نویسندگان: دکتر رضا شکرانی و محمد باوی پور
و) شاد کردن برادران
از نگاه امام صادق (علیهالسلام) شاد کردن مؤمنان که از آن به «ادخال سرور» تعبیر شده، از برترین اعمال پس از ایمان به خداوند متعال است که به انجام دادن آن با اشتیاق توصیه شده است؛ امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «احْرِصُوا عَلَى قَضَاءِ حَوَائِجِ الْمُؤْمِنِينَ، وَ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَيْهِمْ، وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ عَنْهُمْ، فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ الْإِيمَانِ أَفْضَلُ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِين»؛ «براى برآوردن حوائج مؤمنان و شاد كردن آنان و جلوگيرى از رسیدن ناخوشایندی به آنان، حریص باشید. زيرا نزد خداوند عزوجل پس از ايمان كارى بهتر از شاد كردن مؤمنان نیست» (المجلسی، 1403، 71، 313).
مصادیق این ادخال سرور نیز در روایات آمده است؛ از جمله اینکه، امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّوجَلَّ، إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ: إِشْبَاعُ جَوْعَتِهِ أَوْ تَنْفِيسُ كُرْبَتِهِ أَوْ قَضَاءُ دَيْنِه»؛ «از محبوبترین كارها به درگاه خدا، شاد كردن مؤمنان است. شكم او را سير كند، رنج و غم او را بزدايد، وام او را ادا كند» (الکلینی، 1362، 2، 192).
ز) احترام گذاشتن به یکدیگر
احترام و بزرگداشت برادران از جمله عوامل پایداری دوستی و برادری ایمانی است؛ امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «لَا تُذْهِبِ الْحِشْمَه بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَخِيكَ وَ أَبْقِ مِنْهَا، فَإِنَّ ذَهَابَ الْحِشْمَه ذَهَابُ الْحَيَاءِ، وَ بَقَاءَ الْحِشْمَه بَقَاءُ الْمَوَدَّه»؛ «پرده شرم و حياى ميان خود و برادرت را از ميان نبر و مقدارى از آن را باقى گذار، زيرا از ميان بردن و برداشتن آن، موجب از ميان رفتن حياء مىشود؛ و باقى ماندن آن موجب بقاى دوستى است» (المجلسی، 1403، 75، 253).
آن حضرت گرامی داشتن برادران دینی را، گرامی داشتن خداوند متعال دانسته و فرمودهاند: «مَنْ أَكْرَمَ مُؤْمِناً فَبِكَرَامَه اللَّهِ بَدَأ»؛ «هر كه مؤمنى را گرامى دارد، به گرامى داشتن خداوند شروع كرده است» (الکلینی، 1362، 2، 658).
همچنین حضرت حرمت مؤمن را بزرگتر از حرمت خانه خدا معرفی فرمودند: «حُرْمَه الْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَه هَذِهِ الْبَنِيَّه»؛ «مقام مؤمن از اين بنيان باارزشتر است»(المجلسی، 1403، 47، 89).
امام صادق (علیهالسلام) به اصحاب خود نامهای را که در بردارنده توصيههاى اخلاقى ایشان بود، برای اصحاب خویش نگاشتند و به آنها دستور دادند که اين نامه را به يكديگر بياموزند و در آن درنگ كنند و آن را بررسى كرده به كارش بندند؛ آنها هم هر يك، نسخهاى از آن را در نمازخانه منزل خويش نهاده بودند و هرگاه نمازشان به پايان مىرسيد، در آن مىنگريستند. در قسمتی از این نامه چنین آمده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَنْ حَقَّرَ أَحَداً مِنَ الْمُسْلِمِينَ أَلْقَى اللَّهُ عَلَيْهِ الْمَقْتَ مِنْهُ وَ الْمَحْقَرَه حَتَّى يَمْقُتَهُ النَّاسُ وَ اللَّهُ لَهُ أَشَدُّ مَقْتاً...»؛ «بدانید هر کس مسلمانی را حقیر شمارد، خداوند، دشمنی و حقارت را بر او خواهد فرستاد تا آنجا که مردم دشمنش میدارند، حال آنکه دشمنی خداوند شدیدتر است» (الکلینی، 1362، 8، 8).
امام صادق (علیهالسلام) در روایتی رابطه این مسئله با دینداری واقعی را اینگونه بیان فرمودهاند: «إِنَّهُ مَنْ عَظَّمَ دِينَهُ عَظَّمَ إِخْوَانَهُ، وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِدِينِهِ اسْتَخَفَّ بِإِخْوَانِه»؛ «بدانید کسی که دين خود را بزرگ دارد برادرانش را هم بزرگ دارد و آنها را نیز ارج نهد و هر کس دین خود را خوار و سبک شمارد، برادران خود را نیز خوار و خفیف کرده است»(المجلسی، 1403، 71، 302).
همچنین آن حضرت فرمودهاند: «مَنْ كَانَ أَبْلَغَ حُرْمَه لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ كَانَ أَشَدَّ حُرْمَه لِلْمُسْلِمِينَ، وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِحُرْمَه الْمُسْلِمِينَ فَقَدْ هَتكَ سَتْرَ إِيمَانِه»؛ «هر كس حرمت والایی نزد خدا و رسولش دارد، بيشتر حرمت مسلمانان را نگهدارد و هر كه حرمت مسلمانان را بیارزش و سبک شمرد، پرده ايمانش را دريده است» (المجلسی، 1403، 71، 227).
اهمیت احترام به مؤمن و تکریم او بهاندازهای است که مأمون بودن از غضب الهی را در پی دارد. در روایتی آمده است که هشام بن سالم گوید از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم که فرمودند: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: لِيَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّي مَنْ آذَى عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ وَ لْيَأْمَنْ غَضَبِي مَنْ أَكْرَمَ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ...»؛«خداى عزوجل میفرماید: به جنگ با من اعلان دهد، آن کس كه بنده مؤمن مرا بيازارد و از خشم من آسودهخاطر باشد، آن کس كه بنده مؤمن مرا گرامى دارد» (الکلینی، 1362، 2، 350).
