی جامعه اطلاعاتی (محمدی شکیبا و کیابی، 1384، 108)، استفاده از رمزهای عمده ارتباطی کنش متقابل رویاروی زبانی، شبه زبانی، بیان چهره‌ای، حالتی و حرکتی، همچنین از رمزهای مصنوعی و زمانی- مکانی کنش متقابل رویارو، قابلیت تکنولوژیک تولید برنامه‌هایی با محتوای مشابه زندگی (دور، ترجمه رستمی،1374، 142) از جمله این تاثیرات است.

تلویزیون به‌مثابه یک سیستم انتشار دیداری تمام حواس مخاطب را از راه چشم، گوش، و...، تحت تأثیر قرار می‌دهد و بدین ترتیب، نوعی از بیومورفیک[5] یا زیست شکلی را در ذهن ایجاد می‌کند (مهدی پور،1381، 322)؛ از دیگر ویژگی‌های تلویزیون طبق نظریه‌ای که مک کامبز و شاو ارائه کردند، نظریه برجسته‌سازی است. طبق این نظریه، هرچه رسانه‌ها اهمیت بیشتری به یک مسئله یا رویداد بدهند، همگان اهمیت بیشتری برای آن قائل می‌شوند (ویندال[6]، ترجمه دهقان،1376، 11). استوتزل[7]، جامعه‌شناس فرانسوی (1942) معتقد بود رسانه‌های گروهی نقش روان‌درمانی دارند. ادگار مورین[8] (1982) نیز با او هم‌عقیده می‌شود و به کمک واژه‌هایی که از روانکاوی به امانت می‌گیرد، نقش روان‌درمانی رسانه‌های گروهی، به‌ویژه تلویزیون را عمیق‌تر می‌بیند و می‌گوید هنرپیشگان، بازیگران و قهرمانان ورزشی افکار مردم را با سازوکار فرافکنی[9] تحت تأثیر قرار می‌دهد. به این صورت بیننده آنچه در وجود خود نمی‌تواند ببیند یا آنچه را که نمی‌تواند انجام دهد بیرون می‌ریزد (به نقل از پویا و بیابانگرد،1381، 46).

ظهور تلویزیون‌های دیجیتالی جدید باعث تحصیل هر چه بیشتر ارتباطات متعامل شده و ابعاد «شهروند یک جامعه» بودن را گسترش می‌دهد. این تلویزیون‌ها ظرفیت زیادی برای ایجاد تعامل بین فرد و دیگر اعضا و نهادهای جامعه دارند و امکان ارتباط مستقیم بینندگان با دولت و سایر مراکز قدرت را فراهم می‌آورند، این مسئله به افزایش رفتارهای مدنی در جامعه خواهد شد (کولمن[10]،2003، 56)؛ همچنین توانایی این رسانه در الگوپردازی و فراهم آوردن چهارچوب‌های مشخص برای پردازش اطلاعات و مفهوم‌پردازی است که بسیاری از صاحب‌نظران، الگو پردازی و جهت‌دهی[11] به افکار، تفاسیر و پردازش‌های اطلاعات را یکی از مهم‌ترین سازوکارهای آموزش رفتارهای مدنی و مهارت‌های شهروندی می‌دانند (پورتو[12]،2000، 31). کودکان در برابر تلویزیون موقعیتی پذیرا دارند و تلویزیون را همچون فردی می‌پندارند که هرلحظه می‌تواند داستانی را برای آنان نقل کند.

تلویزیون به‌واسطه تأثیرات هم‌تراز کننده‌اش و هم از طریق التقاط گری ذاتی‌اش بیش از سایر رسانه‌های گروهی به دموکراتیک ساختن سلیقه و مناسبات اجتماعی می‌پردازد. آنچه تلویزیون می‌آفریند معجونی است چهل تکه‌وار از انواع و اقسام سوژه‌ها، ژانرها، روحیه‌ها و پیام‌های جور واجور، که به تنش‌ها، تضادها و تناقض‌های حل‌وفصل ناشده کل جامعه دامن می‌زند و حاصل این همه، مجموعه‌ای سربندی شده در هیئت فرهنگ ملی که از خیل کثیر اطلاعات، سبک‌ها و سنت‌های غالباً صد پاره ترکیب یافته است. همچنین تلویزیون به ایجاد فرهنگ بصری می‌پردازد. تلویزیون ارزش‌ها، سلیقه‌ها، رفتارها را در داخل معجونی «مردم‌پسند» از معانی دنیوی و عامیانه به هم می‌آمیزد، بدین‌ترتیب تمایزات اجتماعی و فرهنگی رنگ می‌بازند و از نو ترسیم می‌شوند (جی دان[13]، ترجمه نجفی،1385، 381).

نتايج بررسي سؤال دوم پژوهش

سؤال دوم عبارت بود از اينکه؛ «ویژگی‌های اساسی شناختی و اجتماعی کودک در دوره ابتدایی چه است؟».

کودکان معمولاً از شش‌سالگی با اکثر رسانه‌های سمعی و بصری آشنا شده و دل‌بستگی خاصی به تلویزیون و برنامه‌های آن نشان می‌دهند. در مورد میزان وقتی‌که کودکان صرف تماشای تلویزیون می‌کنند، می‌توان گفت که در سه‌سالگی استفاده از تلویزیون را شروع می‌کنند، اغلب حدود 45 دقیقه از روز را به تماشای آن می‌گذرانند؛ در پنج‌سالگی، مدت مشاهده او افزایش می‌یابد و به حدود متوسط دو ساعت در روز می‌رسد. از شش‌سالگی تا پایان دوره ابتدایی، یعنی وقتی به دوره نوجوانی وارد می‌شود، زمان استفاده او با یک سیر صعودی حدود دو تا دونیم ساعت را به خود اختصاص می‌دهد. و این زمان رفته‌رفته به حدود 3 ساعت در روز می‌رسد؛ اما پس‌ازآن یک روند نزولی داشته، ولی دوباره در پایان دوره دبیرستان به دو تا دونیم ساعت در روز می‌رسد (شرام[14] و دیگران، ترجمه حقیقت کاشانی،1380، 18).

