مقدمه
تبلیغ یکی از مسائل اساسی در حیات اجتماعی است که متعلق به دوره خاصی از زمان نیست. تبلیغ در قرآن به معنی بلاغ، بیان، تبیین آمده و مطرح شده یکی از وظایف مقدس و مهم انبیاء، علما، متفکران و دانایان و مصلحان است. امروزه نهتنها در اسلام و ادیان الهی، بلکه در تمام حوزهها بشر به دنبال تبلیغ دستاوردها و پیامهای مورد نظر جامعه است. تبليغ نقش بسيار مهمی در انتقال و گسترش فکر، عقيده يا گرايش بر عهده دارد و بهعنوان مؤثرترین عامل ساختن فرهنگ جوامع بهشمار ميرود. در عصر کنوني، تبليغ، محورها و مفاهيم مختلفي را شامل ميشود، اما بهطورکلی بيشترين کاربردي که تبليغ به خود اختصاص داده است، رساندن عقايد و انديشههاي مذهبي است و این امر بدان سبب بوده که مذهب، اصيلترين و کهنترين انديشهاي است که با عقل، فطرت، احساس و ايمان انسان در طول تاريخ آميخته بوده است؛ از اینرو بدون ترديد نقش تبليغات ديني در ميان تبليغات و ارتباطات ديگر، بسي برجستهتر و پراهمیتتر بوده است (شمآبادی، بهشتی، 1393، 13).
هر مکتب و مذهبی برای شناساندن و پاسداری از اصول و مبانی خود و همچنین برای حفظ پیروان و تقویت بنیه معنوی و آگاهی آنان و جذب دیگران، پاسخگویی به شبهات و اشکالاتی که پیش میآید، جلوگیری از انحرافات، بدعتها، حضور در صحنه بینالمللی احتیاج مبرم به اهرم تبلیغ دارد.
تربیت تبلیغی نظامواره تربیتی خاصی است که از راه تبلیغ حاصل شده و با هدف افزایش آگاهی و کسب التزام افراد نسبت به ارزشهای دینی صورت میپذیرد (توسلی، 1393، 174). فلسفه وجودی تربیت تبلیغی همانند دیگر ساحتهای تربیت به این است که زمینه رشد توانمندیهای فطری را فراهم سازد و نگذارد عوامل محیطی و نظامهای فرهنگی و تربیتی غیر صحیح، در انسان تأثیر منفی گذارده و او را به بیراهه بکشاند و موجب خسران وی شوند (دانش، 1393، 174). البته این توانمندی باید طبق اصولی منطقی و منطبق با استعدادهای افراد ارائه شوند تا معیارها و قواعد و مفاهیم پذیرفته شده و بهوسیله روشها و شیوههای تربیتی در جهت معیارهای مکتب اسلام پیش بروند.
در مکتب اهلبیت علیه السلام اصول از مبانی که به «معادن طیب» تعبیر شده، سرچشمه میگیرند و با عملیاتی ساختن آنها و انجام روشها و فروعات گرانبها، هدفهای عالی تربیتی را میسازند. امام صادق علیه السلام با اشاره به اهمیت اصول تربیتی که از معادن طیب کشف میشوند و روشها را بارور ساخته، زمینه تحقق اهداف را فراهم میسازند، میفرمایند: «اصول، دارای فروعند و فروع، دارای نتیجه و جز با فرع، نتیجه گوارا و دلپسند پدید نمیآید؛ و فرع هم جز با اصل ثابت محقق نمیشود و اصل ثابت هم بدون مبنا و منشأ با برکت وجود ندارد»[1] (اربلی، 1381، 2، 158).
بنابراین در متون دینی، اصول تربیت تبلیغی، برگرفته از مبانی هستند، مبانی همان، ویژگیهای طبیعی شناختی و گرایشیای است که بهصورت فطری در انسانها وجود دارند (هوشیار، 1347، 30). پایبندی به اصول، خواسته طبیعی آدمی، تأمینکننده اهداف ارزشمند تربیتی و زمینهساز بروز و ظهور فرهنگ ناب اسلامی است. تربیت تبلیغی مورد نظر اسلام، بدون ایمان و تصدیق به این اصول که بستر تحول، تکامل صفات و ملکات انسانی را فراهم میسازد و افراد جامعه را به فعالیتها و رفتارهای مطلوب ارزشی سوق میدهد، میسر نیست. امام علی علیه السلام میفرمایند: «فعل و رفتار زیبا از اصل طیب آن خبر میدهد»[2] (آمدی تمیمی، 1373، 340)؛ بنابراین مربیان، مبلغان و برنامهریزان تربیتی برای دستیابی به تربیت تبلیغی متناظر با آموزههای اسلامی، باید اصولی متناسب با مبانی انسانشناسی وحیانی را پایه و اساس تربیت قرار دهند و روشهای مناسب آن اصول را انتخاب کنند تا به اهداف والای تربیت تبلیغی نائل شوند.
با توجه به نقش تربیت تبلیغی، در شکلدهی باورها و عملکردهای ارزشی افراد؛ هدف اصلی این پژوهش آن است که اصول اساسی و حاکم بر تربیت تبلیغی، مورد بررسی قرار گیرد تا ضمن پرداختن و روشن نمودن موضوع، تصوير مناسبي در اختيار عاملان نظام تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران قرار داده شود.
مفهوم شناسی
ﭘﻴﺶ از ورود ﺑﻪ ﺑﺤﺚ اصول تربیت تبلیغی و ﻣﻘﻮﻻت ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ آن، در اﺧﺘﻴﺎر داﺷـﺘﻦ درك روشن از ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ ﭼﻮن «تربیت»، «تبلیغ»، «تربیت تبلیغی» و «اصل» ﺿﺮوري به نظر میرسد.
«تربيت» در لغت به معني نشو و نمادادن، زياد كردن، بركشيدن و مرغوب يا قيمتي ساختن (دهخدا، 1373، 4، 5778) است و اغلب بر فراهم كردن زمينه رشد استعدادهاي آدمي دلالت ميكند. اين واژه از ريشه «رُبُو» به معني زيادت، فزوني، رشد و برآمدن، گرفته شده است. راغب اصفهاني (1416ق) مينويسد: رُب در اصل به معني تربيت و پرورش است؛ يعني ايجاد كردن حالتي پس از حالت ديگر در چيزي تا به حد نهايي، تمام و كمال خود برسد. آنچه در تربيت روي ميدهد، همين مفهوم است و البته نقش ايجادي در تربيت از آن «ربالعالمين» است و جز او همگي واسطهاند؛ بنابراين تربيت رفع موانع و ايجاد مقتضيات است تا استعدادهاي انسان از قوه به فعل درآيد و شكوفا شود و چون در تربيت اسلامي، مقصد و مقصود «كمال مطلق» است، ميتوان تربيت را چنين تعريف كرد: «رفع موانع موجود و ايجاد مقتضيات براي آنكه استعدادهاي انسان در جهت كمال مطلق شكوفا شود» (دلشاد تهرانی، 1377، 22). بهعبارتدیگر، تربيت «فراهم ساختن زمينهها و عوامل براي شكوفایی استعدادهاي بالقوه انسان در جهت الهی شدن است» (فایضی، آشتیانی، 1377، 32).
