آسیبشناسی شبکههای اجتماعی مجازی موبایل محور در زمینه تربیت دینی
(مطالعه موردی دانشآموزان مقطع متوسطه شهر تبریز)
صمد عدلیپور[1]، حمید سلیمانی[2]
چکیده
دین به منزله پدیدهای پویا، مهمترین رکن هویت فرهنگی و اجتماعی در جامعه در حال گذار ایران است و نقش مهمی در شکلدهی تربیت نوجوانان و جوانان دارد. با توجه به اینکه در عصر حاضر، فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی ارزشهای اجتماعی و فرهنگی جوامع را متحول ساختهاند، این احتمال میرود که این رسانههای نوین دگرگونی گستردهای را در شیوههای شکلگیری هویت دینی و دینداری افراد و گروهها به وجود آورده باشند. بدین لحاظ پژوهش حاضر، رابطه حضور و تعامل در شبکههای اجتماعی موبایل محور را با تربیت دینی دانشآموزان مورد مطالعه قرار میدهد. پرسش اصلی این است که استفاده از شبکههای اجتماعی موبایلمحور چه تأثیری بر تربیت دینی دانشآموزان کاربر آن دارد؟ پژوهش حاضر به صورت پيمايشي و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، با تکیهبر نظریههای کاشت، استفاده و رضايتمندي و نظریه ساختیابی گیدنز صورت گرفته است. جامعه آماري پژوهش را دانشآموزان کاربر شبکههای اجتماعی مجازی مقطع متوسطه شهر تبریز تشكيل ميدهند. نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که بين مدت زمان عضويت، میزان استفاده، نوع استفاده (استفاده هدفمند)، میزان مشارکت و فعال بودن کاربران و واقعی تلقی کردن محتوای مطالب شبکههای اجتماعی مجازی با تربیت دینی همبستگی معکوسی وجود دارد؛ يعني هر چه مدت زمان عضويت، ميزان استفاده، میزان مشارکت و فعال بودن دانشآموزان در استفاده از شبکههای اجتماعی اینترنتی افزايش پيدا میکند و آنها محتوای این شبکهها را بیشتر واقعی تلقی میکنند و نوع استفادهشان هدفمندتر میشود از میزان تربیت دینیشان کاسته میشود.
واژگان کلیدی: تربیت، تربیت دینی، دانشآموزان شهر تبریز، شبکههای اجتماعی موبایل محور.
1- بیان مسئله
با توجه به رشد و گسترش روزافزون رسانههای نوین و تغيير و تحولات صورت گرفته در جوامع معاصر، اگر بپذيريم که کموبيش در فرايند جهانيشدن قرارگرفتهایم، خواه ناخواه با سؤالاتی اساسي و بنيادي در عرصههاي مختلف مواجه خواهيم شد. سؤالاتی که طراحي پاسخهاي مناسب براي آنها، کشور ما را در جهت سازگاري با فضاي واحد جهاني کمک خواهد کرد؛ در اين بين، رويکرد تربيت ديني متناسب با وضعيت جهانيشدن، از مهمترین سؤالات مربوط به حوزه تعليم و تربيت است؛ به عبارت ديگر، در فرايند جهانيشدن (که فناوريهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي همچون اينترنت و شبکههاي اجتماعي مجازي از ارکان آن هستند)، همواره با دغدغه دين، دينداري و بهتبع آن، تربيت ديني مواجه هستيم.
استفاده از اينترنت و در اين اواخر، بهویژه شبکههاي اجتماعي مجازي موبایل محور در ميان ايرانيها بهطور قابلتوجهی افزایشیافته و بررسيها نشان ميدهد که اين روند كماكان ادامه دارد؛ اينترنت، بهویژه در ميان جوانان ايراني شيوع زيادي دارد و فاصله آن با ساير نسلهاي قديمتر فاحش است (عدلیپور، 1391؛. بنابراين، عجيب نيست كه بيشتر تحقيقات انجام شده در مورد اينترنت نشان ميدهد اكثريت كاربران اينترنت در ايران به نسل جوان و نوجوان، بهویژه قشر دانشآموز و دانشجو تعلق دارد؛ بنابر يك تقسيمبندي نسلي، نسل سوم (پس از انقلاب) بيشترين كاربران اينترنتي در ايران بوده و بيش از نسلهاي ديگر در معرض آثار ناشي از اينترنت، از جمله مسائل تربيتي، هويتي و بحران هويتي قرار ميگيرند. فارغ از شكافهاي به وجود آمده ناشي از فرايند رسانههاي نوين، شكاف نسلي موجود ناشي از تحولات ساختاري و جمعيتي جامعه ايران باعث شده است تا انتقال ارزشها و آموزهها در قالب سنت از نسلي به نسل ديگر با اختلال روبهرو شود؛ اين پديده از یکسو، به روند انتقال فرهنگ آسيب ميرساند و از سوي ديگر، حافظه تاريخي را مختل ميسازد و بدين ترتيب، انتقال تجربيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي دورههاي پيشين به زمان حاضر با دشواري انجام ميشود (معمار و همکاران، 1391، 169).
درواقع، ايران نيز همزمان با ساير کشورها در معرض تجربههاي تغيير و دگرگوني ناشی از رسانههاي نوين از جمله شبکههاي اجتماعي مجازي قرار گرفته و ابعاد زندگي مردمان اين مرز و بوم تحت تأثیر فرايندهاي جهاني دستخوش تغييرات و دگرگونيهاي عميقي واقعشده است. يکي از مهمترين ابعاد زندگي افراد که بهیقین ميتوان گفت از مهمترین جنبههاي حيات بشري است، جنبه تربيتي آنان است. با توجه به تغييرات به وجود آمده در سطوح ملي و بينالمللي، شاخصههاي تربيت ديني دچار چالش عميقي شدهاند. از ميان آحاد ملت ايران، قشر نوجوان و جوان بيشترين تأثیر را از اين تحولات پذيرا شده و به نحوي دچار چالشهاي تربيتي و گسيختگي در امر هويتيابي و تربيت ديني شدهاند؛ به همين سبب مسئله تربيت ديني، يکي از مهمترين مسائل است؛ بنابراين، هدف نوشتار حاضر، مطالعه دقيق پيامدهاي شبکههاي اجتماعي مجازي موبایل محور بر تربيت ديني دانشآموزان دبيرستاني است که در اين اینجا دانشآموزان دختر و پسر کلانشهر تبریز انتخاب شدهاند؛ در اين راستا سعي ميشود در مرحله اول درک و شناخت صحيحي از اين پديده حاصل شود و در مرحله بعد آثار مثبت و منفي آن بر روي تربيت ديني دانشآموزان جامعه مورد مطالعه مشخص شود.
2- پیشینه پژوهش
باقري (1380) در پژوهش خود به بررسي «تربيت ديني در برابر چالش قرن بيست و يکم» پرداخته است. وي بر اين باور است که وجه بارز و چالش آفرین انقلاب ارتباطات براي تربيت ديني، خصيصه «ساختزدايي» آن است. حاصل اين ساختزدايي، آن است که واقعيتها و مفاهيم متقابل، تقابل خود را از دست ميدهند. از جمله اين ساختارهاي واقعي و مفهومي متقابل که براي تربيت ديني و اخلاقي نيز اهميت داشتهاند، ميتوان از ساختارهاي «دور- نزديک» و نيز «ممنوع- مجاز» نام برد.
يافتههاي قاسمي و همکاران (1391) در مطالعهشان نشاندهنده آن است که بين مدت زمان عضويت، ميزان استفاده و ميزان مشارکت و فعاليت کاربران در استفاده از فيسبوک رابطه معنادار معکوس و بين واقعي تلقي کردن محتواي فيسبوک و هويت ديني کاربران رابطه معنادار مثبتي وجود دارد، يعني هر چه مدت زمان عضويت، ميزان استفاده و ميزان مشارکت و فعاليت کاربران در استفاده از فيسبوک افزايش پيدا ميکند از برجستگي هويت ديني نزد آنها کاسته ميشود.
بينام (1392) در پيمايشي بين دانشجويان به بررسي رابطه بين استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازي و گرايش ديني کاربران عضو اين شبکهها پرداخته است. يافتههاي وي نشان ميدهد که بين استفاده از شبکههاي مجازي و کاهش گرايش ديني، اعتقادات ديني و ميزان پايبندي ديني رابطه وجود دارد.
عدليپور و سپهري (1392) در پژوهشي به مطالعه تأثیر فيسبوک بر ميزان دينداري دانشجويان پرداختهاند که يافتههاي آنها حاکي از آن است که متناسب با افزايش مدت زمان عضويت، ميزان استفاده، ميزان مشارکت و فعاليت و واقعي تلقي کردن محتواي مطالب فيسبوک از سوي کاربران، شناسهها و مؤلفههای دينداري دستخوش دگرگوني ميشوند و احساس تعلقخاطر به شاخصهاي دينداري، ماهيتي انتخابي به خود ميگيرد و در نتيجه آن دينداري کاربران تضعيف ميشود.
