بسترهای اخلاق‌مداری در زندگی اجتماعی از دیدگاه قرآن

بسترهای اخلاق‌مداری در زندگی اجتماعی از دیدگاه قرآن

حسین جماعتی

 واژگان کلیدی: اخلاق‌مداری، جامعه، اخلاق اجتماعی، قرآن، اصالت فرد، اصالت اجتماع.

مقدمه

آدمى موجودی اجتماعى و به اصطلاح «مدنى بالطبع» است (مطهری، 1380، 6: 436) و آرامش و گذران زندگى خویش را در كنار و همراه همنوعان فراهم می‌كند. همچنین با تبادل نظر و اندیشه خود با دیگران به تكامل روحى دست می‌یابد و استعدادهاى گوناگون خود را شكوفا می‌کند. اسلام دینی اجتماعی است و در آن آرمان‌ها و ایده‌های اخلاق اجتماعی فراوان دیده می‌شود. مراد از اخلاق اجتماعى، ارزش‌ها و ضدارزش‌هاى حاکم بر رابطه فرد با سایر انسان‌ها است (عليزاده، 1389، 23). به دیگر سخن، محور اخلاق اجتماعی را روابط اجتماعى انسان با دیگران تشکیل می‌دهد و هماره اخلاق، در بیشتر موارد به این بُعد اطلاق می‌شود. هنگامی‌که در محاورات عرفى گفته می‌شود که کسى اخلاقش خوب است یا خوب نیست، منظور ملکاتى است که در روابط او با دیگران خودنمایى می‌کند (مصباح یزدی، 1394، 23) مانند معاشرت نیکو، عدل، احسان، حسد و تکبر.

قرآن‌کریم، به‌عنوان مهم‌ترین و اصلی‌ترین منبع دین اسلام، به اخلاق اجتماعی بسیار پرداخته و مفاهیمی از قبیل: احسان، مهرورزی، امانتداری، تعاون بر نیكى و تقوا، پایبندی به قوانین و سنن الهی، عدالت، امر به‌معروف و نهى از منكر و ... به گستردگى در قرآن مورد خطاب و عتاب واقع شده است.

در همین راستا، نگارنده در این مقاله می‌كوشد تا بسترهای اخلاق‌مداری را در زندگی اجتماعی و از نگاه قرآن بیان کند و به دو موضوع مهم از دیدگاه قرآن پاسخ دهد: 1. رابطه انسان با اجتماع چگونه است؟ 2. مهم‌ترین بسترها و زمینه‌های اخلاق‌مداری در زندگی اجتماعی چیست؟

رابطه انسان با جامعه

بحث رابطه انسان با اجتماع، از دیرباز مورد بحث اندیشمندان و متفکران بوده است، برخی انسان را به‌طور طبیعی اجتماعی دانسته، اما برخی دیگر معتقدند كه آدمی تنها از روی اضطرار و ناچاری به اجتماع روی می‌آورد. گروهی دیگر گفته‌اند انسان نسبت به مدنیت و اجتماع اقتضایی ندارد و انسان‌ها به‌علت عقل حسابگر خود به آن روی می‌آورند و گروهی دیگر آدمیان را متمایل به اجتماع و مدنیت دانسته‌اند.

كهن‌ترین نظریه در این‌باره، مربوط به افلاطون و پس از او ارسطو است. از دیدگاه افلاطون، هر انسانی به‌دلیل نیازمندی‌ها و منافع خود، ناچار است كه اجتماعی باشد (افلاطون، 1335، 114). ارسطو انسان را حیوانی اجتماعی می‌داند (ارسطو، 1349، 5) و اصرار دارد كه نیازمندی‌های آدمی، او را ناگزیر به اجتماعی بودن می‌کند (همان، 242).

علمای بزرگ اسلام، مانند فارابی (فارابى، 2002، 119) ابن خلدون (ابن خلدون، 1374، 1: 72) و علامه طباطبائی (طباطبائی، 1417، 4: 95 – 96) نیز همین نیازمندی را دلیل بر اجتماعی بودن انسان‌ها دانسته‌اند و اجتماعى بودن انسان را به مشترک بودن حوائج مادى و همكارى بدنى و تعاون در عمل تفسیر كرده‌اند. همچنین از آیات قرآن به‌دست می‌آید که اجتماعی بودن انسان در متن خلقت او پی‌ریزی شده است:

  1. «اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید [اینها ملاک امتیاز نیست] گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است» (حجرات: 13).

در این آیه شریفه، ضمن دستوری اخلاقی، به فلسفه اجتماعی آفرینشِ انسان اشاره شده است، به این بیان که انسان به گونه‌ای آفریده شده که به‌شکل گروه‌های مختلف ملی و قبیله‌ای درآمده است. یعنی اگر این انتساب‌ها که از جهتی وجه اشتراک افراد و از جهتی وجه افتراق افراد است نبود، بازشناسی ناممکن بود و در نتیجه، زندگی اجتماعی امکان‌پذیر نبود (مطهرى، 1380، ج‏2: 334). قرآن با اینکه انتساب به شعبه‌ها و قبیله‌ها را حکمت و غایتی طبیعی می‌داند و چنین تفاوتی را شرط زندگی اجتماعی می‌داند، اما در ادامه سراغ معیار واقعى ارزشی رفته است و اصالت، واقعیت و شرافت را به مسئله تقوا و پرهیزكارى و خداترسى می‌دهد، این‌جاست که اهمیت «اخلاق‌مداری» در زندگی اجتماعی روشن می‌شود؛ زیرا زندگى اجتماعى، مطلوبیت نفسى ندارد، یعنی برگزیدن زندگى اجتماعى به‌دلیل خود آن زندگى نیست، بلكه مقدمه و وسیله‌اى جهت ظهور استعدادها، تربیت صحیح، كمال و سعادت انسان است. از این‌رو، قرآن با عبارت «گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست»، انگیزه الهی در اجتماعی زندگی کردن را در قلب انسان‌ها معرفی می‌کند، تا آنها حیات اجتماعى خود را از كیفیت و ارزش مثبت اخلاقی برخوردار کنند. همان‌طور که قرآن در آیه دیگری، انسان را به نیكى و تقواى در حیات اجتماعی دعوت می‌كند: «[همواره] در راه نیكى و پرهیزکارى با هم تعاون كنید! و [هرگز] در راه گناه و تعدى همكارى نکنید» (مائده: 2).

  1. «او كسى است كه از آب، انسانى را آفرید سپس او را نسب و سبب قرار داد [و نسل او را از این دو طریق گسترش داد] و پروردگار تو همواره توانا بوده است» (فرقان: 54). این آیه شریفه نیز روابط نسبی و سببی را که مایه پیوند افراد با یکدیگر و پایه بازشناسی آنها از یکدیگر است را به‌عنوان طرح خلقت و غایتی کلی سعادت عنوان کرده است.
  2. «آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می‌كنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میان‌شان تقسیم كردیم و برخى را بر برخى برترى دادیم تا یكدیگر را مسخر كرده [و با هم تعاون کنند] و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‌آورى می‌كنند بهتر است» (زخرف: 32). یعنی: انسان‌ها از نظر امکانات و استعدادها، یکسان و همانند آفریده نشده‌اند؛ که اگر چنین آفریده شده بودند، هرکس همان را داشت که دیگری دارد و همان را فاقد بود که دیگری فاقد است و به‌طور طبیعی نیاز متقابل و پیوند و خدمت متبادلی در کار نبود، از این‌رو، خداوند انسان‌ها را از نظر استعدادها و امکانات جسمی، روحی، عقلی و عاطفی متفاوت آفریده است. برخی را در برخی مواهب بر دیگران برتری داده است و به این وسیله همه را از روی سرشت نیازمند به هم و مایل به پیوستن به هم قرار داده و زمینه زندگی به هم پیوسته اجتماعی را فراهم کرده است (مطهرى، 1380، ‏2: 335 – 336). پس انسان در حیات اجتماعی كه صحنه سود و زیان است، نیازمند یاری دیگران است و این «نیاز» او را به‌سوی دیگران می‌كشاند.