تبليغ از «بلغ»، به معناى «رسانيدن پيام يا خبر و يا مطلبى به آدميان» و يا «رسانيدن عقايد دينى يا غير آنها با وسايل ممكن به ديگران است» (معین، 1387)؛ در اين معنا، تبليغ و ابلاغ به يك معنا است؛ چنانكه بلاغ نيز در همين معنا استعمال مىشود. تبلیغ در اسلام به معنای رساندن حقایق و معارف اسلامی به مردم و دعوت و تشویق آنها به رعایت و اطاعت فرامین الهی و تاسی به سیره انیباء علیه السلام و ائمه اطهار8است؛ تبلیغات اسلامی شامل هرگونه فعالیت نطاممند در این زمینه است (شمآبادی، بهشتی، 1393، 16). در قرآن كريم اين واژه نزديك به همين معنا بهكار رفته است، خداوند وظيفه رسولان الهى را بلاغ و تبليغ برمىشمرد: «أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ» (مائده، 92)؛ رسول تنها وظيفه دارد تا پيامها را بهصورت روشن بازگو كند. در آيه ديگر نيز آمده است، «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ» (احزاب، 39)؛ آنان كه رسالتهاى الهى را تبليغ كرده و به گوش مردم مىرسانند كه در هر دو جا معانى لغوى واژگان مدنظر است. خداوند به رسول گرامى اسلام میفرمایند: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» (مائده، 67)؛ اى رسول ما! آنچه را كه از سوى خداوند به تو وحى شده است آن را تبليغ كن و اگر چنين نكنى رسالت الهى را انجام ندادهاى. در اين آيه بهروشنی واژه تبليغ بهكار گرفته شده است.
مرحوم مطهرى، چنين آورده است: «تبليغ از ابلاغ و ابلاغ رساندن يك فكر يا يك پيام است، يعنى در مورد رسانيدن چيزى به فكر، روح، ضمير و قلب كسى بهکار مىرود. از اینرو محتواى ابلاغ نمیتواند يك امر مادى و جسمانى باشد، حتماً يك امر معنوى و روحى است، يك فكر و يك احساس است ... تبليغ، خوب شناساندن و خوب رساندن است» (مطهری، 1392، 1، 189).
حضرت آیتالله خامنهاى رهبر معظم انقلاب، در تعريف تبليغ دينى چنين مىفرماید: «تبليغ دينى حقيقت را بيان مىكند، بىکموکاست، نه رنگ و لعاب مىافزايد و نه براى اهواء و اميال اين و آن از گوشه و كنار آن میزند. مبلغ دين، اداى شهادت مىكند، آفتاب حقيقت را باز مىگشايد و در برابر ديد حقبینان قرار مىدهد. تبليغ در اصطلاح ما همان تبليغ قرآن است؛ يعنى رساندن واقعيت به ذهنهاى مردم و آنها را از بیخبری خارج كردن. ما حقيقت درخشندهاى به نام توحيد و اسلام داريم كه در زير ابرهاى جهالتها و عنادها پنهان است، تبليغ يعنى آن حقيقت را به ذهن و مغز انسانها برسانيم» (خامنهای، 1375، 2، 110).
تربیت تبلیغی[5]
تربیت تبلیغی، تربیتی هدفمند و همهجانبه بر مبنای اصول تربیت اسلامی است که از راه تبلیغ انجام میپذیرد (دهقانسیمکانی، 1393، 176؛ دانش، 1393، 174)؛ هدف تربیت تبلیغی ایجاد بستری مناسب برای اشاعه و نشر و تبادل ارزشها، نگرشها و دانشهای صحیح بهمنظور ترغیب و ایجاد انگیزه در جهت رشد کمالات انسانی و پرورش صحیح استعدادهای انسانی آحاد جامعه است (صالحی، 1393، 171).
واژههاي «اصل» و «اصول» تقريباً در همة شاخههاي دانش بشري بهکار میروند، اصل در فارسی و عربی به معانی مختلفی، از جمله: مبدأ اولی، اساس، رکن، قاعده و...، بهکار رفته و واژههای متعددی از قبیل: "Foundation", "Source", "Origin", "Principle" از انگلیسی به اصل ترجمه شده است (فقیهی، 1375، 47، 22). در فلسفه، اصل به دو اصطلاح مصدر و منشأ پدیدهها (مواد اولیة اشیا) و منشأ معرفت حصولی (حواس و عقل) بهکار گرفته شده است (فقیهی، 1389، 46). در منابع اسلامی، بهویژه در کتابهای حدیثی، فقهی و اخلاقی نیز اصل در معانی مختلف استفاده شده است، از جمله:
الف) پایه و اساس (حرعاملی، 1409ق، 5، 419؛ کوفی، 1410 ق، 397).
ب) منشأ تکوینی و علت مادی افعال ارادی انسان نظیر گفتن و نوشتن (مفضل، بیتا، 80).
پ) امر واقعی و حقیقی: چه علم حقیقی در برابر جهل مرکب (ابن شهرآشوب، 1379، 4، 265) و چه امور دیگر (مجلسی، 1403 ق، 53، 286).
ت) ولایت حق (کلینی، 1407 ق، 8، 146).
ث) منشأ خصال و فعالیتهای خوب یا بد (همان، 242).
ج) قاعدة عقلائی (همان، 7، 117) و فقهی (ابن بابویه، 1413 ق، 1، 351).
چ) حکم و قانون الهی (کلینی، 1407 ق، 7، 158).
ح) چیزی که باید به آن توجه شود و دانستن آن ضروری (ابن شعبه حرانی، 1404ق، 460) و عمل به آن لازم است (ابن بابویه، 1413 ق، 1، 250).