مزيناني (1392) در پژوهشي به مطالعه بررسي رابطه استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازي و هويت ديني کاربران پرداخته است. تحليل يافتههاي اين مطالعه که هويت ديني کاربران را در پنج حيطه احساس، باور و اعتقاد، روابط صميمي با خانواده، عملکرد آموزشي والدين در حوزه دين و پايبندي والدين به ارزشها و اعتقادات ديني مورد بررسي و ارزيابي قرار ميدهد، نشان از آن دارد که صرف حضور و استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازي بر تضعيف هويت ديني کاربران تأثیر معناداري ندارد، ولي نوع استفاده از اين شبکهها از نظر استفاده کاربردي و يا تفريحي، مدت زمان طولاني حضور در اين شبکهها و همچنين هدف استفاده کاربران از اين شبکهها در تضعيف هويت ديني کاربران و تمايل آنان در حرکت از هويت سنتي و اصيل ديني به سمت هويت بازتابي و مدرن تأثیرگذار است.
گراسموک[3] (2009) در پژوهشي با استفاده از روش پيمايش به بررسي تأثیر فناوريهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي همچون اينترنت و شبکههاي اجتماعي مجازي پرداخته است. يافتههاي وي حاکي از آن است که با افزايش استفاده از اين رسانههاي نوين، دينداري و پايبندي ديني جوانان کاهش پيدا ميکند.
يافتههاي کمپل[4] (2012) در پژوهشي تحت عنوان «رابطه بين استفاده از شبکه اجتماعي فيسبوک و دينداري در بين بزرگسالان»، حاکي از آن است که استفاده از شبکه اجتماعي فيسبوک باعث تضعيف دينداري (گرايش ديني، اعتقادات ديني و ميزان پايبندي ديني) کاربران خود ميشود.
يافتههاي پژوهش تيلر[5] (2012) نشان ميدهد که شبکههاي اجتماعي مجازي در ترکيب با نفوذ قدرتهاي غربي، حرکتي را به سوي همگنسازي جهان آغاز کردهاند که اين حرکت سبب ايجاد تضاد و ستيز در جهان و حرکت برخي ملتها به سوي شکست و تضعيف هويت ملي و سنتهايشان شده است. همچنين وي معتقد است که به واسطه اين شبکههاي اجتماعي مجازي افراد قابلتوجهی در سراسر دنيا در تعامل با يکديگر قرارگرفتهاند و با فرهنگ و عقايد بيگانه روبهرو شدهاند و در خصوص از دست دادن هويتهاي ملي و دينيشان احساس خطر کردهاند.
تحقیقات صورت گرفته در زمینه پيشينه پژوهش هر کدام مباحث مختلفي را در مورد مسئله پژوهش به خود اختصاص دادهاند. اين مباحث از بعضي جهات داراي نکات مثبت و مهمي هستند. زيرا هر کدام از آنها به موضوعات و مباحث مختلفي در رابطه با آثار و پيامدهاي فضاي مجازي بر روي ابعاد مختلف تربيت ديني اشاره دارند؛ اما مسئله اينجاست که بيشتر پژوهشهاي داخلي و خارجي صورت گرفته، فقط به تأثير و پيامدهاي اينترنت و شبکههاي اجتماعي مجازي بر روي هويت ديني و دینداری پرداختهاند و هيچ پژوهش مهمي در زمينه پيامدها و تأثیرات شبکههاي اجتماعي مجازي روي تربيت ديني صورت نگرفته است. در کل ميتوان گفت که مباحث مربوط به پيشينه تحقيق تا حدودي و از بعضي جهات بهعنوان منابع مهمي در راستاي تحقيقات بهکار گرفته شدهاند؛ ولی در پژوهش حاضر سعي شده است تا علاوهبر بهکارگیری مباحث مهم و مورد استفاده به نگارش درآمده در اين زمينه، با مطالعه و دقت در مورد مبحث مورد مطالعه و با تأکيد بر جنبههاي کاربردي آن به درک صحيح و کارآمدتري در اين رابطه برسيم بهطوري که بتوان به واسطه آن گامي مهم براي جامعه مورد مطالعه برداشت.
3- مبانی نظری پژوهش
3-1. تربیت و تربیت دینی
تربيت از ريشه «ربو» و باب تفعيل است. در اين ريشه معناى زيادت و فزونى مىدهد و با توجه به ريشه آن، به معنى فراهم آوردن موجبات فزونى و پرورش است؛ از اینرو به معنى تغذيه طفل بهکار مىرود؛ اما علاوهبر اين، تربيت به معنى تهذيب نيز استعمال شده كه به معنى زدودن ویژگیهای ناپسند اخلاقى است. گويا در اين استعمال، نظر بر آن بوده است كه تهذيب اخلاقى، مايه فزونى مقام و منزلت معنوى است و از اين حيث مىتوان تهذيب را تربيت دانست (باقري، 1384: 37)؛ تربيت در لغت، به معنى نشو و نما دادن، زياد كردن، بركشيدن و مرغوب يا قيمتى ساختن است؛ در معنى اخير، تربيت از حد افراط و تفريط بيرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن است (شکوهي، 1378، 2).
تربيت فرايندى است كه به عوامل و شرايط بيرونى و زمينهها و انگيزههاى درونى بستگى دارد و به معناى فراهم آوردن زمینههای مناسب براى شكوفايى استعدادها و پرورش توانايىهاى نهفته براى رسيدن به هدفهاى موردنظر است. در مورد انسان، علاوهبر آنچه گفته شد، تربيت معطوف به زمينهسازى براى تحول ارادى، آگاهانه و ايجاد رفتارها و حالات مطلوب و حذف حالات و رفتارهاى نامطلوب و رشد متوازن كه مايه فزونى منزلت معنوى انسان شود، است (جماليزاده، 1385، 82). از ديدگاه صاحبنظران علم اخلاق، فراهم آوردن زمينه براى رشد و پرورش استعدادهاى درونى هر موجود و به ظهور و به فعليت رسانيدن امكانات بالقوه موجود در درون او را، تربيت مىنامند (سادات، 1382، 7). تربيت، ايجاد كردن يا فعليت بخشيدن به هر نوع كمالى در انسان است كه مطلوبيت و ارزش داشته باشد (ابراهيمزاده، 1386، 29)؛ بنابراين، در يك جمعبندى كلى مىتوان گفت: هرگونه تغييرات مطلوب كه باعث رفتار مثبت و مطلوب در انسان شود، تربيت ناميده مىشود و اين تغييرات بايد در رفتار، گفتار، نگرش و اعمال آنها آشكارا بروز و ظهور مينمايد.
تربيت دينى به معناى به فعليت رساندن كمالات معنوى بالقوه در متربى است؛ بهبیاندیگر؛ تربيت دينى عبارت است از: ايجاد تغيير تدريجى در متربى براى انتقال از وضعيت بالقوه به بالفعل بر اساس اهداف و ارزشهاى دينى در هر يك از ابعاد يا ساختهاى بدنى، شناختى، عاطفى و رفتاري (حسينزاده و مشرفي، 1389، 42). تربيت دينى در ادبيات رايج، اصطلاحاً به مفهوم جنبهاى از روند تعليم و تربيت، ناظر به پرورش ابعاد شناختى، عاطفى و عملى متربى از لحاظ التزام او به دينى معين است. در دايرهالمعارف بينالمللى، تعليم و تربيت چنين تعريف شده است: آموزش منظم و برنامهريزى شده كه هدف آن، دستيابى فرد به اعتقاداتى دربارة وجود خداوند متعال، حقيقت جهان هستى، زندگى و ارتباط انسان با پروردگارش و ديگر انسانهايى است كه در جامعه با آنها زندگى مىكند و حتی ارتباط با همة آحاد بشر است (قاسمپور و جعفري، 1388، 31).
تربيت دينى فرايندى است كه در راستاى ارضاى نياز فطرى به دين، بخش مهمى از زندگى افراد را در برمیگیرد. اگر الگوى مطلوبى براى تربيت دينى در دسترس متصديان اين امر نباشد، به خطا رفتن آنها در فهم اهداف، روشها و محتواى تربيت دينى، لطمه بسيار سنگينى به رشد دينى افراد وارد مىسازد. تربيت دينى عبارت است از ايجاد زمينه براى نافذ ساختن ضوابط در روابط؛ روابط مورد نظر، همان ايجاد ارتباط هر انسان با اصول اساسى سهگانه شناختشناسى؛ يعنى شناخت خدا، جهان و انسان است (فتحالهي، 1382، 511).
با اين اوصاف، تربيت دينى، آن هم در دين اسلام، عبارت است از ايجاد رفتار مطلوب در فرد كه منبعث از قرآن كريم، احاديث و روايات كه در آن ضمن خودشناسى به خداشناسى رسيده باشد و در جهت تحصيل علم و معرفت و فضايل اخلاقى و دستورات دين كوشش كند.
3-2. شبکههای اجتماعی مجازی
پیشرفت در فناوري اطلاعات راه و روش انسان را در ثبت و ضبط تاریخ تغییر داده است، این تغییر بر نحوه تعامل افراد با یکدیگر نیز تأثیرگذار بوده است. شبکههاي اجتماعی بهعنوان یکی از مهمترین این ابزارها، با قابلیتها و امکانات خود نهتنها تأثیر عمیقی بر جنبههاي اجتماعی کاربران در جوامع گوناگون گذارده، بلکه در زمینههاي مختلف کاربرد فراوان یافته است. یک شبکه اجتماعی، مجموعهای از سرویسهای مبتنی بر وب است که این امکان را برای اشخاص فراهم میآورد که توصیفات عمومی یا خصوصی برای خود ایجاد کنند، یا با دیگر اعضای شبکه ارتباط برقرار کنند، منابع خود را با آنها به اشتراک بگذارند و از میان توصیفات عمومی دیگر افراد، برای یافتن اتصالات جدید جستجو کنند.