بنابراین، از دیدگاه قرآن، انسان برای به‌دست آوردن منافعی كه تنها در پرتو اجتماعی بودن به‌دست می‌آید، ناگزیر باید انزوا و گوشه‌گیری مطلق را ترک کند و به اجتماع روی آورد. به جهت همین، می‌توان گفت که زندگی اجتماعی انسان امری طبیعی است، نه تنها قراردادی و انتخابی و نه اضطراری و تحمیلی.

اصالت فرد یا جامعه؟

اكنون كه مشخص گردید جامعه صحنه گریزناپذیری برای انسان‌ها بوده و آنها به‌شدت نیازمند آن هستند، باید مشخص شود كه اصالت با فرد است یا جامعه؟ یعنی آیا جامعه افزون بر فرد، اصالت و هویتی دارد یا خیر؟ چراکه در ظاهر اگر جامعه مستقل از افراد اصالت نداشته باشد، جز افراد و قوانین حاکم بر افراد خبری نخواهد بود و در نتیجه اخلاق اجتماعی معنا نخواهد داشت. در این‌باره چهار نظریه مطرح شده است:

الف. نظریه اصالت فرد: بر اساس این نظریه جامعه وجود حقیقی ندارد، بلکه فقط افراد هستند که می‌اندیشند و عمل می‌کنند و گروه‌ها، به‌خودیِ خود، هیچ واقعیتی ندارند و چیزی جز افراد و اَشکالِ ارتباطات و مناسبات میان افراد نیستند. به دیگر سخن، فردگرایان معتقدند همان‌گونه که هر خانواده از پدر، مادر و فرزندان تشکیل شده است، هر ملت هم از جمعِ همه افراد آن ملت تشکیل می‌شود و نه از چیزی دیگر. درواقع، تنها انسان‌های منفرد وجود دارند که به مجموع آنان «جامعه» گفته می‌شود. البته افراد هر جامعه، مانند دانه‌های شن موجود در توده‌ای از شن نیستند، بلکه هم از وجود یکدیگر باخبرند و هم با یکدیگر ارتباطات و اثرگذاری متقابل دارند. یک توده شن، به ‌هیچ‌روی چیزی برتر و بیشتر از انباشتگی دانه‌های شن نیست، حال ‌آنكه جامعه حاصل ‌جمع همه افراد آن است، به ‌انضمام مجموع ارتباطات و مناسبات میان آنان. مهم این است كه تركیب افراد و اثرهای آنان، تركیبی حقیقی نیست تا بتوان «جامعه» را واحدی حقیقی دانست (مصباح يزدی، 1388، 40 – 52).

ب. اصالت جامعه: این دیدگاه معتقد است كه همه تمایلات، گرایش‌ها، عواطف و خلاصه آنچه به انسانیت مربوط می‌شود در پرتو روح جمعی تحقق پیدا می‌کند. این گرایش، بر خصیصه جمعی پدیده‌های اجتماعی اصرار دارد و جامعه را واقعیتی عینی تلقی می‌كنند كه از افرادی كه آن‌را تشكیل داده‌اند، متمایز است و آثار و خواص ویژه‌ای دارد كه در افراد انسانی مشاهده نمی‌شود. تنها جامعه است كه واقعیتی اصیل دارد و فرد جز از واقعیتی تبعی برخوردار نیست. جامعه یک «شخص» یا «فوق شخص» است كه درست به همان شیوه كه بدن از اعضا و دستگاه‌هایی تشكیل شده، آن نیز مركب از افراد و دارای زندگی واحدی غیر‌ از حاصل‌ جمع زندگی‌های افراد سازنده آن است (همان، 33 – 40).

ج. اصالت فرد و جامعه: این نظریه، هم فرد را اصیل می‌داند و هم جامعه را؛ یعنی جامعه مركبی حقیقی است. افراد در یكدیگر حل نمی‌شوند، بلكه در عین استقلال خود، هویتی جمعی پیدا می‌كنند. اجساد و اندام‌ها با یكدیگر تركیب نمی‌شوند، بلكه در اثر تركیب روح‌ها، اندیشه‌ها و عاطفه‌ها روح جمعی پیدا كرده و سرنوشت و هویت جمعی می‌یابند. به دیگر عبارت، انسان‌ها در عين اينكه از نظر انسانى مثل مجموعه گياه‌ها يا حيوانات نيستند و اثرگذاری و اثرپذیری واقعى در يكديگر دارند، اما آن‌طور نيست كه افراد انسان ماهيتشان از بين برود و تنها ماهيت اجتماع و جمع باقى بماند به‌طورى كه شخصيت واحد جامعه در يكايك افراد حلول كند. اين نوعی تركيب خاص است كه در عين اينكه اثرگذاری و اثرپذیری بسیاری دارد، اما همراه آن شخصيت افراد محو نمی‌شود و وجود خواهد داشت (مطهری، 1380، 7: 264 – 265).

قرآن‌کریم نظریه سوم را تصدیق می‌کند. قرآن، افزون بر اهتمام به زندگي فردي و توصيه به تربيت شخص در تهذيب باطني و تعديل رفتار ظاهري، بر زندگي جمعي، بسیار اصرار دارد و بخش مهمي از آيات قرآن مجيد ناظر به اين مطلب است (تحریم: 6؛ شمس: 9؛ اعلی: 14؛ زخرف: 32؛ نساء: 1). دقت و اندیشه در آيات قرآن معلوم می‌کند كه اين كتاب آسماني به هر دو جنبه انسان توجه كرده و هيچ افراط و تفريطي در اين زمينه ندارد. همچنین واژه‌هايي در قرآن هست كه از مجموع آنها می‌توان مفهوم جامعه را به‌دست آورد، مانند قوم، قبيله، قريه، طائفه، ملت، امت و ناس كه مفهوم جامعه را می‌رسانند. برخي از اين واژه‌ها در قرآن بسيار تكرار شده‌اند كه اين خود نشان از اهتمام قرآن به‌جایگاه جامعه دارد (جوادی آملی، 1389، 34 – 39).