در احترام به مؤمنان فرقی میان مؤمن ثروتمند و فقیر نیست: در این خصوص امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِسْكِيناً أَوْ غَيْرَ مِسْكِينٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَاقِراً لَهُ مَاقِتاً حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِيَّاه.»؛ «هر كس مؤمنى را خوار شمارد چه آن مؤمن مستمند باشد و يا غير مستمند، خداى عزوجل همواره او را خوار و دشمن دارد تا آنگاه که از خوار شمردن آن مؤمن برگردد» (الکلینی، 1362، 2، 252)؛ همچنین درباره مسکینان مسلمان فرمودند: «وَ عَلَيْكُمْ بِحُبِّ الْمَسَاكِينِ الْمُسْلِمِينَ فَإِنَّهُ مَنْ حَقَّرَهُمْ وَ تَكَبَّرَ عَلَيْهِمْ فَقَدْ زَلَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَهُ حَاقِرٌ مَاقِتٌ. وَ قَدْ قَالَ أَبُونَا رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم: أَمَرَنِي رَبِّي بِحُبِّ الْمَسَاكِينِ الْمُسْلِمِينَ مِنْهُمْ، ... فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي إِخْوَانِكُمُ الْمُسْلِمِينَ الْمَسَاكِينِ»؛ «بر شما باد به دوست داشتن مسکینان مسلمان، زيرا هر كه ايشان را خوار شمارد و بر آنها گردن فرازد از دین خدا لغزیده است و خداوند خواركننده و متنفر او خواهد بود. پدر ما پيامبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: پروردگارم به من دستور داده است به دوست داشتن مستمندان مسلمان ... تقواى الهى در پيش گيريد نسبت به برادران مسكين مسلمانتان»(الکلینی، 1362، 8، 8).
ح) دیدار یکدیگر
از جمله تأکیدات ائمه اطهار (علیهم السلام) به پیروان خود، زیارت و دیدار یکدیگر و رفت و آمد به خانههای همدیگر است. این مسئله که بسیار به آن اهمیت داده شده است، نقش اساسی در شکلگیری اجتماع سالم دارد؛ از اینرو امام صادق (علیهالسلام) دیدار کننده از برادر مسلمان خود را همچون زائر خداوند معرفی میفرمایند: «مَنْ زَارَ أَخَاهُ فِي اللَّهِ فِي مَرَضٍ أَوْ صِحَّه لَا يَأْتِيهِ خِدَاعاً وَ لَا اسْتِبْدَالًا وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يُنَادُونَ فِي قَفَاهُ أَنْ طِبْتَ وَ طَابَتْ لَكَ الْجَنَّه فَأَنْتُمْ زُوَّارُ اللَّهِ»؛ «هر كس براى خدا در حال بيمارى يا تندرستى از برادرش ديدن كند كه براى نيرنگ و دريافت عوضى نباشد. خدا هفتاد هزار فرشته بر او گمارد كه از پشت سرش فرياد زنند: پاك شدى و بهشت برايت خوش باد، شما زوّار خداوند هستید» (الکلینی، 1362، 2، 177).
دیدار از یکدیگر خود یک مقدمه و زمینهای است برای بسیاری از مناسبات که در برادری ایمانی مطرح میشود و در واقع تحقق معانی دیگر برادری ایمانی که تاکنون بر شمرده شد، در صورت عملی شدن این امر است؛ به این معنا که تحقق معانی برادری ایمانی در سایه ارتباط مستمر با یکدیگر است؛ از اینرو امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «التَّوَاصُلُ بَيْنَ الْإِخْوَانِ فِي الْحَضَرِ التَّزَاوُرُ وَ فِي السَّفَرِ التَّكَاتُب»؛ «پيوند ميان برادران دينى آنگاه كه پيش هم هستند ديدار همديگر است و در مسافرت نامه نوشتن به يكديگر» (الکلینی، 1362، 2، 670)؛ این حدیث به این نکته اشاره دارد که در ارتباط با برادران، چه در حال حضور فرد و چه در سفر باید مستمر باشد.
در روایتی دیگر، حضرت هشداری به بی اعتنایی نسبت به این مسئله میدهند. مفضل بن عمر گوید: نزد امام صادق (علیهالسلام) رفتم؛ ایشان پرسیدند: همسفرت كه بود؟ گفتم يكى از برادران؛ فرمود: او چه كرد؟ گفتم: از آنگاه كه به مدينه آمديم جايش را نميدانم، حضرت فرمودند: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مَنْ صَحِبَ مُؤْمِناً أَرْبَعِينَ خُطْوَه سَأَلَهُ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَه»؛ «دانى كسى كه چهل گام همراه مؤمنى باشد روز قيامت نزد خدا مسئول است» (المجلسی، 1403، 73، 275).
ط) اعتماد به یکدیگر
اعتماد به یکدیگر در روابط اجتماعی ضرورتی اجتنابناپذیر است و در مورد روابط برادران ایمانی اهمیت دو چندانی دارد؛ البته نباید از نظر دور داشت که در این عرصه سوءاستفادههای بسیاری میشود؛ از اینرو این مهم زمانی میتواند مطرح شود که برادری ایمانی به معنای واقعی آن شکل بگیرد، همان برادریایی که در آن نه خیانتی، نه ظلمی، نه فریب و نیرنگی و نه سوءاستفادهای است؛ بلکه همگان به منزله یک پیکر واحدی هستند و خیرخواه یکدیگرند؛ بر همین اساس امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ عَيْنُهُ وَ دَلِيلُهُ لَا يَخُونُهُ وَ لَا يَظْلِمُهُ وَ لَا يَغُشُّهُ وَ لَا يَعِدُهُ عِدَه فَيُخْلِفَه»؛ «مؤمن برادر مؤمن است، چشم او و راهنمای او است، به او خیانت و ستم نمیکند، فریبش نمیدهد و وعدهای نمیدهد که به آن عمل نکند» (الکلینی، 1362، 2، 166).