به عقیده برخی از پژوهشگران رسانه‌ای، تلویزیون از حدود سال‌های 1950 به بعد، به‌صورت کالای مصرفی عمومی مطرح شد. خانواده‌ها به سرعت آن را پذیرفتند و در محدوده خانوادگی آن را وارد کردند (عزازی،1373، 65-66). کوشش برای یادگیری بیشتر کودک بدون در نظر گرفتن ظرفیت ساخت ذهنی او به رشد ذهنی منجر نخواهد شد؛ از این‌رو ارائه هر نوع درونشد از جمله مفاهیم اجتماعی باید با رشد عقلی یادگیرنده تطابق داشته باشد. در غیر این صورت کودک را در یک تفکر قالبی و اکتساب تحمیلی وارد می‌کنیم و ساخت‌های درونی تقویت نمی‌شوند( رضایی بایندر،1382، 41-42).

اساسی‌ترین ویژگی‌های شناختی و اجتماعی کودک در دوره ابتدایی، شامل توان و استعداد یادگیری در دوره ابتدايي، به لحاظ‌ شناختي‌ در دوره‌ عمليات‌ عيني‌ و ملموس، عمليات‌ ذهني ‌و حل‌ مسائل‌ درگرو ارتباط‌ مستقيم‌ و عيني‌ با جهان، درك‌ برگشت‌پذیری‌ و كاهش‌ در تمركز نسبت‌ به‌ يك‌ بعد (پياژه‌، ترجمه‌ محسني‌،1360، 18-17)، توانایی‌ براي‌ درك‌ نقش‌ ديگران (كاهش‌ خودمداري‌) و درنتيجه‌ انعطاف‌پذیری‌ هر چه‌ بيشتر تفكر،‌ درك‌ جديدي‌ از واقعيت‌ و در حقيقت‌ تشکیل نظام شناختی‌ منسجم‌ و هماهنگ‌، شروع‌ تفكر قياسي‌، دستيابي‌ به‌توانائي‌ طبقه‌بندی‌ و درك‌ مفاهيم‌ و نگهداري‌ ذهني‌ يا ثبات‌ کمیت‌ها، سرعت‌ بيشتر‌ رشد قوه‌ حافظه‌ دانش‌آموزان دوره‌ ابتدايي، سریع‌تر شدن رشد انديشه‌ و استدلال ‌او از مراحل‌ قبل‌، نزديك‌ شدن به مرز تفكر انتزاعي، تفكر در غياب ‌اشياء و طبقه‌بندي‌ آنها، آشنایی تدريجی‌ با مفهوم‌ زمان‌ و مكان‌، دست‌یابی به رابطه‌ علت‌ و معلولي، تجسم‌ فضایی‌ و مفهوم‌ عدد، قرار داشتن در مرحله‌ «سازندگي‌ در برابر احساس‌ حقارت‌». کودکان در این سنین، دنیای خیال را تا اندازه‌ای کنار می‌زنند و به وظیفه‌ای واقعی و به توسعه مهارت‌های اجتماعی و تحصیلی می‌پردازند (اریکسون[15]،1965، 9 و 10) همچنین می‌توان به طبیعت عمل‌گرایانه و خوش‌بینانه سن دبستانی اشاره کرد. در این سن کودکان نسبت به توانایی خود و عملی ساختن آن خوش‌بین هستند؛ درنتیجه تلاش پیگیری برای به انجام رساندن اهداف خود می‌کنند (الکینه[16]،1967، 93). این دوره آخرین مرحله تکامل ذهنی کودک است و هوش انتزاعی در این مرحله شکل‌گرفته و کودک می‌تواند با استفاده از فرضیه‌ها به عمل ذهنی بپردازد؛ همچنین شکل از محتوا جدا شده و منطق قضایا برای کودک شکل می‌گیرد؛ می‌توان گفت: مهم‌ترین فرایند این دوره به وجود آمدن عملیات ترکیبی است که پایه استدلال علمی است.

تمایل به ظهور و افزايش‌ توانایی‌های‌ خود، علاقه‌مندی‌ فوق‌العاده‌ به آموختن و قرار داشتن در مرز بيگانگي‌ از خود و ناتواني‌ در انجام‌ دادن‌ تكاليف‌ و کم‌ارزشی‌ و حقارت‌ است. کودکان در این دوران نیاز دارند تا از طریق تجربه یاد بگیرند و با جهان خارج ارتباط برقرار کنند. کودکان در این دوران به برنامه‌های تخیلی و تفننی، مانند کارتون خیلی علاقه‌مند هستند.

در کل می‌توان گفت: حدود 3 تا 6 درصد از کودکان سنین مدرسه رو (7 تا 18 سال) به اختلالات رفتاری دچارند. الگوی تحول شناختی اجتماعی پیشنهاد می‌کند که تحول نایافتگی‌های شناختی، تعامل اجتماعی را با تأخیر مواجه می‌سازد و تحول شناختی، تعامل اجتماعی را تسهیل می‌کند؛ اما ارتباط‌ها به خوبی مشخص نشده است و می‌توان عنوان کرد که متقابلاً تعامل‌های اجتماعی تحول شناختی را افزایش می‌دهند و یا به تأخیر می‌اندازند (مدوز[17]،1992، 33-34).

نتايج بررسي سؤال سوم پژوهش

سؤال سوم عبارت بود از اينکه؛ «نقش رسانه تلویزیون به‌منظور بهبود تربیت دینی دانش آموزان دوره ابتدایی باید شامل چه ملاحظاتی باشد؟».

می‌توان برنامه‌های تلویزیون آموزشی را به‌عنوان طرح آموزشی سالانه، ماهانه، هفتگی، روزانه درنظر گرفت و با مشخص کردن اهداف، سریال و برنامه‌ها آنها را مکمل طرح‌های آموزش و پرورش کرد؛ بنابراین مربیان قبل از اینکه به کودکان اجازه تماشای تلویزیون را بدهند، آموزش‌های مقدماتی را به او ارائه می‌دهند و پس از تماشای تلویزیون به کودک کمک می‌کنند تا همان رفتاری که توسط برنامه ارائه شده از خود بروز دهد (ساکاموتو[18]، ترجمه پنابادی،1377، 23)؛ برای مثال به کودک اجازه داده می‌شود برنامه‌های آموزش نماز، دعای کمیل، نماز جمعه و ...، را ببیند و پس از تماشا از کودک می‌خواهند که همان رفتارها یا اشیاء را برای معلم بسازند.