از دیدگاه قرآن، افراد یک اجتماع كسانی هستند كه اندیشه واحدی دارند، خواه كنار هم باشند یا از یكدیگر جدا زندگی كنند و خواه زنده باشند یا مرده. به همین جهت، قرآن كریم گاهی كار نسلی را به نسل‌های بعدی نسبت می‌دهد و می‌گوید اینها به‌دلیل آنكه پیامبران را به ناحق كشتند استحقاق ذلت و خواری دارند؛ زیرا اینها همان ادامه نسل گذشته‌اند. چنانکه در آیه‌ای از قرآن می‌خوانیم: «فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمین فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِن فی‏ ذلِكَ لَآیةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ»؛ سرانجام بر آن [ناقه] حمله کرده آن‌را "پى" كردند [و هلاک کردند] سپس از كرده خود پشیمان شدند و عذاب الهى آنان را فرا گرفت در این نشانه‌اى است ولى بیشتر آنان مؤمن نبودند» (شعراء: 157 – 158).

امام علی علیه السلام می‌فرماید: «اى مردم! جز این نیست كه خشنودى و خشم است كه مردم را بر محورى جمع می‌كند. غیر این نبود كه ناقه ثمود را یک نفر پى كرد، اما عذاب خداوند همه را گرفت؛ چون همگان به آن برنامه رضایت دادند، خداوند سبحان فرمود: فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمین. آن‌گاه سرزمین آنان بر اثر فرو رفتن صدا كرد، مانند صداى فرورفتن آهن داغ در زمین نرم و هموار» (سیدرضی، 1414، 319). در کلام امام علی علیه السلام در ذیل آیه شریفه مربوط به ناقه ثمود، اندیشه جمعی مورد اصرار قرار گرفته است. بر اساس آن، رضایت و خشم كه گویای فرهنگ جمعی هر جامعه‌ای است، سرنوشت خوب یا بد جوامع را مشخص می‌كند. بنابراین، از دیدگاه قرآن در هر جامعه، آدمیان در عین استقلال، دارای هویت و روح جمعی هستند و فرد و جمع هر دو به یک میزان اصالت دارند.

بسترهای اخلاق‌مداری در زندگی اجتماعی

اکنون با توجه به آنچه بیان گردید، باید به تشریح برخی از بستر‌های مهم اخلاق‌مداری در زندگی اجتماعی بپردازیم:

1. خداباوری

«عقیده» از نگاه قرآن‌کریم مهم‌ترین عاملی است که نقش تعیین‌کننده و کلیدی در تغییر و دگرگونی جامعه ایفا می‌کند و سایر عوامل نیز از او مایه می‌گیرند. در قرآن هرگاه بحث از تحول جوامع مطرح می‌شود، سخن از کفر، توحید، اعتقاد به‌خداوند و معاد به میان می‌آید و ایمان به‌خداوند و اعتقاد به روز جزا و شرایع آسمانی عامل پیشرفت و ترقی دانسته می‌شود و شرک به‌عنوان عامل اصلی سیر نزولی جوامع به‌سوی انحطاط، سقوط و علت نابودی آنان قلمداد می‌شود.

قرآن از راه‌های رسیدن به پیشرفت و فتح قله‌های سربلندی جامعه را داشتن ایمان دانسته و می‌فرماید: «و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید» (آل‌عمران: 139). «ایمان» واقعی، همان «خداباوری»، «خدامحوری» و «آخرت‌گرایی» است و عمده تلاش انبیای الهی این بوده است که انسان را به چنین ایمانی برسانند. چنانکه حضرت موسى علیه السلام هدف خود را از تعیین هارون به وزارت و معاونت، برپایى و ارتقاى ایمان و خدامحوری جامعه ‏می‌داند: «با او پشتم را محكم كن، و او را در كارم شریک ساز، تا تو را بسیار تسبیح گوییم و تو را بسیار یاد كنیم» (طه: 31 – 34).

خداباوری مرحله اول آدمیت است. انسانیت و آدمیت، یعنی هیچ امر معنوی و اخلاقی، بدون خداباوری معنا ندارد. حق، عدالت، صلح، همزیستی، عفت، تقوا، راستی، امانت و همه مقوله‌های انسانی، الفاظی پرمحتوا و پایه‌های زندگی اجتماعی هستند و مبنای منطقی دارند، اما اگر ایمان به‌خدا نباشد این مقوله‌های اخلاقی و انسانی، ضمانت اجرایی و پشتوانه‌ای ندارد. اسلام به‌عنوان آیین الهی کامل و جهانی و جاودانی، اعتقاد به‌خداوند را از جنبه‌های مختلف بهترین ضمانت اجرای اخلاق می‌داند. از این‌رو، هرچه خداباوری در عمق وجود انسان رسوخ کرده باشد، اثر آنها بر گفتار و رفتار انسان و جامعه بیشتر خواهد بود و فرد و جامعه در مسیر خدامحوری قرار می‌گیرند. به دیگر سخن، خداباوری، انسان را در میدان تلاش و مسابقات اجتماعی به‌سوی نیکی‌ها و انجام اعمال و رفتار پسندیده وارد می‌کند و به مرحله‌ای از رشد و تعالی معنوی می‌رساند که اگر بیشتر افراد جامعه چنین روند و مسیری الهی را داشته باشند، هرگز میل و اراده به‌سوی باطل و فساد پدید نمی‌آید و رستگار می‌شوند، چنانکه خداوند فرموده است: «مؤمنان رستگار شدند، آنها كه در نمازشان خشوع دارند، و آنها كه از لغو و بیهودگى روی‌گردانند» (مؤمنون، 1 – 3).

قرآن كریم سهم اجتماعی خداباوری را در ابعاد مختلف بیان كرده است، ازجمله: «در حالى‌كه دستور نداشتند جز خداوند یكتایى را كه معبودى جز او نیست، بپرستند» (توبه: 31). یهود و نصارى تسلیم رهبان‌های خود بودند و به‌جاى آنكه در برابر خدا خاضع باشند و به دین خدا عمل كنند به سخنان باطل آنان گوش می‌نهادند. خداى تعالى در تورات و انجیل آنان را به یكتاپرستى خوانده بود، اما آنان تحت‌تأثیر القائات احبار و رهبان‌های جامعه به چیزهایى اعتقاد پیدا كردند كه با نص صریح تورات و انجیل مخالف بود و در منجلاب شرک غوطه‌ور شدند (مدرسی، 1377، ‏4: 136).

دستور دین الهی این است كه پیروانش رفتار خویش را بر مبنای صراط مستقیم و پرستش خدا تنظیم كنند (جوادی آملی، 1389، 61): «خداوند، پروردگار من و شماست او را بپرستید [نه من، و نه چیز دیگر را]! این است راه راست» (آل‌عمران: 51). «فرمان داده كه غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا» (یوسف: 40) زیرا كاهش دادن ناهنجاری‌ها و ایجاد آرامش قلبی برای افراد جامعه در اثر خداباوری، تقوا، ذکر لسانی و عملی است و این آرامش در اعضای جامعه بی‌تردید مایه استحكام و كاهش ناهنجاری‌های اجتماعی خواهد شد: «آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد» (رعد: 28). «خداوند آرامش و سكینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت» (فتح: 26).