علامه مصباح یزدی در مورد اصول تربیت، چنین مینویسند: «مجموعه قواعد کلي تربيتي که از مباني انتزاع و انشاء ميشوند و راهنماي روشها و فعاليتها در تعليم و تربيت هستند» (مصباح يزدي، 1391، 291). از تعریف ایشان چنین میتوان نتیجه گرفت که اصول تربیت همواره از رهگذر ارتباط با مبانی بررسی شده و بهکار میروند. کارکرد اصول در هر وضعیتی از پشتوانه فکری و تئوریک مبانی برخوردار بوده، هیچگاه از استناد به مبانی بینیاز نیست؛ گو اینکه اصول و مبانی لازم و ملزوم یکدیگرند. هر دسته از مبانی، اصول متناسب با ساختار و مفاد خود را وضع و تداعی میکنند و هر گروه از اصول نیز به مبانی ویژه خود باز میگردند و از آن مبانی رنگورو مییابند. چنانچةک فلسفه تربیتی را به درختی تشبیه کنیم، مبانی در حکم ریشه و اصول در حکم ساقه آن درختاند؛ بدین بیان، اصول بر پایه مبانی وضع و تدوین میشوند و مبانی نیز از طریق اصول تشخص و تعین مییابند (رهنمایی، 1388، 77؛ باقری، 1390، 64). در مجموع، میتوان گفت: اصول تربیت دستورالعملهای کلی برگرفته شده از مبانی هستند که پذیرفتن و بهکار بستن آنها، افراد را بر میانگیزاند تا در راستای اهداف عالیه تربیتی، گام بردارند و به فعالیتهای تربیتی بپردازند (تقی پورظهیر، 1386، 113).
روش پژوهش
برای نیل به هدف پژوهش، از روش پژوهش توصیفی تحلیلی استفاده و بهمنظور گردآوری دادههای لازم، منابع موجود و مرتبط با استفاده از برگههای فیشبرداری از منابع، جمعآوری و با شیوههای کیفی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفته است.
یافتههای پژوهش
با توجه به حاکمیت روح کلی دین بر ابعاد مختلف و عناصر گوناگون نظام تربیت اسلامی، هر یک از عوامل مزبور نیز باید به نحوی رنگ دینی داشته باشد. اصل نیز که قانون حرکت و اعمال روشهای تربیت اسلامی است از این قاعده مستثنا نیست؛ بنابراین برای اکتشاف اصول تربیت اسلامی باید به چگونگی ارتباط آنها با خاستگاهشان، یعنی دین توجه لازم نمود. مقایسهای اجمالی بین نحوه اکتشاف و مبانی دریافت اصول در تربیت که ریشه در مناسبات عرفی انسانها با یکدیگر در رفتارهای اجتماعی دارد ما را به این امر رهنمون میسازد که هرگونه انتساب مستقیم یا غیرمستقیم در حوزه تربیت اسلامی، باید همراه با پشتوانه کافی از تصریحات موجود در متن دین و یا ملاکهای واضح برای درک از آن تصریحات و ظواهر باشد.
در نظام تربیت اسلامی، همانطور که از تصریحات و ظواهر موجود در متون اصیل دینی، (مانند آیات و روایات در اسلام) اقدام به اخذ اهداف و آگاهی از رویکرد دین به انسان و دریافت روشهای گوناگون میکنیم، منبعِ کشف و اخذ اصول نیز باید همان تصریحات موجود در متون دینی باشد.
در این مقاله اصول تربیت تبلیغی بر گرفته شده از آموزههای اسلامی در قالب 10 اصل (شکل شماره 1): زمينهسازي، فطرتگرایی، اندیشهورزی، بصیرتیابی، حکمتجویی، اخلاقمداري، کرامتمداری، تدريج محوری، توجه به تفاوتهاي اجتماعي، پرهیز از تحمیل تبیین شده است.
شکل 1: اصول تربیت تبلیغی برگرفته از آموزههای اسلامی
1) زمينهسازي
انجام امور به فراهم کردن زمينهها، مقدمات و شرايط پيشيني، وابسته است و بدون فراهم شدن زمينهها و شرايط لازم، تحقق امور به نحو مطلوب و مفيد، امکانپذير نيست. تربيت تبلیغی، امري پيچيده و چندبعدی است و عوامل و زمينههاي متعدد و متنوع در آن تأثيرگذار است؛ از اينرو، هیچ برنامهای در آن بدون توجه به شرايط و زمينههاي لازم، به اهداف بايسته خود دست نمييابد. مفاد اصل زمينهسازي، آن است که براي تحقق هر امری در تربيت تبلیغی، باید ابتدا شرايط و زمينههاي متناسب با آن فراهم شود و اين يک قاعده کلي و فراگير است. در سيره و نگاه اهلبيت علیه السلام فرايند تربيت تبلیغی، دارای مراحل گوناگون و اصل زمينهسازي در همه اين مراحل، ساري و جاري است؛ از اينرو، براي هر مرحله، فعاليتها و اقدامات تربيتي زمينهساز طراحي شده که بدون توجه به آنها، موفقيت در مراحل بعدي امکانپذير نيست (احمدی، 1385، 113).
2) فطرتگرایی
فطرت از ماده «فَطَر»، در لغت به معناي شکافتن از طول، ایجاد و ابداع (راغب اصفهانی، 1416 ق، ص 396) آمده است. کلمه فطرت بر وزن «فعله» بوده بر نوع ویژه دلالت میکند و در لغت به معناي سرشت و نحوه خاصی از آفرینش و خلقت است (جوادي آملی، 1379، 24). آیه 30 سوره روم صراحتاً مبین وجود نوعی فطرت در انسان است که خداوند او را بدان مفطور نموده است. مهمترین ویژگی این فطرت همان توجه و جهتگیری انسان نسبت به آیین پروردگار است؛ از اینرو فطرت بر نحوة خاصی از آفرینش دلالت دارد که طبق آن انسان بهسوی شیوه خاصی از زندگی، با غایتی مشخص، گرایش داشته و به سمت آن هدایتشده است. مراد از این سنت یا شیوة خاص، همان «دین الهی» است (طباطبایی، 1382، 16، 186). از دیگر آیاتی که دلالت به وجود فطرت در انسان دارد، آیه «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» است (طه،50). علامه طباطبایی1 درباره این آیه میفرمایند: «این نوعی هدایت تکوینی و عام است و خداوند خود زمینههای پذیرش و رسیدن به سعادت را در نهاد انسان فراهم کرده و سپس او را هدایت نموده است» (عظمتمدارفرد، بدخشان، 1390، 24 - 25).
تربیت تبلیغی باید با بازشناسی، پرورش توانمندیها و بازسازی امور طبیعی و فطری در متربیان آغاز شود؛ یعنی افراد را باید به خودشان متوجه ساخت تا با علم حضوری، فطرتشان را بیابند و با اندیشههای عقلانی و حصولی، به بازسازی علوم قلبی و شهودی خویش کمک کنند؛ با مشاهده واقعیتهای وجودی، عالم صغیر و فطرتشان، عالم کبیر و ساحتهای مختلف خود و هستی را ادراک نمایند؛ در این صورت است که متربیان آگاهانه میپذیرند که با رفتارهای اخلاقی و هماهنگسازی اعمال خویش و با راهنمائیها و احکام دین، در زندگی دنیوی میتوانند برای خویش زندگی سعادتمندانه دائمی را در آخرت بسازند و بر این اساس، مناسبات خود را با خدا، خویشتن، دیگران و هستی تنظیم نمایند و ایمانشان را متکامل سازند (مفید، 1389، 275).