بر اساس تعریفی دیگر، شبکههای اجتماعی، خدمات آنلاینی هستند که به افراد اجازه میدهند در یک سیستم مشخص و معین پروفایل شخصی خود را داشته باشند، خود را به دیگران معرفی کنند، اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند و با دیگران ارتباط برقرار کنند. از این طریق افراد میتوانند ارتباطشان با دیگران را حفظ کرده و همچنین ارتباطهای اجتماعی جدیدی را شکل دهند (بوید و الیسون، 2007، 12). درواقع، شبکههای اجتماعی اینترنتی برای افزایش و تقویت تعاملات اجتماعی در فضای مجازی طراحی شدهاند؛ بهطورکلی از طریق اطلاعاتی که بر روی پروفایل افراد قرار میگیرد، مانند عکس کاربر، اطلاعات شخصی و علایق (که همه اینها اطلاعاتی را در خصوص هویت فرد فراهم میآورد) برقراری ارتباط تسهیل میشود. کاربران میتوانند پروفایلهای دیگران را ببینند و از طریق برنامههای کاربردی مختلف، مانند ایمیل و چت با یکدیگر ارتباط برقرار کنند (پمپک و همکاران، 2009، 228).
در سالهای اخیر، با ارائه نسلهای جدید تلفنها و تبلتهای هوشمند به بازار، شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای اجتماعی وارد تلفنها همراه شدند و توانستند کاربران زیادی را جذب کنند؛ علاوهبر این، ارائه نسلهای سه و چهار شبکه تلفن همراه، زیرساخت ارتباطی مورد نیاز برای توسعه رسانهها و نرمافزارهای اجتماعی را در تلفن همراه فراهم کرد. از مهمترین شبکههای اجتماعی موبایل محور میتوان با تانگو، واتس اپ، تلگرام و غیره اشاره نمود.
4- چارچوب نظری
صحبت از تأثيرات اجتماعي حضور در فضاي مجازي و كاربري شبکههاي اجتماعي اينترنتي بر مدگرایی كاربران بهطورکلی و بدون در نظر گرفتن مدت زمان عضویت، میزان استفاده، انگیزه و هدف، واقعی تلقی کردن محتوای مطالب ارائه شده و میزان مشارکت و فعالیت کاربران در اين فضا، كار بسيار دشواري است؛ چراکه شبکههای اجتماعی مجازی، نهفقط يك ابزار يا منبعي براي توليد و انتقال اطلاعات بلكه محيطي مجازي و فضايي براي زندگي هستند و بديهي است كه بسان فضايي مجازي براي زندگياي مجازي ميتوان در اين فضا به بينهايت كنش دست زد؛ به همین سبب، در پژوهش حاضر، برای بررسی رابطه مدت زمان عضویت، میزان استفاده و واقعی تلقی کردن محتوای مطالب ارائه شده در شبکههای اجتماعی از نظریه کاشت گربنر[6]، برای مطالعه انگیزه و هدف کاربران شبکههای اجتماعی از نظریه استفاده و رضایتمندی، و برای بررسی میزان فعال بودن کاربران در فضای مجازی شبکههای اجتماعی از نظریه ساختیابی گیدنز[7] استفاده شده است كه در ادامه بهاختصار به این نظریات اشاره ميشود.
4-1. نظریه کاشت
نظريه کاشت يا پرورش گربنر، بر کنش متقابل ميان رسانه و مخاطباني که از آن رسانه استفاده ميکنند و نيز بر چگونگي تأثيرگذاري رسانهها بر مخاطبان تأکيد دارد. فرض اساسي اين نظريه اين است که بين ميزان مواجهه و استفاده از رسانه و واقعيتپنداري در محتوا و برنامههاي آن رسانه ارتباط مستقيم وجود دارد. به اين صورت که ساعتهاي متمادي مواجهه با رسانهاي خاص باعث ايجاد تغيير نگرش و ديدگاههاي موافق با محتواي رسانه ميشود. درواقع، نظريه پرورش با تعيين ميزان و نوع برنامههاي مورد استفاده از رسانهها، ميزان تأثير را مطالعه ميکند تا به سازوکار و نحوه تأثير دست پيدا کند (عباسيقادي و خليليکاشاني،1390، 81).
نظريه کاشت يکي از اشکال اثر رسانهها در سطح شناختي بوده و مربوط به اين موضوع است که قرار گرفتن در معرض رسانهها، تا چه حد ميتواند به باورها و تلقي عموم از واقعيت خارجي، شکل دهد؟ نظريه کاشت با اشاعه براي ارائه الگويي از تحليل، تبيين شده است؛ تا نشاندهنده تأثير بلندمدت رسانههايي باشد، که اساساً در سطح برداشت اجتماعي، عمل ميکنند (احمدزادهکرماني، 1390، 336). درواقع، محور بحث گربنر اين است که اهميت تاريخي رسانهها بيشتر در ايجاد شيوههاي مشترک در انتخاب مسائل و موضوعات و چگونگي نگريستن به رخدادها و وقايع است. اين شيوههاي مشترک محصول استفاده از تکنولوژي و نظام ارائه پيام است که نقش واسطه را به عهده دارند و به ديدي مشترک و درک مشترک از جهان اطراف منجر ميشود. گربنر محصول چنين فرايندي را کاشت الگوهاي مسلط ذهني مينامد. از نظر وي رسانهها متمايل به ارائه ديدگاههاي همشکل و کم و بيش يکسان از واقعيت اجتماعي هستند و مخاطبان آنها بر اساس اینچنین مکانيسمي فرهنگپذیر ميشوند. گربنر تا آنجا پيش ميرود که ميگويد، رسانهها به دليل نظم و هماهنگي که در ارائه پيام در طول زمان دارند، قدرت تأثيرگذاري فراواني دارند؛ بهطوري که بايد آنها را شکلدهنده جامعه دانست.
گربنر بعدها در پاسخ به انتقادات وارده بر نظريه کاشت مبني بر لحاظ نکردن ساير متغيرهاي متداخل بر کاربران، اين نظريه را مورد تجديد قرار داد. وي دو مفهوم جريان اصلي و تشديد را به اين نظريه اضافه کرد. با اين مفاهيم اين واقعيتها در نظر گرفته ميشود که ميزان مواجهه با رسانهاي خاص، نتايج متفاوتي را براي گروههاي اجتماعي مختلف در بردارد. جريان اصلي هنگامي رخ ميدهد که ميزان مواجهه با رسانه، به تقارن ديدگاهها در گروهها منجر شود و تشديد، زماني روي ميدهد که اثر کاشت در گروه خاصي از جمعيت بيشتر شود (سورين و تانکارد، 1384، 392).
اکنون داعيه اين نظريه اين است که استفاده از رسانه با متغيرهاي ديگر در تعامل قرار ميگيرد؛ به شيوهاي که مواجهه با رسانهاي خاص، بر برخي از افراد و گروهها اثر قوي خواهد داشت و بر برخي از گروهها تأثيري نخواهد گذاشت. گربنر معتقد است زماني که شخص متغيرهاي ديگر (ميزان، نوع، مدت و ويژگيهاي فردي و اجتماعي) را همزمان کنترل کند، اثر باقيمانده که قابل انتساب به رسانهاي خاص باشد، نسبتاً کم است.
بر اساس نظريه کاشت ميتوان استنباط کرد که ميزان استفاده، مدت زمان عضويت و واقعی تلقی کردن محتوای مطالب ارائه شده در شبکههاي اجتماعي موبایل محور بر تربیت دینی دانشآموزان مؤثر است. ميتوان گفت هر چه ميزان استفاده و مدت زمان عضويت در شبکههاي اجتماعي افزايش يابد و کاربران محتوای مطالب ارائه شده را در این رسانهها را نسبت به رسانههای داخلی بیشتر واقعی تلقی کنند، احتمال تأثيرپذيري کاربر بيشتر است. بر عکس هر چه ميزان استفاده و مدت زمان عضويت در شبکههاي اجتماعي کاهش يابد و آنها محتوای مطالب ارائه شده را کمتر واقعی تلقی کنند، احتمال تأثيرپذيري وي کمتر خواهد بود.
4-2. نظريه استفاده و رضايتمندی[8]
اين نظريه ضمن فعال انگاشتن مخاطب، بر نيازها و انگيزههاي وي در استفاده از رسانهها تأکید ميکند و بر آن است که ارزشها، علايق و نقش اجتماعي مخاطبان مهم است و مردم بر اساس اين عوامل آنچه را ميخواهند ببينند و بشنوند، انتخاب ميکنند.
