هفتمین شماره فصلنامه «مطالعات معنوی» توسط پژوهشکده باقرالعلوم(علیه السلام)
منتشر شد
روابط عمومی پژوهشکدۀ باقرالعلوم(علیه السلام) :
محمد حسین کیانی از انتشار شماره 7 فصلنامه «مطالعات معنوی» توسط گروه جنبشهای معنوی
پژوهشکده باقرالعلوم خبر داد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکدۀ باقرالعلوم(علیه السلام): مدیر گروه جنبش های معنوی
پژوهشکده باقرالعلوم(ع) با اعلام این خبر گفت:در این شماره 7 مقاله منتشر شده است.
وی افزود: در مقاله «پدیدارشناسی دین و نقش آن در شناخت دین» که توسط اسفندیار
غفاری نسب و مجید موحد نگاشته شده، آمده است: پدیدارشناسی رهیافتی است كه در حوزه دین پژوهی
از اهمیت فراوانی برخوردار است. پدیدارشناسی دین، میان نگرش خشك و غیرهمدلانه پوزیتیویسم
به دین و رهیافت الهیاتی ارتباط برقرار می كند و به شیوه ای غیرتحویل گرایانه
به بررسی پدیده های دینی می پردازد. محقق در تجربه مؤمنان مشاركت می كند تا به تجربه ای
شبیه تجربه پیروان آن دست یابد. به هر روی، پدیدارشناسی می تواند به عنوان مكمل الهیات
عمل كند. ویژگی بارز پدیدارشناسی دین این است كه برای دین، حقیقت خاص خود را قائل است
و آن را به پدیده های روان شناختی و اجتماعی فرو نمی كاهد. پدیدارشناسی دین توجه عمده
خود را به حقیقت و ویژگی های مشترك ادیان معطوف می دارد، بدین سان می تواند به
گفتگو و تقریب بین ادیان كمك كند و در كنار الهیات به شناخت، اشاعه و گسترش دین یاری
رساند.
این مدیر پژوهشی با ارائه توضیحاتی در مورد مقاله «بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با میزان
گرایش به عرفان های نوظهور در بین جوانان» نوشته محمد اسماعیل ریاحی خاطر نشان
کرد: پژوهش حاضر به دنبال کشف میزان گرایش جوانان به عضویت در عرفان های نوظهور بوده
و درصدد است تا برخی از عوامل اجتماعی مرتبط با این گرایش را توضیح دهد. با استفاده
از روش پیمایش و به کارگیری پرسش نامه های خود جهت ایفاء گردآوری داده ها،
تعداد 400 نفر از جوانان دانشجو از طریق شیوه ی نمونه گیری تصادفی دو مرحله ای به عنوان
پاسخگویان تحقیق انتخاب شدند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که بیش از 18 درصد از دانشجویان
گرایش قوی نسبت به عرفان های نوظهور داشته اند، درحالی که تنها کمتر از 10 درصد از
آنها دارای گرایش ضعیف بوده اند و مابقی (72 درصد) از گرایش متوسط برخوردار بوده-اند.
تحلیل داده ها نشان می دهد که بالاترین میزان گرایش به عرفان های نوظهور در بین دانشجویان
جوان تر، دارای قومیت لر، ترک و متعلق به طبقات اجتماعی بالاتر مشاهده شده است. علاوه
بر این، تفاوت جنسیتی در گرایش به عرفان-های نوظهور نیز گزارش شده است که بر
مبنای آن، دختران گرایش شدیدتری به عرفان های نوظهور داشته اند. در نهایت، مشخص گردید
جوانانی که دارای تقید مذهبی بالاتری هستند و از هویت قومی منسجم تری برخوردارند، گرایش
کمتری به فرقه های عرفانی نوظهور از خود داشته اند. بر مبنای این یافته ها، پیشنهاد
می شود که در کنار آگاهی بخشی مستدل به جوانان از چیستی فرقه های عرفانی نوظهور، به
تقویت بنیان های مذهبی و تحکیم هویت قومی آنها توجه خاصی مبذول گردد.