3) اندیشهورزی
انسان بهطور فطری، موجودی توانمند برای تعقل و اندیشهورزی خلق شده است (کلینی، 1407 ق، 1، 25) و همین توانمندی او را از سایر مخلوقات متمایز ساخته و در صورت پرورش از طریق تفکر (حر عاملی، 1409 ق، 15، 207)، تعلم، (کلینی، 1407 ق، 1، 29) تذکر و عبرتآموزی و مانند آن، تکامل و اعانت از وحی او را در مسیر سعادت جاوید هدایت میکند. عقل بشری در احادیث ما بهعنوان محبوبترین مخلوق (برقی، 1371، 1، 192)، افضل نعمات خداوند (کلینی، 1407 ق، 1، 24) و اینکه ارزش انسانی به او است (آمدی تمیمی،1373، 500)، شمرده میشود. همچنین عقل آدمی رسول باطنی اوست (آمدی تمیمی،1373، 27) که به وسیلة آن، به خدا، دین و حقایق عالم، معرفت پیدا کرده و با سامان دادن عواطف و انتخاب عملکردهای مناسب در مسیر کمال خود گام برمیدارد.
در متون اسلامی بیش از آنچه تصور شود، به گوهر عقل و اندیشه بها داده شده است. در روایات، عقل بهعنوان «اساس دین» (پاینده، 1382، ۶۰۲)، «رهوارترین مرکب» (کلینی، 1407 ق، ۱، 13)، «بهترین دوست» (فتال نیشابوری، 1375، 1، 4)و در آخر، معیار و «میزان برای تقرب الی الله» (ابن بابویه، 1413 ق، 2) و «کسب پاداش» (مجلسی، 1403 ق، 1، 84) معرفی شده است.
در فرایند تبلیغ آموزههای اسلامی، تعقل جریانی است که ناظر بهنوعی عاقبتاندیشی در امور است. از اینرو، پدیده تعقل با عنایت به هدف، پایان کار، ترسیم میزان سود و زیان آن، به گزینش و انجام عمل اقدام میکند. عاقبتاندیشی و لزوم ترجیح فواید نهایی حتی به قیمت فروگذاری لذتهای آنی و مقطعی مستلزم آخرتاندیشی و انجام عمل و پرهیز از آرزو و خیالپروری است. یکی از دستاوردهای تربیتی این اصل نوعی خود تربیتی است که وقتی فرد چراغ عقل را در درون روشن کرد و از تاریکیِ خود کاست، آنگاه بدون تکیه همهجانبه بر مربی، قادر به گام برداشتن در مسیر خواهد بود و با امکان و ظرفیت عقلانی خود خواهد توانست راه را بشناسد و خود ناظر بر اعمال و ارزیاب خویش باشد (مشایخی راد،1380، 54).
4) بصیرتیابی
بصيرت نيرويى باطنى است که به نور قدس روشن شده و از پرتو آن، صاحب بصيرت، حقايق و بواطن اشيا را در مییابد. بصيرت بهمثابه بَصَر (چشم) براى نفس است. بصيرت از ريشة بصر، اما با معنايى متفاوت است؛ زيرا بصر به معناى چشم سر و بصيرت به معناى چشم دل است (صدرى افشارى، 1387، 587). بصيرت را به معناي روشنبيني، روشندلی، درک عميق، بينش، بينايي، دانايي، زيرکي و هوشياري و چراغ راه نيز دانستهاند. بصيرت يکي از صفات انساني است که به ضمير و دل او مربوط ميشود. اگر بصيرت کامل شود، کمال انساني و سعادت او را به دنبال دارد و به او کمک ميکند تا داراي تحليل صحيح از اوضاع پيراموني خويش شود. بصيرت، چشم بيناي دل و نورافکن براي تشخيص راه درست از نادرست و تشخيص حق از باطل است (سعيدي شاهرودي، 1388، 210).
امام صادق علیه السلام میفرمایند: هر کس بدون بصیرت عمل کند، مانند کسی است که بیراهه میرود و به میزان شتابی که دارد از هدف دورتر میشود (کلینی، 1407 ق، 1، 43). بنابر فرموده امام علی علیه السلام، بصیرت را میتوان بهعنوان اصل پیشتاز و بنیادین در تربیت تبلیغی مطرح کرد؛ زیرا درحرکت و فعالیت به معرفت، بصیرتی نیاز است و تا انسان مسیر راه را نشناسد به مقصد نخواهد رسید (ابن شعبه،1404 ق، 171).
نبود نگرش صحیح در فرآیند تربیت تبلیغی بسیار زیانمند است. امام علی علیه السلام فرمود: نابینایی قابل تحملتر و آسانتر، از بیبصیرتی و کور عقلی است (آمدی تمیمی، 1373، 481)؛ و در روایتی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: كوردل و کور عقل که نابینای واقعی است، كسی نیست كه چشم ندارد، بلكه كسی است كه چشمِ بصیرتش کور است (پاینده، 1382، 656).
توجه به اصل بصیرت به ارتقای معنوی و اخلاقی و تدین عملی متربیان میانجامد (مطهری،1370، 3، 182) و باعث میشود افراد در راه تحقق احیای تفکر دینی و غلبه حق بر باطل و حاکمیت ارزشهای اسلامی تلاش مجدانه داشته و علیه باطل، مبارزه کنند (نهجالبلاغه، خطبه 147).
5) حکمتجویی
حکمت به معناي برهان خالص است. همه پيامبران و انسانهاي صالح نقش حکيمانه داشته و ضمن عرضه حکيمانه پيام، تلاش کردهاند انسانهاي حکيم پرورش دهند. بر اساس آیه شریفه: «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَة» (نحل، ۱۲۵)؛ با حکمت و برهان به راه پروردگارت (مردم را) دعوت کن، حکمت جویی یکی از اصول تربیتی مورد تأکید قرآن است که از مورد استفاده پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بوده است. در قرآن کریم 20 مرتبه کلمه حکمت آمده که 13 مورد آن، آموزش حکمت است؛ یعنی معارف حق بهگونهای شفاف و استدلالی آموزش داده شود که علاوهبر اثبات حق بودن آن معارف، بطلان امور غیرحقیقی بودن خلاف آن را آشکارا تبیین نماید. قرآن و معصومان علیه السلام علاوهبر اینکه عملاً این نوع آموزش اصل را در تبیینها، بحثها و مناظرات داشتند، مردم را به تعلم حکمت و این نوع آموزش امر میکردند (مجلسی، 1403 ق، 2، 99) و آثار پر بهای آن را بر میشمردند، مثلاً دستیابی به دین صحیح را از آثار آن دانسته (همان، ج 67، 458) و آن را بهترین راه قرب الی الله معرفی میکردند و نتیجه آن را عشق به جنه المأوی، دوری از وابستگی به دنیا (آمدی تمیمی، 1373، 3، 493)، ضعف هواهای نفسانی (همان، 4، 622) و مصون ماندن از گناهان و زشتیها (همان، 7، 78)، دستیابی به کمالات اخلاقی و معنوی (همان، 2، 106) و نیل به رستگاری ابدی (همان، 3، 333) مطرح ساختهاند.