پرسش اساسي نظريه استفاده و رضايتمندي اين است که چرا مردم از رسانهها استفاده ميکنند و آنها را براي چه منظوري بهکار ميگيرند؟ پاسخي که به اجمال داده ميشود، اين است که مردم براي کسب راهنمايي، آرامش، سازگاري و اطلاعات و شکلگيري هويت شخصي از رسانهها استفاده ميکنند (مککوايل، 1388، 104). درواقع، اين نظريه علت اصلي استفاده مردم از رسانهاي خاص را با دلايل کارکردي توضيح ميدهد و براي مخاطبان نيازهايي را متصور ميشود که افراد براي رفع آن به سمت رسانهها روي ميآورند. حال اگر چنانچه رسانه موردنظر بتواند نياز فرد را به خوبي رفع کند و بين محتواي رسانه و نياز فرد همخواني وجود داشته باشد، فرد ارضاء و خشنود ميشود و در غير این صورت نياز وي ارضاء نشده باقي ميماند و وي از رسانههاي موردنظر رويگردان ميشود (هرمز، 1380، 148). فرض اصلي اين نظريه اين است که افراد مخاطب، کم و بيش به صورت فعال، به دنبال محتوايي هستند که بیشترین رضايت را براي آنان فراهم سازد؛ ميزان اين رضايت بستگي به نيازها و علايق فرد دارد.
رسانههاي نوین کارکردهاي مختلفي از جمله انتقال اطلاعات، آموزش، سرگرمي و پر کردن اوقات فراغت مخاطبان را بر عهده دارند. شبکههای اجتماعی مجازی، بهدليل برخورداري از ويژگيهايي نظير: بيمکاني، فرازماني، عدم محدوديت به قوانين مدني متکي بر دولت- ملتها، قابلدسترسی بودن بهطور همزمان، برخورداري از فضاهاي فرهنگي، اعتقادي، اقتصادي و سياسي جديد و بهویژه داشتن پويايي و آزادي عمل کاربران در استفاده از آن، توانستهاند روزبهروز مخاطبان بيشتري را جذب کنند و هر يک از اين مخاطبان متناسب با ويژگيهاي فردي و اجتماعي خود، استفادههاي خاصي از اين رسانهها ميکنند و تحت تأثیر آن قرار ميگيرند؛ از اینرو در اين فرايند (تأثيرپذيري کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعي) عواملي نقش دارند که در زير بهاختصار به آنها اشاره ميکنيم:
کاربران بر اساس نظريه استفاده و خشنودی با توجه به بافت اجتماعي خود، انگيزهها و اهداف متفاوتي را در استفاده از رسانههای اجتماعي دنبال ميکنند و بر اين اساس بازخوردهاي متفاوتي نيز از ارتباط با اين رسانهها ميگيرند و آنها را در ارزشها، احساسات و شناختهاي خود اعمال ميکنند؛ بنابراين هر چه اهداف و انگيزههاي کاربران در استفاده از رسانههای اجتماعي هدفمندتر باشد، احتمال تأثيرپذيري آنها بیشتر خواهد بود و هرچقدر اهداف و انگيزههاي کاربران در استفاده از رسانههای اجتماعی، غیرهدفمند باشد، احتمال تأثيرپذيري آنها کمتر خواهد بود؛ درواقع، انگيزه و هدف کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعي يکي از عوامل تأثيرگذار بر تربیت دینی کاربران قلمداد ميشود؛ بدينگونه که هر چه فرد بيشتر به منظور کسب اخبار و اطلاعات (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و...)، برقراری ارتباط با دوستان، آشنایان و همکلاسیها، دوستیابی و ارتباط با دوستان قدیمی، تشکیل گروه و شرکت در بحثها و امکانات دیگر، بیان احساسات و عواطف خود، دیدن عکسها و فعالیتهای دوستان خود، به اشتراکگذاری هرگونه ویدئو، عکس، کلیپ و غیره، پیگیری و دنبال کردن مباحث مورد علاقه خود، گوش دادن به موسیقی، آشنایی با سبک ارتباطات مدرن و مجازی از رسانههای اجتماعي استفاده کند، بيشتر از رابطه خود با شبکههای اجتماعي در جهت بازبيني تربیت دینی خود بهره ميبرد؛ از اینرو احتمال تأثيرپذيري وي بيشتر است. برعکس هر چه کاربر بيشتر به منظور تفريح، بازي، سرگرمي و وقتگذرانی و همچنين فرار از مشکلات زندگي روزمره و تنهايي استفاده کند، کمتر از رابطه خود با شبکههای اجتماعي در جهت بازبيني تربیت دینی خود بهره ميبرد و احتمال تأثيرپذيري وي کمتر خواهد بود.
4-3. نظریه ساختیابی[9]
نظريه ساختيابي آنتوني گيدنز، بهنوعی تلفيق بين تعاملگرايي[10] و ساختارگرايی[11] است. گيدنز براي تلفيق ساختار و کنش، مفهوم ساختيابی را وضع کرده است. هدف گيدنز، تلفيق و سازگاري بين ساختار نهادي و عامليت فردي در قالب يک الگوي ترکيبي نظريه اجتماعي است؛ او استدلال ميکند که کنشهاي روزمره مانند خريد کردن، به مدرسه رفتن و غيره هم توليد (زاييده) و هم بازتوليد (زاينده) ساختارهاي اجتماعي است (عدلیپور و همکاران، 1393، 10).
طبق نظريه ساختيابي، عامل انساني و ساخت در ارتباط با يکديگر قرار ميگيرند؛ تکرار رفتارهاي افراد، ساختارها را بازتوليد ميکند و بهواسطه همين بازتوليد ساختارها از سوي کنش انساني، ساختارها براي کنش انسانها محدوديت ايجاد ميکنند. ساختار اجتماعي عمدتاً ناشي از فعاليتهاي روزمره افراد و تبعيت از قاعده است و ساختار به آن قواعدي برميگردد که در چنين کنشي نهفته است (کرايب، 1388، 144). بهبیاندیگر، اين انسانها هستند که ساختارها را ميسازند، ولي اين کار را تحت شرايط انتخابيشان انجام نميدهند، بلکه اين توليد و بازتوليد ساختار را تحت شرايط و موقعيتهايي که مستقيماً با آن روبهرو ميشوند و از گذشته به آنها منتقل شده است، انجام ميدهند؛ به اين ترتيب گيدنز بر فرایندی ديالکتيکي تاکيد ميکند که طي آن ساختار و آگاهي ساخته ميشوند؛ به همين دليل است که وي رابطه عامليت و ساختار را بهصورت فرایندي پويا و تاريخي در نظر ميگيرد (ريتزر، 1388، 702).
نقطه تمرکز نظريه ساختيابي، بر مفهوم جدايي زمان از مکان است. گيدنز چنين فرض ميکند که تغييرات ساختاري در قدرت، بهواسطه سطوح چندگانه جهانيشدن مانند مبادله پولي، پيشرفتهاي تکنولوژيک و دموکراسي سياسي گسترده، باعث تغيير و دگرگوني حس ما از زمان و مکان شده است. در جوامع پيشامدرن، زمان و مکان يکنواخت و همبسته بودند، به اين معني که مردم به تعامل در مجاورت يکديگر تمايل داشتند؛ اما يکي از پيامدهاي مهم مدرنيته اين است که ظرفيت ما براي زندگي و کار در گستره زمان و مکان بهصورت مجزا از يکديگر، گسترشیافته است.
به نظر گيدنز، کنشهاي روزمره به وسیله خود کنشگران به لحاظ ساختاري مقيد ميشود و تکنولوژيهاي رسانهاي نيز در اين امر دخيل هستند. در فرايند امتداد زمان و مکان، تجربيات رسانهاي شده، قادر به وادار کردن رويدادهاي متفاوت به درون آگاهي روزمره است که ميتواند به احساس عدم امنيت و واژگوني واقعيت منجر ميشود. براي وي، تجربيات رسانهاي شده، شرط بيروني کنش هستند که به ما اطلاعاتي درباره ديگران ميدهند و روايتي را که ما درباره ديگران داريم، تغيير ميدهند (لفی، 2007، 97-96).
بر اساس نظريه ساختيابي گيدنز ميتوان استنباط کرد که شبکههاي اجتماعي مجازي محصول و مخلوق کنش معنادار آدميان است و افراد چنين محيطي را خلق کردهاند، اما اين محيط پس از شکل گرفتن محدوديتهايي را بر عاملان اعمال ميکند. ساختار شبکههاي اجتماعي اينترنتي بر اساس بازتوليد يا تکرار همان رفتار مداوم آدمها دوام مييابد. افراد در رويارويي با شبکههاي اجتماعي مجازی بر خلاف ساير رسانههاي متعارف، صرفاً در رده توليدکننده يا مصرفکننده قرار نميگيرند، بلکه ميتوانند در صورت تمايل بهطور همزمان اين دو نقش را داشته باشند و در آن به توليد و بازتوليد بپردازند، اما افراد در برخورد با اين ساختار، ميزان فعاليت و مشارکت متفاوتي دارند. درواقع با استفاده از نظريه ساختيابي ميتوان استنباط کرد که هر چه کاربران با فعاليت بازانديشانه و مشارکتجويانه در شبکههاي اجتماعي حضور يابند، بيشتر در توليد معنا سهيم هستند؛ از اینرو احتمال تأثيرپذيري آنها بيشتر است، ولي هر چه کاربران منفعل و غيرمشارکتجويانه در شبکههاي اجتماعي حضور يابند، کمتر در توليد معنا سهيم هستند و احتمال تأثيرپذيري آنها کمتر خواهد بود.