از اثرات خداباوری، این است که انسان پرهیزگار خود را در محضر خداوند می‌بیند: «آیا كافى نیست كه پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟!» (فصلت: 53). «اگر آنچه را در سینه‌هاى شماست، پنهان دارید یا آشكار كنید، خداوند آن‌را می‌داند و [نیز] از آنچه در آسمان‌ها و زمین است، آگاه است» (آل‌عمران: 29). انسان به‌عنوان بخشی از عالم هستی، تحت احاطه علمی خداوند قرار دارد و نه تنها اعمال و رفتار ظاهری او، بلکه افکار و اندیشه‌ها و خطورات قلبی آنچه را با خود حدیث نفس می‌کند، برای خداوند معلوم و مشهود است. این باور، انسان را ملزم می‌کند که اعمال و رفتار ظاهری خود را کنترل و درون خویش را نیز از هرگونه آلودگی و فکر و نیت ناپسند حفظ کند. از آنجا که اعمال و رفتارش در اجتماع ظهور افکار و اندیشه‌های او است، طبیعی است که با کنترل و هدایت افکار و اندیشه‌های انسان، رفتار اجتماعی او نیز اصلاح خواهد شد و ریشه انحراف و کج‌رفتاریِ منجر به رذایل و گناهان اجتماعی، مانند سرقت، دروغ، خیانت و تعدی به حقوق دیگران، از بین خواهد رفت. اما در مکاتب غیر دینی از این اعتقاد خبری نیست، چون آنها می‌خواهند با قانون مانع فساد اخلاقی شوند. در صورتی‌که در خلوت، کاری از قانون ساخته نیست و غالب جُرم‌ها و خیانت‌ها در خفا واقع می‌شوند و آثارش در اجتماع بروز می‌کند.

بنابراین، ایمان و باور به‌خدای یکتا، اخلاق‌مداری را در زندگی اجتماعی گسترش می‌دهد. در مقابل، انکار خدا و یا ضعف خداباوری، موجب فاصله گرفتن از فضیلت‌های اخلاقی و ایجاد مشكلات و معضلات اجتماعی می‌شود. به دیگر سخن، ایمان، نتیجه معرفت و شناخت است و نقص و کمال معرفت در نقص و کمال ایمان اثر مستقیم دارد و هرچه شناخت انسان زنده‌تر و عمیق‌تر باشد ایمان وی نیز به همان نسبت می‌تواند زنده‌تر و عمیق‌تر باشد. در نتیجه علم و معرفت نسبت به متعلق ایمان (خداوند متعال) در زمره اصول و ریشه‌های ارزش‌های اخلاقی شمرده می‌شود.

2. الهی بودن قوانین

از بسترهای اخلاق اجتماعی الهی بودن قوانین و سنن هر جامعه است. قوانین هر جامعه‌ای، همانند قالبی است که رفتارها را شکل می‌دهد. محور قانون در اسلام، همان مجموعه تعالیم قرآن و سنت معصومان علیهم السلام است كه همه ابعاد فردی و اجتماعی انسان را دربرمی‌گیرد. برای ورود به زندگی اجتماعی، كسی به انسان یاد نداده كه باید پا به صحنه اجتماع بگذارد؛ زیرا انسان چه متمدن باشد یا متوحش، برابر محرک طبیعی‌اش اجتماعی است. انسان باید در حیات اجتماعی رشد كند و این امری ضروری و روشن است، اما آنچه نظر و اكتساب را می‌طلبد و اهمیت ویژه‌ای دارد، شیوه زندگی است. اینجاست كه نیاز به قانون الهی حس می‌شود (جوادی آملی، 1389، 369).

از آیات قرآن‌کریم (غافر: 85؛ فتح: 23؛ اسراء: 77) به‌خوبی استفاده می‌شود که منظور از «سنت» قوانین ثابت و اساسی «تکوینی» یا «تشریعی» الهی است که هرگز دگرگونی در آن روی نمی‌دهد. خداوند در عالم تکوین و تشریع اصول و قوانینی دارد که همانند قوانین اساسی مرسوم در میان مردم جهان دستخوش دگرگونی و تغییر نمی‌شود. این قوانین هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است و هم بر اقوام امروز و آینده حکومت خواهد کرد (مکارم شیرازی، 1374، 17: 435).

قرآن‌کریم تصریح دارد که هدف از ذکر سنت، اصلاح و هدایت جامعه است: «پیش از شما، سنت‌هایى وجود داشت [و هر قوم، طبق اعمال و صفات خود، سرنوشت‌هایى داشتند كه شما نیز، همانند آن‌را دارید.] پس در روى زمین، گردش كنید و ببینید سرانجام تكذیب‌كنندگان [آیات خدا] چگونه بود؟ این بیانى است براى عموم مردم و هدایت و اندرزى است براى پرهیزکاران» (آل‌عمران: 137 – 138). بنابراین، از نگاه قرآن، الهی بودن قوانین از اختصاصات قانونمندی جامعه است. آدمیان، هنگامی‌كه ملزم به رعایت هنجارهای اجتماعی -كه در قالب قوانین و سنن الهی جلوه می‌كنند- باشند، در پرتو این آداب و رسوم الهی، ساخته شده و مسیر سعادت خویش را بهتر می‌پیمایند، چنانكه ناهنجاری‌های جامعه اگر به‌صورت سنت‌های ناپسند درآیند، اجتماع را از هم پاشیده و آن‌را به ورطه هلاكت می‌افكنند.

3. امر به‌معروف و نهی از منكر

دین اسلام، در كنار دیگر برنامه‌هاى سازنده اجتماعى خود، از پیروانش می‌خواهد كه نسبت به آنچه از دیگران می‌بینند، بی‌تفاوت نباشند، بلكه آنها را به‌سوى خوبی‌ها فراخوانده، از بدی‌ها بازدارند. این دو وظیفه اساسى (دعوت مردم به خوبی‌ها و جلوگیرى از بدی‌ها) «امر به‌معروف و نهی ‏از منكر» نام دارد.

از لسان آیات قرآن برمی‌آید که امر به‌معروف و نهى از منكر از عالى‏ترین و والاترین واجبات دینی است كه سایر واجبات هم به سبب آن دو استوار و پایدار می‌گردد. در حقیقت، اگر این دستور دینی عملی شود، جامعه اسلامی به محیطی سازنده و مساعد تبدیل می‌شود که در آن بستر مطلوبی برای تربیت و اخلاق دینی فراهم می‌آید. در نقطه مقابل، کم‌توجهی و یا ترک آن، رفته رفته باعث می‌شود که جامعه از جهت تربیتی و اخلاقی، دارای رفتار و گفتار مناسب نباشد و شرایط و عوامل لازم برای تربیت و اخلاق دینی و پرورش استعدادهای نهفته افراد جامعه به‌طور هماهنگ فراهم نگردد.

قرآن‌كریم از امر به‌معروف و نهى از منكر به‌عنوان دو وظیفه مهم امت اسلامى یاد می‌كند و می‌فرماید: «و باید از میان شما، گروهى، [مردم را] به نیكى دعوت كنند و به‌كار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند» (آل‌عمران: 104). از این آیه شریفه استفاده می‌شود که امر به‌معروف و نهی از منکر، دو مرحله دارد: یکی مرحله فردی که هرکس باید به تنهایی وظیفه نظارتی و اخلاقی خود را انجام دهد و دیگری مرحله همگانی و دسته‌جمعی که در این حال، همه مردم موظفند برای پایان دادن به نابسامانی‌های اجتماعی دست‌به‌دست هم بدهند و با یکدیگر همکاری کنند. در نوع اول که جنبه فردی دارد، شعاع آن محدود به توانایی فرد است، اما در نوع دوم چون جنبه گروهی دارد و شعاع قدرت آن وسیع است، به‌طور طبیعی از شئون حکومت اسلامی نیز به‌شمار می‌آید (مکارم شیرازی، 1374، 3: 35 – 36).