با توجه به اهمیت تربیت تبلیغی، حکمتجویی میتواند در متربیان ملکهاي علمي، اعتقادي و عملي که مطابق با نظام تکوين، فطرت و دين الهي و بطلان ناپذیراست؛ ایجاد کند و آنان را از وقوع در شبهات و امور باطل مصون نگه دارد و در مسير رشد و تکامل سعادتمندانه تربیت اسلامی قرار دهد و هيچ فساد و انحرافي بر آن مترتب نشود.
6) اخلاقمداري
از مهمترین اركان و اهداف مهم تربیت در تبلیغ، اخلاق است. مقصود از اخلاقمداری انجام مناسك و شعاير، ايجاد تحول اخلاقي در انسان است، به نحوي كه اگر عناصر معرفتي و عبادي در دين نتوانند در حوزة اخلاقي تأثير بگذارند به كمال خود دست نيافتهاند (نلر، 1389، ترجمه بازرگان دیلمقانی، 42). هنگامیکه به اسلام نظر ميافكنيم، درمييابيم كه پافشاري و تأكيد بر غايتها و فرجامهاي اخلاقي و عملي در قالب عناصر اخلاقی بارزتر از ديگر عناصر است؛ بنابراين ميتوان متعلق تربيت در تبلیغ را همان تربيت اخلاقي دانست. در تربیت اخلاقی به زمینهسازی و بهکارگیری شیوههایی برای شکوفایی و ایجاد فضایل به همراه اصلاح یا از بین بردن رذایل در هر زمینهای (ملکات نفسانی، رفتار و آداب اخلاقی) پرداخته میشود؛ بهعبارتدیگر سازندگی انسان و اصلاح نفس او در سعادت فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی وی تأثیر بسزایی دارد؛ بنابراین تربیت اخلاقی انسان و برنامة انسانسازی در هر جامعهای مهم است، اما متأسفانه با نگاهی به اوضاع جوامع کنونی دریافت میشود که آنچه بیش از همه به دست فراموشی سپرده شده، بحث تربیت اخلاقی و معنوی بشر است (داودی، 1387، 3، 154). پيامبرصلی الله علیه و آله میفرمایند: «اِنّي بُعِثْتُ لاُتَمِمَ مَكارِمَ الاَخْلاق» (مجلسی، 1403ق، 16، 210)؛ همانا من براي كامل كردن كرامتهاي اخلاقي مبعوث شدهام. مفاهيمي از قبيل بر و نيكي، خير، معروف، احسان، عدل، اجتناب از فحشا، منكر و ظلم و...، حاكي از رويكرد اخلاق به تربيت در تبلیغ آموزههای اسلامی است. قرآن كسب معرفت را صرفاً ابزاري براي نيل به تحول اخلاق ميداند؛ چه معرفت در سطح جهانشناسي و چه آگاهي از امور غيب و چه معرفت از وقايع تاريخي باشد (هود، 120؛ يوسف، 3 و نازعات، 43). از طرف ديگر نگاه قرآن به احكام و شريعت، نيز نگاهي حاكي از اخلاقمداري است: «وَ اَقِمَ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ و الْمُنْكَر»، (عنكبوت، 45)؛ و نماز را برپا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند باز ميدارد. آيات 177 و 183 سوره مبارکه بقره و 1 و 3 سوره توبه نیز بر این مکتب دلالت دارند.
7) کرامت مداری
آدمی بهصورت طبیعی، از کرامت و شرافت ذاتی برخوردار است و نسبت به حیوانات از برتری وجودی برخوردار است؛ از اینرو، برای ارتقای عزت، ارزشمندی و شرافت خود کوشش میکند و از پستی و فرومایگی بیزار است. کرامت به معنای بزرگواری و نزاهت از پستی و فرومایگی و برخورداری از اعتلای روحی است (فرمهینیفراهانی و همکاران، 1388، 71). بر اساس اصل کرامت، انسان موجودي شريف است که در نيكوترين شكل آفريده شده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (تین، 4)، وی بايد از جايگاه خود در هستي آگاه شده و بداند كه او برترين آفريدگان است و همة هستي براي او و به خاطر او آفريده شده و خداوند او را جانشين خود در روي زمين قرار داده و او را به برترين جايگاه در عالم هستي فراخوانده است. در آموزههاي ديني دستورات و برنامههاي متعددي يافت ميشود كه انسان را به ارزش نهادن به خود و ديگران فرا ميخواند و احترام به خود و ديگران و خدمت به ايشان را ارزشي متعالي ميشمارد.
خداوند متعال در سورة مبارکه اسراء درباره کرامت انسان در جهان خلقت و علائم کرامت وی چنین میفرماید: «ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را به مرکب بر و بحر سوار کردیم (جهان جسم و جان را مسخر ایشان ساختیم) و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت بزرگ بخشیدیم» (اسراء، 70).
دیگر نشانه تکریم و عظمت شأن انسان این است که خداوند از روح خویش در وجود وی دمیده و به همین لحاظ وی را شایسته سجده فرشتگان دانسته است؛ در سورة مبارکه حجر چنین میخوانیم: چون آن عنصرها را معتدل بیارایم و در آن از روح خویش بدمم همه (از جهت حرمت و عظمت آن روح الهی) بر او سجده کنید (حجر، 29).
از دیگر نشانههای کرامت و شرافت انسان، توانمندی رسیدن به مقام جانشینی خداوند در روی زمین است. در سورة مبارکه بقره میخوانیم: «به یاد آر آنگاه که پروردگار فرشتگان را فرمود، من در زمین خلیفه خواهم گماشت» (بقره، 30).
روند تربیت تبلیغی، باید از این اصل متأثر باشد و باید این اصل را در همه عناصر و مراحل، اهداف و عملکردها جاری ساخت؛ بنابراین نباید امری در تربیت تبلیغی رخ دهد که کرامت و شرافت انسانی آسیب ببیند، بلکه باید این کرامت افزایش پیدا کند.