امام صادق (علیهالسلام) تأکید جدّی بر اعتماد به یکدیگر دارند؛ چنانکه فرمودهاند: «إِذَا بَلَغَكَ عَنْ أَخِيكَ شَيْءٌ وَ شَهِدَ أَرْبَعُونَ أَنَّهُمْ سَمِعُوهُ مِنْهُ فَقَالَ لَمْ أَقُلْ فَاقْبَلْ مِنْه»؛ «اگر از برادرت چيزى به تو گفتند و چهل گواه هم گفته باشند كه از وى شنيدهايم، ولى او بگويد كه نگفتم از وى بپذير» (الصدوق، 1402، 82)؛ حوزه این اعتماد در تمام شئونات و مناسبات زندگی افراد میتواند برقرار باشد، چنانکه در خصوص معامله با یکدیگر چنین آمده است: «مَنْ كَانَ الرَّهْنُ عِنْدَهُ أَوْثَقَ مِنْ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ فَأَنَا مِنْهُ بَرِيء»؛ «كسى كه اعتبار رهن (چيزى كه در رهن به گرو گذارده مىشود) در نزد او از اعتبار برادر مسلمانش بيشتر باشد، من از او بيزارى مىجويم» (الصدوق، 1406، 239).
ی) پرهیز از عوامل دشمنی، بغض و کینه
در سخنان امام صادق (علیهالسلام) به عواملی که سبب دشمنی و در نهایت از بین رفتن ارتباط میان افراد میشود، پرداخته شده است که به برخی از مهمترین این عوامل میپردازیم:
1ـ ستم به یکدیگر
در پیوند برادری ایمانی هرگونه ستم به یکدیگر حتی در نازلترین مرتبه آن منتفی است و این به جهت برقراری نسبتی است که خداوند آن را وضع نموده است؛ از اینرو امام صادق (علیهالسلام) نسبت به آن هشدار دادهاند و آن را از تاریکیهای قیامت دانستهاند: «اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّهُ ظُلُمَاتُ يَوْمِ الْقِيَامَه»؛ «خود را از ستم باز داريد كه آن تاريكى روز قيامت است» (الکلینی، 1362، 2، 332)؛ در خصوص اثر ظلم چنین فرمودهاند: «مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَه أُخِذَ بِهَا فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي وُلْدِهِ»؛ «هر كس ستمی به دیگری كند به همان ستم یا در خودش و يا در مالش و يا در فرزندش، گرفتار می شود» (الکلینی، 1362، 2، 332).
دایره این ظلم موارد متعددی را در بر میگیرد از جمله خوردن مال دیگری: «مَنْ أَكَلَ مَالَ أَخِيهِ ظُلْماً وَ لَمْ يَرُدَّهُ إِلَيْهِ أَكَلَ جَذْوَه مِنَ النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَه»؛ «هر کس مال برادر دینی خود را بخورد و [خودش یا عوضش را] به او برنگرداند در روز قیامت پاره ای از آتش خورد» (الکلینی، 1362، 2، 333).
2ـ تهدید کردن
امام صادق (علیهالسلام) در این رابطه فرمودهاند: «مَنْ رَوَّعَ مُؤْمِناً بِسُلْطَانٍ لِيُصِيبَهُ مِنْهُ مَكْرُوهٌ فَلَمْ يُصِبْهُ فَهُوَ فِي النَّارِ وَ مَنْ رَوَّعَ مُؤْمِناً بِسُلْطَانٍ لِيُصِيبَهُ مِنْهُ مَكْرُوهٌ فَأَصَابَهُ فَهُوَ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِي النَّار»؛ «کسی که مؤمنی را از حاکم (قدرت حکومت) بترساند به اینکه از جانب آن حاکم به او بدی میرسد، هر چند نرسد، او در آتش است؛ و کسی که مؤمنی را از حاکم (قدرت حکومت) بترساند به اینکه از جانب آن حاکم به او بدی میرسد و برسد با فرعون و پیروان فرعون در آتش است»(الکلینی، 1362، 2، 368).
3ـ اذیت کردن
از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمودهاند: «إِنَّمَا الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَ لِسَانِه»؛ «مسلمان تنها کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آزاری نبینند» (الشعیری، 1405، 107).
وجود حصر "انّما" بیانگر آن است که هر چند مسلمانی به تمامی دستورات دینی پایبند باشد، ولی تنها دیگران از دست و زبان او در آزار باشند، او مسلمان نیست؛ در این حدیث شرط مسلمانی، سلامت رفتار اجتماعی معرفی شده است (دلشاد تهرانی، 1385، 604).
4ـ بدگمانی
بیتردید گمان بد نسبت به دیگران، شخص را به بیاعتنایی و اهانتورزی و سستی نسبت در ادای حقوق برادران دینی میکشاند و موجب میشود که شخص خود را از آنان برتر بیاید و به ایشان به دیده حقارت بنگرد؛ بدین ترتیب رشتههای پیوند اجتماعی بریده میشود و رنگ برادری زدوده میشود؛ از اینرو امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «إِيَّاكُمْ وَ الظَّنَّ فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْكَذِب»؛ «بپرهيزيد از گمان كه گمان دروغترین دروغها است»(المجلسی، 1403، 72، 195).
بر اساس مفهوم مخالف، در روایتی دیگر امام صادق (علیهالسلام) به نوعی دلیل بدگمانی را اینگونه بیان فرمودهاند: «حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِيمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَه صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ يَرَى كُلَّ مَا نَظَرَ إِلَيْهِ بِعَيْنِ الطَّهَارَه وَ الْفَضْلِ، مِنْ حَيْثُ مَا رَكِبَ فِيهِ وَ قَذَفَ مِنَ الْحَيَاءِ وَ الْأَمَانَه وَ الصِّيَانَه وَ الصِّدْق»؛ «خوش بينى از خوش ايمانى و خوش قلبى است و نشانهاش اين است كه هر چيزى را به چشم پاكى و فضيلت بنگرد به سبب آنچه در وجود او از حياء و امانتدارى و خوددارى و راستى آميخته است».
در این روایت به این نکته اشاره شده است که خوشگمانى نتيجه مهذّب بودن دل از صفات رذيله و آراستگی آن با صفات حميده است؛ در نتیجه بدگمانی نتیجه عدم تهذیب نفس انسان بدگمان است.
5ـ تجسّس و عیبجویی
خداوند میان مسلمانان برادری برقرار کرده و برای استقرار و دوام آن به اموری فرمان داده و از آنچه این رابطه را تباه مینماید، نهی کرده است. از جمله ویژگیهایی که این پیوند را سست و گسسته میسازد، تجسّس در امور دیگران و جستجوی عیبها و لغزشهای آنان و آشکار کردن آنها است. ابو بصیر از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده است که فرمودهاند: «لَا تُفَتِّشِ النَّاسَ فَتَبْقَى بِلَا صَدِيقٍ»؛ «در کار مردمان کاوش و جستجو مکن که بی رفیق و دوست بمانی» (الکلینی، 1362، 2، 652).