با توجه به چارچوب نظری پژوهش، فرضیههای زیر طرح میشوند:
- بين مدت زمان عضويت در شبکههاي اجتماعي مجازي موبایل محور و تربيت ديني رابطه معناداري وجود دارد؛
- بين ميزان استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازي موبایل محور و تربيت ديني رابطه معناداري وجود دارد؛
- بين نوع استفاده (هدفمند و غیرهدفمند) کاربران در استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازي موبایل محور و تربيت ديني رابطه معناداري وجود دارد؛
- بين ميزان مشارکت و فعال بودن کاربران در استفاده از شبکههاي اجتماعي موبایلمحور و تربيت ديني رابطه معناداري وجود دارد؛
- بين واقعي تلقي کردن محتواي شبکههاي اجتماعي موبایل محور از سوي کاربران و تربيت ديني رابطه معناداري وجود دارد.
5- روش پژوهش
در پژوهش حاضر، با توجه به شرايط و موضوع مورد بررسي، نوع روش پژوهش، روش پيمايشي است؛ همچنین، ازآنجاییکه فضاي مجازی شبکههای اجتماعی مجازی داراي مکان خاصي در دنياي واقعي نيست و فضايي مجازي است و با لحاظ کردن اين نکته که دسترسي به کاربران متنوع و متفاوت شبکههای اجتماعی عملاً در دنياي واقعي به علت پراکندگي جغرافيايي آنان امکانپذير نیست و اصولاً مطالعه يک کاربر شبکه اجتماعی در فضاي کاربري و در محيط مورد مطالعه، شايستهتر و پربازدهتر است، در اين پيمايش از تکنيک پرسشنامه اينترنتي استفاده شده است. جامعه آماري اين پيمايش نيز شامل دانشآموزان مقطع متوسطه کاربر شبکههای اجتماعی موبایل محور در شهر تبریز است. درواقع، در پيمايش فوق به علت موجود و در دسترس نبودن هيچگونه چارچوب نمونهگيري مشخص و پراکندگي جمعيت آماري موردنظر، از نمونهگيري غیر احتمالی با استفاده از نمونههاي در دسترس، داوطلبانه و شبکهاي يا گلوله برفي استفاده شده است. پرسشنامه اين پژوهش در ابتدا براي نزديک به 2000 نفر از دانشآموزان کاربر شبکههای اجتماعی در شهر تبریز فرستاده شد و در مرحله بعد، از پرسشنامههاي بازگشته و تکميل شده توسط کاربران، با توجه به تعريف جمعيت آماري پژوهش و پس از حذف پرسشنامههاي غیرقابلقبول و ناقص درنهایت 400 پرسشنامه مورد ارزيابي و استفاده قرار گرفت.
همچنین، در پژوهش حاضر براي سنجش ميزان قابليت اعتماد پرسشنامه از آلفاي کرونباخ استفاده شده است. براي تمام متغيرها ميزان آلفا بيش از 7/0 به دست آمد. اين محاسبات در جدول شماره 1 نشان داده شده است.
جدول شماره 1. ضرايب آلفاي کرونباخ متغيرهاي پرسشنامه
متغير
|
ابعاد
|
تعداد گويه
|
آلفاي کرونباخ
|
تربيت ديني
|
اعتقادي
|
8
|
82/0
|
احساسي
|
6
|
79/0
|
رفتاري
|
4
|
81/0
|
سياسي- اجتماعي
|
6
|
75/0
|
فرهنگي
|
6
|
80/0
|
5-1. تعریف عملیاتی متغیرهای پژوهش
الف) متغیر مستقل: شبکههای اجتماعی موبایل محور
برای عملیاتی کردن این متغیر از معرفهای زیر استفاده شده است:
مدت زمان عضویت در شبکههای اجتماعی: عبارت است از: مدت زماني که فرد به عضويت شبکههاي اجتماعي مجازي درآمده است. در پژوهش حاضر، مدت زمان عضويت کاربران در شبکههاي اجتماعي مجازي در پنج طبقه: 1) کمتر از شش ماه، 2) از شش ماه تا کمتر از يک سال، 3) از يک سال تا کمتر از دو سال، 4) از دو سال تا کمتر از سه سال، 5) از سه سال تا بيشتر، دستهبندي شده است.
ميزان استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازي: عبارت است از مدت زماني از شبانهروز که فرد از شبکههاي اجتماعي مجازي استفاده ميکند. در پژوهش حاضر؛ ميزان استفاده کاربران از شبکههاي اجتماعي مجازي به شش طبقه: 1) کمتر از پانزده دقيقه، 2) بين پانزده دقيقه تا نيم ساعت، 3) بيشتر از نيم ساعت تا کمتر از يک ساعت، 4) از يک ساعت تا کمتر از دو ساعت، 5) از دو ساعت تا کمتر از سه ساعت و 6) از سه ساعت تا بيشتر، دستهبندي شده است.
انگيزه و هدف کاربران در استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازي: به ميزان علاقه، نياز و شرايطي اطلاق ميشود که کاربران را به استفاده از شبکههاي اجتماعي سوق ميدهد. در پژوهش حاضر، تفاوت در نيازها، اهداف و انگيزههاي افراد در استفاده از شبکههاي اجتماعي در دو نوع جهتگيري به شرح ذيل منعکس ميشود:
1- جهتگيري هدفمند يا ابزاري: اين نوع جهتگيري به رفتار رسانهاي فعال و هدفمند اشاره ميکند که به انتخاب و استفاده از محتواي رسانه براي هدف خشنودي نيازهايي مانند کسب اطلاعات و اخبار، برقراري ارتباط با دوستان، آشنايان و همکلاسيها، پيدا کردن دوستان دوران کودکي و قديمي، پیدا کردن دوستان جديد يا دوستيابي و تشکيل گروه و شرکت در بحثها و امکانات ديگر، بيان احساسات و عواطف خود، ديدن عکسها و فعاليتهاي دوستان خود، به اشتراکگذاري هرگونه ويدئو، عکس، کليپ، پيگيري و دنبال کردن مباحث مورد علاقه خود منجر ميشود.
2- جهتگيري غیرهدفمند: اين نوع جهتگيري به رفتار رسانهاي اشاره ميکند که کمتر هدفمند و فعال است و براي تفريح، بازي، سرگرمي و وقتگذرانی و همچنين فرار از مشکلات زندگي روزمره صرفنظر از محتواي آن بهکار ميرود.
مشارکت و فعال بودن کاربران در استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازي: به ميزان درگيري تعامل کاربران در شبکههاي اجتماعي، اينترنت و فضاي مجازي اطلاق ميشود. در پژوهش حاضر، براي سنجش ميزان مشارکت و فعال بودن کاربران در استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازي از شاخصهاي ذيل استفاده ميشود:
1) ديدن پروفايلها، عکسها و آلبومهاي شخصي دوستان؛ 2 ) فقط خواندن والها و موضوعات به بحث گذاشته شده؛ 3) اغلب خواندن و گاهي نوشتن بر روي وال و موضوعات به بحث گذاشته شده؛ 4) شروع يک بحث تازه در بين گروههای عضو و 5) دنبال کردن لينک اخبار و موضوعات اجتماعي، فرهنگي، سياسي و....
واقعي تلقي کردن محتواي شبکههاي اجتماعي مجازي: به ميزان شناخت و اعتقاد کاربران نسبت به صحت محتواي مطالب مورد استفاده در شبکههاي اجتماعي مجازي اطلاق ميشود. در پژوهش حاضر، براي سنجش واقعي تلقي کردن محتواي مطالب شبکههاي اجتماعي از معرفهاي زير استفاده ميشود:
1) اعتقاد کاربران نسبت به صحت و درستي اخبار و اطلاعات شبکههاي اجتماعي مورد استفاده؛ 2) ميزان اعتماد و خوشبيني کاربران نسبت به محتواي مطالب شبکههاي اجتماعي مورد استفاده در مقايسه با رسانههاي داخلي؛ 3) اعتبار و مقبوليت پيامرسانان شبکههاي اجتماعي مورد استفاده از ديد کاربران.
ب) متغیر وابسته: تربیت دینی
در پژوهش حاضر، مفهوم تربيت ديني با پنج بعد اعتقادي، احساسي، رفتاري، سياسي- اجتماعي و فرهنگي بر اساس تعدادي گويه كه در قالب طيف ليكرت تنظيم شدهاند، سنجيده شده است. گويههاي متغير تربيت ديني به تفکيک هر يک از ابعاد در جدول شماره 2 ارائه شده است.