این اصل نهتنها در تمام زمینههای تبلیغ، بلکه در تمام مقاطع و مراحل سنی لازم است مورد توجه قرار داد. میبایست فرد را مورد احترام و تکریم قرار داد. در این زمینه موقعیتشناسی مربی، نوع و نحوه اجرای اصل کرامت را تعیین میکند و لیکن در هر حال نمیتوان از آن چشم پوشید، بدون توجه به کرامت و ارزشش و جلب علاقه و انگیزه او، اموری را بر وی تحمیل کرد.
تربیت تبلیغی زمانی مؤثر است که در تمام تعاملات افراد با یکدیگر کرامت آنان رعایت شود و احترام به شخصیت همگان از رفتار افراد آشکار شود. امام صادق علیه السلام ظهور اصل تکریم در تربیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را چنین میفرماید: «آن حضرت همیشه دیگران را مکرم میداشت و هرکسی بر او وارد میشد، چهبسا عبای خود را زیر پای او پهن میکرد و بالشی که تکیهگاه خود بود، به وی میداد» (ابن شهرآشوب، 1379، 1، 147).
8) تدريج محوری
انسان موجودي است که از عوامل، زمينهها و شرايط پيرامون خود تأثير ميپذيرد و اين تأثير، دفعي و یکباره نيست؛ بلکه بهصورت تدريجي و مرحلهاي است. مفاد اصل تدريج، آن است که همه برنامهها و اقدامات تربيتي که مربيان با هدف تأثيرگذاري مثبت بر متربيان خود طراحي و تدوين ميکنند، باید بهصورت تدريجي و گامبهگام و متناسب با شرايط و نیازهای سني، جنسيتي و رشد متربیان تنظيم و اجرا شود (نجفی و همکاران، 1392، 268). امام باقر علیه السلام دراينباره فرموده است: «إذا بلغ الغلام ثلاث سنين فقل له سبع مرات قل لا إله إلا الله ثم يترک حتي يبلغ ثلاث سنين و سبعة أشهر و عشرين يوما ثم يقال له قل محمد رسول الله سبع مرات» (طبرسي، 1408 ق، ص 115)؛ هنگامیکه کودک به سه سالگي رسيد، به او بگويند هفت مرتبه بگويد لا اله الا الله [تا بياموزد]؛ در چهار سالگي به او بگويند که هفت مرتبه بگويد، محمد رسولالله [تا ياد بگيرد]؛ در پنج سالگي رويش را به قبله متوجه کنند و به او بگويند که سر به سجده بگذارد؛ در پايان ششسالگی رکوع و سجده صحيح را به او بياموزند و در هفتسالگی به طفل گفته شود: دست و رويت را بشوي؛ و پس از آن به او گفته شود: نماز بخوان. از این روایت چنین میتوان برداشت نمود که تربیت تبلیغی باید در یک برنامهریزی زمانبندیشده، همراه با پرورش بدن و به پیروی از عقل، مبتنی به شناخت نیازها، علایق و قابلیتها انجام گیرد.
9) توجه به تفاوتهاي اجتماعي
منظور از تفاوت اجتماعي هر نوع تفاوتي است كه متكي بر تفاوتهاي دروني فرد نباشد و ناشي از موقعيت و جايگاه وي در جامعه و اجتماع باشد؛ خواه جايگاه فرهنگي، اجتماعي، سياسي و يا غير آن باشد. اصل تفاوتهاي بر این نکته توجه دارد که افراد برحسب موقعيت و جايگاهشان در جامعه و اجتماع، بايد برنامه و اهداف تربيتي مخصوص داشته باشند (بهشتی و همکاران، 1380، 4، 97). كساني كه شخصيت فرهنگی و اجتماعي دارند و افكار، گفتار و كردارشان براي ديگران سرمشق است، بايد از ديگران تربيتيافتهتر و همواره چند گام از آنها جلوتر باشند تا بتوانند الگويي مناسب براي ديگران باشند. اين امر ميسر نيست مگر آنكه آنان را تحت پوشش تربيت خاص با اهداف و برنامة تربيتي متعاليتري قرار دهيم (هوشیار، 1347، 98). چگونه ممكن است افرادي را با ويژگيها و شايستگيهاي برتر فرهنگی، اخلاقي و اجتماعي هدف بگيريم، ولي محيط، برنامه و روش تربيتي آنان با ديگران يكسان باشد. نتيجه آنكه، در برنامهريزي و هدفگذاري تربیت تبلیغی، بين افرادِ داراي شئون و موقعيت اجتماعي و افراد ديگر تفاوت گذاشته ميشود و اين امر بهمنزله اصل تربيتي لازمالرعايه است.
10) پرهیز از تحمیل
انسان به دلیل آنکه موجودی چندبعدی است و به اعتبار کرامتی که خداوند برای او مقدر نموده، موجودی است مختار و کرامت خویش را میتواند با اختیار خود کسب نماید. در واقع از دیدگاه اسلام، انسان موجودی است، دارای میلها و جاذبههای معنوی که سایر موجودات فاقد آن هستند. این توانایی انسان بهحکم نیرویی است که آن را اراده مینامند و تحت فرمان عقل عمل میکند (ساجدی، 1386، 12). در قرآن آیات متعددی در مورد آزادی و اختیار انسان وجود دارد که از آن جمله میتوان به آیه سوم سوره مبارکه انسان اشاره کرد که خداوند میفرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»؛ ما راه راست را به او نشان دادیم، یا شکرگذار خواهد بود، یا کفران خواهد ورزید. در تربیت تبلیغی نیز که متربیان را به آموزههای دینی فرا میخوانیم، باید بهگونهای عمل کنیم که آنها احساس آزادی کنند و با توجه به این موضوع که انسان فطرتاً خداجو است، با تذکر روشهای صحیح، این فطرت را در وجود آنان بیدار نماییم و آنها را به سمت پذیرش دین سوق دهیم. پیامبر گرامی اسلام نیز با نرمخویی و با زبان دین، افراد را به دین اسلام دعوت میکردند. به تجربه نیز ثابت شده است که با زور و اکراه نمیتوان کسی را به راه راست هدایت کرد. خداوند تعالی می فرماید: «أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ» (یونس، 99)؛ ای رسول تو کی میتوانی همه را با زور و اکراه مؤمن بگردانی؟ اگر به مفاد آیه «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» (بقره، 256)؛ توجه نماییم، خداوند میفرماید: «ای پیامبر! وظیفه تو تبیین است، وقتی تبیین کردی، دیگر اکراهی وجود ندارد»؛ بنابراین، هیچگاه نباید متربیان را مجبور به پذیرش عقیدهای کنیم. در دین اسلام، تأکید زیادی بر این مطلب میشود که اصول دین تقلیدی نیست، بلکه باید؛ با آگاهی و آزادی آن را پذیرفت؛ از اینرو پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله، همواره این سخن را تکرار کردهاند که؛ «آموزش دهید و آسان بگیرید و سختگیری نکنید» (محمدی ریشهری، 1376، 1311). همچنین فرمودهاند: «خداوند مرا سختگیر و سرسخت مبعوث نفرمود، بلکه مرا آموزگاری آسانگیر، مبعوث نموده است» (همان، 1308). شهید مطهری نیز نقل میکند: پیامبرصلی الله علیه و آله، آنگاهکه معاذ بن جبل، برای تبلیغ دین بةمن فرستاد، به او چنین فرمود: «یا مَعاذُ بَشَّر وَ لاتُنَفَّر و یَسَّر و لا تُفَسَّر»؛ میروی برای تبلیغ اسلام، اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کاری بکن که مردم مزایای اسلام را درک بکنند و از روی میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند. نکتهای که پیغمبر اشاره کرد این بود که «بَشِّر و لا تُنَفِّر»؛ کاری نکن که مردم را از اسلام فرار بدهی و متنفر بکنی؛ مطالب را طوری تقریر نکن که عکسالعمل روحی مردم، فرار از دین اسلام باشد (مطهری، 1376، 209).
