مدیریت معنویت گرایی در جهان غرب

مدیریت معنویت گرایی در جهان غرب

چکیده

مدرنیسم با وجود رفاهی که برای بشر غربی فراهم آورد، خواست ه­های فرامادی او را برآورده نساخت و این، علتی جز بی­ مهری و بلکه بی­ اعتقادی تفکر مدرن به روح و بعد فرامادی انسان نداشت. بحران بی­ معنایی که در غرب بیداد می­کرد و قربانی می­گرفت، تبدیل شدن انسان غربی به شیء و کالا، از دست رفتن هدف و معنای زندگی و خلأ و فقدان یک نظام ارزشی، متفکران بزرگ غرب را به چاره ­اندیشی واداشت.

سرانجام بشر در دوران مدرن، مجبور شد نگاهی تأمل­ آمیز به مبانی فکری مدرنیسم بیندازد و به کاستی­های آن توجه ویژه کند و این، سرآغازی برای دورة «پست مدرنیسم» یا «پسامدرنیته» شد. بازکاوی سنت و مبانی آن از سوی اندیشمندان غرب برای آن بود که نیازهای بی­پاسخ خویش در زندگی مدرن را بیابند. آنها با توجه به بحران­های روحی پیدا شده در جهان غرب و نیاز بشر غربی به عواطف انسانی و رسیدگی­های باطنی، با گرایش مردم به معنویت همراه شدند. ایشان بر باور غالب دوره مدرنیسم که انسان را مساوی با جسد می­دانست، خط بطلان کشیدند و بعد فرامادی بشر پذیرفتند؛ از جمله، نظریات متفکرانی مانند «میشل فوکو»، «یورگن هابرماس» و «ماکس هورکهایمر»، نقد مدرنیسم و تجددزدگی و بازگشت به نوعی اخلاق و معنویت و ارزش­های فرامادی انسانی است.

اکنون نزدیک به سه دهه است که بسیاری از متفکران اصیل و جدی غرب، متوجه مشکل شده­اند. فروپاشی کمونیسم، به بن­بست رسیدن روش­های سرمایه ­داری و نظریه­های گوناگون مدیریت، افول فلسفه­ های ظاهرفریب و رنگارنگ، برخی متفکران غربی را به تأملی جدی واداشت و این همه، آغازی برای بازگشت به معنویت شد.

واژگان کلیدی مدرنیسم، اومانیسم، سکولاریسم، معنویت­گرایی، فرقه­ های معنویت­گرا، سکولاریزه کردن، پروتستانتیسم، کیبرال دموکراسی.


جهت دانلود متن کامل مقاله، روی «دانلود» کلیک فرمایید.

Powered by TayaCMS