در آیه‌اى دیگر، انجام امر به‌معروف و نهى از منكر از مهم‌ترین اهداف و آرمان‌هاى مجاهدان راه خدا و یاری‌كنندگان دین او دانسته شده است: «همان كسانى‌كه چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز برپا می‌دارند و زكات می‌دهند و به‌كارهاى پسندیده وامی‌دارند و از كارهاى ناپسند باز می‌دارند و فرجام همه كارها از آنِ خداست» (حج: 41). از نگاه قرآن، امر به‌معروف و نهی از منکر دارای آثاری فردی و اجتماعی، مانند «قرارگرفتن در زمره صالحان» (آل‌عمران: 114) «از زمره مؤمنان» (توبه: 112) «برخوردارى جامعه اسلامى از حمایت و نصرت خدا» (حج: 40 – 41) «برترى امت اسلامى» (آل‌عمران: 110) و «‏سبب خیر، خوبى و نیكی‌ها» (نساء: 114) است.

پس اسلام بی‌تفاوتى انسان در برخورد با اعمال دیگران را نمی‌پسندد و هركس را به فراخور توانایى و نفوذ كلمه‌اش در ارتباط با آنچه مسئول می‌داند که از دیگران سرمی‌زند. این دستور و معیار كلى، بر آداب معاشرت اسلامى نیز حاكمیت دارد، به این معنا كه هر مسلمانى وظیفه دارد، از فرصت‌هاى به‌دست آمده در معاشرت و همنشینى با دیگران - هرچند براى مدتى كوتاه- در جهت انجام فریضه امر به‌معروف‏ و نهى از منكر، استفاده كند. از این‌رو، از محیط‌هایی که باید امر به‌معروف و نهی از منکر انجام بگیرد، محیط اجتماع است؛ زیرا سرنوشت فرد و جامعه از هم جدا نیست و صلاح و فساد هر یک در دیگرى اثرگذار است. بنابراین هیچ‌كس نباید به این دلیل كه خود به وظایفش عمل می‌كند، نسبت به كارها و سرنوشت‏ دیگران بی‌تفاوت باشد. بی‌توجهى و اهانت به ارزش‌هاى الهى، حتى‏ اگر از سوى تعداد كمى از مردم صورت بگیرد، خواه‌ناخواه پس از مدتى در جامعه تأثیر می‌گذارد. ارتكاب گناه و انجام منكرات نیز اگر بخواهد به‌طور علنى در سطح اجتماع شیوع پیدا كند، به زیان همه مردم خواهد بود و زیان آنها دیر یا زود، دامن‌گیر همه افراد خواهد شد. در اینجا وظیفه اخلاق اسلامى و انسانى همگان ایجاب می‌كند كه با برپاداشتن امر به‌معروف و نهى از منكر، محیطى پاک و سالم به‌وجود آورند كه در آن، تمایلات ناصواب و هوس‌هاى آلوده شیطانى، زمینه بروز و ظهور پیدا نكند و افرادى كه به‌طور عادى سرگرم تحصیل و كار هستند، ناخواسته در معرض گناه و لغزش قرار نگیرند.

4. نوع رفتار حاكمان و کارگزاران جامعه

از دیگر بسترهای مهم اخلاق اجتماعی، چگونگی رفتار و روابط طبقه حاكمان و کارگزاران با مردم است. کارگزاران هر جامعه‌ای در نهادینه كردن و زمینه‌سازی حقایق و احکام اخلاقی اثرهای شگرفی دارند، همچنان‌كه می‌توانند سرچشمه پدید آمدن فرومایگی‌های اخلاقی فراوانی در جامعه باشند. در اینجا برای نمونه، به مهم‌ترین مصادیق اخلاقی اشاره می‌شود كه بیانگر چگونگی رفتار طبقه کارگزاران جامعه با مردم است:

4. 1. اجتناب از استبداد و خودکامگی

قرآن مشورت با مردم و پرهیز از استبداد و خودكامگی در امور حكومتی را از شرایط حاكمان الهی می‌داند. به‌گونه‌ای كه در صورت فقدان نه تنها حاكم از مشروعیت دینی می‌افتد، بلكه از مشروعیت سیاسی و مقبولیت عمومی بیرون رفته و حكومت و وظایف وی دچار بحران مشروعیت مطلق می‌گردد. از این‌رو، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یادآور می‌شود كه علت مقبولیت عمومی به‌سوی وی و پذیرش حكومت و حاكمیت وی، روش حكومتی آن‌حضرت است كه بر پایه مشورت، همرایی و همدلی با مردم نهاده شده است:

«به [بركت] رحمت الهى، در برابر آنان (مردم‏) نرم [و مهربان] شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها با آنان مشورت كن! اما هنگامى‌كه تصمیم گرفتى، [قاطع باش! و] بر خدا توكل كن! زیرا خداوند متوكلان را دوست دارد» (آل‌عمران: 159).

4. 2. مهرورزی و گذشت

در آیه بالا مصداق دیگری از رفتار حاکمان و کارگزاران جامعه اسلامی با مردم بیان شده است. اگرچه در آن آیه سلسله دستورهاى كلى به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داده شده و از نظر محتوا مشتمل بر برنامه‌هاى كلى و اصولى است، اما از نظر نزول درباره حادثه «احد» است (طوسی، بی‌تا، ‏3: 25؛ مغنیه، 1424، ‏2: 188؛ بیضاوی، 1418، ‏2: 44) بعد از مراجعت مسلمانان از احد كسانى‌كه از جنگ فرار كرده بودند، اطراف پیامبرصلی الله علیه و آله را گرفته و ضمن اظهار ندامت تقاضاى عفو و بخشش كردند. از این‌رو، خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور عفو عمومى آنها را صادر كرد و پیامبر رحمت با آغوش باز خطاكاران توبه‌كار را پذیرفت و در پرتو رحمت و لطف پروردگار با مردم مهربان شد در حالى‌كه اگر خشن و سنگدل بود مردم از اطراف آن‌حضرت پراكنده می‌شدند (مکارم شیرازی، 1374، 3: 141). روشن است كه حادثه احد، از موارد روشن عفو و انعطاف بود و اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفتاری غیر از این انجام می‌داد زمینه براى پراكندگى مردم صددرصد فراهم بود.

بنابراین، در آیه 159 سوره آل‌عمران، از صفات مهم و لازم حاکم جامعه بیان شده و آن موضوع گذشت و نرمش و انعطاف در برابر كسانى است كه تخلفى از آنها سرزده و بعد پشیمان شده‌اند، بدیهى است شخصى كه در مقام رهبرى جامعه قرارگرفته اگر تندخو و انعطاف‌ناپذیر و فاقد روح گذشت باشد، در برنامه‌هاى خود با شكست مواجه خواهد شد و مردم از دور او پراكنده می‌شوند و از وظیفه رهبرى بازمی‌ماند.