شخصیت‌های تلویزیونی می‌توانند جایگزین دوست برای آن دسته از کودکان شوند که در دنیای واقعی دوستان کمی دارند. این کودکان به روش‌های مختلف با آنها ارتباط برقرار می‌کنند. ارتباط فرا خوانی[19] مؤید همین امر است؛ علاوه بر این تلویزیون منبع رایج دیگری است که امروزه یادگیری اجتماعی را امکان‌پذیر می‌سازد و شخصیت‌های تلویزیونی می‌توانند؛ نمونه نقش‌هایی را به کودکان معرفی کنند. مدارک روزافزون بسیاری نشان می‌دهد که نمونه رفتاری خوبی که در تلویزیون به نمایش درمی‌آید می‌تواند کودکان را تشویق کند تا رفتار بهتری در پیش گیرند.

شواهد نیرومندی وجود دارد که استفاده از تلویزیون زمانی بیش‌ترین اثربخشی را دارد که برنامه‌های آن به قصد آموزش طراحی‌شده باشند و معلمان در انتخاب، استفاده و پیوند دادن آن با برنامه درسی مشارکت کنند (میلک[20]،1999، 52). عوامل بسیاری در کنار برنامه درسی وجود دارد که بر یادگیری‌ها و تجارب کودک تأثیر می‌گذارند. و نفوذ آن کل فرایند تعلیم و تربیت را تحت تأثیر قرار می‌دهد که از به‌عنوان برنامه درسی پنهان یاد می‌کنند. تلویزیون و آموزش و پرورش می‌توانند با استفاده از تیپ‌شناسی اجتماعی و استفاده از بازیگران محبوب در سینما و تلویزیون و چهره‌های برتر ورزشی به ارائه رفتار مطلوب دینی بپردازند تا کودک را به خود جذب کند و بدون کوچک‌ترین مقاومتی می‌توان به اهداف برنامه درسی پنهان دست یافت. گیج و برلاینر (1984) بیان می‌کنند که وقتی در سال 1980 یک بازیگر تلویزیون در حین اجرای نمایش، کارت عضویت کتابخانه خود را در صفحه تلویزیون نشان داد، در آن سال به متقاضیان 14-9 ساله دریافت عضویت در کتابخانه‌های آمریکا حدود 50% اضافه شد (به نقل از سیف،1380، 421). آن هنگام که انسان تصور می‌کند در حال تفریح و سرگرمی است، واکنش‌های مؤثری در برآورد یا محتوای پنهانی که در تفریح و سرگرمی وجود دارد، بروز نمی‌دهد؛ به همین دلیل کودکان بسیاری چیزها را از برنامه‌های نمایشی که هیچ هدف آموزشی یا تربیتی دارند یاد می‌گیرند و نه از برنامه‌های آموزشی (امیر حسینی،1379، 37)؛ به‌واقع افراد ضمن تماشای برنامه‌های تفریحی بیشتر و عمیق‌تر تحت تأثیر قرار می‌گیرند، چراکه خیال می‌کنند صرفاً تفریح می‌کنند؛ بنابراین واکنش‌های دفاعی ذهن و فکرشان فروخفته است (لنسکی[21]، ترجمه موفقیان،1369، 94)؛ در این میان به برنامه‌های پنهان مدارس تأکید شده است؛ پیام‌های پنهان مدارس به پیام‌های خاموش تعبیر شده است که در آن ارزش‌های دینی، اجتماعی، مهارت‌های اجتماعی پسندیده، وقت‌شناسی، انضباط و اطلاعات و...، یاد داده می‌شود (عباسی،1382، 47).

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که بینندگان می‌توانند یاد بگیرند که چگونه به شیوه مطلوب یا پذیرفته‌تر اجتماعی رفتار کنند. میزان تأثیرگذاری رفتارهای جامعه پسندانه وقتی بالاتر و بیشتر می‌شود که امکان مطرح کردن و بازگو کردن آن و خود آزمودن پیام‌های جامعه گرایانه به روش‌های دیگر از جمله در بازی کودکان و در مدرسه نیز انجام شود (گونترو مک آلر، ترجمه فتی،1380، 114).

از مدت‌ها پیش تلویزیون را به نمادی از یک امکان آموزشی قبول کرده‌اند، نظریه دهکده جهانی مک لوهان یکی از تجلیات اعتقاد به تلویزیون به‌عنوان یک عامل مؤثر قدرتمند بر روی مردمی است که در دوردست‌ها زندگی می‌کنند و نمی‌توانند برای شنیدن درس معلم در مدرسه حضور یابند. معمولاً پیام‌گیران در مقابل پیامی که نیتی در پس آن قرار دارد، واکنش نشان می‌دهند. تنها مقوله‌ای در برقراری ارتباط موفق می‌شود که توجه را به خود جلب نکند و به نظر بی‌اهمیت بیابد. آگهی‌های تجاری بهترین مثال این پدیده است (کالینگفورد، ترجمه سرکیسیان،1380، 267).

کودکانی که در معرض برنامه‌های مذهبی، نوع‌دوستانه و جامعه گرایانه قرارگرفته‌اند، ممکن است در جهت دینی و اجتماعی مثبت‌تر تأثیر پذیرفته باشند. هیرولد (1986) معتقد است، کودکان از طریق مواجهه با برنامه‌های مثبت می‌آموزند که تفکرات قالبی خود را نسبت به جنس و نژاد اصلاح کنند و تصور مثبتی از افراد دیگر نژادها و گروه‌های فرهنگی به دست آورند (نیومن[22]، ترجمه بیابانگرد،1377، 13).