امام صادق (علیهالسلام)، عیبجویی از دیگران را دورترین حالت بنده از خداوند معرفی میفرمایند: «أَبْعَدُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ أَنْ يَكُونَ الرَّجُلُ يُوَاخِيَ الرَّجُلَ وَ هُوَ يَحْفَظُ عَلَيْهِ زَلَّاتِهِ لِيُعَيِّرَهُ بِهَا يَوْماً مَا»؛ «دورترين بنده از خدا آن كسی است كه با کسى برادرى كند و لغزشهاى او را بر او نگهدارى كند كه روزى بر آنها سرزنشش كند» (الکلینی، 1362، 2، 355).
پذیرش این واقعیت که همه مردمان ضعف و عیب دارند و در روابط انسانی و اجتماعی مطلق دیدن و مطلق طلبیدن جایز نیست، زمینه لازم برای تصحیح روابط و مناسبات اجتماعی را فراهم میکند؛ از اینرو پیشوایان دین با تصحیح بینش پیروان خود به اصلاح روابط آنان میپرداختند(دلشاد تهرانی، 1385، 611).
«ثعلبه بن میمون گوید: عدهای نزد امام صادق (علیهالسلام) بودند و حضرت برای آنان سخن میگفت و در این میان شخصی از آنان نام کسی را به بدی یاد کرد و از او نزد حضرت گله نمود. حضرت به او فرمودند: «أَنَّى لَكَ بِأَخِيكَ كُلِّهِ وَ أَيُّ الرِّجَالِ الْمُهَذَّبُ؟»؛«کجا برایت برادری تمام عیار به دست آید و کدام شخص است که مهذّب و پاک از همه عیوب باشد؟»(الکلینی، 1362، 2، 651).
6ـ تعییر و سرزنش
امام صادق (علیهالسلام) در این رابطه فرمودهاند: «مَنْ لَقِيَ أَخَاهُ بِمَا يُؤَنِّبُهُ، أَنَّبَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَه»؛ «هر کس برادر خود را ديدار كند به چيزى كه او را سرزنش كند، خداوند او را در دنيا و آخرت سرزنش كند» (الکلینی، 1362، 2، 356).
7ـ غیبت
غیبت از عمدهترین سببهای جدایی و تفرقه است، زیرا موجب دشمنی و کینهورزی میشود و با وجود آن روابط اخوّت ایمانی فرو پاشیده است (دلشاد تهرانی، 1385، 619 ـ 620)؛ خدای سبحان در کتاب خود آن را به شدّت مذمّت کرده و غیبت کننده را به خورنده گوشت مردار معرفی نموده است. در سوره حجرات آیه 12 میفرماید: (وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ)؛ و از یکدیگر غيبت بعضى نكنید. آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ پس این را ناخوش خواهید داشت؛ نقش مخرب غیبت چنان است که امام صادق (علیهالسلام) آن را بدتر از خوره که دین را از میان میبرد، معرفی فرمودهاند. آن حضرت از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) چنین نقل فرمودهاند: «الْغِيبَه أَسْرَعُ فِي دِينِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَكِلَه فِي جَوْفِه»؛ «غیبت دین مسلمان را زودتر از میان می برد که خوره درون او را» (الکلینی، 1362، 2، 357).
8ـ تهمت
از نگاه امام صادق (علیهالسلام) تهمت حرمتها را میدرد، دوستیها را به دشمنی بدل میسازد و جایی برای برادری باقی نمیگذارد. چگونه میتوان ادعای پیروی از پیشوایان حق را داشت و این حرمتها را پاس نداشت؟ (دلشاد تهرانی، 1385، 620 ـ 621).
امام صادق (علیهالسلام) در این رابطه چنین فرمودهاند: «مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ فِي دِينِهِ فَلَا حُرْمَه بَيْنَهُمَا وَ مَنْ عَامَلَ أَخَاهُ بِمِثْلِ مَا عَامَلَ بِهِ النَّاسَ فَهُوَ بَرِيءٌ مِمَّا يَنْتَحِل»؛ «هر که به برادر دینی خود تهمت زند، حرمت و احترامی میان آن دو به جا نماند و هر که با برادر دینی خود مانند سایر مردم رفتار کند از آنچه خود را بدان بسته [دین و مذهب] بر کنار شده است» (الکلینی، 1362، 2، 361).
9ـ مجادله و ستیز
در اینباره امام صادق (علیهالسلام) درباره پیامدها و نتایج آن چنین فرموده است: «إِيَّاكُمْ وَ الْخُصُومَه فَإِنَّهَا تَشْغَلُ الْقَلْبَ وَ تُورِثُ النِّفَاقَ وَ تَكْسِبُ الضَّغَائِن»؛ «از بحث و جدل بپرهيزيد كه قلب و فكر آدمى را به خود مشغول مىكند و ميراث آن نفاق و كينهتوزى است»(الکلینی، 1362، 2، 301).
تشویق به انتخاب هر چه بیشتر برادران دینی
در روایات متعددی امام صادق (علیهالسلام) بر لزوم انتخاب فرد یا افرادی به عنوان دوست و برادر دینی تأکید مینمایند. از جمله در روایتی آن حضرت به نقل از رسول الله (صلّی الله علیه و آله) فرمودهاند: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّه رَجُلٌ لَيْسَ لَهُ فَرَطٌ؛ قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِكُلِّنَا فَرَطٌ؟ قَالَ: نَعَمْ إِنَّ مِنْ فَرَطِ الرَّجُلِ أَخَاهُ فِي اللَّه»؛ «مردى را كه متقدم و پیشرویی نباشد، به بهشت نخواهد رفت، گفتند اى رسول خدا همه ما را پيشروانى است؟ فرمود آرى پيشروان مرد برادر دينى اوست»(الصدوق، 1402، 32)؛ از این روایت میتوان اهمیت بالای مسئله برادری را از پیوند آن با سرانجام اخروی انسان دریافت نمود. همچنین در برخی روایات گردآمدن و گفت وگوی برادران دینی و تشکیل چنین نشستهایی سبب زنده شدن امر امامان معصوم (علیهم السلام) دانسته شده است.