محمد حسین کیانی در مورد مقاله خودش با عنوان«خاستگاه «جنبشهای نوپدید دینی»
از نگاه جامعهشناختی» گفت: در این مقاله جنبشهای نوپدید دینی ( NRMs) عنوانی برای
هر گروه و حرکت اجتماعی است که بعد از دهه ی 1800 میلادی مبتنی بر پارهای تعالیم و
آموزههای معنوی، داعیهدار ایده معنوی جدید و آسانی در به سعادت رساندن انسان معاصر
است. نگارنده در این مقاله کوشیده تا نشان دهد که چگونه تأملات جامعهشناسانه در باب
دین، منجر به پیدایش و گسترش جنبشهای معنوی معاصر شده است. او برای اثبات این مدعا
در دو باب سخن رانده است. یکی، خاستگاه جنبشهای نوپدید معاصر که در دامن بزرگانی همچون
آگوست کنت و امیل دورکیم رخ داده، چنانچه تقابل علاقههای جامعهشناختی و دغدغههای
دینی در تفکرات پدر جامعهشناسی ـ آگوست کنت ـ موجب میشود تا او را در فضای این مقاله
به واسطه تأسیس یک فرقه جدید، همچنین پدر جنبشهای معنوی معاصر نیز بنامیم. از طرفی
امیل دورکیم که بیرغبتی و زوال دین در جامعه را میدید و از سوی دیگر، دین را مهم ترین
عامل ایجاد یکپارچگی و نظم اجتماعی میدانست. به ابراز نظریههای التقاطی درباره ی
جامعه و دین پرداخت که اکنون همگی آنان از اصول اساسی معنویتهای سکولار به حساب میآیند.
و دیگری، ماهیت جنبشهای نوپدید دینی از نگاه جامعهشناختی است. در این بخش آمده که
برخی جامعهشناسان، فرقهها را از آن جهت پسندیده، لازم و برای حیات و نظم اجتماعی
ضروری میپندارند که نمونههای مناسبی از قرائت دینی متأثر از اصول جامعهشناسی و مؤلفههای
مدرنیته هستند.
سردبیر مجله مطالعات معنوی در مورد مقاله «ارتباط بین هوش معنوی، آگاهی و گرایشهای
عرفانی» به تالیف زهره لطیفی، عظیمه عبداللهی، حمیدرضا صادقی و نسیم استکی آزاد گفت:
هدف پژوهش حاضر؛ بررسی ارتباط بین هوش معنوی؛ بررسی سطح آگاهی و گرایش به عرفان
اسلامی و عرفان های کاذب در دانشجویان بوده است. روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی
است. جامعه آماری در این تحقیق کلیه دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در سال تحصیلی
1390ـ1391 در دانشگاه های اصفهان، صنعتی و پیام نور استان اصفهان هستند. برای انتخاب
نمونه از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای استفاده شده است. حجم نمونه متشکل از
200 نفر شامل 100 دختر و 100 پسر بوده است. برای جمع آوری اطلاعات از سه پرسشنامه:
سنجش هوش معنوی، آزمون خود ساخته بررسی آگاهی و گرایش دانشجویان در مورد عرفان های
کاذب و عرفان حقیقی و نوع مطالعات دانشجویان مربوط به عرفان استفاده شده است. تحلیل
نتایج با استفاده از آزمون t و r نشان داد که بین نمره هوش معنوی و گرایش به عرفان
حقیقی و همچنین بین هوش معنوی و آگاهی از عرفان، همبستگی مثبت معناداری وجود دارد.
میزان گرایش دانشجویان به عرفان حقیقی بیشتر از عرفان های کاذب است. هرچه میزان سن
شرکت کنندگان افزایش یافته، گرایش آنان به عرفان حقیقی بیشتر و در مقابل گرایش آنان
به عرفان های کاذب کاسته شده است .بین میزان آگاهی و گرایش دانشجویان دختر و پسر نسبت
به عرفان حقیقی (اسلامی) تفاوت معناداری وجود ندارد. میزان شناخت کتاب های عرفان حقیقی
و عرفان کاذب در بین دانشجویان پسر بیشتر از دختر است. بنابر نتایج بدست آمده از این
تحقیق کمک به دانشجویان برای بالابردن هوش معنوی موجب کاهش گرایش آنان به عرفان های
کاذب خواهد بود.