تلویزیون به جهان بعدی تصویری داده است که قبلاً فاقد آن بود. قدرت برجسته تلویزیون در این است که دیدگاه بینندگان خود را گسترش داده است. توجهی که تلویزیون می‌طلبد از آن نوع عمیقی است که به هیچ‌وجه چشم و گوش را برای کاری دیگر روا نمی‌داند؛ بدین ترتیب تلویزیون به‌گزینش محتوا نوعی سمت‌گیری تصویری داده به‌علاوه به برنامه‌ها نوعی کیفیت جذب‌کننده بی‌نظیر بخشیده است؛ بنابراین تلویزیون است که بیش از هر رسانه دیگری یک مجموعه عمومی از اطلاعات را برای دوران نخست اجتماعی شدن کودک مهیا می‌کند و تلویزیون است که او را به دیگر رسانه‌ها نزدیک و هدایت می‌کند (شرام و همکاران ترجمه حقیقت کاشانی،1380، 25).

تلویزیون به یک رؤیای همیشگی انسان همه اعصار جنبه تحقق می‌دهد، این رؤیا شاهد دنیا بودن، همه جهان را زیر پا داشتن، در تمام زندگی حضور داشتن و تبعه همه دنیا و برادر همه انسان‌ها بودن است. تلویزیون انسان را تغییر می‌دهد و دنیای یادگیری بی‌پایان است و روند آموزش با تلویزیون تمدید می‌شود و ادامه‌وار است و بسیاری از چیزها با تلویزیون در ضمیر ناخودآگاه انسان تغییر می‌یابند (مارتینز، ترجمه ارجمند،1354، 87).

یک عکس هزاران برابر گویاتر از کلمات است. این نکته نشان‌دهنده آن است که قدرت تلویزیون فنون ارتباطی[23] برای ابراز عقاید و افکار و توضیح مطالب به افراد دیگر بیشتر از قدرت لغات و کلماتی است که به صورت علائم نوشتاری عرضه می‌شوند (میلر، ترجمه میری،1380، 239).

در تربیت تلویزیون، دشواری‌های کلام و بیان و تسلسل منطق و پیوند عبارات وجود ندارد؛ احساس کردن تصاویر الفبای ویژه خود را ندارد؛ برای این کار آموزش مقدماتی و دستور زبان، دیکته و انشاء و کتاب لغات ضروری نیست. مارگات مید[24] روزی از تلویزیون به‌عنوان «نیمه دوم والدین» یاد کرده بود. به نظر او کودکان ما امروز اوقات به مراتب بیشتری را در مقابل تلویزیون می‌گذرانند تا با پدرانشان؛ تحولات سریع و تغییرات بنیادین که در ساختار مراودات اجتماعی و رسانه‌های تصویری و ارتباط جمعی صورت گرفته است، نهاد مدرسه را به قول مک لوهان – به اسارتگاه کودکان بیشتر شبیه ساخته است تا به آموزشگاه، معلمان و مربیان نقش خود را به‌عنوان مربی، بی‌تأثیر دیده و نمی‌دانند انتظارات خانه و مدرسه و کودک چیست؟(پستمن، ترجمه طباطبایی،1378، 164).

مخاطب‌های تلویزیون را باید همچون مسافران قطار در حال حرکت و پیاده و سوار شدن در ایستگاه‌های مختلف به‌حساب آورد؛ علاوه بر آن باید در هر مقطع و در هر برنامه مخاطب خود را دقیقاً معلوم و اعلام داشت و برنامه‌هایی که برای هر کدام از مقاطع تحصیلی تهیه می‌شود بر حسب زمان‌های مناسب پخش شود (طباطبایی،1377، 66).

مدارس می‌توانند به نوبه خود نقش را ایفا کنند. برنامه‌هایی که هدف آموزشی دارند اگر با دقت در قالب چارچوب ساختاری درس ساخته شوند که شامل داده‌هایی از موضوعات برگرفته از دیگر منابع باشند، می‌توانند تأثیر آموزشی داشته باشند و برای اینکه تلویزیون مفید واقع شود، باید از آن در بستری نظامند و برنامه‌ریزی‌شده استفاده کرد. تماشای تلویزیون می‌توان برای مهارت‌های گفتاری، همکاری با دیگر کودکان، بازی تخیلی، درک داستان‌ها، احساس همدردی با انسان‌های دیگر به‌کار ‌رود (پاستر، ترجمه صالحیار،1377، 209).

ما از رسانه‌ها تأثیرات ذهنی، تصورات، ایده‌ها، اندیشه‌ها، احساسات و تجربیاتی را کسب می‌کنیم که با دیگر تجربیات، تصورات، هنجارها و ارزش‌های شخصی خود، خانواده و مدرسه و همسالان برگرفته‌ایم، ترکیب و عجین می‌کنیم. مجموعه این تأثیرات برگرفته از رسانه‌ها، اشخاص و تجربیاتمان در زندگی واقعی و یا کاهش میزان تمایل ما به عمل می‌انجامد. اگر عوامل محیطی در یک‌جهت حرکت کنند، رسانه‌ها نیز در آنها مؤثر واقع می‌شوند و مشارکت می‌یابند. رسانه‌ها نمی‌توانند به‌تنهایی عامل تغییرات مثبت دینی، مذهبی یا اجتماعی باشند. با این حال اگر در همان جهت حرکت کنند، می‌توانند در جهت این تغییرات مثبت مشارکت داشته باشند (لیتزن وبوکت، ترجمه عصام، 1384، 5 و 6).

نارسایی در مهارت‌های ارتباطی با درجه باندی‌هایی از کفایت اجتماعی ضعیف و منزلت جامعه سنجی پایین (طردشدگی) ارتباط دارد (گات من و دیگران،1975؛ لد،1981 به نقل از بایرمن وفرمن[25]،1984، 16). کودکانی که توسط همگنان خود پذیرفته نشده‌اند، ممکن است از تجربیات مهمی که از طریق برخوردهای مثبت همگنان فراهم می‌شود، محروم شوند. تعامل همگنان نقش بسیار مهمی در تسهیل تحول جرئت مناسب، استدلال اخلاقی و کفایت اجتماعی به عهده دارد (هارتاپ،1987 به نقل از بایرمن و فرمن،1984، 18)؛ با توجه به این تحقیقات می‌توان گفت کودکان محبوب، مهارت اجتماعی زیادی دارند و تلویزیون می‌تواند با ارائه رفتارهای دینی مناسب هم در محبوب کردن کودکان و هم به کودکانی که نتوانسته‌اند رفتارها و مناسبات دینی و اجتماعی را از همسالان خود یاد بگیرند، یاری رساند.