4-3. احسان و نیکی به مردم

«احسان» به‌عبارتی رساندن نفعِ نیكو به دیگران و «محسن» كسى است كه به دیگران سود زیبا می‌رساند (طبرسی، 1372، ‏3: 363). ذات مقدس پروردگار به بندگانى كه كارى خدایى انجام دهند، عنایت ویژه دارد و می‌فرماید: «نیكى كنید به تحقیق كه خدا نیكوكاران را دوست دارد» (بقره: 195). و براى امیدوارى و تشویق بیشتر محسنان می‌فرماید: «همانا خدا با نیکوکاران است» (عنکبوت: 69). در آیات دیگرى نیز قرآن‌مجید با تعابیر گوناگونى به اهمیت و ارزش احسان تصریح کرده است و این نشانگر آن است كه احسان در دیدگاه اسلام به‌عنوان اصلی اخلاقى و اجتماعی مطرح است و جامعه بشرى براى تكامل و شكوفایى خویش در دیگر فضایل اخلاقی بدان نیازمند است و مدینه فاضله اسلامى هرگز از احسان و محسنان تهى نیست. از این‌رو، در آموزه‌های قرآنی موضوع احسان به‌عنوان ویژگی حاكم و سرپرست جامعه اسلامی مطرح می‌شود كه امری فراتر از عدالت است، یعنی اگر در آیات قرآن از لزوم عدالت‌پیشگی حاكمان و اجتناب از هواپرستی ایشان سخن رفته است و در صورت فقدان عدالت، ایشان از مشروعیت دینی ساقط می‌شوند، از احسان كه مرتبه فراتر از عدالت است نیز سخن به میان آمده است. مدیران و کارگزاران می‌بایست احسان را اصل اساسی در عملكردشان قرار دهند و پایه‌های حكومتی می‌بایست افزون بر عدالت بر پایه احسان و نیكی به امت و شهروندان باشد. قرآن درباره ویژگی‌های حضرت یوسف علیه السلام كه به حكومت و حاكمیت مصر دست یافت از احسان وی، بلكه از اینكه در جرگه نیكوكاران قرار داشته سخن به میان می‌آورد (یوسف: 56) و نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از سر فضیلت اخلاقی احسان، به مردم حادثه احد مهر ورزید و در حق ایشان عفو و گذشت را سرلوحه برخورد خود قرار داد.

4. 4. امانتداری

امانتداری از نظر عقل و منطق، كارى ارزشمند و لازمه حیات اجتماعی است كه فطرت پاک انسان‌ها پایبندى به آن‌را طالب و از خیانت در امانت، سخت منزجر است. در فرهنگ اسلام نیز «امانتدارى» جزو اصول و بسترهای اخلاق اجتماعی شمرده شده و شرطی بنیادین است. همان‌طور که امیرمؤمنان علی علیه السلام فرموده ‏است: «امانتدارى در رأس دستورات اسلام است» (لیثی واسطی، 1376، 264). قرآن‌مجید درباره اهمیت و ضرورت امانتداری در حیات اجتماعی می‌فرماید:

«اگر برخى از شما برخى دیگر را امین دانست، پس آن‌كس كه امین شمرده شده، باید امانت وى را بازپس دهد و باید از خداوند كه پروردگار اوست، پروا كند» (بقره: 283). «خدا به شما فرمان می‌دهد كه امانت‌ها را به صاحبان آنها باز دهید» (نساء: 58).

خداوند از عموم مردم و مسلمانان می‌خواهد كه امین باشند و در امانت، خیانت نورزند و آن‌را هرچه باشد، به صاحبش برگردانند. مدیر و سرپرست جامعه اسلامی هم به‌عنوان یک مسلمان باید امانتدار باشد كه بدون احراز آن نمی‌تواند به‌عنوان مدیر و کارگزار مشروع بر مردم حكومت كند و یا وظیفه‌ای را برعهده بگیرد؛ چرا که حكومت نیز امانتی است كه در اختیار شخص و یا اشخاصی قرار می‌گیرد و او به‌عنوان امین از سوی خدا و مردم در چارچوب قوانین و اصول عدالت و احسان می‌بایست امانت را حفظ كند.

5. عدالت گستری

«عدالت» از ریشه «عدل»، به معنای «برابری» (ابن فارس، 1404، 4: 246-247) «حد متوسط بین افراط و تفریط به‌گونه‌ای که زیادی و کمی در آن نیست، یعنی اعتدال و قسط حقیقی» (مصطفوى، 1368، 8: 55) آمده است. همچنین به بیان امام علی علیه السلام: «عدل، قرارگرفتن هر چیز در جای خود است» (سیدرضی، 1414، 553). پس تجاوز، افراط و تفریط از حالت طبیعی عدالت را از میان می‌برد.

از بسترهای اخلاق‌مداری مردم در زندگی اجتماعی، برپایی قِسط و اقامه عدل است. دستور اسلام به مسلمانان این است كه در همه ابعاد زندگی حافظ عدالت بوده و در گسترش آن بكوشند؛ زیرا قرآن استوارى جامعه را برپايه عدالت دانسته و آن‌را از اهداف رسالت پیامبران الهی می‌داند: «ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب [آسمانى] و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند» (حدید: 25).

جامعه اسلامی بر مبنای توحید و عدالت استوار است و شكوفایی آن وامدار پایبندی افراد به این دو اصل اعتقادی و عملی است، به همین جهت مسلمانان موظف‌اند كه همه نیات و اعمال خود را بر مبنای توحید منطبق ساخته و عدالت را در همه شئون فردی و اجتماعی در رفتار با همه انسان‌های دارای عقاید و مذاهب گوناگون إعمال كنند (جوادی آملی، 1389، 367 – 368):

«خدا شما را از نیكى كردن و رعایت عدالت نسبت به كسانى‌كه در راه دین با شما پیكار نكردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمی‌كند؛ چراكه خداوند عدالت‌پیشگان را دوست دارد» (ممتحنه: 8).

قرآن (نساء: 54-57) پس از سخن از وظایف اجتماعى مال و علم و نقش آن دو در اصلاح يا افساد جامعه و پس از آنكه محقق ساخت كه مال و علم وقتى داراى ارزش واقعى هستند كه داراى هدف دينى و خدايى باشند و به‌شکل دو وسيله در خدمت جامعه در آيند، در آیه‌ای دیگر، به بيان وظایف ارباب قدرت حاكمه می‌پردازد و فرمان می‌دهد که ارزش اين قدرت ارزشی ذاتى نيست، بلكه قدرت بايد وسيله تحقق عدالت باشد (مدرسی، 1377، 2: 96): «خداوند به شما فرمان می‌دهد ... هنگامى‌كه میان مردم داورى می‌كنید، به عدالت داورى كنید! خداوند، اندرزهاى خوبى به شما می‌دهد» (نساء: 58).

بنابراین، گسترش عدالت، ضمن ارتقاى سطح اخلاق، دین را نیز در جامعه می‌گستراند و زمینه را براى اجراى حدود و احكام الهى و دوری از گناهان را مهیا می‌كند، امام علی علیه السلام می‌فرماید: «خداى سبحان عدالت را سبب استحكام بنیان‌هاى جامعه و پیرایش از ستم‌ها، گناهان، مجد و عظمت اسلام قرار داده است» (تمیمی آمدی، 1410، 341).