جدول 2. گويههاي سنجش تربيت ديني به تفکيک ابعاد آن
متغير
|
بعد
|
گويهها
|
تربيت ديني
|
اعتقادي
|
معتقد به وجود خدا هستم. اعتقاد به خدا را در سعادت دنيوي خود مؤثر ميدانم. من به اصول دين معتقدم. معتقدم که قرآن کلام خداست و هر چه ميگويد حقيقت محض است. معتقدم که بازگشت همه انسانها به سوي خداست. به بهشت و جهنم اعتقاد دارم. معتقدم که حضرت محمد فرستاده خداوند بوده است. معتقدم که منجي بشريت ظهور خواهد کرد.
|
احساسي
|
هنگام شرکت در مراسم مذهبي احساس خوبي دارم. هنگام شنيدن اذان و قرآن احساس آرامش ميکنم. بارها وجود خدا را در زندگيام احساس کردهام. ياد خدا و باورهاي مذهبي به انسان قدرت و آرامش میبخشد. انسان بايد قلبش پاك باشد و ضرورتي براي انجام فرایض ديني نيست. هر وقت مرتکب گناهي ميشوم بعد از آن احساس عذاب وجدان ميکنم.
|
رفتاري
|
معمولاً در جشنها و مراسم مذهبي شرکت ميکنم. واجبات و فرایض ديني را انجام ميدهم. در جلسات تلاوت قرآن که به صورت دستهجمعی برگزار ميشود شرکت ميکنم. معمولاً در نمازهاي جماعت شرکت ميکنم.
|
سياسي- اجتماعي
|
با بدحجابي بايد با قاطعيت مبارزه کرد. رهبران سياسي بايد کاردان باشند و مذهبي بودن يا نبودنشان چندان مهم نيست. بايد جلوي کتابها و فيلمهايي که با اعتقادات و باورهاي مذهبي در تضاد است، گرفته شود. براي اداره جامعه يا کشور با وجود عقل، نيازي به دين نيست. علماي مذهبي بايد در تصميمات دولتي دخالت کنند. من به مسلمان بودن خود افتخار ميکنم.
|
فرهنگي
|
به مفاخر علمي و ادبي ملت خود افتخار ميکنم. به ادبيات و زبان ملت خود علاقهمندم. موسيقي ملتم را به ساير موسيقيها ترجيح ميدهم. فرهنگ و تمدن ايراني- اسلامي ما در مقايسه با ساير فرهنگها و تمدنها از جايگاه خاصي برخوردار است. اینکه عضوي از فرهنگ ايراني- اسلامي باشم، نقش مهمي در زندگي من دارد. به فرهنگ و سبک زندگي ايراني- اسلامي تعلقخاطر زيادي دارم.
|
6- یافتههای پژوهش
یافتههای توصیفی پژوهش حاکی از آن است که از نظر وضعیت سنی 24 درصد از پاسخگویان 15 ساله، 4/22 درصدشان 16 ساله، 6/28 درصدشان 17 ساله و 25 درصدشان 18 ساله هستند. همچنین، 55 درصد پاسخگویان پسر و 45 درصدشان دختر بودند.
توزيع مدت زمان عضويت کاربران در شبکههاي اجتماعي مجازي در جدول 3 نشان داده شده است. همانگونه که در این جدول ملاحظه ميشود، از ميان کاربران مورد مطالعه در اين پژوهش بهترتيب 5/17 درصد کمتر از 6 ماه، 18 درصد از 6 ماه تا کمتر از 1 سال، 2/21 درصد از 1 سال تا کمتر از 2 سال، 8/24 درصد از 2 سال تا کمتر از 3 سال و 5/18 درصد از 3 سال تا بيشتر از 3 سال، عضو شبکههاي اجتماعي مجازي بودهاند.
جدول 3. توزيع کاربران بر حسب مدت زمان عضويت در شبکههاي اجتماعي مجازي
مدت زمان عضويت در شبکههاي اجتماعي
|
فراواني
|
درصد
|
کمتر از 6 ماه
|
70
|
5/17
|
از 6 ماه تا کمتر از 1 سال
|
72
|
18
|
از 1 سال تا کمتر از 2 سال
|
85
|
2/21
|
از 2 سال تا کمتر از 3 سال
|
99
|
8/24
|
از 3 سال تا بيشتر از 3 سال
|
74
|
5/18
|
کل
|
400
|
100
|
در جدول 4 از ميان کاربران مورد مطالعه در پژوهش حاضر به ترتیب 2/11 درصد کمتر از پانزده دقيقه، 15 درصد بين پانزده دقيقه تا کمتر از يک ساعت، 2/18 درصد بيشتر از نیم ساعت تا کمتر از يک ساعت، 2/24 درصد از يک ساعت تا کمتر از دو ساعت، 8/18 درصد از دو ساعت تا کمتر از سه ساعت و 6/12 درصد از سه ساعت تا بيشتر از سه ساعت از شبکههاي اجتماعي اينترنتي استفاده میکردهاند.
جدول 4. توزيع کاربران بر حسب ميزان استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازي
ميزان استفاده کاربران
|
فراواني
|
درصد
|
کمتر از پانزده دقيقه
|
45
|
2/11
|
بين پانزده دقيقه تا نیم ساعت
|
60
|
15
|
بيشتر از نیم ساعت تا کمتر از يک ساعت
|
73
|
2/18
|
از يک ساعت تا کمتر از دو ساعت
|
97
|
2/24
|
از دو ساعت تا کمتر از سه ساعت
|
75
|
8/18
|
از سه ساعت تا بيشتر از سه ساعت
|
50
|
6/12
|
کل
|
400
|
100
|
توزيع مشارکت و فعال بودن کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی در جدول 5 نشان داده شده است. از ميان کاربران مورد مطالعه در پژوهش حاضر به ترتيب 7/24 درصد داراي ميزان مشارکت و فعالیت پايين، 45 درصد داراي ميزان مشارکت و فعالیت متوسط و 3/30 درصد نيز داراي مشارکت و فعالیت بالا در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی بودند.
جدول 5. توزيع کاربران بر حسب ميزان مشارکت و فعال بودن در استفاده از شبکههاي اجتماعي مجازی
ميزان مشارکت و فعال بودن کاربران
|
فراواني
|
درصد
|
پايين
|
99
|
7/24
|
متوسط
|
180
|
45
|
بالا
|
121
|
3/30
|
کل
|
400
|
100
|
جدول 6 توزیع نوع انگیزه و هدف کاربران را در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی نشان میدهد. اطلاعات جدول بالا بیانگر این است که بیشترین میانگین متعلق به گویه «پيداکردن دوستان جديد يا دوستيابي» با میانگین 51/3 و بعد از آن متعلق به گویه «به اشتراکگذاری هرگونه ویدئو، عکس، کلیپ و...» با میانگین 45/3 است. همچنین کمترین میانگین متعلق به گویه «پیگیری و دنبال کردن مباحث مورد علاقه خود» با میانگین 55/2 است. نتایج جدول مذکور نشان میدهد که دانشآموزان از شبکههای اجتماعی مجازی بیشتر برای دوستیابی و به اشتراکگذاری هرگونه ویدئو، عکس، کلیپ و غیره استفاده میکنند.
جدول 6. توزيع کاربران نسبت به گويههاي انگيزه و هدف در استفاده از شبکههاي اجتماعي
نوع استفاده
|
گويههاي انگيزه و هدف کاربران
|
میانگین
|
انحراف معیار
|
جهتگيري هدفمند
|
کسب اطلاعات و اخبار
|
88/2
|
28/1
|
برقراري ارتباط با دوستان، آشنايان و همکلاسيها
|
40/3
|
38/1
|
پیدا کردن دوستان جديد يا دوستيابي
|
51/3
|
22/1
|
تشکيل گروه و شرکت در بحثها و امکانات ديگر
|
92/2
|
26/1
|
بیان احساسات و عواطف خود
|
37/3
|
41/1
|
دیدن عکسها و فعالیتهای دوستان خود
|
35/3
|
44/1
|
به اشتراکگذاری هرگونه ویدئو، عکس، کلیپ و...
|
45/3
|
36/1
|
پیگیری و دنبال کردن مباحث مورد علاقه خود
|
55/2
|
32/1
|
جهتگيري غیرهدفمند
|
به منظور تفريح و سرگرمي
|
43/3
|
36/1
|
وقتگذراني و فرار از مشکلات زندگي روزمره
|
80/2
|
44/1
|
توزيع ميزان واقعي تلقي کردن محتواي مطالب ارائه شده در شبکههاي اجتماعي مجازي در جدول 7 نشان داده شده است. از ميان کاربران مورد مطالعه در پژوهش حاضر به ترتیب 25 درصد محتواي شبکههاي اجتماعي مجازي را در سطح کم، 5/46 درصد محتواي اين شبکهها را متوسط و 5/28 درصد نيز محتواي شبکههاي اجتماعي مجازي را در سطح زیاد واقعي ارزيابي کردهاند.
جدول 6. توزيع کاربران بر حسب واقعي تلقي کردن محتواي شبکههاي اجتماعي مجازي
واقعي تلقي کردن محتواي شبکههاي اجتماعي مجازي
|
فراواني
|
درصد
|
کم
|
100
|
25
|
متوسط
|
186
|
5/46
|
زیاد
|
114
|
5/28
|
کل
|
400
|
100
|
در جدول 7 ميزان تربیت دینی افراد و ابعاد آن، قابلمشاهده است. بر اساس این جدول مشاهده میشود که در متغیر تربیت دینی، 6/45 درصد پاسخگویان میزان تربیت دینیشان در حد متوسط، 27 درصد پایین و 6/27 درصد نیز بالا است.
جدول 7. ميزان تربیت دینی دانشآموزان و شاخصهای آن بر حسب فراوانی و درصد
|
احساسی
|
اعتقادی
|
رفتاری
|
سیاسی- اجتماعی
|
فرهنگی
|
تربیت دینی
|
پایین
|
فراوانی
|
117
|
101
|
101
|
105
|
102
|
108
|
درصد
|
2/29
|
5/25
|
6/25
|
2/26
|
5/25
|
27
|
متوسط
|
فراوانی
|
180
|
185
|
179
|
187
|
192
|
182
|
درصد
|
45
|
46
|
8/44
|
8/46
|
48
|
6/45
|
بالا
|
فراوانی
|
103
|
114
|
110
|
108
|
106
|
110
|
درصد
|
8/25
|
5/28
|
6/27
|
27
|
5/26
|
6/27
|
کل
|
فراوانی
|
400
|
400
|
400
|
400
|
400
|
400
|
درصد
|
100
|
100
|
100
|
100
|
100
|
100
|
همانطور كه قبلاً هم گفته شد، پژوهش حاضر داراي 5 فرضيه بود كه به منظور بررسي صحت و سقم اين فرضيات از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شده كه در اين قسمت، به آنها پرداخته ميشود. اطلاعات جدول 8 حاکی از آن است که بین مدت زمان عضویت، میزان استفاده، استفاده هدفمند، میزان مشارکت و فعالیت کاربران و واقعی تلقی کردن محتوای مطالب ارائه شده در شبکههای اجتماعی موبایل محور و تربیت دینی همبستگی معنادار معکوسی وجود دارد. یعنی با افزایش میزان متغیرهای مذکور، تربیت دینی کاربران تضعیف میشود.