در خبری آمده است که امام صادق (علیهالسلام) به فضیل فرمودند: «تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ. قَالَ: تِلْكَ الْمَجَالِسُ أُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا»؛ «آيا با هم مىنشينيد و گفتگو مي کنيد؟ گفتم آرى فداى تو شوم. فرمود: من اين گونه مجالس را دوست مي دارم. پس اى فضيل امر ما را احيا كنيد» (المجلسی، 1403، 44، 282).
در روایتی دیگر حضرت اینگونه از جایگاه والای دوست سخن میرانند: «لَقَدْ عَظُمَتْ مَنْزِلَه الصَّدِيقِ حَتَّى إِنَّ أَهْلَ النَّارِ يَسْتَغِيثُونَ بِهِ- وَ يَدْعُونَ بِهِ فِي النَّارِ قَبْلَ الْقَرِيبِ الْحَمِيمِ- قَالَ اللَّهُ مُخْبِراً عَنْهُمْ: (فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ * وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ)»؛ «چنان منزلت دوست، والا و بزرگ است که حتی دوزخیانِ در آتش، پیش از آن که خویشاوندان و نزدیکان را بخوانند، آنان را می خوانند و از آنان یاری می خواهند، خداوند عز و جل از زبان آنان چنین خبر می دهد: نه ما را شفیعانی است نه دوستی مهربان» (شعراء آیه 100 و 101) (المجلسی، 1403، 71، 176).
علاوه بر انتخاب دوست، حضرت به افزودن برادران توصیه فرمودهاند. در روایتی امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «اسْتَكْثِرُوا مِنَ الْإِخْوَانِ فَإِنَّ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ دَعْوَه مُسْتَجَابَه. وَ قَالَ اسْتَكْثِرُوا مِنَ الْإِخْوَانِ؛ فَإِنَّ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ شَفَاعَه»؛ «بر شمار برادران خود بیفزایید؛ زيرا هر مؤمنى را دعائى مستجاب است و هر مؤمنی در روز قیامت شفاعتی است» (الصدوق، 1402، 47).
نیز حضرت فرمودهاند: «المَرءُ کَثیرٌ بأخیه»؛ «انسان به وسیله برادرش افزون است» (المجلسی، 1403، 75، 251).دلیل این استکثار را حضرت اینگونه بیان فرمودهاند: «أَكْثِرُوا مِنَ الْأَصْدِقَاءِ فِي الدُّنْيَا فَإِنَّهُمْ يَنْفَعُونَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَه أَمَّا الدُّنْيَا فَحَوَائِجُ يَقُومُونَ بِهَا وَ أَمَّا الْآخِرَه فَإِنَّ أَهْلَ جَهَنَّمَ قَالُوا (فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ * وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ)»؛ «در دنیا بر شمار دوستان بیافزایید که در دنیا و آخرت، سود میرسانند؛ اما در دنیا نیازهایی بر میآورند و اما در آخرت دوزخیان میگویند: پس ما را نه شفیعانی و نه دوستی مهربان است» (شعراء آیه 100 و 101)و (الصدوق، 1402، 47).
در این روایت هم توجه به منفعت دنیوی وهم اخروی شده است. همچنین در روایتی دیگر حضرت به سودرسانی برادران دینی در قیامت اشاره مینمایند: «أَكْثِرُوا مِنْ مُؤَاخَاه الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّ لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ يَداً يُكَافِيهِمْ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَه»؛ «بسیار با مؤمنان پیمان برادری ببنديد، زيرا براى آنان در نزد خدا در روز قيامت دستى است كه به وسيله آن شفاعت مىكنند» (الصدوق، 1402، 47).
تداوم و حفظ پیوند برادری
تأکید دیگری که امام صادق (علیهالسلام) بر مسئله برادری دارند، تداوم پیوند برادری است. در روایتی حضرت جدایی از برادران را از علامتهای جهل برشمردهاند و فرمودهاند: «الْجَهْلُ فِي ثَلَاثٍ: فِي تُبَدِّلِ الْإِخْوَانِ وَ الْمُنَابَذَه بِغَيْرِ بَيَانٍ وَ التَّجَسُّسِ عَمَّا لَا يَعْنِي»؛ «نادانی در سه چیز است: تعویض برادران، مخالفت و جدایی بدون توضیح و بیان و تجسّس در چیزی که سود نمیرساند» (المجلسی، 1403، 75، 230).
همچنین امام صادق (علیهالسلام) در خصوص گسست پیوند برادری و ارتباط آن با شادمانی شیطان فرمودهاند: «لَا يَزَالُ إِبْلِيسُ فَرِحاً مَا اهْتَجَرَ الْمُسْلِمَانِ فَإِذَا الْتَقَيَا اصْطَكَّتْ رُكْبَتَاهُ وَ تَخَلَّعَتْ أَوْصَالُهُ»؛ «تا هنگامی که دو مسلمان از یکدیگر بریدهاند، شيطان همواره شادان است و چون آن دو یکدیگر را دیدار كنند، زانوهايش به یکدیگر میخورند و اعضایش از یکدیگر جدا میشود» (الکلینی، 1362، 2، 346).
در برخی روایات منقول از آن امام آمده است که دوری از برادر دینی موجبات دوری از رحمت خداوند متعال را فراهم میآورد؛ از اینرو حتی گفته شده است اگر بر اثر نزاعی که بین دو نفر پیش آمد و دیگری مغلوب اقتدار آن شده است با این اوصاف لازم است آن ستمدیده به سوی دوستش بازگردد. مفضل گوید: شنیدم که امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «لَا يَفْتَرِقُ رَجُلَانِ عَلَى الْهِجْرَانِ إِلَّا اسْتَوْجَبَ أَحَدُهُمَا الْبَرَاءَه وَ اللَّعْنَه وَ رُبَّمَا اسْتَحَقَّ ذَلِكَ كِلَاهُمَا»؛ «هر گاه دو تن از یکدیگر ببُرند، یکی از آن دو مستوجب دوری از رحمت خدا و لعنت می شود و چه بسا که هر دوی آنان مستحق لعنت شوند» (همان).