6. اجتناب از ظلم

به‌نظر می‌رسد كه مفاهیم «عدالت» و «اجتناب از ظلم» متناظر به یکدیگر هستند؛ زیرا ظلم ضد عدالت است (نراقى، بی‌تا، 2: 225). ظلم نیز تجاوز و تعدی و قرارگرفتن چيزى در غير از جايى كه مخصوص به اوست‏ و گرایش به‌سوی افراط و تفریط است (عسكرى، 1400، 226). پس اجتناب و دوری از ظلم و ستم چیزی جز اصرار بر عدالت نیست. از این‌رو، هنگامی‌کهاز شرط اجتناب از ظلم و ستم سخن گفته می‌شود به معنای پافشاری بر امری است كه از آن به عدالت یاد شده است. بنابراین، هرگونه رفتاری كه خروج از حالت طبیعی و گرایش به تجاوز، افراط و تفریط باشد، می‌تواند عاملی مهم برای از دست رفتن شرط عدالت باشد.

در اسلام ظلم و تعدی به حقوق هر صاحب حقی حتی به حیوانات به هیچ وجه مجاز نیست، بنابراین، دشمنی، خصومت، كینه‌ورزی و بی‌دینی نمی‌توانند توجیه‌گر ظلم و نابرابری باشند: «اى كسانى‌كه ایمان آورده‌اید! همواره براى خدا قیام كنید و از روى عدالت، گواهى دهید! دشمنى با جمعیتى، شما را به گناه و ترک عدالت نكشاند! عدالت كنید كه به پرهیزگارى نزدیک‌تر است! و از [معصیت] خدا بپرهیزید كه از آنچه انجام می‌دهید، با خبر است» (مائده: 8).

اجتناب از ظلم، علاوه بر اینکه از ویژگی‌های افراد جامعه هست، از شرايط حاكمان‏ نیز به‌حساب می‌آيد. چنانکه قرآن در گوشه‌ای از داستان حضرت یوسف علیه السلام می‌فرماید: «گفتند: اى عزيز! او را پدرى سالخورده و بزرگوار است، پس يكى از ما را به جاى او بازداشت كن، بی‌ترديد ما تو را از نيكوكاران می‌بينيم. گفت: پناه بر خدا از اينكه بازداشت كنيم مگر كسى كه متاع خود را نزد وی ‏يافته‌ايم كه اگر غير او را بازداشت كنيم در اين صورت ستمكار خواهيم ‏بود» (یوسف: 78 – 79). يوسف علیه السلام حتى در زمان اقتدارش، نيكوكارى در رفتار و منش او نمايان بود و ظلم و ستم نکرد.

7. رعایت حقوق دیگران

از اصول و بسترهای اخلاق اجتماعی این است که افراد جامعه حقوق یکدیگر را رعایت کنند. هیچ خردمندى در لزوم رعایت حقوق دیگران، تردید نمی‌كند و بى‌شک، رعایت حقوق مردم در همه زمینه‌ها و به‌شكل عام و فراگیر از اصول شریعت اسلامى است و تکمیل کننده و توسعه دهنده اجتناب از ظلم و ستم است.

قرآن با نگاه دیگری به رعایت حقوق دیگران سفارش و پتفشتری می‌کند، قرآن به بینش و نگرش انسانی بهایی ویژه می‌بخشد و بر این باور است كه گرایش و كنش و واكنش‌های انسانی را بینش و نگرش او ساماندهی و سازمان دهی می‌كند. بنابراین، به این موضوع توجه می‌کند كه همه انسان‌ها به‌عنوان آفریده‌های خداوندی از حقوق ویژه و خاصی برخوردارند و كسی نباید به آن تجاوز و تعدی كند. این‌گونه است كه اعتقاد به‌خداوند و هدفمندی و موضوع حسابرسی در آخرت و معاد را به‌عنوان عوامل اثرگذار در تغییر رفتار انسان‌ها بر می‌شمارد و بیان می‌دارد كه مهم‌ترین پشتوانه برای رعایت حقوق انسان‌ها از سوی همگان پذیرش و اعتقاد به حسابرسی دقیق خداوند است (نساء: 6). همین عامل انگیزه می‌شود تا انسان به تقوا گرایش یابد و تقوا نیز به‌عنوان عامل بازدارنده و انگیزه قوی در برخورد با دیگران مطرح می‌شود و رعایت حقوق دیگران را در شخص تقویت می‌كند (بقره: 233). هنگامی‌كه شخصی به این مقام برسد كه همگان را مانند خود دارای شخصیت و كرامت بداند حتی نسبت به دشمنان خود نیز به نوع دیگری رفتار می‌كند و حقوق آنان را نیز مراعات كرده و در حق ایشان هیچ‌گونه كوتاهی به‌جا نمی‌آورد (مائده: 2).

در مورد كسانی‌كه به این اندازه نرسیده‌اند، خداوند از روش انذاری بهره می‌برد و تهدید نسبت به متعرضین به حقوق انسان در جامعه به آنان كیفر تجاوز و تعدی را یادآور می‌شود تا به این روش از تجاوز و تعدی دست بردارند (نساء: 9). همچنین قرآن‌کریم، انحصارطلبى و نداشتن احساس وظیفه را عاملى براى تضییع و منع حقوق دیگران است: «و در میان اهل كتاب، كسانى هستند كه اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز می‌گردانند و كسانى هستند كه اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمی‌گردانند مگر تا زمانى‌كه بالاى سر آنها ایستاده [و بر آنها مسلط] باشى! این به‌علت آن است كه می‌گویند: «ما در برابر امیین [غیر یهود]، مسئول نیستیم». و بر خدا دروغ می‌بندند در حالى‌كه می‌دانند [این سخن دروغ است]» (آل‌عمران: 75).

آیه فوق چهره بدی از اهل كتاب را مشخص می‌كند؛ زیرا جمعى از یهود عقیده داشتند كه عهده‌دار حفظ امانت‌هاى دیگران نیستند، حتى حق دارند امانات آنها را تملک كنند. منطق آنها این بود كه می‌گفتند ما اهل كتابیم و پیامبر الهى و كتاب آسمانى او در میان ما بوده است، بنابراین، اموال دیگران براى ما احترامى ندارد و خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران نمی‌دانستند (مکارم شیرازی، 1374، ‏2: 620).

8. صبر و استقامت

از بسترهای گسترش اخلاق در زندگی اجتماعی، صبر و پایداری است. درنگ و آگاهی، مقاومت همراه با چاره‌جویی و پیدا كردن راه‌كارها برای مقابله با ناملایمات و علاج فقر اقتصادی و درمان فرهنگی، جامعه را به‌سمت صعود می‌برد. جامعه با صبر و استقامت می‌تواند گام‌های بلندی در پیشبرد اهداف خود بردارد: «اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ [با دشمن] تشویق كن! هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه می‌كنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از كسانى‌كه كافر شدند، پیروز می‌گردند چراكه آنها گروهى هستند كه نمی‌فهمند» (انفال: 65). در بسیاری از موارد، خیر و سعادت جامعه در جنبه‌های مختلف، از راه صبر و پرهیز از شتابزدگی حاصل می‌شود: «اگر آنها صبر می‌كردند تا خود به سراغشان آیى، براى آنان بهتر بود» (حجرات: 5). «و صبر كردن براى شما بهتر است» (نساء: 25).