جدول 8. آزمون فرضیههای پژوهش
متغير
|
مقدار
|
سطح معناداري
|
آزمون فرضيه
|
مدت زمان عضويت و تربيت ديني
|
37/0-
|
001/0
|
تأیید فرضيه
|
ميزان استفاده و تربيت ديني
|
40/0-
|
000/0
|
تأیید فرضيه
|
جهتگيري هدفمند و تربيت ديني
|
38/0-
|
000/0
|
تأیید فرضيه
|
جهتگيري غیرهدفمند و تربيت ديني
|
05/0-
|
085/0
|
رد فرضيه
|
ميزان مشارکت و فعاليت و تربيت ديني
|
45/0-
|
000/0
|
تأیید فرضيه
|
واقعي تلقي کردن محتوا و تربيت ديني
|
47/0-
|
000/0
|
تأیید فرضيه
|
در ادامه به منظور مشخص شدن سهم تأثير هر يک از متغيرهاي مستقل بر متغير وابسته به تحليل رگرسيوني پرداخته ميشود. جدول 9 مدل رگرسيوني چند متغيره تربیت دینی کاربران را نشان ميدهد. در این جدول با توجه به سطوح معناداري بهدستآمده که تمامي موارد کمتر از 05/0 هستند، مشخص ميشود که متغيرهاي مستقل پژوهش (مدت زمان عضویت، میزان استفاده، میزان مشارکت و فعالیت، واقعی تلقی کردن محتوای مطالب ارائه شده و استفاده هدفمند از شبکههای اجتماعی مجازی) بر متغير وابسته (تربیت دینی) تأثير معناداري دارند. آمارههاي موجود در جدول فوق نشان ميدهند که متغير میزان مشارکت و فعال بودن کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی با بتاي منفی 36 صدم بيشتر از ساير متغيرهاي مستقل ديگر بر تربیت ديني دانشآموزان تأثیر ميگذارد. جهت تأثير اين متغير نيز منفی است و اين مطلب را نشان ميدهد که هر چه میزان مشارکت و فعالیت دانشآموزان در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی افزایش مییابد، تربیت دینی آنها کاهش مییابد؛ علاوهبر اين، متغير میزان استفاده از شبکههاي اجتماعي اينترنتي با بتاي منفی 33 صدم بعد از متغير میزان مشارکت و فعال بودن دانشآموزان، بيشترين تأثیرگذاری را بر تربیت ديني آنها دارد. همچنين متغيرهاي واقعي تلقي کردن محتواي شبکههاي اجتماعي مجازي با بتاي منفی 32 صدم، استفاده هدفمند با بتاي منفی 30 صدم و مدت زمان عضویت در این شبکهها با بتای منفی 28 صدم به ترتيب بر تربیت ديني کاربران تأثیر دارند.
همچنین ضريب تبيين برابر با 30/0 است و اين مطلب را بيان ميکند که 30 درصد از واريانس و تغييرات تربیت دینی دانشآموزان را متغيرهاي موجود در معادله تبيين ميکنند. همچنين با توجه به سطح معناداري بهدست آمده که 000/0 است، ميتوان به اين نکته پي برد که متغيرهاي مستقل بر متغير وابسته يعني تربیت دینی تأثیر معناداري داشتهاند.
جدول 9. مدل رگرسيوني چند متغيره تربيت ديني کاربران
متغيرها
|
ضرايب غيراستاندارد
|
ضرايب استاندارد
|
مقدار t
|
سطح معناداري
|
B
|
خطاي استاندارد
|
Beta
|
مدت زمان عضويت
|
15/0-
|
10/0
|
28/0-
|
23/3-
|
001/0
|
ميزان استفاده
|
20/0-
|
09/0
|
33/0-
|
11/4-
|
000/0
|
واقعي تلقي کردن محتوا
|
19/0-
|
08/0
|
32/0-
|
88/3-
|
000/0
|
مشارکت و فعال بودن کاربران
|
22/0-
|
11/0
|
36/0-
|
44/4-
|
000/0
|
استفاده هدفمند
|
17/0-
|
07/0
|
30/0-
|
66/3-
|
000/0
|
خلاصه مدل
|
Sig=000/0
|
F=96/18
|
R2=30/0
|
R= 55/0
|
7- بحث و نتیجهگیری
فناوريهاي ارتباطي جديد و بزرگراههاي اطلاعاتي آن، بهویژه اينترنت و شبکههاي اجتماعي مجازي منجر به تحول در شدت و ميزان ارتباط انسانها در اقصي نقاط جهان شدهاند و تحولي كيفي در نحوه ارتباط انسانها با يكديگر ايجاد کردهاند. بدين معني كه امروزه با استفاده از اينترنت و با حضور در اين بزرگراه، امكان بهرهگيري از انبوهي از اطلاعات در كمترين زمان ممكن و برقراري ارتباط گفتاري نوشتاري و ديداري با هزينهاي نسبتاً كم فراهم آمده است. ظهور اين پديده اگرچه خود معلول تحولاتي چند بوده، اما پس از ظهور، خود منشاء تحولات زيادي شده است. يكي از اين تحولات تحول در معنا و مفهوم تربیت از يکسو و تربیت دینی نوجوانان، بهويژه دانشآموزان از سوي ديگر است.
درواقع، در دنياي كنوني كه انفجار اطلاعات در آن بهطور پيوسته و بخش عظيمي از انسانها و بهویژه نوجوانان و جوانان در معرض پيامدهاي آن قرار گرفتهاند، هویت و تربیت مبنا و معناي گذشته خود را از دست داده و شدت و دامنه تغييرات تربیتی و هويتي در نسلهاي جديد به حدي است كه در برخي موارد چالشها و بحرانهاي هويتي را پديد آورده است و بر خلاف گذشته، فرآيند انتقال هويت و تربیت بيش از آنکه در زمينه ارزشها، باورها و رفتارها از والدين خويش متأثر باشند، از رسانهها، صنعت فرهنگ، همسالان و نوجوانان ديگر كه چهبسا از ديگر كشورها باشند، تأثير ميپذيرند.
همانطور که یافتههای پژوهش نشان داد بين مدت زمان عضويت، میزان استفاده، استفاده هدفمند، میزان مشارکت و فعالیت، واقعی تلقی کردن محتوای مطالب شبکههاي اجتماعي موبایل محور و تربیت دینی دانشآموزان رابطه معنادار معکوس وجود دارد. يعني هر چه مدت زمان عضويت، میزان استفاده، نوع استفاده (استفاده هدفمند)، میزان مشارکت و فعالیت، واقعی تلقی کردن محتوای مطالب شبکههاي اجتماعي مجازي از سوی دانشآموزان افزایش مییابد، تربیت دینی آنها تضعيف ميشود. این یافته در راستای یافتههای پژوهش قاسمي و همکاران (1391)، بينام (1392)، عدليپور و سپهري (1392)، مزيناني (1392)، گراسموک (2009) و کمپل (2012) که نشان دادند استفاده از فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی باعث تضعیف هویت دینی و پایبندی به ارزشهای دینی میشوند.
در تحليل یافتههای پژوهش حاضر ميتوان به اين امر اشاره کرد كه احتمالاً استفاده آزاد از امكاناتي چون اينترنت و شبکههاي اجتماعي مجازي در خانوادههايي بيشتر رواج دارد كه اعتقادات و باورها و درنهایت تربیت ديني آنها ضعيفتر از ديگر خانوادهها است؛ اما اين مسئله از عامل ديگري نيز سرچشمه ميگيرد و آن اين است كه چون در جامعه ما از رسانههای نوین اکثراً به صورت منطقي استفاده نميشود و اين رسانهها و امكانات اطلاعاتي و ارتباطاتي، بيشتر مروج فرهنگ مادينگر و لذتجو و فردگرايانه غربي هستند، يكي از جنبههاي آسيبزاي آن كاهش تعلقات ديني و اخلاقي در نوجوانان و جوانان است.