مفضل در ادامه گوید: مُعَتِّب به امام عرض کرد: این یک [که از برادرش بریده است]، ستمکار است؛ حال، ستمدیده چه گناهی دارد؟ امام فرمودند: زیرا برادرش را به پیوند فرا نمیخواند و سخن [ناخوشایند] او را نشنیده نمیگیرد؛ سپس امام فرمودند: شنیدم پدرم میفرمودند: «إِذَا تَنَازَعَ اثْنَانِ فَعَازَّ أَحَدُهُمَا الْآخَرَ فَلْيَرْجِعِ الْمَظْلُومُ إِلَى صَاحِبِهِ حَتَّى يَقُولَ لِصَاحِبِهِ: أَي أَخِي، أَنَا الظَّالِمُ؛ حَتَّى يَقْطَعَ الْهِجْرَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ صَاحِبِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَكَمٌ عَدْلٌ يَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِم»؛ «هر گاه دو تن نزاع کنند و یکی دیگر را مغلوب اقتدار خود سازد، [لازم است] آن ستمدیده به سوی دوستش باز گردد تا آنجا [کوتاه بیاید] که به بگوید: ای برادر من ستمکارم. تا آن که هجران میان خود و دوستش را بر طرف سازد که خداوند تبارک و تعالی، داوری عادل است و حق ستمدیده را از ستمکار میگیرد» (الکلینی، 1362، 2، 344).
گاهی از روی مصلحت این دوری باید صورت بگیرد و میتواند دلایل گوناگونی چون تربیت فرد داشته باشد، اما باید توجه داشت که از نگاه امام صادق (علیهالسلام) اصالت با پیوند و برقراری ارتباط است و همواره دوری از سر مصلحت حکم داروی مُسَکِّن را دارد و امری موقتی و عرضی و از سر ناچاری است؛ برای همین امام میفرمایند: «هیچ خیری در جدایی نیست»؛ یکی از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) به نام مرازم بن حكيم گويد: يكى از اصحاب ما كه به لقب شلقان او را ميخواندند [و نامش عيسى بود] در خانه حضرت صادق (عليه السّلام) بود و حضرت خرج او را مي داد؛ و مردى بد اخلاق بود، [و بدين سبب] مرازم با او قهر كرده بود. مرازم گويد: روزى حضرت صادق (عليه السلام) به من فرمود: «اى مرازم آيا با عيسى سخن ميگویى [و با او آشتى كردهاى]؟» عرض كردم: آرى، فرمود: «أصَبتَ لَا خَيْرَ فِي الْمُهَاجَرَه»؛ «خوب كردى در قهر هیچ خيرى نيست»(الکلینی، 1362، 2، 344)؛ برای همین که چنانچه گریزی از جدایی و دوری نباشد، امام صادق (علیهالسلام) توصیه میکنند که نباید بیشتر از سه روز باشد: «لَا هِجْرَه فَوْقَ ثَلَاث»؛ «بيش از سه روز جدایى و قهر كردن روا نيست» (الکلینی، 1362، 2، 344).
علامه مجلسى در ذیل این حدیث مینویسد: «ظاهر اين حديث اين است كه اگر ميان دو برادر ايمانى در اثر كوتاهى كردن در آداب معاشرت، كدورت و نقارى پيدا شد و سرانجام به قهر و جدایى كشيد؛ نبايد بيش از سه روز به متاركه ادامه دهند و در آن سه روز ظاهراً جدایی عفو شده است و آن موجب تسكين غضب و بدخلقى در اين مدت است، با اينكه دلالت آن بر جواز ادامه تا سه روز مفهوم حديث است و دلالت مفهومی (در برابر دلالت منطوق) دلالتی ضعیف است؛ و (بايد دانست كه) اينگونه اخبار مخصوص به غير بدعتگذاران و هواپرستان و آنان كه بر گناه خو گرفتهاند و رها نمىكنند، است و گرنه قهر و جدایى از آنان مطلوب و اين خود يك نوع نهى از منكر است» (المجلسی، 1403، 72، 185).
باز حضرت از قول پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمودهاند: «أَيُّمَا مُسْلِمَيْنِ تَهَاجَرَا فَمَكَثَا ثَلَاثاً لَا يَصْطَلِحَانِ إِلَّا كَانَا خَارِجَيْنِ مِنَ الْإِسْلَامِ، وَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُمَا وَلَايَه، فَأَيُّهُمَا سَبَقَ إِلَى كَلَامِ أَخِيهِ كَانَ السَّابِقَ إِلَى الْجَنَّه يَوْمَ الْحِسَاب»؛ «هر دو نفر مسلمانى كه از هم قهر كنند و سه روز بر آن حال بمانند و صلح نكنند، هر دو از اسلام بیرون روند و ميان آنها پيوست دينى نباشد و هر كدام پيشى گيرد به سخن گفتن با برادر مسلمان خود، او است كه روز حساب پيشى گيرد به رفتن در بهشت» (الکلینی، 1362، 2، 345).
به هر حال انعطاف در رفتار در این خصوص از راهکارهایی است که سبب جلوگیری از گسست پیوند برادران دینی میشود؛ حضرت به آن چنین توصیه فرمودند: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ رَجُلٌ يَبْدَؤُهُ أَخُوهُ بِالصُّلْحِ فَلَمْ يُصَالِحْه»؛ «ملعون است، ملعون است، کسی که برادرش با وی از در صلح و آشتی در آید و او آشتی نکند» (المجلسی، 1403، 71، 236).