کیانی مقاله «شبه جنبشهای معنوی» تالیف حمید رضا مظاهری سیف دانست و گفت: معنویت های
نوظهور پیش از این به عنوان فرقه شناخته می شد و در سال های اخیر با عنوان جنبش مورد
بررسی قرار می گیرد. اما جنبش نماینده جامعه مدنی و نیرویی در برابر حاکمیت است. آنچه
در جامعه به شکل یک جنبش در می آید، اما فشاری بر حکومت ندارد و افکار و خواسته های
عمومی یا بخش واقعی از مردم را نمایندگی نمی کند، نمی تواند یک جنبش واقعی باشد. جنبش هایی
را که با حمایت های سرمایه ای سازمانی و رسانه ای سرمایه داران و قدرتمندان جهانی فعال
می شوند و چهره ای جهانی پیدا می کنند، بهتر است شبه جنبش نامیده شوند. شبه جنبش ها
مکمل دیکتاتوری نقاب دار هستند و با مشارکت آنها نوعی دموکراسی نمایشی را عرضه می کنند.
ماهیت حقیقی شبه جنبش ها با بررسی شاخص های وضعیت پسامدرن بهتر درک خواهد
شد.
وی «مدرنیته، رسانه و جنبش های نوین دینی» اثر علی کیادربندسری و نسرین خانی اوشانی
شمرد و گفت فهم درست پدیده جنبش های نوین دینی منوط به درک ارتباط دقیق آن با دیگر
پدیده های فرهنگی نظیر رسانه و مدرنیته است. بررسی ارتباط سه مقوله معنویت های نوظهور،
رسانه و مدرنیته ویژگی های مشترک بسیاری را در آنها آشکار کرده و بیشتر پیوندهای خانوادگی
آنها را با یکدیگر روشن می کند. مقاله حاضر در نظر دارد تا با بررسی رسانه و جنبش های
نوین دینی به مثابه دو مورد از محصولات و پیامدهای مدرنیته، رابطه آنها را با یکدیگر
و با مدرنیته بررسی کند تا پیوند علی و معلولی میان مدرنیته با رسانه و جنبش های نوین
دینی از سویی و هم سنخی رسانه و جنبش های نوین دینی از سویی دیگر آشکار شود.
این مدیر پژوهشی گفت: محمد رضا انواری مقاله «زمینه های معرفتی ورود و گسترش عرفان های
نوظهور (با تأکید بر آثار پائولو کوئلیو)» را تالیف کرده است و در آن آورده است: پدیده
«عرفانهای نوظهور» بیش از دو دهه است که وارد کشور شده و امروزه به عنوان یک مسأله
اجتماعی دلمشغولیهایی را متوجه کارشناسان این عرصه کرده است. منظور از عرفانهای نوظهور،
دستهای از آیینها و جریانهایی است كه با نام عرفان و باعلامت معنویت به كشور ما
وارد شدهاند و ندای حقیقت طلبی سر میدهند. در این عرفانها الزاماً نزدیکی و محبت
خداوند هدف اصلی نبوده است و اهدافی ادعائی؛ مانند عشق، شادی و آرامش جای آن را گرفته
است. به عنوان یک محقق اجتماعی این سوال به ذهن میرسد که با توجه به پیشینه و غنای
دینی و فرهنگی موجود در ایران و همچنین نظام حاکم بر کشور که یک نظام دینی است، چه
زمینههای معرفتی باعث شده معنویتهای کاذب در ایران بروز و ظهور پیدا کنند؟ این مقاله
سعی دارد با نگاهی به روند ورود عرفانهای نوظهور به کشور، برخی زمینههایی را که باعث
ورود و گسترش آنها شده است مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. یافتههای تحقیق نشان میدهد
عطش فطری نسبت به معنویت و ارضاء نشدن آن، آگاهی نداشتن از نکات انحرافی موجود در عرفانهای
نوظهور، تبلیغ نبودن نیاز به شریعت و ترویج اباحیگری در آثار کوئلیو و همچنین پلورالیسم
فرهنگی و دینی به عنوان برخی زمینههای معرفتی ورود و گسترش اینگونه آثار مطرح است