در جامعه ايران، با توجه به نقش اساسی دین و مذهب در جامعه، حكومت و رسانه، می‌توان كاركرد اساسي تلویزیون را انسان‌سازی و رشد انسان دینی دانست. در اين ارتباط، هدف رسانة ديني و برنامه‌های ديني تلويزيون، آگاهي مخاطبان از مباني ديني با استفاده از روش‌هایی نظير اطلاع‌رسانی و تبليغ، سخنراني، مباحث ديني و استدلال براي ترغيب مخاطبان به انجام دستورات فردي و اجتماعي دين است. تلويزيون جمهوري اسلامي ايران به‌عنوان بزرگ‌ترین و مؤثرترين وسيله ارتباط جمعي، خود را از پايگاه ديني تعريف و رسالت تبليغي خويش را بر آن استوار نموده است (خیری،1388، 1). درواقع، تلويزيون با ارائه برنامه‌های ديني نقشي اساسي در هويت ديني داشته و متقابلاً، در صورت عدم ايفاي نقش كاركردي خود، نقش مخربي در اين زمينه خواهد داشت؛ به عبارتي ديگر، رسانه را می‌توان به‌مثابه شمشير دو لبه‌ای دانست كه از سويي در خدمت اهداف مذهب به كار گرفته می‌شود و درعین‌حال می‌تواند ريشة بنیان‌ها و باورهاي مذهبي افراد جامعه را به سستي سوق دهد. رسانه، ابزاری است که می‌تواند از كيان مذهب دفاع كند، آن را فربه و توانمندتر کند، پیام آن را در سراسر گیتی بگستراند و درعین‌حال، اين ظرفيت و توان را دارد تا کج‌فهمی و سوءتعبیر را ترویج نموده و پيرامون آن را، از آن جدا و با آن بيگانه كند. اگرچه در بسياري از مواقع ، مذهب توانسته است رسانه را به خدمت خود بگيرد و در برخي مواقع با احساس تهديد از جانب رسانه، از در جنگ و ستيز با آن در آمده است. مذهب و رسانه، دو پديدة بسيار مهم در جوامع به شمار می‌آیند.

راهکارهایی که رسانه تلویزیون را در جهت بهبود رفتار دینی دانش آموزان می‌توانند استفاده کنند:

روش زمینه‌سازی و اسوه‌سازی در رسانه

روش اسوه‌سازی، از روش‌های عینی و کاربردی اسلامی است و بر جان و دل متربی می‌نشیند. شخصیت کودک و نوجوان از این طریق ساخته می‌شود. در این روش با ارائه الگویی خوب و نیک، نمونه رفتار و کردار مطلوب عملاً در معرض دید فرد قرار می‌گیرد و به‌گونه‌ای او را به پیروی از آن الگو وادار می‌کند تا مطابق با آن، عمل نمونه در خود پدید آورد. استفاده از شخصیت‌های اجتماعی و تاریخی و ملی و مذهبی درزمینة تربیت دینی (نماز، حجاب و ...)، می‌تواند بسیار مؤثر باشد.

روش استفاده از عوامل تحریک‌کننده

مطالعات روان‌شناختی نشان می‌دهد در جریان یادگیری، معمولاً آنچه با ناراحتی توام باشد یا سبب پیدایش اضطراب شود، زودتر فراموش می‌شود و آنچه با خوشحالی و شادمانی همراه باشد، بهتر در خاطر می‌ماند. عامل تشوی با تقویت تا حدی در جریان یادآوری تاثیر دارد؛ از همین امر در برنامه‌های تلویزیونی می‌توان استفاده کرد و موضوعات مربوط به تربیت دینی را درزمینة عاطفی مثبت ارائه داد. این زمینه عاطفی مساعد، مانند محرک فرد را به تلاش وا می‌دارد و در جریان یادگیری عبادت و ...، نقش موثر ایفا می‌کند.

روش آراستن ظاهر و تزیین کلام در رسانه

زیبایی خواهی یکی از خواسته‌های فطری بشری است که در مراحل گوناگون رشد، شامل کودکی و نوجوانی و جوانی، به منزله عاملی موثر در جلب و جذب افراد دخالت می‌کند. می‌توان از توجه دادن به زیبایی مادی به‌مثابه زمینه‌ای جهت گرایش به زیبایی معنوی استفاده کرد. در روش تزئین کلام، با استفاده از کلام زیبا و جذاب به‌ویژه کلام آهنگین و شعر، همراه با مضامین تربیتی، مثلا در آموزش نماز می‌توان، برای تهییج احساسات مثبت اخلاقی در جهت یادگیری و توجه به نماز استفاده کرد.

روش موعظه حسنه در رسانه

روش‌های تربیتی باید به آگاهی‌های فرد تحرک ببخشد. یکی از این روش‌ها «موعظه حسنه» است. البته در رسانه، این امر باید به‌وسیله موعظه‌گر خیراندیش و همراه با نرمی و شفقت باشد تا تاثیر داشته باشد و یا اینکه به‌طور غیرمستقیم در قالب فیلم‌ها از این روش استفاده کنند.

روش طول زمان

برخی اثرات برای اینکه ظاهر شوند زمان زیادی لازم دارند؛ از این‌رو نمی‌توان بر مبنای اثرات فوری، یک تلاش ارتباطی را موفق یا ناموفق دانست؛ عامل تعیین کننده در پیدایش اثرات، مدت محرک است و برای همین برنامه‌های تلویزیونی با ارائه برنامه‌ها در طی زمان و به‌مرور تاثیر خواهد کرد.