جمعبندی
تربیت تبلیغی هر نظامی متأثر از نوع باورها (جهانبيني) و ارزشهاي (ايدئولوژي) حاکم بر آن جامعه است. دين با ارائه جهانبيني و ايدئولوژي ويژهاي زيربناي شکلدهي به تربیت تبلیغی را ميسازد و با ارائه اصول، آداب و دستورالعملهاي خاصي براي همة ابعاد زندگي انسان به دنبال شکلدهي به نوع خاصي از تربیت همراه با تبلیغ است.
بررسیها نشان دادند؛ اصول تربیت تبلیغی به «دستورالعملهای کلی که پذیرفتن و بهکار بستن آن، افراد را بر میانگیزاند تا در راستای هدف غایی قربالیالله، گام بردارند و به فعالیت تربیتی بپردازند و قالبهای اسلامی را در سبک زندگی، سلوک و رفتارشان بهسوی اهداف عالیه، هماهنگ با فطرت، اتخاذ نمایند»، میتواند تعریف شود. لازم به ذکر است که این اصول، از ویژگیهای فطری و واقعیات وجودی انسان که از آن به مبانی تربیت تعبیر میشود، استخراج میشوند.
در این پژوهش با نگاهی دروندینی مهمترین اصول تربیت تبلیغی (زمينهسازي، فطرتگرایی، اندیشهورزی، بصیرتیابی، حکمتجویی، اخلاقمداري، کرامتمداری، تدريج محوری، توجه به تفاوتهاي اجتماعي، پرهیز از تحمیل) شناسایی شدند.
از محدودیتهای این تحقیق میتوان به عدم وجود پیشینه مرتبط با موضوع اشاره کرد؛ از اینرو آنچه ارائه شده است پژوهشی بکر و مقدماتی براي استخراج این اصول است، تشریح جامع هر یک از اصول دهگانه نیازمند پژوهشهای جدیدی است که پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت اسلامی باید در مطالعات آتی خود به آنها بپردازند تا در نهایت به تدوین نظریهای اسلامی در مورد اصول تربیت تبلیغی منجر شود. در ضمن برای عملیاتی ساختن یافتههای تحقیق انجامشده پیشنهاد میشود:
- اصول تبیین شده تربیت تبلیغی بهعنوان چتر فلسفی در سیاستگذاریها و خطمشیهای کلان تربیتی کشور مدنظر قرار گیرند.
- آموزش اصول تربیت تبلیغی باید به صورتی جهت داده شود که افراد با علم حضوری، فطرتشان را بیابند و با اندیشههای عقلانی و حصولی، به بازسازی علوم قلبی و شهودی خویش کمک کنند تا با مشاهده واقعیتهای وجودی عالم صغیر و فطرتشان، عالم کبیر و ساحتهای مختلف خود و هستی را ادراک نمایند.
- برنامهریزان درسی میتوانند با استفاده از اصول تربیت تبلیغی که در این پژوهش معرفی شدهاند، بهعنوان الگویی عملی جهت گزینش، طراحی و تدوین کتابهای درسی دوره عمومی استفاده نمایند.
- طراحی بستهها و نرم افزارهای مرتبط با اصول تربیت تبلیغی ویژه معلمان، مبلغان، فراگیران، والدین و کارشناسان میتوانند بهعنوان مکمل کتابهای درسی مورد استفاده قرار گیرد.
فهرست منابع
- آمدی تمیمی، عبدالواحد؛ غررالحکم و دررالکلم؛ شرح خوانساری، محمدتقی، تهران: دانشگاه تهران، 1373.
- ابنبابویه، محمدبنعلی؛ الأمالی؛ تهران: کتابچی، 1389.
- ـــــــــــــــــــــــ.؛ من لا یحضره الفقیه؛ قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1413ق.
- ابن شهر آشوب؛ المناقب؛ قم: علامه، 1379.
- ابنشعبهحرانی، حسنبنعلی؛ تحف العقول؛ قم: جامعه مدرسین، 1404ق.
- احمدي، احمد؛ اصول و روشهای تربيت در اسلام؛ اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1385.
- اربلی، علیبنعیسی؛ کشف الغمه فی معرفته الائمه؛ تبریز: بنیهاشم، 1381.
- باقری، خسرو؛ نگاهی دوباره به تربیت اسلامی؛ جلد اول، تهران: مدرسه، 1390.
- برقی، احمدبنمحمد؛ المحاسن؛ قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371.
- بهشتی، محمد؛ فقیهی، علینقی و ابوجعفری، مهدی؛ آرای دانشمندان مسلمان در تعلیموتربیت و مبانی آن؛ تهران: سمت، 1380.
- پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحه؛ تهران: دنیای دانش، 1382.
- تقیپور ظهیر، علی؛ مبانی و اصول آموزشوپرورش؛ تهران: آگاه، 1386.
- توسلی، طیبه؛ «چیستی، چرایی و چگونگی تربیت تبلیغی در گفتگو با اساتید حوزه و دانشگاه»؛ پژوهش نامه تربیت تبلیغی، شماره 3 و 4، ص 212 – 167، 1393.
- جوادي آملی، عبدالله؛ فطرت در قرآن؛ قم: اسراء، 1379.
- حرعاملی، محمدبنحسن؛ وسائل الشیعه؛ قم: مؤسسه آل البیت علیه السلام، 1409ق.
- خامنهای، علی؛ حوزه و روحانيت در آيينه رهنمودهاى مقام رهبرى؛ جلد دوم، قم: سازمان تبلیغات اسلامی، 1375.