در مجموع میتوان گفت که فضای سایبری شبکههای اجتماعی بهعنوان یک میدان، متأثر از فرهنگ و فضای جهانی و غربی است؛ بنابراین کاربران مختلف (به ویژه دانشآموزان) هنگام استفاده از این رسانه چندساعتی، با مخاطراتی روبهرو میشوند. گرچه این مخاطرات از یک جنس نبوده و میزان آسیبزایی آنها نیز یکسان نیست، ازآنجاکه دینداری و هویت دینی نوجوانان فاقد استحکام معرفتی و نظری لازم بوده و قرار گرفتن در فضای مخدوشتر ابعاد رفتاری دین، به دلیل ضعف پایههای معرفتی، بیشترین آسیب را متوجه تربیت دینی آنان میکند و نیز با عنایت به اینکه جذابیتهای شبکههای اجتماعی مجازی برای دانشآموزان در حوزههای رفتاری و عاطفی (انواع فعالیتهای تفریحی و ارتباطاتی) است؛ از اینرو در مجموع استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی، دارای آثار منفی بر ابعاد عملی، رفتار و تربیت دینی دانشآموزان است؛ به عبارت دیگر، ازآنجاکه از یکسو، نوع رایج استفاده ارتباطی و تفریحی از شبکههای اجتماعی مجازی معمولاً بر وفق آموزهها و احکام دین اسلام نیست و از دیگر سو، در منظومه دینداری کاربران دانشآموزان، رفتار و عواطف دینی نسبت به معرفت دینی برجستگی بیشتری دارد؛ از اینرو آثار استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی بر تربیت دینی دانشآموزان، متأثر از نوع استفاده آنها از این رسانه بیشتر منفی است.
8- ارائه راهکار
1) پذيرفتن شبکههاي اجتماعي مجازي به عنوان يک پديده اجتماعي از جانب مسئولين و مديران عاليرتبه نظام.
2) برنامهريزي دقيق در رابطه با برنامههاي تربیتی جوانان، به منظور آگاهي از وضعيت جديد و رشد و پويايي ابعاد مختلف تربیتی آنها.
3) مکانيسمهاي تربیتی و هويتساز نهادهاي اجتماعي بايد به کمک ابزارهايي که در اختيار دارد (نظير: خانواده، آموزش و پرورش و رسانههاي داخلي) به انتقال صحيح ميراث فرهنگي، تاريخي، اجتماعي و دینی به افراد جامعه و به ویژه نسل نوجوان بپردازد؛ اين امر با برنامهريزي و مديريت صحيح ميسّر ميشود.
4) به جاي اقدامات قهري بايد برنامهاي براي ارتقاء فرهنگي داشت. آموزشهاي لازم به نوجوانان از طريق رسانهها، خانواده و نهادهاي آموزشي، نقش سازندهاي در افزايش مهارت جوانان و كاهش آسيبهاي ناشي از اين فناوريهاي ارتباطي را در برخواهد داشت.
5) افزايش سواد رسانهاي نوجوانان و دانشآموزان در برخورد با محتوا و مطالب شبکههاي اجتماعي مجازي.
6) حال که شبکههاي اجتماعي مجازي بهعنوان يک رسانه نوين در تربیت دینی نوجوانان و دانشآموزان تأثیر دارند و استفاده از آن بين آنها بسيار رايج است، وظيفه مسئولين جامعه است که با اتخاذ تدابير لازم و از راههاي مناسب سبب تقويت تربیت دینی دانشآموزان با استفاده از فناوريهاي مدرن شوند تا به حفظ و تقويت فرهنگ بومي و از طريق آن به انسجام و وحدت ملي کمک نمايند.
7) سرانجام اینکه اگر با اين پديده نوظهور به شکل منطقي برخورد شود و درک درستي از امکانات و ابزارهاي نهفته در آن حاصل شود، ميتوان گفت عليرغم اينکه اين پديده، يکسري پيامدهاي منفي را در بعضي از ابعاد به همراه دارد، منتهي در بيشتر زمينهها ميتواند به عاملي مهم براي رشد و تعالي ابعاد مختلف هويتي و تربیتی دانشآموزان تبديل گردد که پايه و اساس مهمي براي تقويت و پويايي تربیت دینی آنان خواهد بود؛ از اين طريق ميتوان بنيانهاي پيشرفت و توسعه جامعه را پايهگذاري کرد.
منابع
- ابراهیمزاده، عیسی؛ فلسفه تربیت، تهران: دانشگاه پیام نور، 1386.
- احمدزاده کرمانی، روحاالله؛ بازانديشي در فرهنگ و رسانه، تهران: نشر چاپار، 1390.
- باقری، خسرو؛ «تربیت دینی در برابر چالش قرن بیست و یکم»، بازتاب اندیشه، شماره 15، 1380.
- باقری، خسرو؛ نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران: مدرسه، 1384.
- بینام، امیرعلی؛ بررسی رابطه بین استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و گرایش دینی (موردپژوهی: دانشجویان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران)، مجموعه مقالات همایش تخصصی شبکههای اجتماعی، به کوشش مسعود اسدپور و جلال غفاری، تهران: پژوهشکده فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاد دانشگاهی، 1392.
- جمالیزاده احمد؛ «سیرهشناسی و تربیت دینی»، مجله مطالعات ایرانی، سال پنجم، شماره 10، 1385.
- حسینزاده، امیدعلی و مشرفی، هاشم؛ «تحلیل عوامل آسیبزای تربیت دینی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر»، زن و مطالعات خانواده، سال دوم، شماره 7، 1389.
- ريتزر، جورج؛ نظريه جامعهشناسي در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثي، تهران: انتشارات علمي، 1388.
- سادات، محمدعلی؛ اخلاق اسلامی، تهران: سمت، 1382.
- سورين، ورنر جي و جيمز دبليو تانکارد؛ نظريههاي ارتباطات، ترجمه عليرضا دهقان، تهران: دانشگاه تهران، 1384.
- شکوهی، غلامحسین؛ تعلیم و تربیت و مراحل آن، مشهد: آستان قدس رضوی، 1387.
- عباسيقادي، مجتبي و خليليکاشاني، مرتضي؛ تأثير اينترنت بر هويت ملي، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردي، 1390.
- عدلیپور، صمد؛ تحليل جامعهشناختي پيامدهاي شبکههاي اجتماعي مجازي بر هويت اجتماعي کاربران جوان شهر اصفهان، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه اصفهان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1391.
- عدلیپور، صمد و سپهری، آسیه؛ تاثیر فیسبوک بر میزان دینداری دانشجویان دانشگاه تهران، مجموعه مقالات همایش بینالمللی فرهنگ و اندیشه دینی (جلد ششم)، به کوشش محمد نصیری و محمدرضا بحرانی، بوشهر: موسسه سفیران فرهنگی مبین، 1392.
- عدلیپور، صمد، ملکیان، مرتضی و حاجیانی، سمیره؛ آسیبشناسی شبکههای اجتماعی مجازی، تهران: پارسینه، 1393.
- فتحالهی، علی؛ «راهبردهای اساسی برای نیل به تربیت دینی در آموزش و پرورش»، مجموعه مقالات همایش آسیبشناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، تهران: محراب قلم، 1382.
- قاسمی، وحید؛ عدلیپور، صمد و کیانپور، مسعود؛ «تعامل در فضای مجازی شبکههای اجتماعی اینترنتی و تاثیر آن بر هویت دینی جوانان؛ مطالعه موردی فیسبوک و جوانان شهر اصفهان»، دوفصلنامه دین و ارتباطات، سال نوزدهم، شماره 2، 1391.
- کرايب، يان؛ نظريه اجتماعي مدرن از پارسونز تا هابرماس، ترجمه عباس مخبر، تهران: نشر آگه، 1388.
- مزینانی، کاظم؛ بررسی رابطه استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و هویت دینی کاربران، مجموعه مقالات همایش تخصصی شبکههای اجتماعی، به کوشش مسعود اسدپور و جلال غفاری، تهران: پژوهشکده فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاد دانشگاهی، 1392.
- معمار، ثریا، عدلیپور، صمد و خاکسار، فائزه؛ «شبکههای اجتماعی مجازی و بحران هویت (با تاکید بر بحران هویتی ایران)»، مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، سال اول، شماره 4، 1391.
- مککوايل، دنيس؛ درآمدي بر نظريه ارتباطات جمعي، ترجمه پرويز اجلالي، تهران: مرکز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1388.
- مهديزاده، سيدمهدي؛ نظريههاي رسانه: انديشههاي رايج و ديدگاههاي انتقادي، تهران: همشهري، 1389.
- هرمز، مهرداد؛ مقدمهاي بر نظريات و مفاهيم ارتباط جمعي، تهران: انتشارات فاران، 1380.
Boyd, D. &24. Ellison, N, “Social Network Sites: Definition, History and Scholarship”, Journal of Computer-Mediated Communication, Vol. 133, 2007.
25.Campbell, H, The Relationship between Facebook use and Religiosity among Emerging Adults, Ph.D Thesis, University of South Carplina, 2012.
26.Grasmuck, S, Facebook And Religiosity, Mediterranean Journal of Social Sciences, Vol. 4, No. 6, 2012.
Laughey, D, Key Themes in Media Theory, McGraw Hill Publication, 2007.. 27
28.Pempek, T. A. Yermolayeva, Y. A., Calvert, S, L “College Students' Social Networking Experiences on Facebook”, Journal of Applied Developmental Psychology, Vol. 30, 2009.
Tyler, T, 29. Social networking and Globalization, Mediterranean Journal of Social Sciences, Vol. 4, No. 6, 2012.
[1]. دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تبریز. Samadadlipour@gmail.com
- 2. کارشناسارشد روانشناسی عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان . soleymani_64@yahoo.com
[3]. Grasmuck.
[4]. Campbell.
[5]. Tyler.
[6]. Gerbner.
[7]. Giddens.
[8]. Use and gratification.
[9]. Structuration.
[10]. Interactionist.
[11]. Structuralism.