روش تکرار برنامه و حرکت

تکرار در برنامه‌های رسانه‌ای به‌ویژه تلویزیون اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا با دیدن مکرر برنامه‌ها و پیام‌ها چشم و گوش به آنان عادت می‌کنند و برای همین است که متخصصان تبلیغات به وفور از این فرمول در جهت ارائه کالاهای خود استفاده می‌کنند. روان‌شناسان معتقدند ورود یک پیام به ذهن افراد، مشکل‌تر از باقی ماندن آن است؛ برای همین در تبلیغات تربیت دینی همچون نماز، باید آن را با نو‌آوری همراه کرد. حتی در رنگ‌های مورد استفاده در برنامه دینی باید از رنگ‌های مناسب استفاده کرد تا هم جلب توجه کرده و هم به بیننده آرامش بدهد.

ارزیابی درونی رسانه

روش دیگر این است که از کودکان بخواهیم رفتارهای خاص دینی که در تلویزیون ارائه می‌شود، ارزیابی کنند و رفتارهای مناسب و دلخواه خود را که بیشترین اهمیت و مطلوبیت را داشته باشند، در کلاس بحث کنند.

تقویت

استفاده از تقویت کننده‌ها و تشویق‌های مناسب در بهبود بخشی رفتار دینی کودکان؛ از جمله تقویت ارتباط با نگاه، تقویت کلامی، حرکت مناسب سر، بیان چهره‌ای مثبت و لحن صدای مطبوع و خوشایند؛ مهمترین نکته‌ای که در یادگیری مشاهده‌ای دیده می‌شود، این است که لازم نیست که فرد برای یادگیری رفتار مطلوب، شخصا پاداش بگیرد، بلکه مشاهده افرادی که با انجام رفتار مطلوب به پاداش می‌رسند، بر رفتار کودکان تاثیر می‌گذارد.

جمع‌بندی

امروزه با توجه به چالش‌ها و تغییرات وسیعی که در جوامع بشری در حوزه‌هاي فرهنگي، اجتماعي و به‌ویژه‌ ديني روی می‌دهد، نهادهاي ديني کارایی مطلوب خود را از دست داده و باید با توجه به تغییرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و فناورانه جدید، مورد تجدید ساختار قرار گیرند. رسانه‌هاي جدید برای نهادهاي ديني و دولت‌ها امكاناتي فراهم کرده است که با بهره‌گیری موثر از این فرصت‌ها و پتانسیل‌های موجود بتوان ساختاری در خور هزاره جدید بنا نهاد. دولت‌ها و نهادهاي ديني مى‌تواند با جهت‌گيرى آرمانى خطوط اصلى همگامى و هماوردى با قافله شتابان فنّاورى و رسانه‌ها را ترسيم نمايد و هم با رويکردى عملکردگرا با به خدمت درآوردن اين افزار، بسياري از مسائل مربوط به فرهنگ و تربیت دینی را مرتفع سازند.

یکی از کارکردهای رسانه‌های جمعی، به‌ویژه تلویزیون، اجتماعی کردن و تربیت افراد جامعه و کمک به اصلاح رفتار افراد از طریق الگوسازی مناسب است. تلویزیون می‌تواند علاوه بر پر کردن اوقات فراغت دانش‌آموزان دبستانی با ارائه الگوهایی مفید و برنامه‌های تفریحی سالم و منطبق با ضوابط و ارزش‌های اسلامی به انتظارات فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و دینی مخاطبان پاسخ دهد و در بهبود رفتار دینی و اجتماعی آنان سهیم باشد و در کنار آموزش و پرورش، جایگاهی خوبی برای خود فراهم سازد.

با این رویکرد تلویزیون به دلیل تاثیر بسیار زیادی که در الگودهی و تاثیرات اجتماعی که بر شهروندان و کودکان دارد و همچنین نقش تعلیم و تربیتی که این رسانه در جامعه دارد، نه تنها باید از آنچه مضر حال جامعه است، دوری کند، بلکه باید در تاثیر مثبت در جامعه گام بردارد. در جامعه ما به دلایلی، سازمان‌های مرتبط با مسائل فرهنگی و اجتماعی نتوانسته‌اند وظیفه الگودهی مناسب رفتاری و جامعه‌پذیری کودکان را بر عهده گیرند و آموزش و پرورش نیز نمی‌تواند به تنهایی برای همه این افراد اقدامات مفیدی انجام دهد. اینجاست که رسانه‌های همگانی، به ویژه تلویزیون می‌تواند بسیار موثر باشد.

در این تحقیق نشان داده شد استفاده از تلویزیون به دلیل تاثیر بسیار زیاد و ویژگی‌ها و جذابیتی که برای کودکان با توجه به نیازهایشان دارند، در امر آموزش گریزی نیست. تلویزیون یک نهاد بسیار مناسبی برای آموزش کودکان است که با برنامه‌ریزی مناسب از لحاظ شناختی، عاطفی و روانی –حرکتی میسر می‌شود و تعامل آموزش و پرورش با تلویزیون در جهت بهبود رفتارهای دینی و اجتماعی با توجه به تحقیقات قبلی می‌تواند بسیار موثر باشد.

اما با همه اهمیتی که تلویزیون در امر آموزش رسمی و غیر رسمی دارد، متاسفانه در کشور ما هنوز استفاده مناسب و قابل توجهی از کارایی این رسانه موثر در مقایسه با نظام مدرسه‌ای انجام نمی‌گیرد که لازم است با تحقیقاتی در این زمینه، تعامل هدفمند تلویزیون با آموزش و پرورش به‌ویژه در امر تربیت دینی و اجتماعی کردن کودکان انجام گیرد تا با جهت دهی مناسب و به‌موقع از طریق تلویزیون، سرمایه گذاری‌هایی که آموزش و پرورش در جهت امر تربیت دینی و آموزش و اجتماعی کردن دانش آموزان برداشته هدر نرود.