- دانش، عصمت؛ «چیستی، چرایی و چگونگی تربیت تبلیغی در گفتگو با اساتید حوزه و دانشگاه»؛ فصلنامه پژوهشنامه تربیت تبلیغی، شماره 3 و 4، ص 212 – 167، 1393.
- داودي، محمد؛ سیره تربیت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهلبیت علیه السلام، جلد سوم؛ قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
- دلشادتهراني، مصطفي؛ سيري در تربيت اسلامي؛ تهران: ذكر، 1377.
- دهخدا، علياكبر؛ لغتنامه؛ تهران: دانشگاه تهران، 1373.
- دهقان سیمکانی، رحیم؛ «چیستی، چرایی و چگونگی تربیت تبلیغی در گفتگو با اساتید حوزه و دانشگاه»؛ فصلنامه پژوهشنامه تربیت تبلیغی، شماره 3 و 4، ص 212 – 167، 1393.
- راغب اصفهانی، حسین؛ مفردات الفاظ قرآن؛ بیروت: دارالقلم، 1416ق.
- رهنمایی، احمد؛ درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت؛ قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1388.
- ساجدی، ابوالفضل؛ «ابزارها و روشهای آسیبزا در تعلیموتربیت دینی دانشآموزان»؛ فصلنامه کتاب نقد، شماره 42، ص 32 – 3، 1386.
- سعیدی، شاهرودی علی؛ حاکمیت دینی: اصول و مبانی؛ قم: زمزم هدایت، 1388.
- شمآبادی، احمد؛ بهشتی، سعید؛ «صفات و ویژگیهای تربیتی مبلغان از منظر قران کریم»؛ فصلنامه پژوهشنامه تربیت تبلیغی، شماره 3 و 4، ص 48 – 13، 1393.
- صالحی، اکبر؛ «چیستی، چرایی و چگونگی تربیت تبلیغی در گفتگو با اساتید حوزه و دانشگاه»؛ فصلنامه پژوهشنامه تربیت تبلیغی، شماره 3 و 4، ص 212 – 167، 1393.
- صدری افشاری، غلامحسین؛ فرهنگ معاصر فارسی؛ تهران: فرهنگ معاصر، 1387.
- طباطبائی، محمدحسین؛ تفسیر المیزان؛ ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم: دار العلم، 1382.
- طبرسي، فضلبنحسن؛ مکارم الاخلاق؛ بيروت: دارالحوراء، 1408ق.
- عظمتمدارفرد، فاطمه؛ بدخشان، نعمتاله؛ «بررسي نظريه فطرت از ديدگاه قرآن و ارتباط آن با تربيت»؛ فصلنامه پژوهشهای اعتقادی کلامی، شماره 4، ص 54 – 25، 1390.
- فايضي، علي؛ آشتياني، محسن؛ مباني تربيت و اخلاق اسلامي؛ قم: روحاني، 1377.
- فتال نیشابوری، محمدبناحمد؛ روضه الواعظین؛ قم: رضی، 1375.
- فرمهینی فراهانی، محسن؛ میرزامحمدی، محمدحسن و سالاری، امیر؛ «بررسي تربيت اخلاقي از منظر امام صادق علیه السلام: مباني، اصول، روشهاي تربيتي»؛ دوماهنامه دانشور رفتار، شماره 39، ص 79- 62، 1388.
- فقیهی، علینقی؛ «اصول تربیت اسلامی»؛ فصلنامه تعلیم و تربیت، شماره 47، ص 44-21، 1375.
- ــــــــــــــ؛ نگرشی نو بر تاریخ فلسفه؛ قم: اسلامی، 1389.
- قرآن کریم؛ ترجمه مهدی الهی قمشهای، قم: سپهر نوین، 1386.
- کلینی، محمدبنیعقوب؛ الکافی؛ تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407ق.
- کوفی، فراتبنابراهیم؛ تفسیر فرات کوفی؛ تهران: مؤسسه الطبع، 1410ق.
- مجلسی، محمدباقر (1403 ق)، بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1403ق.
- محمدی ریشهری، محمد؛ بالعلم و الحکمه فی کتاب و سنه؛ قم: دارالحدیث، 1376.
- مشایخیراد، شهابالدین؛ «اصول تربیت از دیدگاه امام علی علیه السلام»؛ فصلنامه روششناسی علوم انسانی، شماره 27، ص 68 – 49، 1380.
- مصباح يزدي، محمدتقي؛ فلسفه تعليموتربيت اسلامي؛ تهران: مدرسه، 1391.
- مطهرى، مرتضى؛ حماسه حسينى؛ تهران: صدرا، 1392.
- ــــــــــــــ؛ سیری در سیرة نبوی؛ تهران: صدرا، 1376.
- ــــــــــــــ؛ مجموعه آثار؛ تهران: صدرا، 1370.
- مفضل، ابنعمر؛ توحید مفضل؛ قم: داوری، بیتا.
- مفید، محمدبنمحمد؛ امالی؛ ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم: نوید اسلام، 1389.
- معین، محمد؛ فرهنگ معین؛ تهران: بهزاد، 1387.
- نجفی، حسن؛ مقدمزاده، علی و وفایی، رضا؛ «برنامه درسی تربیت دینی، چالشهای کنونی و طرح راهکارهایی برای آینده، مجموعه مقالات همایش ملی مدرسه فردا، مرکز آموزشی و فرهنگی سما واحد چالوس»؛ ص 273 – 268، 1392.
- نلر، جی. اف؛ آشنایی با فلسفه آموزشوپرورش؛ ترجمه فریدون بازرگان دیلمقانی، تهران: سمت،1389.
- نهجالبلاغه؛ ترجمه محمد دشتی؛ قم: جمال، 1387.
- هوشیار، محمدباقر؛ اصول آموزشوپرورش؛ تهران: امیرکبیر، 1347.
پینوشتها
[1]دانشجوی دکترای مطالعات برنامه درسی دانشگاه علامه طباطبایی hnajafih@yahoo.com
[2]دانشآموخته کارشناسی ارشد مطالعات برنامه درسی دانشگاه شاهد vafaeireza10@gmail.com
[1] امام صادق علیه السلام: «لِلْأُصُولِ فُرُوعاً وَ لِلْفُرُوعِ ثَمَراً وَ لَا يَطِيبُ ثَمَرُ إِلَّا بِفَرْعٍ وَ لَا فَرْعٌ إِلَّا بِأَصْلٍ وَ لَا أَصْلٌ إِلَّا بِمَعْدِنٍ طَيِّب».
[2]. «جميل الفعل ينبىء عن طيب الاصل».
[3]. Education
[4]. Propaganda
[5]. Propaganda Education
[6] . Principle