جامعه‌ای كه افراد آن اهل صبر و تقوا باشند، خداوند برای رشد و تعالی اخلاقیات و پیشرفت و شكوفایی‌ مادی و معنوی به آنان مدد می‌رساند: «چرا اگر صبر كنید و پروا پیشه كنید و آنها به همین فوریت و جوش و خروش به شما روى آورند، پروردگارتان شما را با پنج هزار از فرشتگان نشاندار یارى می‌كند» (آل‌عمران: 125).

نتیجه‌گیری

اخلاق اجتماعی از مهم‌ترین بخش‌های اخلاق اسلامی است. زیرا انسان به ضرورت نیازمند زندگی در اجتماع است و به یاری دیگر انسان‌ها و یاری رساندن به دیگران وابسته است، پس آشنایی و رعایت موضوعات این قسم از زندگی بسیار لازم به‌نظر می‌رسد. بسیاری از صفات ناپسند و گناهان از همین اجتماع و ارتباط برمی‌خیزد و بسیاری از صفات نیک، ثواب‌ها و فضیلت‌ها از همین بخش است. برای اینکه اخلاق‌مداری در زندگی اجتماعی تحقق پیدا کند، نیازمند بسترها و زمینه‌هایی دینی است که درواقع خود این موارد، با اینکه اصلی‌ترین و ریشه‌ترین مفاهیم اخلاق اجتماعی هستند، اما زمینه را برای فضایل بالاتر اخلاق اجتماعی فراهم می‌آورند و به تعبیر دیگر، از عوامل تتميم مکارم اخلاق و توسعه اخلاق در جامعه است.

قرآن‌کریم این بسترها و زمینه‌ها را مطرح کرده است که در این مقاله مهم‌ترین آنها مورد بحث و تحقیق قرار گرفت و فهمیده شد که تلاش براى بازسازى ساختارها و نظام اجتماعى بر پايه ارزش‌هاى اخلاقى، بدون كوشش در جهت تربيت اخلاقى افراد جامعه، اثربخش نیست و یا اثر پایدار ندارد؛ چراكه تا انديشه‌ها و اراده‌هاى افراد جامعه با ارزش‌های اخلاقی پرورش پيدا نكند، نظام‌ها و ساختارهاى اجتماعى نمی‌توانند سامان اخلاقی بپذيرند. در فرهنگى كه ارزش‌هاى اصیل اخلاقى هرروزه برجسته‌تر شده و مورد توجه و اهتمام قرار می‌گيرند، می‌توان تحولات نظام اجتماعى را در راستاى توسعه و تثبيت ارزش‌هاى اخلاقى دیگر آشکارا دید.

فهرست منابع

  1. قرآن‌کریم
  2. ابن خلدون، عبدالرحمن (1374) مقدمه ابن خلدون، مترجم: محمد پروين گنابادى، 2 جلد، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
  3. ابن فارس، أحمد (1404) معجم مقاییس اللغة، 6 جلد، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
  4. ارسطو (1349) سـیاست، مترجم: حمید عنایت، 1 جلد، ت‍ه‍ران‌: امیرکبیر.
  5. افلاطون (1335) جمهوری، مترجم: فؤاد روحانی، 1 جلد، تهران: بنگاه نشر و ترجمه كتاب.
  6. بیضاوی، عبدالله بن عمر (1418) انوار التنزیل و اسرار التأویل، محقق: محمد عبد الرحمن مرعشلی‏، 5 جلد، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
  7. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد (1410) غرر الحکم و درر الکلم، محقق: سیدمهدی رجائی، 1 جلد،‏ قم: دار الکتاب الإسلامی.
  8. جوادی آملی، عبدالله (1389) جامعه در قرآن، محقق: مصطفی خلیلی، 1 جلد، قم: مرکز نشر اسراء.
  9. سیدرضی، محمد بن حسین (1414) نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، 1 جلد، قم: هجرت.
  10. طباطبائی، سید محمدحسین (1417) المیزان فی تفسیر القرآن، 20 جلد، قم: دفتر اسلامی.
  11. طبرسی، فضل بن حسن (1372) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 10 جلد، تهران: ناصر خسرو.
  12. طوسی، محمد بن حسن (بی‌تا) التبیان فی تفسیر القرآن، محقق: احمد قصیرعاملی، 10 جلد، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
  13. عسكرى، حسن بن عبدالله (1400) الفروق فى اللغة، 1 جلد، بیروت: دار الآفاق الجديدة.
  14. عليزاده، مهدى (1389) اخلاق اسلامى مبانى و مفاهيم، 1 جلد، قم: دفتر نشر معارف.
  15. فارابى، ابونصر (2002) آراء اهل ‏المدينة الفاضله، 1 جلد، بيروت: دار و مكتبة الهلال.
  16. لیثی واسطی، علی (1376) عیون الحکم و المواعظ، محقق: حسین حسنی بیرجندی، 1 جلد، قم: دار الحدیث.
  17. مدرسی، سید محمدتقی، 1377ش، تفسیر هدایت، 18 جلد، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
  18. مصباح یزدی، محمدتقی (1394) اخلاق در قرآن، 1 جلد، قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
  19. مصباح يزدی، محمدتقی (1388) جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، 1 جلد، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل.
  20. مصطفوى، حسن‏ (1368) التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، 14 جلد، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي‏.
  21. مطهری، مرتضی (1380) مجموعه ‏آثار، 27 جلد، تهران: صدرا.
  22. مغنیه، محمدجواد (1424) تفسیر الکاشف، 7 جلد، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
  23. مکارم شیرازی، ناصر (1374) تفسیر نمونه، 27 جلد، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
  24. نراقى، مهدى بن ابی‌ذر (بی‌تا) جامع السعادات، 3 جلد، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

شادی و نشاط در سبک زندگی اسلامی

شادی و نشاط در سبک زندگی اسلامی

ساختار وجودی انسان به‌گونه‌ای است که تفریح و شادی و نشاط از نیازهای اساسی او محسوب می‌شود؛ چراکه روح و جسم انسان بعد از مدتی فعالیت خسته شده و نیاز دارد با راهکارهایی این خستگی را از خود دور کند. اما روش‌هایی که شهروندان برای شادی و نشاط بر می‌گزینند مختلف بوده ...
سبک زندگی و فرهنگ ازدواج

سبک زندگی و فرهنگ ازدواج

در این مقاله سعی شده با تبیین مفاهیم سبک زندگی و زندگی اسلامی - ازدواج در ادیان - کشورها و فرهنگ‌های مختلف بررسی، موانع و مشکلات موجود در مسیر ازدواج را بیان کرده و پیشنهاداتی برای ازدواج و تشکیل زندگی مطابق فرهنگ و آموزهای دینی و اسلامی ارائه شود...
نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی

نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی

ضرورت شکل‌گیری فرهنگ دینی، ذهن را به سبک زندگی خانواده که نخستین آموزشگاه فرد است، رهنمون می‌سازد؛ خانواده با نقش‌های تربیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی می‌تواند در اصلاح سبک زندگی تأثیرگذار باشد. سبک زندگی اسلامی...
کلیات و مبانی نظری سبک زندگی اسلامی

کلیات و مبانی نظری سبک زندگی اسلامی

جامعه ایرانی جامعه‌ای دیندار و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت می­شود. اما با ظهور نگرش­ها و اندیشه­‌های غربی و جلوه‌­های مدرنیته چالش‌هایی بروز پیدا کرد...
Powered by TayaCMS