پیشنهادها

1- با توجه به علایق و نیازهای کودکان، رفتارها و ارزش‌های دینی به‌صورت داستانی تهیه شده و ارائه شود؛

2- با توجه به نظریه تحولی پیاژه، ما را به این نتیجه می‌رساند که برای تاثیرگذاری بیشترفعالیت آموزشی مستقیم و غیرمستقیم باید محتوای برنامه‌های دینی را متناسب با فرایند تحول ذهن کودک تدوین کرد؛

3- می‌توان از تمام برنامه‌های تلویزیونی اعم از سرگرمی، مسابقات، فیلم و...، در جهت ارائه رفتارهای مطلوب و دینی استفاده کرد و به جای نشان دادن برنامه‌های بی محتوا و بی هدف در داخل برنامه‌های کودکان و یا بزرگسالان به طرح مفاهیم دینی مناسب پرداخت؛

4- تشویق و ترغیب در فراگیری زبان رسانه‌ها و توانمند‌سازی کودکان در تجزیه و تحلیل اطلاعات ارائه شده است؛

5- قصه‌گویی از طریق تلویزیون، با طراحی زندگی پیامبران و ائمه و یا دانشمندان و مشاهیر ایرانی در ضمن داستان و از طریق این شخصیت‌ها به گسترش رفتار مطلوب دینی مورد نظر اقدام می‌کند؛

6- همراهی معلم یا والدین با کودک، موقع تماشای برنامه‌ها جهت توضیح دادن محتوای پیام، برنامه دینی وقتی برنامه با سکوت همراه است؛

7- تلویزیون می‌تواند با بررسی تطبیقی آداب و رسوم قومیت‌ها و ادیان مختلف ایرانی و ارائه الگوهای مطلوب سعی در یکدست سازی و هماهنگی رفتارها شود؛

8- طراحی بازی‌های که به روش مستند تلویزیونی تهیه شده در جهت ترویج رفتار مشارکتی و دینی.

منابع

  1. افضل نیا، محمدرضا؛ کودکان، «تماشای تلویزیون و مهارت‌های خواندن و گوش دادن»؛ فصلنامه پژوهش و سنجش سال یازدهم، شماره 37، تهران: (1383).
  2. امام خمینی، روح ا... ؛ صحیفه نور؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، (1374).
  3. امیر حسینی، علینقی؛ «رسانه و آموزش پنهان» فصلنامه مطالعات راهبردی، سال سوم، شماره اول و دوم. بهار و تابستان، (1379).
  4. ايزدي، پيروز ؛ «بررسي مطالعات و پژوهش‌های رسانه‌ها و دين»، فصلنامه رسانه، سال هجدهم، شماره 1، بهار، (1386)
  5. بهشتی، احمد؛ تربیت كودك در جهان امروز؛ قم: دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم،(1377).
  6. پاستر، مارک؛ عصر دوم رسانه‌ها؛ ترجمه: غلامحسین صالحیار. موسسه ایران، تهران، (1377).
  7. پستمن، نیل؛ نقش رسانه‌های تصویری در زوال کودکی؛ ترجمه: صادق طباطبایی؛ اطلاعات، تهران: (1378).
  8. پورنوروز، منیژه، «انگاره‌سازی از اعتیاد در مجموعه‌های تلویزیونی» فصلنامه پژوهش و سنجش سال یازدهم، شماره 37، تهران، (1383).
  9. پویا، علیرضا و بیابانگرد، اسماعیل؛ «بررسی مؤلفه‌های آرامش بخشی در برنامه‌های صداوسیما»، فصلنامه پژوهش و سنجش، سال نهم، شماره 32، زمستان، (1381).
  10. پياژه‌، ژان؛ پنج‌ گفتار روان‌شناسی، ترجمه‌ نيك‌ چهره‌ محسني‌، تهران‌: رشد، ‌(1360).
  11. جی دان، رابرت؛ نقد اجتماعی پست‌مدرنیته؛ ترجمه صالح نجفی؛ تهران: شیرازه، (1385).
  12. حسنی، محمد؛ موجودیت غرب و رسانه‌های تکنولوژیک؛ تهران: مرکز پژوهش‌های اسلامی صداوسیما، (1384).
  13. حسنی، نگین؛ جنگ تلویزیونی برای کودکان؛ تهران: اطلاعات، (1385).
  14. حسني، محمد؛ فرهنگ و رسانه‌های نوين؛ قم: انتشارات مركز پژوهش‌های اسلامي صداوسیما و دفتر عقل، (1385).
  15. خیری، حسن؛ «کاستی‌های تلویزیون در تبلیغ دین»؛ مجله معرفت، سال هجدهم، شماره 138، (1388).
  16. دور، امه؛ تلویزیون و کودکان، رسانه خاص برای مخاطبان خاص؛ ترجمه: علی رستمی. تهران: سروش، (1374).
  17. رضایی بایندر، محمدرضا؛ «درآمدی بر نقش تلویزیون در تربیت دینی کودکان و نوجوانان»؛ فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره 35، پاییز 82، (1382)
  18. ساکاموتو، تاکاشی؛«تلویزیون برای خرد سالان- ژاپن»؛ فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره 15 و 16، سال پنجم، (1377).
  19. سیف، علی‌اکبر؛ روا‌‌ن‌شناسی پرورشی؛ تهران: آگاه، (1380).
  20. شرام، ویلبر، لایل، جک، بی پارکر، ادوین؛ تلویزیون در زندگی کودکان ما؛ ترجمه: محمود حقیقت کاشانی، تهران: مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه‌های صداوسیما، (1380).
  21. شعاري‌ نژاد، علي ‌، فرهنگ‌ علوم‌ رفتاري‌، تهران‌، امیرکبیر. (1364)
  22. طباطبایی، صادق؛ طلوع ماهواره و افول فرهنگ؛ تهران: اطلاعات، (1377).
  23. عباسی، شهاب‌الدین؛ «دین، فناوری و تلویزیون از دید نیل پستمن»؛ فصلنامه پژوهش و سنجش، سال دهم، شماره 25، (1382).
  24. عزازی، شهلا؛ خانواده و تلویزیون؛ گناباد: نشرمرندیز، (1373).
  25. فایلتسن، سیسیلیافون وفیلیپسون، لنی و شولر، اینجلا؛ «کودکان چگونه تحت تاثیر تلویزیون قرار می‌گیرند؛ فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره 15 و 16، سال پنجم، (1377).
  26. کالینگفورد، سدریک؛ کودکان وتلویزیون. ترجمه: وازگن سرکیسیان؛ تهران: سروش، (1380).
  27. گلشني، مهدي؛ علوم و دين و معنويت در آستانه قرن بيست و يكم؛ تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، (1385).
  28. گونتر، بری و مک الیر، جیل؛ کودک و تلویزیون؛ ترجمه: نصرت فتی؛ تهران سروش، (1380).
  29. لنسکی، گرهارد و لنسکی، جین؛ سیر جوامع بشری؛ جلد اول، ترجمه ناصرموفقیان؛ تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، (1369).
  30. لیتزن، سسیلیا فون فی وبوکت، کاترینا؛ کودکان و رسانه‌ها، دیدگاه‌ها و چشم‌اندازها؛ ترجمه: معصومه عصام؛ مرکز تحقیقات و مطالعات و سنجش برنامه‌ای صداوسیما، (1384).
  31. مارتینز، انریک ملون؛ تلویزیون در خانواده و جامعه نو؛ ترجمه: جمشید ارجمند؛ تهران: سروش، (1354).
  32. محمدي شكيبا، محمد، منصور كيايي، نادر؛ «رويكرد پست‌مدرنیستی به رسانه»، فصلنامه پژوهش و سنجش، سال دوازدهم، شماره 41، بهار، (1384).
  33. محمدي، کریم‌خان؛ «جامعه اطلاعاتي و دين» فصلنامه رسانه، سال شانزدهم، شماره 2، تابستان، (1384).
  34. مک لوهان، مارشال؛ برای درک رسانه‌ها؛ ترجمه سعید آذری؛ تهران: مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه‌ای صداوسیما، (1377).
  35. مهدی پور، فرزین؛ « مخاطبان و ویژگی‌های آن» نشریه پیام مدیران، شماره 9 و 10، (1381).
  36. میلر، ار. دبلیو؛ راهنمای تدریس در دانشگاه‌ها؛ ترجمه: ویدا میری؛ تهران: سمت، (1380).
  37. نیکو، مینوو دیگران؛ شناخت مخاطب تلویزیون؛ تهران: سروش، (1381).
  38. نیومن، فیلیپ و نیومن، باربارا؛ « اثرات تلویزیون بر رشد کودکان»؛ ترجمه اسماعیل بیابانگرد، فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره 15 و 16، سال پنجم، (1377).
  39. ویندال، سون ودیگران؛ کاربرد نظریه‌های ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها، (1376).
  40. -Bierman,K.L,&Furman,W.(1984),The Effects of social Training and Peer Invovement on the Social Adjustment of Preadolescents.Child Development.55,151-162
  41. -Casey, Bernadtte, Casey, Neil, Calvert, Ben, French, Liam, Lewis, Justin(2008),TelevisionStudies: The key concepts, NY: Routledge.
  42. -Coleman,Stephan (2003),The internet use Tools for citizenship education.www. nansardsociety.org.uk.
  43. -Elkind, D.(1967), Egocentrism in Adolescence, Child Development, New York: International Universities press, vol, III.
  44. -Erikson,E.(1965),Child Society,Harmond Sworth,Penguin.
  45. -(1992),Understanding Child Development.London:Rotleg.
  46. -Mielke,K.W.(1999),Reserch and development at the childrens television workshop.Education Technology Research and Development, 38 (4).
  47. -Porto,Mauro(2000),General Frame work:Television,Citizenship and Framing,www.unb.br/Fac/mporto/hp14html.