امام صادق (علیهالسلام) در راستای حفظ پیوند برادری، در جهت اصلاح دید افراد نسبت به یکدیگر که ممکن است در تعاملات روزانه افراد با هم ذهنیتهای نادرستی به وجود بیاید، راهکارهایی را بیان داشتهاند؛ از جمله اینکه امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «إِذَا بَلَغَكَ عَنْ أَخِيكَ شَيْءٌ يَسُوؤُكَ فَلَا تَغْتَمَّ بِهِ، فَإِنَّهُ إِنْ كَانَ كَمَا يَقُولُ كَانَتْ عُقُوبَه عُجِّلَتْ وَ إِنْ كَانَتْ عَلَى غَيْرِ مَا يَقُولُ كَانَتْ حَسَنَه لَمْ تَعْمَلْهَا؛ وَ قَالَ مُوسَى علیهالسلام: يَا رَبِّ أَسْأَلُكَ أَنْ لَا يَذْكُرَنِي أَحَدٌ إِلَّا بِخَيْرٍ، قَالَ مَا فَعَلْتُ ذَلِكَ لِنَفْسِي»؛ «وقتى از برادرت چيزى را شنيدى كه ناراحتت كرد غمگين مشو، زيرا اگر همان طورى كه او گفته میباشد، اين كيفرى است براى عمل تو كه زودتر آمده است اما اگر آنچه او گفته صحيح نيست، اين خود يك حسنهاي است كه تو آن را انجام ندادهاى. حضرت موسى (علیهالسلام) به خداوند عرض كرد: پروردگارا كارى بكن كه احدى جز تعريف از من ننمايد. فرمود: موسى اين كار را براى خود نكردهام»(المجلسی، 1403، 75، 205).
در این روایت حضرت، به «انتظار معقول از یکدیگر» اشاره فرمودهاند که در واقع شرط تداوم پیوندهای اجتماعی است. در روایات اموراتی که به نوعی باعث کمرنگ شدن این پیوند ایمانی میشود، مورد نهی واقع شده است، در خبری که در کتاب «مناقب آل ابي طالب» نقل شده است به اهتمام امام صادق (علیهالسلام) در جهت حفظ این پیوند ایمانی اشاره شده است که چگونه امام صادق (علیهالسلام) مقداری از مال خودشان را در جهت اصلاح میان روابط افراد که ممکن است بر سر یکسری مشاجرهها صورت بگیرد، اختصاص میدهند. ابن شهر آشوب مینویسد: دو نفر بر سر میراثی با هم مشاجره میکردند که مفضل بن عمر از آنجا میگذشت، مقداری آنجا ایستاد و به آن دو گفت: بیایید منزل من؛ سپس به هر کدام چهارصد درهم پرداخت. پس از آن گفت: «أمَا إنَّها لَيسَت مِن مالي وَلكن أبا عبدِ اللهِ أمَرَني إذا تَشَاجَرَ رَجُلانِ مِن أصحابِنا في شَئٍ أصلِح بينهما وَافتَديهِما مِن مالِه فَهذا مالُ أبي عبدِ اللهِ»؛ «این چهارصد درهم از مال من نیست، بلکه امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: هنگامی که دو نفر از اصحاب ما بر سر چیزی مشاجره کردند، میان آن دو را اصلاح کنید و از مال من بدهید؛ و این پول از آنِ امام صادق (علیهالسلام) است» (ابن شهر آشوب، 1376، 3، 394).
التزام عملی، تنها عامل تحقق اصل اخوت دینی
ابتدا باید پرسشی درباره فلسفه این روایات پرسید که آیا مضمون این روایات یک سلسله قراردادهای اخلاقی است که برای تنظیم روابط اجتماعی، ائمه اطهار (علیهم السلام) بر آن تأکید نمودهاند یا آنکه علاوه بر تنظیم روابط اجتماعی مسلمانان، دارای آثار وضعی دنیوی و اخروی است، چنانکه علاوه بر تنظیم مناسبات میان مسلمانان، موجب کمال وجودی انسان می شود؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که با تأمل در برخی از این روایات میبینیم که علاوه بر تنظیم روابط و مناسبات میان مسلمانان، این دستورات موجب رشد و کمال واقعی انسان میشود. صرف داشتن عقیده درست و در عین حال ملتزم نبودن به فرمایشات صاحبان این عقیده که ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند، نمیتواند کمال واقعی را که در پرتو عمل به سخنان گهربار آنان میسر است، به ارمغان آورد؛ مطلب دیگر اینکه اگر به این آموزهها عمل نکردیم، چه بسا از فضل الهی بینصیب بمانیم. این بیان به خوبی در این روایت بیان شده است. فضیل گوید: امام صادق (علیهالسلام) به من فرمودند: «يَا فُضَيْلُ بَلِّغْ مَنْ لَقِيتَ مِنْ شِيعَتِنَا السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ إِنَّا لَا نُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِلَّا بِوَرَعٍ فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»؛ «اى فضيل هر کس از شیعیان ما را دیدی سلام به آنها برسان و به آنها بگو ما از طرف خدا هيچ راه و چارهاى که آنان را بینیاز سازد، براى آنان نداریم، جز به ورع ورزیدن و پرهیزکاری، پس زبان خود را نگهدارید و دست خود را بازدارید و خویشتن دار باشید و بر شما باد به نماز و روزه که خداوند با صابران است» (الطبرسی، 1385، 46).
همچنین چنانکه قبلاً بیان شد معلّی بن خنیس از امام صادق (علیهالسلام) از حق مسلمان بر مسلمان پرسید. حضرت پس از بیان تعداد آنها و واجب دانستن همه آنها فرمودند: «إِنْ ضَيَّعَ مِنْهَا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ وِلَايَه اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لِلَّهِ فِيهِ مِنْ نَصِيبٍ»؛ «اگر برخى از آنها را تباه و ضايع كند، از ولايت و اطاعت خدا بيرون رود و خدا از او بهره (اطاعت و بندگى) ندارد»؛ و وقتی معلّی بن خنیس اصرار میورزد که این حقوق را بداند، امام صادق (علیهالسلام) به وی فرمودند: «يَا مُعَلَّى إِنِّي عَلَيْكَ شَفِيقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَيِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ»؛ «اى معلّى، من بر تو نگرانم و ميترسم ضايع گذارى و مراعات نكنى و بدانى و عمل ننمایى» (الکلینی، 1362، 2، 169)؛ بنابراین بر حسب بینش اسلامی که همه حقوق را، اعم از حقوق اصطلاحی، اجتماعی، قانونی و اخلاقی از آن خدای متعال میداند و تمامی حقوق را از آن او برمیشمارد، باید نسبت به ادای این حقوق که تکلیفی بر ما است، ملتزم باشیم (مصباح یزدی، 1388، 1، 106)؛ بر اساس همین بینش، زمانی انسان اشرف و افضل موجودات است که بتواند این استعداد اشرفیت و افضلیت را به فعلیت برساند، نه اینکه وقتی از مادر متولد، شد افضل موجودات است. مثلاً انسان، استعداد ایثار دارد، این کمال محسوب نمیشود. مهم این است که این استعدادها به فعلیّت برسد؛ یعنی اگر استعدادها در انسان به فعلیّت نرسد، او همان جانور گویا است، نه انسانی که عرفان میگوید. این نکته قابل دقّت است که انسان، اگر فضائل را به فعلیت نرساند، همان جانور گویاست؛ بنابراین انسان از دیدگاه عرفان، همان عمل است. علامه حسن زاده در کتاب «انسان در عرف عرفان»، در تعریف انسان مینویسد: «انسان واقعی و حقیقی در عرف عرفان آن کسی است که به فعلیّت رسیده است» (ابراهیمیان آملی، 1390،15).
