آیا تمام نقدهای وارده بر معنویت گرایی جدید مبتنی بر ادیان اصولی و الهیات توحیدی است؟

آیا تمام نقدهای وارده بر معنویت گرایی جدید مبتنی بر ادیان اصولی و الهیات توحیدی است؟

پرسش:

آیا تمام نقدهای وارده بر معنویت گرایی جدید مبتنی بر ادیان اصولی و الهیات توحیدی است؟

پاسخ:

این­طور نیست. ما ناظر به رویکردهای متفاوت، نقدهای مختلفی را به جنبش­های نوپدید معنوی می­بینیم. در حوزه الهیات بعضی نقدها به جنبش­های نوپدید وارد است؛ از این جهت که برخی از این فرقه­ها مبارزه­های آشکاری را با ادیان اصولی دارند. برخی از فرقه­ها معتقدند که حقیقت تنها در پس تعالیم آنهاست و یا برخی فرقه­ها نفی آخرت را ابراز می­کنند و یا معتقد به برخی از مؤلفه­های باطل مثل تناسخ هستند. بنابراین به واسطه رویکرد الهیاتی و یا اسلامی برخی در داخل ایران این جنبش­ها را نقد می­کنند؛ اما به واسطه رویکرد اجتماعی، روان­شناسی، فلسفی، حقوقی و... هم این فرقه­ها نقد شده­اند.

حتی کسانی که دغدغه دینی و دین توحیدی ندارند، مبتنی بر دغدغه­های جامعه­شناختی این جنبش­ها را نقد می­کنند. برای مثال برخی از فرقه­ها به شدت جهان­گریز هستند و پیروان خود را به گوشه­گیری تشویق می­کنند. بسیاری از جامعه­شناسان مبتنی بر «فرایند اجتماعی­شدن» که از دلمشغولی­های جامعه­شناس است، چنین فرقه­های را رد می­کنند. همچنین برخی فرقه­ها قائل به خشونت طلبی و قانون ستیزی هستند. ما به واسطه رویکرد اجتماعی جدای از رویکرد الهیاتی می­توانیم آن را نقد کنیم همانطور که در برخی از کشورهای غربی این کار در حال انجام است.

برخی از روان­پزشکان جدای از دغدغه­های دینی و الهیاتی این فرقه­ها را نقد می­کنند از آن جهت که برخی از فرقه­ها دست به قتل و خودکشی می­زنند و یا در برخی از این گرایش­ها شستشوی مغزی و کنترل ذهنی به مثابه یک اشکال و نقد جدی همواره وجود دارد. از طرفی ما نقدهای فلسفی را نسبت به جنبش­ها داریم، چراکه برخی از فرقه­ها مروج عقاید آنارشیسمی و یا نیهیلیسمی هستند و یا برخی از این جنبش­ها به شدت تفکرگریزی را میان پیروان خود تبلیغ می­کنند.

از آنجایی که فرقه­ها کاملاً متفاوت هستند، نقدهایی که ناظر بر آنها رخ می­دهد نقدهای کاملاً الهیاتی نیست. برخی فکر می­کنند این یک دغدغه و یک جنگ الهیاتی است به این معنا که برخی از افراد دین و موقعیت مذهبی خود را در خطر می­بینند، از این رو این جنبش­ها را نقد می­کنند در حالی که اینگونه نیست. ما جامعه­شناسان، روان­شناسان و حتی فلاسفه­ای می­شناسیم که هیچ دغدغه دینی و معنوی ندارند؛ اما به این دلیل که برخی پدیده مخرب فرقه­ای و یا مبانی نظری مخرب آنها را می­بینند دست به نقد آنها می­زنند.

درمقام پاسخ به این سؤال که چه جریاناتی بیشتر در ایران طرفدار دارد؟باید گفت: میزان اقبال برخی به این جریان­ها بسیار متفاوت است؛ برخی از فرقه­ها متمسک به مؤلفه­های متافیزیکی می­شوند و یا در برخی از فرقه­ها بحث شریعت کمرنگ است و از آنجایی که شریعت به همراه تکلف است و روح مدرنیته­ای که در کالبد انسان معاصر دمیده شده است، این تکلف و این شریعت باوری را نمی­پذیرد باعث می­شود برخی افراد به این فرقه­ها روی بیاورند. تعداد جنبش­ها و فرقه­های معنوی در دنیا بسیار زیاد و به همان نسبت هدف هرکدام از پایه­گذاران این جریان­ها و فرقه­ها هم متفاوت است.

اما هدف مروجان جریان­های نوپدید معنوی در ایران بیشتر محدود به موضوع است، برخی از این فرقه­ها مبتنی بر برخی گرایش­های امپریالیسمی، فراماسونری و یا سیاست­زدگی به وجود آمدند. ما این منشأ را در داخل و هم خارج از ایران می­ببینیم؛ اما برخی از فرقه­ها کاملاً مبتنی بر خلأهای معنوی و یا مبتنی بر حس فطری معنویت­طلبی به وجود آمده­اند به این معنی که برخی جوانان ایرانی از یک­سو تمایل به معنویت دارند و از سویی انتقاداتی را به برخی گزاره­های معنوی وارد می­دانند و یا برخی از مسئولان فرهنگی و دینی ما به شبهات به خوبی پاسخ نمی­دهند و این مسائل باعث می­شود گرایش­های فرقه­سازی به وجود آید و یا تقویت شود.

Powered by TayaCMS