 

پی‌نوشت‌ها

[1]Schreiber.

[2]-Piaget.

[3]Elementary school.

[4]-Faelatsan .

[5]-Biomorfico

[6]-Vindaol.

[7]-Stoetzel.

[8]-Edgard Morin.

[9]-Portection.

[10]-Coleman.

[11]-Framing.

[12]-Porto.

[13]-jae daon.

[14]-Sharam.

[15]-Erikson.

[16]-Elkind.

[17]-Meadows .

[18]-Sakamoto .

[19]-para social

[20]-Mielke

[21]-Leanasce

[22] Neweman

[23]-commun eatian

[24]-margaret mead

[25]-Bierman & Furman

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

داستان های قرآن و تربیت دینی کودکان بر اساس مدل لیپمن

داستان های قرآن و تربیت دینی کودکان بر اساس مدل لیپمن

از همان لحظات آغازین، زندگی یک کودک با پرورش جسمی و روحی او، آینده و سرنوشت او نیز رقم می­خورد.
راه‌های تربیتی دور کردن ذهن و قلب، از افکار و تخیلات شیطانی

راه‌های تربیتی دور کردن ذهن و قلب، از افکار و تخیلات شیطانی

چگونه می‌توان افکار و تخیلات شیطانی را از ذهن و قلب خود دور کرد؟ انسانی كه برای تهذیب روح و تربیت دینی خود قدم برمی‌دارد، شیطان رأی قوه متخیله او را به‌جای وحی و عقل می‌نشاند و موهوم و مُتَخَیل را معقول جلوه می‌دهد...
سیری در سیر‌ه تربیتی ـ فردی پیامبر اکرم (ص)

سیری در سیر‌ه تربیتی ـ فردی پیامبر اکرم (ص)

اين نوشتار بر آن است تا رفتارهايي را که از رسول خدا (ص) در مقام تربيت ديگران و براي اثرگذاري بر شناخت، نگرش، اخلاق و رفتار آنان در هر مکان و زماني انجام ‌شده است را با روش کتابخانه‌ای و رویکرد توصیفی، روشن سازد...
نقش قصه‌های قرآنی در تعلیم و تربیت نسل جدید

نقش قصه‌های قرآنی در تعلیم و تربیت نسل جدید

در این مقاله سعی بر آن است تا ابتدا معنای لغوی و اصطلاحی قصه، اهمیت، انواع، ویژگی‌ها و ارزش‌های تربیتی قصه موردبررسی قرار گیرد، سپس جایگاه، اهمیت و ویژگی‌های قصه در قرآن موردبررسی قرار می‌گیرد و ...
روش‌های ترویج امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر در آموزش‌وپرورش

روش‌های ترویج امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر در آموزش‌وپرورش

پژوهش حاضر با هدف بررسی روش‌های ترویج امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر در آموزش‌وپرورش و به روش توصیفی از نوع کتابخانه‌ای انجام شده است...
Powered by TayaCMS