شهید مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی به این نکته تأکید میکند که باید مؤمنان ضمن اساسی دانستن اصل اخوت اسلامی، برای رفع مشکلات جامعه قدم بردارند: «اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در این انقلاب اساس کار بر اخوت اسلامی باید بنا نهاده شود؛ یعنی آنچه را دیگران با خشونت و فشار تأمین میکنند، در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد. از جمله ارکان انقلاب ما اگر واقعاً ماهیّت اسلامی دارد، معنویت است؛ یعنی مردم به حکم بلوغ روحی، به حکم عاطفه انسانی، به حکم اخوت اسلامی، خود برای پر کردن شکافها و فاصلههای طبقاتی و اقتصادی پیش قدم میشوند» (مطهری، 1383، 60).
جمعبندی
مسئله اخوّت ایمانی یا برادری ایمانی در اندیشه دینی، برخاسته از برنامهای است که خداوند متعال در راستای تحقق جامعه مطلوب که هدف آن عبودیت خداوند است، ترسیم نموده و الگویی بینظیر برای معرفی سبک زندگی در مقیاس اجتماع است و راهبرد مؤثر برای حل برخی از اساسیترین مشکلات جامعه به شمار میرود و بر اساس آیات و روایات معصومین (علیهم السلام)، تنها عامل تحقق این امر، عمل نمودن به حقوق و وظایف خود به عنوان یک مؤمن در این رابطه است؛ گرچه تحقق جامعه مطلوب بهطور کامل، تنها در عصر حکومت جهانی حضرت حجّت (عجّل الله تعالی فرجه) صورت میپذیرد.
منابع
1 ـ ابراهیمیان آملی، یوسف (1390)، ارمغان آسمان شرح رساله انسان در عرف عرفان علامه حسن زاده آملی، قم: انتشارات قائم آل محمد (علیهم السلام)، چ 1.
2 ـ ابن شعبه الحرانی، الحسن بن علی بن الحسین (1404)، تحف العقول عن آل الرّسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، صحّحه و علّق علیه: علی اکبر الغفاری، قم: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم المقدسه، چ 2.
3 ـ ابن شهر آشوب، مشیر الدین ابی عبدالله محمد بن علی (1376)، مناقب ال أبی طالب، قام بتصحیحه و شرحه و مقابلته علی عده نسخ خطیه لجنه من اساتذه النجف الأشرف، نجف: الحیدریه، ج 3.
4 ـ امام خمینی، روح الله (1362)، صحیفه نور مجموعه رهنمودهای امام خمینی (ره)، تهران: مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، چ 1، ج 13.
5 ـ جوادی آملی، عبد الله (1386)، تحقیق: عباس رحیمیان، اسلام و محیط زیست، قم: اسراء، چ 3.
6 ـ دلشاد تهرانی، مصطفی، (1385)، سیره نبوی (دفتر دوم: سیره اجتماعی)، تهران: دریا، چ 1.
7 ـ الراغب الاصفهانى، حسين بن محمد (1412)، المفردات في غريب القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داودى، دمشق: دارالعلم، چ 1.
8 ـ الشعیری، تاجالدّین محمد بن محمد (1405)، جامع الأخبار، قم: منشورات الرضی، چ 1.
9 ـ الصدوق، ابوجعفر محمد بن ابی الحسن علی بن بابویه القمی (1402)، مصادقه الإخوان، إشراف السید علی الخراسانی الکاظمی، قم: کرمانی.
10 ـ الصدوق، ابوجعفر محمد بن ابی الحسن علی بن بابویه القمی (1406)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دار الرضی، چ 1.
11 ـ الطباطبایی، السید محمد حسین (1417)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم المقدسه، چ 5، ج 18.
12 ـ الطبرسی، ابوالفضل علی بن ابی نصر (1385)، مشكاه الأنوار في غرر الأخبار، قدّم له: صالح الجعفری، نجف: الحیدریه، چ 2.
13 ـ فضل الله، السيد محمد حسين (1419)، تفسير من وحي القرآن، بیروت: دار الملاك للطباعه و النشر، چ 2، ج6.
14 ـ القزوینی، السید محمد کاظم (1420)، موسوعه الإمام الصادق (علیهالسلام)، قم: مؤسسه النشر علوم الإمام الصادق (علیهالسلام)، چ 1، ج 15.
15 ـ الکلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب (1362)، الأصول من الکافی، قدّم له و علّق علیه: علی اکبر الغفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ 2، ج 2.
16 ـ المجلسی، محمد باقر (1403)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، بیروت ـ لبنان: مؤسسه الوفاء، چ 2، ج 71.
17 ـ مصباح یزدی، محمد تقی (1388)، نظریه حقوقی اسلام، تحقیق و نگارش: محمد مهدی نادری قمی، محمد مهدی کریمینیا، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، چ 3، ج 1.
18 ـ مصطفوی، حسن (1360)، مصباح الشریعه و مفاتیح الحقیقه منسوب به امام صادق (علیهالسلام)، تهران: انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، چ 1.
19 ـ. مطهری، مرتضی (1383)، پیرامون انقلاب اسلامی، قم: صدرا، چ 22.
20 ـ مطهری، مرتضی (1379)، حکمتها و اندرزها، تهران: صدرا، چ 11.
21 ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر و دیگران (1383)، فرهنگ قرآن؛ کلید راهیابی به موضوعات و مفاهیم قرآن کریم، قم: بوستان کتاب قم، چ 1، ج 2.